بنیان های هویت بخش سیاست خارجی حکومت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم

مقدمه
شناخت ابعاد گوناگون اندیشه و سیره پیامبر اسلام (ص) به عنوان «انسان کامل صاحب اخلاق والا» (قلم (٦٨): ٤)، به ویژه در دوران معاصر که فقدان الگوهای معنوی به دلیل فقدان معنویت متعالی، نه تنها برای پیروان آن حضرت، بلکه برای همه انسان ها ضروری است (احزاب (٣٣): ٢١). این ضرورت فراتر از افراد، جوامع، نهادها و مهم تر از همه نظام های سیاسی را نیز در بر می گیرد؛ زیرا سیاست مداران امروزی با اتکا به گزاره هایی چون «قدرت موجب فساد می شود و قدرت مطلق موجب فساد مطلق » (لوکس، ١٣٧٠، ص٣٦٥)[1] یا «سیاست آن است که که می برد؟ چه می برد؟ چه وقت می برد؟ و چگونه می برد؟» (٥. p ،١٩٩٩،Tansey)، [2]سیاست را تبدیل به روش و ابزار قدرت و سلطه بر مردم کرده اند و ضعف اخلاقی و معنوی، آنها را از رسیدن به اهداف متعالی سیاست بازداشته است. همچنین باید دانست که بخش عمده ای از نگرش و سیره سیاسی و حکومتی آن حضرت را سیاست خارجی و بین المللی به ویژه از سال ششم هجری به بعد  تشکیل می دهد. اما در این بعد، یعنی سیاست خارجی نیز آنچه از اهمیت بیشتری برخوردار است، این است که حضرت محمد (ص)، پیامبر خدا، فرمانروای حکومت و رهبر مردم است. او هم رسالت «تأمین سعادت آدمیان» را بر دوش دارد و هم «رسالت ابلاغ و اجرای دین خدا» و این دو مسأله در کتاب خدا و بیانات حضرتش به وضوح دیده می شود. برای مثال در مورد ابلاغ رسالت الهی می فرماید: «أنما علی رسولنا البلاغ المبین » (مائده (٥): ٩٣) و در مورد رسالت تأمین سعادت آدمیان می فرماید: «فبعث الله النبیین مبشرین و منذرین و أنزل معهم الکتاب بالحق لیحکم بین الناس... » (بقره (٢): ٢١٣ ).

باید دانست که با توجه به ایجاد نظام سیاسی و حکومتی توسط رسول اللّه (ص) و نیز تعیین حدود و مرزهای آن، بدون تردید حکومت آن حضرت دارای سیاست خارجی بوده است. بر همین اساس، مبانی و بنیان های نظری و اعتقادی حاکم بر اندیشه و سیره آن حضرت که شکل دهنده به حکومت و سیاست خارجی اوست، از اهمیت والایی برخوردار است؛ زیرا سیاست خارجی آن حضرت بر چنین بنیان های هویت بخش و متعالی بنا شده است . بنابراین ، پرسش اساسی این نوشتار این است که همان گونه که هر سیاستی مبتنی بر عناصر هویت بخش است، عناصر بنیادین هویت بخش و شکل دهنده به هویت اصلی سیاست خارجی پیامبر اسلام (ص) کدامند؟

در راستای تبیین صحیح مسأله و پاسخ به این پرسش از روش تاریخی و رویکرد توصیفی  تحلیلی بهره می گیریم و تکیه اصلی خود را بر آیات قرآن ، اندیشه و سیره آن حضرت قرار می دهیم.

بحث مفهومی و نظری
اگر «سیاست خارجی »[3] را چگونگی رابطه یک جامعه  یا به عبارت دقیق تر یک واحد سیاسی [4] (امت، قبیله، ملت، دولت، شهر و... )  با سایر واحدهای سیاسی بدانیم ، آنگاه بیانگر راهبردها، برنامه ها، اصول، اهداف و اقداماتی است که توسط سیاست‏گذاران آن واحد سیاسی در برخورد با واحدهای سیاسی دیگر برای تأمین اهداف یا منافع ، وضع و اجرا می گردد. به بیانی دیگر، سیاست خارجی «یک استراتژی یا مجموعه ای طراحی شده از کنش ها است که از سوی تصمیم گیرندگان یک دولت در برخورد با سایر دولت ها یا واحدهای بین المللی با هدف دست یابی به اهداف ویژه ای که با عنوان «منافع ملی » تعریف می شود» (٦. p ،١٩٨٨،Plano and olton).

بر این مبنا، هر نظام سیاسی دو وظیفه عمده و اساسی دارد: الف)  تأمین حقوق شهروندان در داخل و حفظ نظامات داخلی؛ ب) تأمین منافع و مصالح کلی جامعه در ارتباط با جهان خارج. به بیان «علامه نائینی » دو وظیفه اصلی نظام های سیاسی عبارتند از: ١- حفظ نظامات داخله مملکت و تربیت نوع اهالی... ؛ ٢- تحفظ از مداخله اجانب و تحذر از حیل معموله در این باب... (نائینی، ١٣٥٨، ص٧). در این میان وظیفه اول بیانگر سیاست داخلی است و وظیفه دوم در چارچوب سیاست خارجی قرار می گیرد.

تحقق این وظیفه در راستای «هدف های عام و همیشگی که ملت در راه تحقق آن ها فعالیت می کند» می باشد (فرانکل، ١٣٧٠، ص١١٨). این اهداف، خواسته ها و دستاوردهای مادی و معنوی یک ملت یا مصالح کلی آنها محسوب می شود و لذا دولت ها معمولا بر مبنای آنها، راهبردهای سیاست خارجی را طراحی و در صحنه سیاسی آنها را اجرا می کنند. مصالح کلی جامعه یا منافع ملی، خود تابع جهان نگری کلی واحد سیاسی می باشند و لذا سیاست خارجی در اصول و فروع خود منتج از جهان نگری است. به بیانی دیگر «اصولا منافع ملی مبتنی بر ارزش های یک جامعه یا یک ملت است و ارزش، آن چیزی است که تحصیل آن برای آن ملت یا جامعه مفید باشد. ارزش های ملی برخاسته از فرهنگ و جهان نگری ملت یا جامعه هستند و به مثابه بیان و تجلی آرمان های مشترک جامعه محسوب می شوند » (جمشیدی ، ١٣٧٨، ص٢١). بنابراین سیاست خارجی مبتنی بر هویتی خاص است و این هویت توسط باورها و ارزش های اساسی شکل می گیرد.

پس بنیان های هویت بخش یا مبانی هویتی در اینجا بیانگر نوع بینش و نگرش ، جهت گیری و مواضع فراگیر و جامع فرد نسبت به مسائل اساسی زندگانی  اعم از فردی و عمومی  است. این بنیان ها به مثابه شالوده ایدئولوژی جامعه و جهت دهنده به زندگانی انسان در ابعاد فردی و عمومی هستند و اهمیت آنها از آن روست که

«مبانی، مقدم بر سیاست هاست » (تیجانی، ١٣٨٩، ص٢١) و سیاست ها را می سازد و تبیین می کند. [5]بنابراین، هر سیاست خارجی به لحاظ هویتی مبتنی بر بنیان های نگرشی طراحان و مجریان خود است.

حضرت محمد (ص) عبد برگزیده خدا (فرقان (٢٥): ١)، (کهف (١٨): ١) و رسول خاتم او (احزاب (٣٣): ٤٠) و دارای کمال اخلاقی متعالی (قلم (٦٨): ٤) و اسم اعظم الهی (امام خمینی، ١٣٧٤، ص٧٧) و الگوی تمام عیار و همه جانبه (احزاب (٣٣): ٢١)، (سیوطی، ١٤٠٤ق، ج٦، ص٤٥؛ صادقی، ١٣٦٥، ج٢، ص٧٦-٧٥) ما است. در نتیجه او پیامبری حکیم و صاحب معرفت و بینش متعالی است. ابعاد هدایتی و مدیریتی این شخصیت متعالی که در سه بعد فراگیر، یعنی پیامبری حق تعالی، سیاسی و حکمرانی (اعم از شارعیت وحاکمیت و قضاوت ) و مردمی (هدایت و رابطه با مردم ) تجلی عینی یافته است، تبیین گر نگاه او به سیاست و مدیریت جامع در دو بعد داخلی و بین المللی است. در نتیجه او هم پیامبر و سفیر خدا در بین مردم است ، هم مؤسس و بانی حکومت و رهبر و قانون گذار آن است و هم مدیر و هادی و یاور مردمان است (انبیاء(٢١): ١٠٧، توبه (٩): ١٠٨) و... می باشد. در بعد اول، او نبی و رسول خدا و در بعد دوم ، حکیم و سیاست مدار جامعه (نساء(٤): ١٠٥) و در بعد سوم ، منذر، هادی و راهنمای مردمان است. این ابعاد سه گانه خود مبتنی بر دو رکن شخصیتی و بینشی حضرت است که عبارتند از: «وحی » و «حکمت » که هردو، او را هم با پروردگارش پیوند می دهند و هم با جامعه و مردمش. در این معنا او در عین اینکه سفیر خدا در میان انسان هاست ، فرمان روا و امام آن ها نیز هست. لذا سیاست او و بالتبع سیاست خارجی ایشان، الهی  انسانی است.

شناخت سیاست خارجی در اسلام از دو راه وحی و عقل ممکن است . راه وحی دربردارنده دو منبع مهم شناخت در اسلام است که عبارتند از قرآن کریم و سنت و منظور از سنت نیز گفتار، کردار و تأییدات رهبر معصوم و منصوص الهی است. بر همین مبنا، در اینکه بیان و سیره پیامبر (ص) منبع دوم معرفتی اسلام است، در میان هیچ یک از فرقه های اسلامی تردیدی نیست؛ به ویژه اینکه پیامبر (ص)، حکیم و شارع مکتب است و قرآن بر پیروی از او و اطاعت از فرامینش و الگو قراردادن او در تمام ابعاد، تأکید کرده است : «لقد کان لکم فی رسول الله أسوة حسنة »(احزاب (٣٣): ٢١).

