♦ جزء دوم ♦

 

♦ بقره، آیه 144

نگاه‌های انتظارآمیز تو را به سوی آسمان (برای تعیین قبله نهایی) می‌بینیم! اکنون تو را به سوی قبله‌ای که از آن خشنود باشی، باز می‌گردانیم. پس روی خود را به سوی مسجد الحرام کن! و هر جا باشید، روی خود را به سوی آن بگردانید! و کسانی که کتاب آسمانی به آنها داده شده، بخوبی می‌دانند این فرمانِ حقی است که از ناحیه پروردگارشان صادر شده؛ (و در کتابهای خود خوانده‌اند که پیغمبر اسلام، به سوی دو قبله، نماز می‌خواند). و خداوند از اعمال آنها (در مخفی داشتن این آیات) غافل نیست!

 

          

تغییر قبله

 

بيت المقدس، قبله نخستين و موقت مسلمانان بود، اين آيه حاكى از آن است كه پيامبر صلى الله عليه و آله منتظر و مشتاق نزول وحى در جهت تغيير قبله بود واين تغيير قبله از بيت‏المقدّس به كعبه، وعده‏ى خداوند به پيامبرش بوده است، ولى آن حضرت در موقع دعا، بى‏آنكه چيزى بگويد، به سوى آسمان نگاه مى‏كرد تا اينكه آيه نازل شد و دستور داد كه رسول اكرم صلى الله عليه و آله و همه‏ى مسلمانان در موقع عبادت، روبه سوى مسجدالحرام وكعبه نمايند.

اهل كتاب و يهود با آنكه حقّانيّت اين تغيير را مى‏دانستند وقبلًا در كتاب‏هايشان خوانده بودند كه پيامبر اسلام به سوى دو قبله نماز مى‏گزارد- چه اينكه آنها خوانده بودند كه او به سوى دو قبله نماز مى‏خواند" يصلى الى القبلتين"-، امّا اين حقيقت را كتمان نموده و يا با القاى شبهات و سؤالات، نقش تخريبى ايفا مى‏كردند؛ به خصوص اينكه يهود پس از ورود پيامبر ص به مدينه اين موضوع را دستاويز خود قرار داده بودند، و مرتبا مسلمانان را سرزنش مى‏كردند که: اينها استقلالى از خود ندارند اينها پيش از آنكه ما به آنها ياد دهيم اصلا از امر قبله سر در نمى‏آوردند!، قبول قبله ما دليل بر قبول مذهب ما است! و مانند اينها ...

لذا پيامبر ص انتظار مى‏كشيد كه فرمان تغيير قبله صادر شود، در آيه مورد بحث به اين امر اشاره شده و فرمان تغيير قبله در آن صادر گرديده است.

اين تغيير قبله- طبق روايات- در حال نماز ظهر بود، و در يك لحظه حساس و چشمگير انجام گرفت، پيك وحى خداوند بازوان پيامبر ص را گرفته و از بيت المقدس به سوى كعبه بر گردانيد، و فورا مسلمانان صفوف خود را تغيير دادند.

آيه شريفه قبله‏اى جديد براى مسلمانان معين كرد، و سرزنش يهود و تفاخر آنها را خاتمه داد، استقلال مسلمانان به اثبات رسید و به اوّلين پايگاه توحيد يعنى كعبه، توجّه مى‏شد که قبله‏ى ابراهيم عليه السلام بود، علاوه بر اينكه تكليف مسلمانان را يكسره كرد، هم حجتى براى آنان شد، و هم دلشان خشنود گشت.

منابع: تفسير نمونه، ج‏1، ص: 491- تفسير الميزان، ج‏1، ص: 490- تفسير نور، ج‏1، ص: 223


♦ بقره، آیه 156 ♦

آنها که هر گاه مصیبتی به ایشان می‌رسد، می‌گویند: «ما از آنِ خدائیم؛ و به سوی او بازمی‌گردیم!»

    

استرجاع

 

آيه معرفی صابران است كه هر گاه مصيبتى به آنها می رسد مى‏گويند" ما از آن خدا هستيم و به سوى او باز مى‏گرديم".

در اين بیان، دو اقرار است: او مالك است و ما هالكيم.( نه فقط گفتن و صرف توجه به معنا، بلكه ايمان داشتن به اينكه آدمى مملوك خداست و  دوباره بازگشتش به سوى مالكش مى‏باشد.)

آیه، علت واقعى كه صبر را بر آدمى واجب مى‏سازد بيان كند، و آن اين است كه ما ملك خدائيم و مالك حق دارد هر گونه تصرفى در ملك خود بكند.

و مصيبت عبارت است از هر واقعه‏اى كه آدمى با آن روبرو شود، چه خير و چه شر، و لكن جز در وقايع مكروه و ناراحت كننده استعمال نمى‏شود.