هویت بخشی وحیانی  عقلانی
١. جامعیت اسلام و حکومت
بر اساس دیدگاه پیامبر اسلام، اسلام دینی آسمانی و مبتنی بر وحی الهی است . لذا برنامه ای جامع و کامل است؛ بدین معنا که تمام مواد ضروری برای تمام ابعاد زندگی انسان را در بر دارد. امام صادق (ع) فرمود:  همانا خداوند تبارک و تعالی قرآن را بیانگر هر چیزی قرار داده است، حتی به خدا سوگند که رها نکرده چیزی را که بندگان خدا به آن احتیاج داشته باشند، تا آن جا که کسی نمی تواند بگوید ای کاش خداوند آن را در قرآن بیان می کرده و نکرده است » (کلینی ، بی تا، ج١، ص٧٧؛ حویزی،  ١٤١٥ق، ج٣، ص٧٤، ح١٧٤ ).

بر همین اساس، برای کلیه ابعاد و جوانب انسان اعم از جسمانی، روانی، فردی، اجتماعی و سیاسی دارای برنامه و رهنامه است. این بدان معناست که هدف اساسی وحی، تأمین سعادت دنیا و آخرت انسان است . لذا دین وحیانی برای تأمین سعادت و هدایت انسان راهی جز در نظر گرفتن همه ابعاد زندگی و همه نیازهای انسان ندارد. پیامبر خدا (ص) خود در مورد جامعیت مکتب وحیانی قرآن در سفر حجة الوداع فرمود: «ای مردم، هیچ چیزی نیست که شما را به بهشت نزدیک و از آتش جهنم دور کند، مگر آنکه شما را به آن امر نموده ام و هیچ چیزی نیست که شما را به آتش جهنم نزدیک و از بهشت دور کند، مگر آنکه شما را از آن نهی کرده ام » (حر عاملی، ١٣٦٤، ج١٢، ص٢٧). امام خمینی نیز، جامعیت اسلام را این گونه توصیف می نماید: «جامعیت و همه جانبه بودن قوانین اسلام آن چنان است که اگر کسی آن را بشناسد، معترف خواهد شد که از حد و مرز فکر بشر

بیرون است و ممکن نیست زاییده قدرت علمی و تفکر انسان باشد» (امام خمینی، ١٣٧٦، ص٢٦).

بر این اساس، مکتب جامع وحیانی اسلام به حکومت نیز به عنوان نهادی انسانی که می تواند تحقق بخش جانشینی الهی این موجود عاقل مختار در زمین باشد توجهی خاص و همه جانبه نموده است؛ به نحوی که امام خمینی می فرماید: «اسلام دین سیاست است، حکومت دارد» (همان، ص٢٩ ).

این است که پیامبر اسلام (ص) به محض مهاجرت به یثرب و فراهم شدن شرایط، اقدام به تشکیل نظام سیاسی و حکومتی خاص خود نمود؛ نظامی که مبتنی بر میثاق مدینه یا قانون اساسی دولت پیامبر بوده و به صراحت بر حکومت پیامبر در چارچوب جغرافیایی حرم مدینه و بر جمعیت دارای باورهای مشترک یعنی امت تأکید دارد. بر مبنای سنت و سیره پیامبر (ص) سه گزاره اساسی را نتیجه می گیریم که بر اساس آنها حکومت و بالتبع سیاست خارجی، برای تحقق و اجرای منویات وحیانی در زمین، ضرورتی اجتناب ناپذیر دارد.

استمرار زندگی جمعی بشر بر روی کره زمین جز از طریق تشکیل دولت و نظام سیاسی ممکن نیست؛ همان گونه که شاگرد مکتب پیامبر (ص)، حضرت امیر مؤمنان (ع) می فرماید: «و انه لابد للناس من امیر بر او فاجر یعمل فی إِمرَته المؤمن... » (مجلسی، ١٤٠٤ق، ج٣٣، ص٣٥٨)؛ مردم به زمام داری نیازمندند؛ خواه نیکوکار باشد یا بدکار تا مؤمن در سایه حکومتش به کار خویش مشغول باشد... .

نظام سیاسی و دولت نبوی دارای دو عرصه اقدام و فعالیت بوده است؛ سیاست داخلی و سیاست خارجی و روابط با سایر جوامع. در همین ارتباط محققی نوشته است: هر کس به ساختاری که در زمان رسول اکرم (ص) متعلق بوده، توجه کند، به سلسله مراتب اداری از انواع وزیران و مکاتبان اداری و مستغلات و اقطاعات و تنظیم عهد نامه ها و قراردادهای صلح و سفرا درمی یابد که در مدت حکومت رسول اکرم (ص) با وجود کوتاهی آن، خالی از این گونه اعمال حکومتی و ساختار مناسب با آنها نبوده است و در می باید که این وظایف، متکی به متخصصینی از اصحاب و یارانش بوده است (الکتانی، بی تا، ص١٠ -٩).

نامه ها و مکتوبات متعدد پیامبر خدا (احمدی میانجی، ١٤١٩ق، ج١، ص٣٤٩-١٩٥ و ج٢، ص٧٠٦-٣١٥ و ج٣، ص٦٨٢ -٥)، پیمان صلح حدیبیه، پذیرش وفود (جمشیدی، ١٣٩٠، ص٥٧٨-٥٤٧)، ارسال سفیران (همان، ص٥٤٤ -٥٢٧) و معاهدات آن حضرت ، همه و همه نشان از وجود رابطه خارجی و تحقق ابعاد گوناگون سیاست خارجی در دولت رسول اللّه (ص) دارند.

٢. تحدید دولت اسلامی (دولت مؤمنان )
دولت اسلامی که به عنوان یک نظام سیاسی مستقل و مبتنی بر وحی الهی در جهان شکل گرفت، برای تبیین روابط خود با جوامع دیگر و به ویژه با توجه به ارزش ها و اهداف خود نظیر اصل دعوت، نیازمند پرداختن به سیاست خارجی بود. از این رو، پیامبر اسلام در کنار سایر اقدامات سیاسی خویش بنیان ها، اصول، اهداف و روش های کلی سیاست خارجی دولت اسلامی را تبیین نمود. تدوین منشور مدینه و اختصاص دادن برخی از مواد آن به سیاست خارجی از اقدامات رسول اللّه (ص) در این حوزه است. در متن منشور مدینه بسیاری از مسائل مهم سیاسی و حکومتی مدینه و سیاست خارجی مورد نظر پیامبر (ص) بیان شده است.

برای نمونه در خصوص امت به عنوان رکن اصلی دولت نبوی چنین آمده است: «انهم امة واحدة من دون الناس » (ابن هشام، ١٩٨٥م، ج٢، ص١٤٣؛ مجلسی ،  ١٤٠٤ق ، ج١٩، ص١٦٨؛ حمیدالله، ١٣٧٤، ص١٠٣) یا در ماده ٢٠ آمده است: «هیچ مشرکی [6] نباید مال یا جان افراد قریش را در پناه خود گیرد و از دست یابی مؤمنی به آنها جلو گیرد» (ابن هشام، ١٩٨٥م، ج٢، ص١٤٤؛ حمیدالله، ١٣٧٤، ص١٠٨ ).

همچنین یکی دیگر از اقدامات مهم آن حضرت، تعیین مرزهای دولت مدینه بود. «ابی جحیفه » می گوید:  به حضور علی (ع) رسیدم و آن حضرت شمشیر خود را خواسته و از غلاف آن قطعه چرمی عربی بیرون آورده و فرمود: تو گذشته از کتاب خدا که فرود آمده، از هرآنچه پیامبر خدا به جا نهاد، به جز این نوشته آگاهی و در آن چنین نوشته بود: بسم الله الرحمن الرحیم محمد رسول خدا فرموده است: «برای هر پیامبری حرمی است و حرم من مدینه است » (سمهودی ، ١٩٥٥م ، ج١، ص٩٢؛ حمیدالله، ١٣٧٤، ص١١٢).

همچنین «رافع بن خدیج » گوید: «... فرمان تحریم آن ، بر پوستی خولانی [7] نوشته شده و نزد ماست... » (مسلم، ١٤٢٠ق، ص٥٨٤، ح٤٥٧). از «کعب بن مالک » نیز نقل  شده است: «پیامبر خدا مرا فرستاد تا بر بلندی های مخیض، الحیفا، ذوالعشیره و تیم که کوه های مدینه اند، نشانه بگذارم » (المطری، ١٤٢٦ق، ص١٨٣). اینها تنها نمونه هایی از اقداماتی است که رسول خدا (ص) برای بیان استقلال نظام سیاسی خویش، از جوامع دیگر و اعلام حاکمیت دولت مدینه در برابر سایر جوامع انجام داده است. به بیان دقیق تر، رسول اللّه (ص) بر مبنای تعالیم منبعث از وحی الهی، بنیان های عظیم دولت جدیدی را در جهان پایه ریزی کرد. بر همین مبنا، عناصر بنیادین دولت پیامبر (ص) در مدینه عبارتند از: ١- حرم مدینه (عنصر سرزمینی دولت )؛ ٢- امت واحده (عنصر جمعیتی دولت )؛ ٣- حاکمیت این امت واحده بر مدینه یا حرم (اصل حاکمیت یا حق حاکمیت ) و ٤. حکومت یا ترتیبات اداری و سیاسی پیامبر اعظم (ص).

این درحالی است که با اتکا بر وحی الهی و شریعت اسلام، رسول اللّه (ص) رابطه خود را با جهان بر مبنای عقیده بیان می کند. در نتیجه «چهار مفهوم اساسی و مرتبط در حقوق بین الملل اسلامی روابط کشور اسلامی با جهان بیرون را تعیین می نماید. این اصول جهاد، دار الاسلام (قلمرو کشور اسلامی )، دارالعهد (قلمرو پیمانی ) و دار الحرب (قلمرو جنگ ) هستند » (بسول ، ١٣٨٩، ص٤٦).

بر این اساس ، ایجاد دولت و نظام سیاسی و برقراری ارتباط با سایر جوامع یا تدوین و اجرای سیاست خارجی مسأله ای است که هم در اندیشه و هم در سیره سیاسی پیامبر (ص) به عنوان ضرورتی دینی و مبتنی بر وحی الهی و در واقع به عنوان اجرای فرمان حق تعالی برای رساندن انسان ها به سعادت دنیوی و اخروی ایجاد شده است و لذا دارای جایگاهی بس مهم در تاریخ تمدن بشری می باشد. با توجه به ابتنای این دولت بر وحی الهی، سیاست خارجی آن دارای دو ویژگی تعیین کنندة «توحید محوری» و «عدل محوری» است .

٣. سیاست خارجی توحید محور
منظور از توحید، یگانه باوری و یگانه پرستی است . به تعبیر «شهید مطهری »: «جهان بینی توحیدی یعنی درک اینکه جهان از یک مشیت حکیمانه پدید آمده و نظام هستی بر اساس خیر و جود و رحمت و رسانیدن موجودات به کمالات شایسته آنها استوار است » (مطهری ، ١٣٨٠، ص١٦). از منظر جهان بینی وحیانی اسلام، توحید رکن بنیادین تمام اصول و قواعد شریعت اسلامی است . به بیان امام خمینی(ره): «ریشه و اصل همه آن عقاید  که مهم ترین و با ارزش ترین اعتقادات ماست  اصل توحید است » (امام خمینی، ١٣٧٨، ج٥، ص٣٨٧). مهم ترین نقش اجتماعی و سیاسی اعتقاد به خدای واحد در جهان هستی این است که تمام حرکت ها، ایده ها و گرایش ها و نگرش های انسان را در جهت همان مبدأ واحد و رضایت او سوق می دهد. انسان با ایمان همه هستی را در زیر ارادة پروردگاری دانا و توانا می یابد. به تعبیر شهید «صدر» در باب عبادات، «انسان نوین به وسیله انجام آنها یک قصد و همت مستقل از همه امور دنیا و منافع مادی در ذات خویش به وجود می آورد تا با دست یابی به اخلاق و پاکی و احساس مسئولیت به مرحله ایثار و فداکاری برسد» (صدر، ١٣٦١، ص٥٩).

از سوی دیگر، باور به توحید در بعد اجتماعی به تصمیمات عمومی و رفتار جمعی انسان معنا می دهد. بر همین مبنا باور به توحید و ایمان به خدای واحد، جهت و انگیزه نگرش و رفتار سیاسی در عرصه روابط بین الملل و سیاست خارجی را تعیین می کند؛ به گونه ای که انسان در قبال خدا و مردم احساس مسئولیت وجدانی می کند و از خواست ها و تمایلات خود، توانایی گذشت دارد تا بتواند خود را با نظام عمومی جهان هستی هماهنگ سازد (همان، ص٩٧). چنین نگرشی انسان و جامعه را از خودخواهی و خودرأیی نجات داده و سلطه طلبی و خوی استکباری را از او دور می سازد.

بنابراین، باور به توحید یعنی برخورداری از انگیزة واحد، هدف واحد، راهی واحد و سیری مشخص به سوی ایده آلی مطلوب و مطلق در تمامی ایده ها و حرکت ها و رفتارها در زندگی فردی و سیاسی انسان . پس در بعد سیاست خارجی و روابط با جوامع دیگر نیز توحید، جهت دهنده و تعیین کننده تصمیمات و رفتارهای سیاست مداران است . برای مثال، در مسالة جنگ با دشمن متجاوز، قید «فی سبیل الله » (بقره (٢): ١٩٠ ) که در قرآن و سنت مطرح شده است، بیانگر اهمیت و کارکرد این مبنای وحیانی در روابط بین الملل است. اهمیت این نگرش به حدی است که رسول اللّه (ص) می فرماید: «ما قلت و لا قال احد قبلی قط کلمة افضل من لا اله الا الله » (صدوق، ١٣٩٨ق، ص١٨)؛ نه من کلمه ای بالاتر از لا اله الا الله گفته ام، نه هیچ گوینده ای قبل از من چنین گفته است. در این ارتباط سیره پیامبر در برخورد با «دعثور بن حارث » بعد از غزوه «ذی امر» جالب است؛ آنگاه که رسول الله سلاح برگرفته و لباس های رویی خویش را شسته و آویزان کرده و در حال استراحت بود و او با شمشیر، خود را بر بالای سر پیامبر رساند و حضرت را تهدید کرد که چه کسی می تواند امروز تو را از دست من نجات دهد؟ پیامبر فرمود: خدا. آنگاه نیرویی معنوی (حاصل از باور پیامبر) دعثور را بر خود بلرزاند و شمشیر از دستش بیفتاد. رسول خدا آن را برگرفت و فرمود اکنون چه کسی تو را از دست من نجات می دهد؟... (ابن سعد، ١٤٠٥ق، ج٢، ص٣٤؛ آیتی، ١٣٩١، ص٢٤٠).

در نگرش توحیدی پیامبر (ص) همت انسان در عرصه سیاست داخلی و خارجی، خدایی و متوجه کمال و رهایی انسان ها است. برای نمونه می فرماید: «من اصبح و همه غیر الله فلیس من الله فی شی ء و من أصبح لا یهتم بالمسلمین فلیس منهم » (پاینده، ١٣٧٧، ص٧٥٨، ح٢٩٥٥؛ حرانی ، ١٤٢٣ق ، ص٤٧؛ مجلسی، ١٤٠٤ق، ج٧٠، ص٢٤٣)؛ کسی که روزش را شروع کند در حالی که هم او غیر از خدا باشد، پس در هیچ امری از خدا نیست و کسی که روز خود را شروع کند در جایی که اهتمام به امور مسلمانان ندارد از آنان نیست. در چنین نگرشی انسان دارای شرافت و کرامت ذاتی و شایسته خلافت الهی است (مطهری، ١٣٨٠، ص١٩ ). پس انسان ها به حکم این شایستگی به تدبیر روابط خود با یکدیگر در عرصه بین المللی می پردازند. در این نگرش وحیانی، رهبری نیز توحیدی و در وهله اول منتسب به رسول اللّه (ص) است. در خصوص حاکمیت و رهبری پیامبر بر تمام امت در ماده ٤٢ منشور مدینه می خوانیم: «هرگاه میان متعهدان به این پیمان نامه، قتلی یا رویدادی ناگوار و یا ناسازگار که خطر تباهی همراه داشته باشد، روی دهد، بی گمان برای رهایی از آن ، باید به خدا و پیامبر وی محمد (ص) روی آورند (فإن مَرَدَّه الی الله عز و جل ، و الی محمد (ص)) [مشیت ] خداوند بر نگهداشت و پذیرفتن این نوشته جاری است » (ابن هشام، ١٩٨٥م، ج٢، ص١٤٤ ). پس، پیامبر اسلام رهبر و مرجع و داور همه این گروه ها در اختلافاتی بود که ممکن بود موجب اخلال در امنیت و نظم عمومی دولت و شهر مدینه شود (احمدالعالی،  ١٣٨١، ص٩٣-٩٢ ).

یکی از اصول مهم جهان بینی و نگرش اسلامی  وحیانی بسیار مؤثر در تصمیمات سیاست خارجی و داخلی، اصل ایمان به زندگی جاوید و حیات اخروی است که از شرایط اساسی مسلمانی است ؛ «یعنی اگر کسی این ایمان را از دست بدهد و انکار کند از زمره مسلمانان خارج است » (مطهری، ١٣٦٢، ص٤). بر اساس این باور که بیانگر زندگی دوباره انسان پس از مرگ می باشد، مرگ، نیستی و فنا نبوده، بلکه صرفا انتقال انسان از عالمی به عالم دیگر و از نشئه ای به نشئة دیگر محسوب می گردد و پس از آن زندگی انسان به گونه ای دیگر ادامه می یابد. باور به این زندگانی دوباره مهمترین مسأله ای را که در عرصه تصمیم گیری و برخورد در روابط سیاسی مطرح می سازد، احساس مسئولیت نسبت به حساب و کتاب جهان آخرت است که در قیامت کبری صورت می گیرد و در کتاب خدا و سنت تحت عناوینی چون «یوم الفصل یا روز جدایی » (نبأ (٧٨): ١٧)، «یوم التغابن یا روز زیان و ضرر» (تغابن (٦٤): ٩)، «یوم الحسره » (مریم (١٩): ٣٩)، «یوم تبلی السرائر» (طارق (٨٦ ): ٩) و... آمده است.

به علاوه، آنچه در اینجا حائز اهمیت است ، اینکه در این نگاه به تعبیر پیامبر (ص) «الدنیا مزرعة الاخرة » (ابن ابی جمهور، ١٤٠٥ق، ج١، ص٢٦٧) است و بر اساس نگاه قرآن «و وجدوا ما عملوا حاضرا» (کهف ( ١٨ ): ٤٩ )، این جهان محل تلاش و کوشش است؛ در حالی که جهان آخرت محل برداشت محصول است و در آنجا هرچه را که انسان انجام داده است می بیند و بر مبنای هرچه کرده است با او رفتار می شود. بر این اساس، احساس مسئولیت عاملان سیاسی در نوع تصمیمات و اقدامات آنها در عرصه سیاست خارجی بسیار تأثیرگذار و تعیین کننده است و این خود یکی از بزرگ ترین درس های سیاست خارجی پیامبر برای متصدیان این عرصه است.