توجه به اين واقعيت كه همه از او هستيم اين درس را به ما مى‏دهد كه از زوال نعمتها هرگز ناراحت نشويم، چرا كه همه اين مواهب بلكه خود ما تعلق به او داريم- وجود انسانها و موجودات قائم به خداست و غیرمستقل لذا او مالک حقیقی ماست با حق هرگونه تصرف-، يك روز مى‏بخشد و روز ديگر مصلحت مى‏بيند و از ما باز مى‏گيرد و هر دو صلاح ما است- چراکه خداوند حکیم و رحیم است و ما از روز اول چیز ینبودیم و بعد از خلقت هم در برابر خداوند ناچیزیم-.

و توجه به اين واقعيت كه ما همه به سوى او باز مى‏گرديم به ما اعلام مى‏كند كه اينجا سراى جاويدان نيست، خوابگاه و عشرتكده نيست و شدايد و سختى‏هاى آن نيز نشانه‏ى بى‏مهرى خداوند نيست، زوال نعمتها و كمبود مواهب و يا كثرت وفور آنها همه زودگذر است، و همه اينها وسيله‏اى براى پيمودن مراحل تكامل است؛ به سوی خداوند برمی گردیم و تمام آلامی که در دنیا کشیده ایم پایان می پذیرد، لذا با انتظار آخرت نیکو، دیگر جایی برای ناراحت شدن از مصائب زودگذر دنیا نمی ماند.

توجه به اين دو اصل اساسى اثر عميقى در ايجاد روح استقامت و صبر دارد. اينجاست كه بهترين صبر تحقق پيدا مى‏كند، آن صبرى كه ريشه و منشا هر جزع و تاسفى را در دل مى‏سوزاند و قطع مى‏كند، و چرك غفلت را از صفحه دل ميشويد.

گفتن‏ «إِنَّا لِلَّهِ» و ياد خدا به هنگام ناگوارى‏ها، آثار فراوان دارد:

الف: انسان را از كلام كفر آميز و شكايت باز مى‏دارد.

ب: موجب تسليت و دلدارى و تلقين به انسان است.

ج: مانع وسوسه‏هاى شيطانى است.

د: اظهار عقايد حقّ است.

ه: براى ديگران درس و الگو شدن است.

منابع: روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن، ج‏2، ص: 240- تفسير الميزان، ج‏1، ص: 533- تفسير نمونه، ج‏1، ص: 526- كشف الاسرار و عدة الابرار، ج‏1، ص: 419- من وحى القرآن، ج‏3، ص: 122- من هدى القرآن، ج‏1، ص: 288- تفسير نور، ج‏1، ص: 241


♦ بقره، آیه 177 ♦

نیکی، (تنها) این نیست که (به هنگام نماز،) رویِ خود را به سوی مشرق و (یا) مغرب کنید؛ (و تمام گفتگوی شما، در باره قبله و تغییر آن باشد؛ و همه وقت خود را مصروف آن سازید؛) بلکه نیکی (و نیکوکار) کسی است که به خدا، و روز رستاخیز، و فرشتگان، و کتاب (آسمانی)، و پیامبران، ایمان آورده؛ و مال (خود) را، با همه علاقه‌ای که به آن دارد، به خویشاوندان و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه و سائلان و بردگان، انفاق می‌کند؛ نماز را برپا می‌دارد و زکات را می‌پردازد؛ و (همچنین) کسانی که به عهد خود -به هنگامی که عهد بستند-وفا می‌کنند؛ و در برابر محرومیتها و بیماریها و در میدان جنگ، استقامت به خرج می‌دهند؛ اینها کسانی هستند که راست می‌گویند؛ و (گفتارشان با اعتقادشان هماهنگ است؛) و اینها هستند پرهیزکاران!

    

بر و نیکی

نصارا به هنگام عبادت رو به سوى شرق و يهود رو به سوى غرب كرده، عبادات خود را انجام مى‏دادند، اما خدا كعبه را براى مسلمين قبله قرار داد كه در طرف جنوب بود و حد وسط ميان آن دو محسوب مى‏شد.

روی سخن آیه به سوی مخالفين اسلام از يك سو و تازه مسلمانان از سوى ديگر است که سر و صدايى پيرامون تغيير قبله به راه انداختند.

اين آيه جامع‏ترين آيه قرآن است. زيرا اصول مهم اعتقادى، عملى و اخلاقى در آن مطرح گرديده است.

در تفسير الميزان از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل شده است كه فرمودند: هر كس به اين آيه عمل كند، ايمانش كامل است.

اين آيه پانزده صفت نيك را در سه بخشِ ايمان، عمل و اخلاق بيان نموده است.