بنابراین، در سیاست خارجی حکومت پیامبر، برقراری رابطه با دیگران و هم زیستی با جوامع دیگر بر مبنای خشنودی همه جانبه حق تعالی انجام می گیرد. پیامبر اکرم (ص) می فرماید: «احب الاعمال الی الله الحب فی الله و البغض فی الله » (پاینده، ١٣٧٧، ص٣٠٢؛ مجلسی، ١٤٠٤ق، ج٦٦، ص٢٥٢)؛ دوست داشتنی ترین کردارها  در پیشگاه خداوند، دوستی ورزیدن در راه او و دشمنی ورزیدن برای اوست. یا می فرماید:  «ان اوثق عری الاسلام ان تحب فی الله و تبغض فی الله » (پاینده، ١٣٧٧، ص٣٧٣؛ مجلسی ١٤٠٤ق، ج٦٦، ص٢٣٩؛ نوری، ١٤٠٨ق، ج١٢، ص٢١٩). محکم ترین دستاویزهای اسلام دوست داشتن برای خدا و دشمنی برای اوست.

همچنین پذیرش ولایت خدا و اولیای او پذیرش اصل حاکمیت الهی بر جهان هستی و نفوس انسانی رهبری مؤمنان و انسان های صالح، پیروی و فرمان برداری از خدا و نفی حاکمیت های دیگران و رهبری های دیگران یعنی تولی و تبری نیز از اصول مهم این سیاست خارجی است. همچنین پذیرش یاری خدا و یارانش و تکیه بر او و اعتقاد به او و نفی یاری ستمگران، کافران و بیگانگان و عدم اعتماد به آنان و حتی نفی دوستی آنان و رابطه مسالمت آمیز با ستمگران و دشمنان از این مقوله است. در سایه تحقق این نوع سیاست خارجی، استقلال، عزت، خودشکوفایی و ثبات جامعه فراهم می گردد: «یا أیها الذین آمنوا لا تتخذوا الکافرین أولیاء من دون المؤمنین أتریدون أن تجعلوا لله علیکم سلطانا مبینا» (نساء(٤): ١٤٤)؛ ای مؤمنان مبادا ولایت و سرپرستی کافران را بپذیرید و مؤمنان را رها سازید، آیا می خواهید خدا را (بر عذاب در مورد چنین اقدامی ) نسبت به خود دارای حجتی آشکار گردانید.

بر همین مبنا حضرت محمد (ص) در خطبه غدیر می فرماید: «ان الله مولای و انا مولی المؤمنین و انا اولی بهم من انفسهم فمن کنت مولاه فعلی مولاه » (پاینده، ١٣٧٧، ص٣٨؛ مجلسی ، ١٤٠٤ق، ج٣٧، ص٣٥٧؛ امینی، بی تا، ص١٥١-١٢)؛ البته بدانید که خدا سرپرست و فرمانروای من و من سرپرست مؤمنان هستم و من نسبت به آنها از جانشان سزاوارترم، پس هرکس که من سرپرست و فرمانروای اویم ، پس علی فرمانروا و سرپرست اوست.

٤. سیاست خارجی عدل محور
ایمان به عدل الهی (سبحانی، ١٤٢٠ق، ص١٦٤) و وجود آن در سرتاسر جهان هستی و ابتنای آن بر علم و حکمت حق تعالی (طوسی، ١٣٦٧، ص٢٣٧-٢٣٣) نیز می تواند نقشی عظیم در زندگانی سیاسی و جهادی انسان در دو بعد داخلی و خارجی ایفا نماید. عدل در اینجا به مثابه یکی از ارکان و پایه های دین در نظر گرفته می شود که هستی، دین، سیاست و راهبردهای آن و شرع الهی بر اساس آن ایجاد شده است و بدون آن معنا و مفهوم ندارد. عدل در اینجا علاوه بر اهمیت ذاتی اش دارای امتیاز و نقش مهم اجتماعی و سیاسی است؛ زیرا صفتی از صفات ذات مقدس باری تعالی است که از میان صفات او برآمده و تبدیل به اصلی از اصول دین شده است . این امر علاوه بر اهیمت ذاتی عدل، به علت اهمیت و نقش اجتماعی و سیاسی آن نیز می باشد. به تعبیر شهید صدر: «همانا عدل، صفتی است که بازدهی و نقش اجتماعی دارد، جامعه و حرکت اجتماعی را بی نیاز می سازد و جامعه بشری و حرکت اجتماعی بیش از هر صفت دیگری شدیدا نیازمند عدل است » (صدر، بی تا، ص١٩٧)؛ زیرا با اعتقاد به این مسأله است که انسان در تمام عرصه ها از جمله سیاست خارجی، خود را در محضر عدل الهی احساس می کند و لذا رفتار خود را به گونه ای تنظیم می نماید که تحقق بخش عدل الهی در جامعه بشری باشد. کنش ها و رفتار سیاسی و به طور کلی هرگونه اقدام، باور و رفتار در این دیدگاه جز بر اساس عدل الهی و برای تحقق آن صورت نمی گیرد. به طور کلی از دیدگاه حضرت محمد (ص) وجود و هستی و قوانین شرع در کلیت خویش بر یک اصل اساسی و تعیین کننده بنا می شود و آن «عدل » یا «داد » است. آن حضرت این موضوع را با صراحتی تام به این نحو بیان می دارد: «و بالعدل قامت السموات و الارض... » (فیض کاشانی، ١٤٠٢ق، ص١٠٧)؛ و آسمان ها و زمین بر عدل و داد بنا شده اند.

پس همان گونه که عدل در کل هستی میزان و معیار است و انسان نیز بخشی از کل هستی می باشد، عدل، میزان خدا در زمین  برای انسان و جامعه  است ؛ میزانی که اعتقادات، اندیشه ها، کردار و گفتار و جامعه با آن سنجیده می شود و بر اساس آن در مورد انسان ها و امت ها قضاوت می گردد: «العدل میزان الله فی الارض فمن اخذه قاده الی الجنه و من ترکه ساقه الی النار... » (نوری، ١٤٠٨ق، ج١١، ص٣١٨-٣١٧ )؛ عدالت ترازوی خداوند در زمین است. پس هر آن کس که آن را دریابد، به سوی بهشتش رهبری می کند و هرکس که ترکش نماید به جهنم سوقش می دهد. بنابراین ، از دیگر مبانی وحیانی سیاست خارجی حکومت پیامبر، توجه به عدالت در همه ابعادش و تلاش برای تحقق و گسترش آن در سرتاسر زمین است.

بر همین اساس، در طراحی و اجرای سیاست خارجی پیامبر خدا، عدل خواهی و ستم ستیزی جایگاهی والا می یابد و هیچ رفتار یا کنش سیاسی و دیپلماتیک در نگرش آن حضرت بدون عدل خواهی و ستم ستیزی معنا و ارزش ندارد. برای نمونه در قرآن کریم در تشریع جهاد، این گونه سخن می گوید: «و قاتلوا فی سبیل الله الذین یقاتلونکم و لا تعتدوا» (بقره (٢): ١٩٠ )؛ در راه خدا با کسانی بجنگید که با شما می جنگند و تجاوز و تعدی را روا ندارید.

پس در نگاه حضرت محمد (ص)، عدالت باید در احساس، اندیشه، گفتار و کردار آدمی در بعد فردی و اجتماعی تجسم یابد؛ یعنی انسان و جامعه هر دو باید متصف به وصف عدالت گردند، همان گونه که قرآن می فرماید: «و إذا قلتم فاعدلوا » (انعام (٦): ١٥٢) (بلاغی، بی تا، ص١٠٧ )؛ چون سخن گویید، پس به عدل و داد گویید. و نیز می فرماید: «ما من افصل عند الله من امام ان قال صدق و ان حکم عدل» (فرید تنکابنی، ١٣٧٧، ص٤٤٨؛ متقی هندی، ١٤٠٤ق ، ج٦، ص٧)؛ هیچکس در نزد خدا از پیشوایی که چون سخن گوید راست گوید و چون حکم کند عدالت ورزد، برتر نیست. ایشان در بیانی روشن ، رابطه سیاسی و حکومتی را به تک تک افراد جامعه به صورت برابر و به عنوان مسئولیتی ضروری یا امری انسانی نسبت می دهد.

آن جا که می فرماید: «کلُّکم راعٍ و کلُّکم مسئول عن رعیته » (مجلسی، ١٤٠٤ق، ج٧٢، ص٣٨؛ مسلم، ١٤٢٠ق ، ص٨٢٥ )؛ شما همگان نگهبانید و همگی شما در برابر مورد نگهبانی خویش مسئول هستید. در سیاست خارجی عدل محور رسول اللّه (ص)، فضیلت و مکرمت اخلاقی، به مثابه رکن تعیین کننده در برخورد با دیگران در نظر گرفته شده و لذا از اهمیت سرنوشت سازی برخوردار است. تکیه بر تهذیب نفس، تقوی و رعایت عدالت در زندگانی، در جهت ایجاد زندگانی فردی و جمعی سالم و سعادتمند صورت می گیرد؛ چرا که از نگاه اسلام بدون فضایل، پاکی ها و معنویات، زندگانی معنا و مفهوم حقیقی خود را ندارد. پیامبر (ص) می فرماید: «ان اکرمکم عند الله اتقاکم و لیس لعربی علی عجمی فضل الا بالتقوی » (اعلمی، ١٤٠٨ق، ص٣٦).  

همچنین در عهدنامه حضرت با «مسیحیان نجران » می خوانیم: «سرزمین آنها پایکوب نخواهد شد و به آنجا لشکرکشی نمی شود و هر کس از ایشان حقی را مطالبه کند در کمال انصاف، بدون اینکه بر آنان ستم شود یا ستم کننده باشند، بررسی خواهد شد» ( احمدی میانجی، ١٣٦٣، ص١٣٥). در چنین نگاهی تقوی و تهذیب معیار کنش ها، افعال و اقدامات در عرصه سیاست خارجی و روابط بین الملل و در برخورد با جوامع دیگر می باشد. سیاست مدار باید متقی، پرهیزگار و فردی اخلاقی باشد و اگر این گونه نباشد، شایستگی ابلاغ رسالت و سفارت را در میدان سیاست ندارد.

٥. سیاست خارجی حق گرا
یکی از مهم ترین ارکان نگرشی پیامبر اسلام در کنش سیاسی و اجتماعی را «حق نگری » و «حقیقت جویی » تشکیل می دهد. بر این مبنا محور بیانات و سیره پیامبر، حق و حقیقت است. «حق » یا «حقیقت » در اصل به معنای این همانی امر با واقع در امور عینی است. در امور انسانی، حق بودن امر بدان معناست که امری مسلم و قطعی است و ادراک آن امر با واقعیت وجودی اش مطابقت تمام و کمال دارد. پس حقیقت هر چیز، ماهیت و بود واقعی آن است. به تعبیر «جرجانی »: «حقیقة الشئ ؛ آنچه شیئیت شی ء به آن است. مثل حیوان ناطق برای انسان بر خلاف ضاحک و کاتب که تصور انسان بدون آن ممکن است » (جرجانی، ١٣٧٧، ص٦٣) و به تعبیر «شهید بهشتی »، وقتی «می گوییم این سخن حق است، به این معنا که این سخن با واقعیت عینی منطبق است » (بهشتی، ١٣٧٨، ص١٩).

در اندیشه و سیرة رسول اللّه (ص) تنها چیزی که ارزش پذیرش، تحقق و اجرا دارد، حق و حقیقت است . در این دیدگاه خدا نیز حق و حقیقت مطلق است.

حق خواهی و تنظیم امور بر جریان حق یعنی انطباق با امر مسلم و قطعی اندیشه و کنش سیاسی پیشوای بزرگ اسلام و بر همین اساس ، آن حضرت جز به حق به هیچ چیز دیگری نمی اندیشیدند و تحت هیچ گونه الزامات و ملاحظات دیگری قرار نمی گرفتند. «حق بودن » او و امامان نیز مؤید این معنا است که آنها با نگرش حق جویانة خویش و ابتنای عمل بر آن، در واقع با حق همراه هستند: «علي مع الحق و الحق مع علي یدور حیثما دار» (مجلسی، ١٤٠٤ق، ج١٠، ص٤٥١؛ ابن ابی الحدید،  ١٤٠٤ق، ج٢، ص٢٩٨؛ طوسی، ١٤١٤ق، ص٤٧٩؛ طبرسی، بی تا، ص١٥٩). [8]این نگرش چگونگی تصمیمات و اقدامات پیامبر اسلام (ص) را در سیاست داخلی و خارجی به نمایش می گذارد. آن حضرت می فرماید: «اتقی الناس من قال الحق فیما له و علیه » (ری شهری، ١٤١٩ق، ج٢، ص٦٥٦)؛ پرهیزگارترین مردم کسی است که حق را بگوید؛ خواه به نفع خویش باشد و خواه به زیانش. همچنین آن حضرت در بیانی زیبا و متین، حق پذیری، حق گرایی و حق خواهی و داوری بر مبنای حق در امور را این گونه بیان می فرماید: «السابقون الی ظل العرش طوبی لهم قیل یا رسول الله و من هم؟ فقال الذین یقبلون الحق اذاسمعوه، و یبذلونه اذا سألوه و یحکمون للناس کحکمهم لأنفسهم » (مجلسی، ١٤٠٤ق، ج٧٥، ص٢٩)؛ خوشا

به حال پیشی گیرندگان در سایه عرش گفته شد یا رسول الله آنان کیانند؟ فرمود: کسانی که چون حق را بشوند آن را می پذیرند و هنگامی که حق را از آنان می خواهند، تقدیم می دارند و بر مردم حکومت و داوری می کنند همان گونه که بر نفوس خویشند.

بر این اساس، متعالی بودن نیت نیز جایگاه مهمی در نگرش و رفتار رسول خدا در تمام عرصه ها و بالتبع سیاست و سیاست خارجی متعالی دارد. از این رو، در دیدگاه پیامبر اسلام (ص) انگیزه و نیت بر عملکرد تقدم می یابد، بلکه معیار و مبنای آن است. برای نمونه آمده است که آن حضرت فرمود: «انما الاعمال بالنیة » (مسلم، ١٤٢٠ق، ص٨٥٥)؛ کارها وابسته به نیت است و یا می فرماید: «إن بالنیات خلد اهل الجنة فی الجنة و اهل النار فی النار» (مجلسی، ١٤٠٤ق، ج٧٠، ص٢١٢ )؛ به خاطر نیت هاست که بهشتیان در بهشت و جهنمیان در جهنم مخلد می گردند.

همچنین از پیامبر سؤال شد: مردی برای رسیدن به غنیمت می جنگد، و دیگری برای یادآوری (ریاکاری ) به نبرد برمی خیزد و مردی دیگر برای ابراز شجاعت و برای آنکه سیمای انقلابی اش روشن شود می جنگد، کدام یک از اینها در راه خدا می جنگند و کارشان جهاد فی سبیل الله است؟ حضرت در پاسخ فرمود: کسی که پیکار می کند تا کلمة الله به برتری برسد و عظمت اسلام افزون شود؛ اوست که قتال و جهاد فی سبیل الله کرده است » (بخاری ، ١٤٢٢ق، ص٥٠٢) این گونه بیانات نشان از تأکید بر اهمیت انگیزه و به ویژه متعالی بودن انگیزه و ارتباط آن با ارزش ها و بناکردن کنش و رفتار بر اساس آن می باشد.

٦. سیاست خارجی فطرت محور
فطرت در لغت به معنای خلقت و آفرینش یا نوع خاصی از آفرینش است و در اصطلاح ، ویژگی خاص موجودات انسانی و «حالت و هیئتی است که خلق را بر آن قرار داده که از لوازم وجود آنها و از چیزهایی است که در اصل خلقت، خمیره آنها بر آن مخمر شده است... و دیگر موجودات یا اصلا دارای این گونه فطرت هایی که ذکر می شود، نیستند یا [دارای ] نقص اند و حظ کمی از آن دارند» (امام خمینی، ١٣٧٦، ص١٨٠ ) بنابراین، منظور از فطرت، ویژگی های خاص ساختار وجودی و آفرینشی انسان است. به بیانی دیگر «اگر ما برای انسان یک سلسله ویژگی در اصل خلقت قائل شویم، مفهوم فطرت را می دهد. فطرت انسان یعنی ویژگی هایی در اصل خلقت و آفرینش » (مطهری، ١٣٧٠، ص١٩).

از این ویژگی ها به عنوان امور فطری یا خصایص فطری نیز یاد شده است . امور فطری، اموری است که در همه انسان ها یکسان است و همه در دارا بودن آنها در اصل با هم برابرند. همچنین این امور تکوینی و الهی اند و لذا غیر قابل اکتسابی هستند. به علاوه بدیهی هستند؛ یعنی از وضوح و عینیت برخوردار می باشند و برای همگان آشکارند. به تعبیر امام خمینی «و مقصود از فطریات، اموری است که بدین مثابه باشد و از این جهت، احکام فطرت از ابده بدیهیات و از اوضح و اضحات خواهد بود و اگر چیزی چنین نشد از فطریات نخواهند بود» (امام خمینی، ١٣٧٧، ص٧٧).

در قرآن آمده است : «و نفس و ما سواها فألهمها فجورها و تقواها» (شمس (٩١): ٨ -٧)؛ سوگند به نفس و آن کسی که آن را درست کرد. سپس پلیدکاری و پرهیزگاری اش را به آن الهام کرد. و پیامبر اسلام (ص) می فرماید: «کل مولود یولد علی الفطره و لکن ابواه یهودانه او ینصرانه او یمجسانه » (مجلسی، ١٤٠٤ق، ج٣، ص٢٨١)؛ هر انسان بر اساس فطرت [خدایی ] متولد می گردد ولی خانواده او هستند که او را یهودی یا مسیحی و یا مجوسی بار می آورند. بر اساس چنین نگرشی اولا اصول سیاسی برقراری ارتباط با جوامع دیگر، دعوت به حق و توحید، حفظ حقوق بشر، دفاع ، نفی تجاوز و... ، همه و همه ریشه در فطرت انسان دارد و ثانیا بر اساس این بنیان، انسان آفریده برجسته و ممتاز پروردگار است که به قدرت نطق (عقل ) و نیروی اختیار مجهز گشته است . این موجود عظیم که از نفخه روح الهی در وی دمیده شده و دارای دو بعد روحانی و جسمانی گشته است، دارای ارزشی والا و متعالی در جهان و در میان تمام موجودات هستی می باشد. او به دلیل برخورداری از خرد و آزادی، اشرف تمام موجودات و جانشین خدا در زمین است. خداوند در قرآن در بیان کرامت و ارزش والای انسان می فرماید: «ولقد کرمنا بنی آدم وحملناهم فی البر والبحر ورزقناهم من الطیبات وفضلناهم علی کثیر ممن خلقنا تفضیلا» (اسراء(١٧): ٧٠)؛ هر آینه ما فرزندان آدم را بسیار گرامی داشتیم و آنها را به مرکب خشکی و دریا سوار کردیم و از هر غذای لذیذ و پاکیزه ای آنها را روزی دادیم و بر بسیاری از مخلوقات خود برتری و فضیلت بخشیدیم.