در بخش ايمان، به مسئله ايمان به خدا، فرشتگان، انبيا، قيامت و كتب آسمانى اشاره شده

و در بخش عمل، به مسائل عبادى مانند نماز و اقتصادى مانند زكات و اجتماعى مانند آزاد نمودن بردگان و نظامى مانند صبر در جبهه و جنگ، و روحى وروانى مثل صبر در برابر مشكلات، اشاره گرديده است.

و در بخش اخلاقى به وفاى به عهد و دل كندن از مادّيات و ترحّم به فقرا اشاره شده است.

ايمان به خدا، سبب خضوع انسان در برابر حقّ و عدم تسليم در برابر طاغوت‏هاست.

ايمان به قيامت، موجب وسعت ديد و بلندى همّت مى‏گردد.

ايمان به وجود ملائكه، نشانه‏ى ايمان به تشكيلات ماوراى طبيعت است.

ايمان به انبيا، ايمان به وحى و جريان هدايت در طول تاريخ است و دليل بر اينكه انسان در اين جهان رها و بى‏برنامه نبوده است.

مراد به اين ايمان، ايمان كامل است كه اثرش هرگز از آن جدا نمى‏شود و تخلف نميكند، نه در قلب، و نه در جوارح، در قلب تخلف نميكند چون صاحب آن دچار شك و اضطراب و يا اعتراض و يا در پيشامدى ناگوار دچار خشم نميگردد و در اخلاق و اعمال هم تخلف نميكند، (چون وقتى ايمان كامل در دل پيدا شد، اخلاق و اعمال هم اصلاح ميشود).

ايمان به اصولى كه تمام وجود انسان را روشن مى‏كند و انگيزه نيرومندى براى حركت به سوى برنامه‏هاى سازنده و اعمال صالح است.

انفاق، بيانگر روح تعاون و نوع دوستى و بدون شك گذشتن از مال و ثروت براى همه كس كار آسانى نيست، مخصوصا هنگامى كه به مرحله ايثار برسد، چرا كه حب آن تقريبا در همه دلها است

و نماز، پيوند مستقيم با خدا، كه اگر با شرائط و حدودش، و با اخلاص و خضوع، انجام گيرد، انسان را از هر گناه باز مى‏دارد و به هر خير و سعادتى تشويق مى‏كند.

و زكات برنامه‏ريزى و اقدام براى حل مشكل محرومان(بسيارند افرادى كه در پاره‏اى از موارد حاضرند به مستمندان كمك كنند اما در اداء حقوق واجب سهل‏انگار مى‏باشند، و به عكس گروهى غير از اداى حقوق واجب به هيچگونه كمك ديگرى تن در نمى‏دهند.)

 و وفاى به عهد، موجب تحكيم ارتباطات است چرا كه سرمايه زندگى اجتماعى اعتماد متقابل افراد جامعه است، و از جمله گناهانى كه رشته اطمينان و اعتماد را پاره مى‏كند و زيربناى روابط اجتماعى را سست مى‏نمايد ترك وفاى به عهد است، به همين دليل در روايات اسلامى چنين مى‏خوانيم كه مسلمانان موظفند سه برنامه را در مورد همه انجام دهند، خواه طرف مقابل، مسلمان باشد يا كافر، نيكوكار باشد يا بدكار، و آن سه عبارتند از:

وفاى به عهد، اداى امانت و احترام به پدر و مادر  .( اصول كافى جلد دوم باب البر بالوالدين صفحه 129 حديث 15.)

آخرين برنامه :" كسانى هستند كه در هنگام محروميت و فقر، و به هنگام بيمارى و درد، و همچنين در موقع جنگ در برابر دشمن، صبر و استقامت به خرج مى‏دهند، و در برابر اين حوادث زانو نمى‏زنند."

راستگويى آنها از اينجا روشن مى‏شود كه اعمال و رفتارشان از هر نظر با اعتقاد و ايمانشان هماهنگ است، و تقوا و پرهيزگاريشان از اينجا معلوم مى‏شود كه آنها هم وظيفه خود را در برابر" اللَّه" و هم در برابر نيازمندان و محرومان و كل جامعه انسانى و هم در برابر خويشتن خويش انجام مى‏دهند.

منابع: تفسير الميزان، ج‏1، ص: 650-654- تفسير نمونه، ج‏1، ص: 601-602- تفسير نور، ج‏1، ص: 269


♦ بقره، آیه 179

و برای شما در قصاص، حیات و زندگی است، ای صاحبان خِرد! شاید شما تقوا پیشه کنید.

 

    

قصاص 

 

آيه شریفه كه از ده كلمه تركيب شده، در نهايت فصاحت و بلاغت، با یک عبارت كوتاه و بسيار پر معنى پاسخ بسيارى از سؤالات را در زمينه مساله قصاص بازگو مى‏كند كه قصاص اسلامى به هيچوجه جنبه انتقام‏جويى ندارد بلكه دريچه‏اى است به سوى حيات و زندگى انسانهاست .