پیامبر اسلام (ص) کرامت و شرافت ذاتی انسان را این گونه بیان می کنند: «ما شیء اکرم علی الله من ابن آدم. قیل یا رسول الله و لا الملائکة؟ قال: الملائکة مجبورون بمنزلة الشمس والقمر» (متقی هندی، ١٤٠٥ق، ج١٢، ص١٩٢)؛ هیچ چیز در پیشگاه خدا گرامی تر از فرزند آدم نیست . گفته شد ای پیامبر خدا و حتی فرشتگان؟ فرمود: فرشتگان بسان مهر و ماه، مجبور هستند.

پس از منظر رسول اللّه (ص) در عرصه سیاست خارجی و امور دیپلماتیک، اولا هر انسانی ذاتا به دلیل انسان بودنش از کرامت ذاتی برخودار است. ثانیا «انسان » بر «ابزار»، «عقل و تدبیر» و بر «تکنولوژی » تقدم دارد. البته این امر بدان معنا نیست که جایی برای بررسی امکانات، توانایی ها، شرایط و مقتضیات وجود ندارد، بلکه بدین معناست که آنچه در تصمیم گیری ها، تعیین راهبردها و کاربرد آن ها، در اولویت قرار می گیرد، انسان و خرد است، نه ابزار و تدبیر، نه تکنولوژی و اراده ، نه عوامل طبیعی و جبری.

در نتیجه این باور مطرح می گردد که «عقل » مهم ترین ویژگی انسان و برترین نیروی معنوی و ادراکی اوست و منشأ تمایز و برجستگی انسان، عقل و خرد اوست . فلسفه وجودی عقل، علاوه بر ادراک و تشخیص و تصمیم گیری ، کنترل سایر قوای نفسانی است. حضرت علی (ع) می فرماید:

حق سبحانه و تعالی مخصوص گردانید ملائکه را به عقل و ایشان را بهره از شهوت و غضب نداد و مخصوص ساخت حیوانات را به شهوت و غضب و آنها را از عقل بی نصیب کرد و مشرف گردانید انسان را به همه این‏ها؛ پس اگر شهوت و غضب را مطیع و منقاد عقل گرداند، افضل از ملائکه خواهد بود؛ زیرا که خود را به این مرتبه رسانده با وجود منازع و ملائکه را منازع و مزاحمی نیست (نراقی، بی تا، ص٢٢).

بنابراین ، درمی یابیم که عقل در وجود انسان به سه کنش اساسی «ادراک و تعقل »، «تصمیم » و «بازدارندگی » دست می یازد و لذا فلاسفه و حکیمان مسلمان گفته اند: «عقل خود سرچشمه علم و منبع و اساس آن است و در حقیقت دانش ثمره درخت عقل و به منزله نور نسبت به خورشید و رؤیت نسبت به چشم می باشد... سرمایه کسب سعادت در دنیا و آخرت است » (فیض کاشانی، ١٣٧٢، ج١، ص٢٩٩ -٢٩٤). از این رو، اهمیت و جایگاه خرد در نگرش و سیره پیامبر اسلام امری اساسی تلقی می گردد. در تعبیر پیامبر اسلام (ص) دین و حیا و سایر صفات والای انسانی بدون عقل و تعقل معنا ندارد و خیرات و نیکی ها همه و همه در سایه عقل بدست می آید: «اینما یدرک الخیر کله بالعقل و لادین لمن لا عقل له » (پاینده، ١٣٧٧، ص٣٤٦؛ مجلسی، ١٤٠٤ق ، ج٧٤، ص١٥٨ ). و یا می فرماید: «العقل نور خلقه الله للانسان » (ری شهری، ١٣٨٩، ج٧، ص٥٠٧)؛ عقل نوری است که خداوند آن را برای انسان آفریده است. همچنین می فرماید: «ان الرجل لیکون من اهل الجهاد و من اهل الصلاة و الصیام و ممن یأمر بالمعروف و ینهی عن المنکر و ما یجزی یوم القیامة إلا علی قد عقله » (همان، ج٧، ص٤٩٨)؛ انسانی که از جهادگران و از اهل نماز و روزه می باشد و از کسانی که امر به معروف و نهی از منکر می کنند، در حالی که در قیامت به اندازه خرد خویش پاداش می یابد. عقل انسان را به موجود آزاد و مختار و در عین حال ، آگاه و مسئول تبدیل می سازد و به او ادراک ذاتی می دهد و توانایی ارتباط منطقی با دیگران را به او اعطا می کند.

اراده و تکامل ارادی و آزادی اختیاری انسان حاصل دو ویژگی فطری او یعنی عقل و اختیار است. البته آزادی در این نگرش آزادی از قیود درونی و بیرونی، توأمان است. گفته شده است: «در زبان سیاسی اسلام برای آزادی از واژه «حریت » استفاده می شود که در نقطه مقابل عبودیت [غیر خدا] قرار دارد و در دو معنا به کار می رود یکی در معنای رهایی از هر آمریت دنیایی و دیگری رهایی از تمنیات درونی برای وسوسه های مادی » (١٥-١٤. p ،١٩٦٠ ،Rozental ).

در نگاه رسول اللّه (ص) آزادی افراد بشر حاصل برخورداری آنها از خرد است. لذا همه در این دو ویژگی در آفرینش برابرند. پس «انسان های برابر در نگاه آن حضرت در اصل خلقت برابر و در نتیجه اختیار و آزادی برابر در تعیین سرنوشت خود دارند» (جمشیدی ، ١٣٨٠، ص١٥٦). علاوه بر این، رسول خدا ٩ آزادی و اخیار را برای نوع بشر و تک تک افراد انسانی برابر و یکسان اعلام می کند. به عنوان نمونه آن حضرت در بیانی مطرح می نماید: «کل نفس من بنی آدم سید فالرجل سید اهله و المرأة سیدة بیتها » (پاینده ، ١٣٧٧، ص٦١٥-٦١٤؛ متقی هندی،

١٤٠١ق، ج٦، ص٢٢)؛ هر فردی از فرزندان آدم آقا و سرور است، پس [برای نمونه ] مرد در خانه سرور خانواده است و زن سرور و فرمانروای خانه خویش است و یا می فرماید: «کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته » (مجلسی، ١٤٠٤ق، ج٣٨، ص٧٢)؛ تمام شما فرمانروا و نگهبان هستید و تمام شما در برابر مردم خویش مسئول و متعهد.

این است که حضرت شور و مشورت جمعی را در امور سیاسی مورد توجه قرار می دهد. برای نمونه در «بدر»، بعد از آگاهی از حرکت نیروهای قریش با یاران مشورت می کند (واقدی، ١٤٠٩ق، ج١، ص٤٨) یا قبل از حرکت به سمت احد با آنان مشورت می نماید (همان، ص٢١١-٢٠٨). یا در سیره خویش در برخورد با اسیران بر برخورد بشر دوستانه بین المللی تاکید دارد (ابن اثیر، ١٩٦٥م، ص٥٣٦).

همچنین آزادی در سیاست خارجی از سویی به معنای پذیرش حق و رفتار جوامع بر مبنای اصل اختیار در تصمیم گیری و نفی جبر و تفویض است و از سوی دیگر، به معنای نفی اکراه و اجبار و در نتیجه حفظ استقلال می باشد و لذا در سیاست خارجی و روابط بین جوامع، اختیار و آزادی، اساس و بنیان اقدام و عمل است؛ نه هیچ عقیده ای بر کسی یا جامعه ای تحمیل می گردد و نه کسی یا جامعه ای تحت اجبار می تواند از پذیرش حقیقت سر باز زند. به تعبیر علامه «طباطبایی » «دین ... عبارتست از «اعتقادات » و اعتقاد و ایمان هم از امور قلبی است که اکراه و اجبار در آن راه ندارد » (طباطبایی، ١٤١٧ق، ج٢، ص٥٢٣).

از نتایج مأخوذ از سیاست خارجی فطرت گرایی پیامبر، نفی خشونت گرایی و در مقابل بکارگیری مداراست. برخی تصور کرده اند که پیامبر اسلام (ص) در سیاست خارجی حکومت خویش بر کاربرد زور، خشونت و جنگ تکیه کرده است؛ در حالی که چنین تصوری غلط است؛ زیرا بر اساس آنچه که پیامبر خدا (ص) و پیشوایان معصوم گفته اند یا عمل کرده اند، اسلام هرگز دینی تحمیلی نبوده است، بلکه بر عکس اصل را بر عدم اجبار و اکراه در دین قرار داده است: «لا إکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی » (بقره (٢): ٢٥٦)؛ در دین هیچ گونه اکراه یا اجباری وجود ندارد، همانا راه هدایت و کمال از گمراهی آشکار گشته است. قسمت دوم عبارت مندرج در آیه که بیان می دارد «قد تبین الرشد من الغی » نیز به کلی مؤید بخش اول آن است؛ چراکه اگر راه از چاه، در فطرت انسان و به وسیله پیامبران مشخص و تبیین شده باشد، دیگر نیازی به اجبار نیست. به علاوه قرآن، بارها و بارها خطاب به پیامبر (ص) وظیفه او را «ابلاغ » و «انذار» و «بشارت » و «تذکر» می داند، نه تحمیل عقیده بر کسی: «ما علی الرسول إلا البلاغ » (مائده (٥): ٩٩) و «فإن تولوا فإنما علیک البلاغ المبین » (نحل (١٦): ٨٢).

بر همین مبنا، جنگ در اسلام به عنوان آخرین راه حل دیده می شود. همچنین تمامی اقدامات نظامی پیامبر (ص) جنبه دفاعی دارد و در راستای رفع فتنه و فساد یا دفع دشمن یا مقابله با ستم و تجاوز صورت گرفته است. به علاوه پیامبر اسلام (ص) پیامبر رحمت و صلح و آزادی و عدالت است و اندیشه و سیره آن حضرت در برخورد میان انسان ها بر اساس این چهار اصل بنا شده است، پس چگونه می توان خشونت و کاربرد زور را به او نسبت داد. مگر نه این است که آن حضرت می فرماید: «انما انا رحمة مهداه » (ابن سعد، ١٤٠٥ق، ج١، ص٩٢)؛ البته بدانید که من هدیه رحمتی به سوی شما هستم و یا می فرماید: «ارحموا فی الارض یرحمکم من فی السماء» (نوری، ١٤٠٨ق، ج٩، ص١٥٩)؛ به ساکنین زمین رحم کنید تا اهل آسمان به شما رحمت آورند و یا حضرتش با بیانی روشن و آشکار می فرماید: «تعافوا تسقط الضغائن بینکم » (متقی هندی، ١٤٠١ق، ج٣، ص٣٧٣)؛ از یکدیگر گذشت کنید تا کینه های میان شما از بین برود. یا می فرماید: «ابغض بغیضک هونا ما عسی ان یکون جیبک یوما ما» (پاینده ، ١٣٧٧، ص١٦٨؛ بلاغی، بی تا، ص١٤١)؛ در دشمنی با دشمن خود مدارا پیشه ساز؛ زیرا امید است که روزی دوست تو گردد.

مهم تر از همه اینکه اسلام دینی فطری است؛ یعنی مطابق با سرشت بشر، استعدادها و نیازها و گرایش ها و احساسات و عقل اوست. بنابراین، نمی تواند تحمیل باور بر او را بپذیرد؛ چرا که اسلام بر فطرت بشر انطباق دارد. پس نیاز به تحمیل عقیده، برایش باقی نمی ماند. خداوند در قرآن می فرماید: «فأقم وجهک للدین حنیفا فطرة الله التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم » (روم (٣٠ ): ٣٠ )؛ پس رو به جانب دین پاک و حنیف آور؛ دینی که فطرت و سرشت خدایی است که مردم را نیز بر همان فطرت آفریده است، هیچ تغییری در آفرینش خدا نیست ، این دین استوار است.

نتیجه گیری
رسول اعظم اسلام (ص) با توجه به شئون گسترده خویش به تأسیس حکومت و تبیین ابعاد آن و در نتیجه ارائه طرح سیاستی فضیلت محور در دو بعد داخلی و بین المللی پرداخت. بر این اساس، آن حضرت با تکیه بر نگرش وحیانی  عقلانی و حکیمانه خویش، سیاست خارجی حکومت اسلامی را بر بنیان های چهارگانه توحید، عدل، حق گرایی و فطرت سلیم انسانی بنا نهاد. کتاب خدا، سنت و سیره آن حضرت همه و همه بیانگر آن است که نگاه رسول اللّه (ص) به حکومت و سیاست خارجی نگاهی ابزاری و آلی است و برای رساندن انسان به سعادت راستین دوجهانی است که جز از طریق گسترش کلمة الله، تحقق عدالت ، احقاق حقوق آدمیان و رساندن آنها به کمال و برقراری نظم و قانون در جامعه و گسترش فضایل در میان افراد و جوامع، عملی نمی شده است. بر همین بنیان، آن حضرت سیاست خارجی حکومت خویش را بر اساس شناخت و آگاهی عمیق و همه جانبه از سه عامل اصلی مکتب، سیاست و انسان با رعایت معنویت و مکارم اخلاقی در بالاترین شکل آن و تکیه بر خدا و عنایت نسبت به مردم و حقیقت در اندیشه و بیان، در سیره سیاسی و عملی خویش بنا کرد. در نتیجه او والاترین اصول انسانی سیاست خارجی را ملهم از نگرش متعالی و جامع و مکتبی خویش مطرح فرمود و آنها را در عمل محقق ساخت؛ اصولی که در زبان قرآن و احادیث آن حضرت و سیره عملی ایشان به شکل کاملی بیان شده است و بدین سان توانست حکومت و سیاست خویش را تبدیل به کنشی متعالی و انسانی بنماید تا رهایی انسان را بدان وسیله عملی سازد. بر این مبنا، سیاست خارجی و بین المللی رسول اللّه (ص) در مبانی، اصول، اهداف و رفتار توحید محور، عدل محور، حقیقت محور و فطرت گراست و این چهار ویژگی، اضلاع چهارگانه سیاست و سیاست خارجی حضرت را به نمایش می گذارند.

منابع و مآخذ
١. قرآن کریم.

٢. نهج البلاغه.

٣. آیتی، محمدابراهیم، تاریخ پیامبر اسلام، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چ٨، ١٣٩١.

٤. ابن ابی الحدید، عبدالله ، شرح نهج البلاغه، ج٢، قم: کتابخانه آیة الله مرعشی، ١٤٠٤ق.

٥. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت: دار بیروت، ١٩٦٥م.

٦. ابن سعد، ابوعبدالله محمد، الطبقات الکبری، ج٢، بیروت: دار بیروت للطباعة و النشر، ١٤٠٥ق.

٧. ابن هشام، ابومحمدعبدالملک، السیرة النبویة، ج٢، بیروت: داراحیاء التراث العربی،١٩٨٥م.

٨. ابی داود سجستانی، ابوبکر عبدالله بن سلیمان بن اشعث، سنن ابی داود، تحقیق محی الدین عبد الحمید، بیروت : دارالحکیم ، بی تا.

٩. احسایی، ابن ابی جمهور، عوالی اللئالی، ج١، قم: انتشارات سید الشهداء، ١٤٠٥ق.

١٠. احمد العالی، صالح، دولت رسول خدا ٩، ترجمه هادی انصاری، قم: پژوهشکده حوزه و دانشگاه ، ١٣٨١.

١١. احمدی میانجی، علی، مکاتیب الرسول، تهران: مؤسسه دارالحدیث الدعوة الثقافیة، ١٤١٩ق.

١٢. --------------، مکاتیب الرسول، قم: یس، ١٣٦٣.

١٣. اعلمی، علاءالدین، وهج الفصاحة فی ادب النبی، بیروت: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات ، ١٤٠٨ق .

١٤. امام خمینی، سیدروح الله، صحیفه نور، ج٢٢، تهران: مرکز اسناد و مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی وزارت ارشاد، ١٣٦٨.

١٥. ----------------، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ؛، ١٣٧٧.

١٦. ----------------، شرح دعای سحر، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ؛،. 1374

١٧. ----------------، صحیفه امام، ج٥، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ؛،. 1378

١٨. ----------------، کلمات قصار، پندها و حکمت ها، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ؛، چ٤، ١٣٧٦.

١٩. امینی ، سیدعبدالحسین ، الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب، تهران: دارالکتب الاسلامیه، بی تا.

٢٠. بخاری، محمدبن اسماعیل ، صحیح بخاری ، بیروت: دار احیاء التراث العربی، ١٤٢٢ق.

٢١. بسول، لبیب احمد، معاهدات بین المللی در اسلام ، ترجمه مهدی شفیعیان، تهران: انتشارات دانشگاه امام صادق ٧، ١٣٨٩.

٢٢. بلاغی، صدر، پیامبر رحمت ، تهران : انتشارات حسینه ارشاد، بی تا.

٢٣. پاینده، ابوالقاسم، نهج الفصاحه، تهران: انشتارات جاویدان، چ٣، ١٣٧٧.

٢٤. تیجانی، عبدالقادر حامد، مبانی اندیشه سیاسی در آیات مکی، ترجمه و تعلیق مهران اسماعیلی و مشتاق الحلو، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ١٣٨٩.

٢٥. جرجانی، سیدشریف، تعریفات، ترجمه حسن سیدعرب و سیما نوربخش ، تهران: نشر فرزان،. 1377

٢٦. جلیلی، سعید، سیاست خارجی پیامبر (ص)، تهران: سازمان تبلیغات اسلامی ، ١٣٧٤.

٢٧. جمشیدی، محمدحسین، دیپلماسی پیامبر (ص)، تهران: شرکت چاپ و نشر بین الملل، ١٣٩٠.

٢٨. ----------------، رخ اندیشه ؛ کتاب اول: روش شناسی شناخت اندیشه های سیاسی، تهران: انتشارات کلبه معرفت، ١٣٨٥.

٢٩. ----------------، رفتار شناسی امریکا در قبال نهضت ملی ایران، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ١٣٧٨.

٣٠. ----------------، نظریه عدالت ، تهران: پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی،. 1380

٣١. حرانی، ابن شعبه، تحف العقول ، بیروت: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ٧، ١٤٢٣ق.

٣٢. حر عاملی ، محمدبن حسن، وسائل الشیعه، ج١٢، تهران: انتشارات اسلامیه ، ١٣٦٤.

٣٣. حسینی بهشتی، سیدمحمد، حق و باطل از دیدگاه قرآن، تهران: انتشارات بقعه ، ١٣٧٨.

٣٤. حقیقت، سیدصادق، مبانی اندیشه سیاسی در اسلام ، تهران : سمت ، ١٣٨٧.

٣٥. حمیدالله، محمد، الوثائق، ترجمه مهدوی دامغانی، تهران: انتشارات بنیاد، ١٣٦٥.

٣٦. ----------، نامه ها و پیمان های سیاسی حضرت محمد (ص) و اسناد صدر اسلام، ترجمه محمد حسینی ، تهران: انتشارات سروش، ١٣٧٤.