حكم قصاص براى جامعه انسانى تأمين كننده حيات و زندگى است و قصاص يك برخورد و انتقام شخصى نيست، بلكه تأمين كننده امنيّت اجتماعى است. در جامعه‏اى كه متجاوز قصاص نشود، عدالت و امنيّت از بين مى‏رود و آن جامعه گويا حياتى ندارد و مرده است‏.

از يك سو ضامن حيات جامعه است، زيرا اگر حكم قصاص به هيچوجه وجود نداشت و افراد سنگدل احساس امنيت مى‏كردند جان مردم بى‏گناه به خطر مى‏افتاد

و از سوى ديگر مايه حيات قاتل است چرا كه او را از فكر آدم‏كشى تا حد زيادى باز مى‏دارد و كنترل مى‏كند.

و از سوى سوم به خاطر لزوم تساوى و برابرى جلو قتلهاى پى در پى را مى‏گيرد و به سنتهاى جاهلى كه گاه يك قتل مايه چند قتل و آن نيز به نوبه خود مايه قتلهاى بيشترى مى‏شد پايان مى‏دهد، و از اين راه نيز مايه حيات جامعه است.

و با توجه به اينكه حكم قصاص مشروط به عدم عفو است نيز دريچه ديگرى به حيات و زندگى گشوده مى‏شود.

جمله لعلكم تتقون كه و از آنجا كه قانون قصاص، ضامن عدالت و امنيّت و رمز حيات جامعه است، در پايان اين آيه مى‏فرمايد: «لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» يعنى اجراى اين قانون، موجب خوددارى و جلوگيرى از بروز قتل‏هاى ديگر است و هشدارى است براى پرهيز از هر گونه تعدى و تجاوز اين حكم حكيمانه.

 

و حاصل معناى اين جمله اين است كه عفو هر چند تخفيفى و رحمتى است نسبت به قاتل، (و رحمت خود يكى از فضائل انسانى است)، و لكن مصلحت عموم تنها با قصاص تامين ميشود، قصاص است كه حيات را ضمانت ميكند نه عفو كردن و ديه گرفتن و نه هيچ چيز ديگر، و اين حكم هر انسان داراى عقل است.‏

 

منابع: الميزان في تفسير القرآن، ج‏1، ص: 433- تفسير نمونه، ج‏1، ص: 606- مجمع البيان، ج‏2، ص: 189- تفسير نور، ج‏1، ص: 275


 

♦ بقره، آیه 183

ای افرادی که ایمان آورده‌اید! روزه بر شما نوشته شده، همان‌گونه که بر کسانی که قبل از شما بودند نوشته شد؛ تا پرهیزکار شوید.

  

صوم

 

به دنبال چند حكم مهم اسلامى در آيات پيشين، در آيه شریفه به بيان يكى ديگر از اين احكام كه از مهمترين عبادات محسوب مى‏شود مى‏پردازد و آن روزه است، با لحن تاكيد آميز و بلافاصله فلسفه اين عبادت انسان‏ساز و تربيت‏آفرين را در يك جمله كوتاه اما بسيار پرمحتوا چنين بيان مى‏كند:" شايد پرهيزكار شويد." که با عبارت" يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا" و بيان اين حقيقت كه روزه اختصاص به شما ندارد، بلكه در امتهاى پيشين نيز بوده است بيان فلسفه آن و اينكه اثرات پربار اين فريضه الهى صد در صد عائد خود شما مى‏شود، آن را يك موضوع دوست داشتنى و گوارا مى‏سازد.

تقوا، به معناى خويشتن دارى از گناه است. بيشتر گناهان، از دو ريشه غضب و شهوت سرچشمه مى‏گيرند و روزه، جلوى تندى‏هاى اين دو غريزه را مى‏گيرد و لذا سبب كاهش فساد و افزايش تقواست.

تقوا و خداترسى، در ظاهر و باطن، مهم‏ترين اثر روزه است. روزه، يگانه عبادت مخفى است که ديدنى نيست. روزه، اراده انسان را تقويت مى‏كند. كسى كه يك ماه نان وآب وهمسر خود را كنار گذاشت، مى‏تواند نسبت به مال وناموس ديگران خود را كنترل كند. روزه، باعث تقويت عاطفه است. كسى كه يك ماه مزه‏ى گرسنگى را چشيد، درد آشنا مى‏شود ورنج گرسنگان را احساس ودرك مى‏كند.

 

منابع: مجمع البيان، ج‏2، ص: 200- تفسير نمونه، ج‏1، ص: 624- تفسير نور، ج‏1، ص: 281