٣٧. حویزی، عبدعلی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، ج٣، مصحح هاشم رسولی محلاتی، قم:اسماعیلیان، ١٤١٥ق.

٣٨. زرگری نژاد، غلامحسین ، تاریخ صدر اسلام، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت )، ١٣٧٨.

٣٩. سبحانی، جعفر، محاضرات فی الالهیات، قم: مؤسسة الامام الصادق ٧، ١٤٢٠ق.

٤٠. سمهودی، علی بن احمد، وفاء الوفاء باخبار دار المصطفی، ج١، محقق صمحفوظ، خالد عبدالغنی ، بیروت: دارالکتب العلمیه ، ١٩٩٥م .

٤١. سیوطی، جلال الدین عبدالرحمن، الدر المنثور فی تفسیر المأثور. ج٦، قم: کتابخانة آیة الله مرعشی نجفی، ١٤٠٤ق.

٤٢. صادقی ، محمد، تفسیر فرقان، ج٢، تهران: انتشارات فرهنگ اسلامی ، ١٣٦٥.

٤٣. صدر، سیدمحمدباقر، المدرسة القرآنیه ، بیروت: دارالتعارف للمطبوعات، بی تا.

٤٤. -------------، عبادت در اسلام، ترجمه کاظم خلخالی، تهران: مؤسسه مطبوعاتی عطایی ، ١٣٦١.

٤٥. صدوق، محمدبن علی بن بابویه قمی، التوحید، قم : انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ١٣٩٨ق.

٤٦. صفار، محمدبن حسن، بصائر الدرجات، قم: کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی، ١٤٠٤ق.

٤٧. طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج٢، قم: دفتر انتشارات اسلامی، ج٥،

١٤١٧ق.

٤٨. طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری، تهران: دارالکتب الاسلامیه، بی تا.

٤٩. ---------------، مکارم الاخلاق، بیروت: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، ١٣٩٢ق.

٥٠. طوسی، ابوجعفر محمدبن حسن، الامالی ، قم : دارالثقافه، ١٤١٤ق.

٥١. طوسی، خواجه نصیرالدین، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، قم: اسماعیلیان و منشورات شکوری، ١٣٦٧.

٥٢. فارابی، ابونصر محمد، تحصیل السعاده، قدم له و علق علیه و شرحه علی بو ملحم، بیروت:

دار و مکتبة الهلال، ١٩٩٥م.

٥٣. فرانکل، جوزف، روابط بین الملل در جهان متغیر، ترجمه عبدالرحمان عالم، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی ، ١٣٧٠.

٥٤. فرید تنکابنی، مرتضی ، راهنمای انسانیت، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ١٣٧٧.

٥٥. فیض کاشانی، محسن، تفسیر الصافی، بیروت: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ٢،١٤٠٢ق.

٥٦. --------------، راه روشن (ترجمه المحجة البیضاء )، ترجمه سیدمحمدصادق عارف، ج١، مشهد: آستان قدرس رضوی، ١٣٧٢.

٥٧. کتانی، سیدمحمد عبدالحی، نظام الحکومة النبویة المسمی الاداریة، بیروت: دار الارقام ابن ابی الارقام، چ٢، بی تا.

٥٨. کلینی، ابو جعفر محمدبن یعقوب، الکافی، ج٨، تهران : دارالکتب اسلامیه، ١٣٦٥.

٥٩. ----------------------، اصول کافی، ترجمه و شرح سیدجواد مصطفوی، ج١و٤، تهران: انتشارت علمیه اسلامیه، بی تا.

٦٠. لوکس، استیون، قدرت فر انسانی یا شر شیطانی، ترجمه فرهنگ رجایی، تهران : مؤسسة مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ١٣٧٠.

٦١. متقی هندی، علی بن حسام الدین، کنز العمال فی سنن و الاقوال، ج٣، ٦و١٢، بیروت : مؤسسة الرساله، چ٥، ١٤٠١ق.

٦٢. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج١٩، ٣٧، ٣٨، ٦٦، ٧٠، ٧٢، ٧٤و٧٥، بیروت: مؤسسة الوفاء، ١٤٠٤ق.

٦٣. محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمة، ج٢و٧، قم: مؤسسه فرهنگی دارالحدیث ، 1389

٦٤. مسلم قشیری نیشابوری، ابی الحسین بن حجاج، صحیح مسلم، بیروت: داراحیاء التراث العربی ، ١٤٢٠ق.

٦٥. مطری، جمال الدین محمدبن احمد، التعریف بما انست الهجرة من معالم دارالهجرة، دراسة و التحقیق سلیمان الرحیلی، ریاض: دارة الملک عبدالعزیز، ١٤٢٦ق.

٦٦. مطهری، مرتضی، امامت و رهبری ، تهران: انتشارات صدرا، چ١٠، ١٣٦٨.

٦٧. -----------، انسان و ایمان، تهران: انتشارات صدرا، چ٢، ١٣٥٧.

٦٨. -----------، جهان بینی توحیدی، تهران: انتشارات صدرا، چ١٤، ١٣٨٠./

٦٩. -----------، زندگی جاوید یا حیات اخروی، قم: انتشارات اسلامی جامعه مدرسین، 1362.

٧٠. -----------، فطرت ، تهران: انتشارات صدرا، ١٣٧٠.

٧١. منصوری، جواد، نظری به سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، تهران: امیرکبیر، 1356.

٧٢. موسوی، سیدمحمد، مبانی اندیشه سیاسی در اسلام، تهران: دانشگاه پیام نور، ١٣٩١.

٧٣. نائینی ، محمدحسین، تنبیه الامة و تنزیه المله، با مقدمه و توضیحات سیدمحمود طالقانی، تهران: شرکت سهامی انتشار، چ٥، ١٣٥٨.

٧٤. نراقی، احمد، معراج السعاده، تهران: انتشارات علمی اسلامیه، بی تا.

٧٥. نوری طبرسی ، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، ج٩و١١، بیروت: موسسه آل بیت لاحیاء التراث، چ٢، ١٤٠٨ق.

٧٦. واقدی، محمدبن عمر، المغازی، تحقیق مارسدن جونز، بیروت: مؤسسة الاعلمی، ١٤٠٩ق.

77- Plano، Jack C. and Olton ، Roy The International Relations Dictionary، U. S. A: Longman، 1988-

78- Rosental، Fronyz، The Muslim Concept of Freedom، Leidan: Brill،1960.

79- Tansey، Stepen D. ، Politics، London: routledge، 1999-

پی نوشت

[1] این عبارت معروف از «لرد آکتن » است که مورد پذیرش برخی از محققان در عرصه سیاست قرار گرفته است. پیش از او نیز منتسکیو نوشته بود: «تجربه در تمام دوران ها ثابت نموده است که هرکه صاحب قدرت است تمایل به سوء استفاده از آن را دارد؛ . . . » (لوکس، قدرت فر انسانی یا شر شیطانی، ص٣٦٥). در واقع این گونه افراد گرایش به فساد را نه در وجود صاحبان قدرت که در نفس قدرت می بینند. در حالی که از نظر ما این خطایی فاحش و شاید عامل توجیه فساد در عرصه سیاست باشد؛ زیرا در نگاه ما قدرت خیر است نه شر. اما این قدرتمداران هستند که آن را به فساد کشیده و تبدیل به شر می کنند.

[2] این برداشت از سیاست، برداشت زورمندان، جباران و خود کامگان جهان است که سیاست را روش تأمین و گسترش قدرت و عامل سلطه بر جامعه می دانند؛ در حالی که چنین نگاهی به سیاست از منظر اسلام مطرود است. امام خمینی (ره) این نوع سیاست را سیاست شیطانی می نامد. او در سال١٣٤٢، آنگاه که از حبس بیرون آمد، خطاب به رئیس امنیت رژیم پهلوی می فرماید: «. . . این سیاست مال شماست. . . این سیاست هیچ ربطی به سیاست اسلامی ندارد. این سیاست شیطانی است (امام خمینی، صحیفه امام، ج١٣، ص٤٣١).

[3] Foreign policy

[4] منظور از واحد سیاسی، دولت به مفهوم حقوقی است که متشکل از ارکان چهارگانه سرزمین، جمعیت، حاکمیت (حق حاکمیت ) و حکومت است.

[5] این مبانی در کل، دو گونه فلسفی یا عقلی و نقلی یا کلامی هستند حقیقت ، مبانی اندیشه سیاسی در اسلام، ص٩-١٠٧). از منظر فلسفی نیز چهار دسته نظری، فکری ، اخلاقی و عملی (فارابی، تحصیل السعادة، ص ٢٥) می باشند. همچنین بر مبنای منطق و فلسفه علوم می توان از مبانی معرفت شناسی، روش شناسی، هستی شناسی، ارزشی (شامل انسان شناسی و... ) (جمشیدی، رخ اندیشه، ص٤٠٠) و... یاد کرد.

[6] منظور اهالی مشرک ساکن منطقه مدینه هستند که به عنوان بخشی از امت  به مفهوم مطرح در منشور که مفهومی است سیاسی  از پذیرندگان منشور مدینه بوده اند.

[7] منسوب به خولان، منطقه ای است در یمن.

[8] محتوا و مضمون این روایت در منابع متعدد شیعه و سنی با اسناد صحیح و موثق به صورت های گوناگون آمده است.


منبع:  مجله حکومت اسلامی - تابستان 1395 - شماره 80 , جمشیدی، محمد حسین - کوزه گری، سعیده( استادیار روابط بین الملل دانشگاه تربیت مدرس - دانشجوی دکترای روابط بین الملل دانشگاه تربیت مدرس)

دسته بندی: