♦ جزء سوم ♦

♦ بقره، آیه 255

 

هیچ معبودی نیست جز خداوند یگانه زنده، که قائم به ذات خویش است، و موجودات دیگر، قائم به او هستند؛ هیچگاه خواب سبک و سنگینی او را فرانمی‌گیرد؛ (و لحظه‌ای از تدبیر جهان هستی، غافل نمی‌ماند؛) آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، از آن اوست؛ کیست که در نزد او، جز به فرمان او شفاعت کند؟! (بنابراین، شفاعت شفاعت‌کنندگان، برای آنها که شایسته شفاعتند، از مالکیت مطلقه او نمی‌کاهد.) آنچه را در پیش روی آنها [= بندگان‌] و پشت سرشان است می‌داند؛ (و گذشته و آینده، در پیشگاه علم او، یکسان است.) و کسی از علم او آگاه نمی‌گردد؛ جز به مقداری که او بخواهد. (اوست که به همه چیز آگاه است؛ و علم و دانش محدود دیگران، پرتوی از علم بی‌پایان و نامحدود اوست.) تخت (حکومت) او، آسمانها و زمین را دربرگرفته؛ و نگاهداری آن دو [= آسمان و زمین]، او را خسته نمیکند. بلندی مقام و عظمت، مخصوص اوست.

  

آیة الکرسی

در اهميت و فضيلت اين آيه‏ در حديث از على ع از پيامبر ص مى‏خوانيم كه فرمود:

سيد القرآن البقرة و سيد البقرة آية الكرسى يا على ان فيها لخمسين كلمة فى كل كلمة خمسون بركة

" برگزيده قرآن سوره بقره و برگزيده بقره، آية الكرسى است، در آن پنجاه كلمه است و در هر كلمه‏اى پنجاه بركت است".

به مناسبت وجود كلمه‏ى «كرسى» در آيه، رسول اكرم صلى الله عليه و آله اين آيه را «آيةالكرسى» ناميد.

در اين آيه، شانزده مرتبه نام خداوند و صفات او مطرح شده است. به همين سبب آيةالكرسى را شعار و پيام توحيد دانسته‏اند. هر چند در قرآن بارها شعار توحيد با بيانات‏

گوناگون مطرح شده است، ولى در هيچ كدام آنها مثل آيةالكرسى در كنار شعار توحيد، صفات خداوند مطرح نشده است.

 

اللَّهُ لَا إِلَاهَ إِلَّا هُو: ابتدا از ذات اقدس الهى و مساله توحيد اسماء حسنى و صفات او شروع مى‏كند:" اللَّه" نام مخصوص خداوند و به معنى ذاتى است كه جامع همه صفات كمال و جلال و جمال است‏

الْحَىُّ الْقَيُّوم: خداوندى كه زنده و قائم به ذات خويش است و موجودات ديگر عالم قائم به او هستند؛ حيات خداوند مجموعه علم و قدرت اوست‏ و قیوم به معنى انجام كار خلقت و تدبير و نگهدارى است.‏

لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لَا نَوْمٌ : سنه خوابى است كه به چشم عارض مى‏شود، اما وقتى عميق‏تر شد و به قلب عارض شد،" نوم" گفته مى‏شود.

جمله، تاكيدى است بر حى و قيوم بودن خداوند زيرا قيام كامل مطلق به تدبير امور عالم هستى در صورتى است كه حتى يك لحظه غفلت در آن نباشد

لَّهُ مَا فىِ السَّمَاوَاتِ وَ مَا فىِ الْأَرْض: پنجمين وصف از اوصاف الهى‏مالكيت مطلقه خداوند است؛ در واقع اين مالكيت، نتيجه همان قيوميت است زيرا هنگامى كه قيام به امور عالم و تدبير آنها و همچنين خالقيت مخصوص ذات او باشد، مالكيت همه چيز نيز از آن او است.

مَن ذَا الَّذِى يَشْفَعُ عِندَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ: در واقع با يك استفهام انكارى مى‏گويد هيچ كس بدون فرمان خدا نمى‏تواند در پيشگاه او شفاعت كند، و اين جمله نيز تاكيدى است بر قيوميت خداوند و مالكيت مطلقه او نسبت به تمامى موجودات عالم، يعنى اگر مى‏بينيد كسانى در پيشگاه خدا شفاعت مى‏كنند (مانند انبياء و اولياء) دليل بر آن نيست كه آنها مالك چيزى هستند و استقلال در اثر دارند بلكه اين مقام شفاعت را نيز خدا به آنها بخشيده، بنا بر اين شفاعت آنان، چون به فرمان خدا است دليل ديگرى بر قيوميت و مالكيت او محسوب مى‏شود.

 

يَعْلَمُ ما بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ‏: در هفتمين توصيف مى‏فرمايد:" آنچه را پيش روى آنها (بندگان) و پشت سر آنها است مى‏داند و از گذشته و آينده آنان آگاه است"

در واقع، اين جمله دليلى است بر آنچه در جمله قبل پيرامون شفاعت آمده بود، يعنى خداوند از گذشته و آينده شفيعان آگاه است و آنچه بر خود آنها نيز پنهان است مى‏داند بنا بر اين آنها نمى‏توانند موضوع تازه‏اى در باره كسانى كه مى‏خواهند از آنها شفاعت كنند به پيشگاه خدا عرضه بدارند تا توجه او را به شفاعت‏شدگان جلب كنند.

وَ لا يُحِيطُونَ بِشَيْ‏ءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِما شاءَ: در هشتمين توصيف، مى‏فرمايد:" آنها جز به مقدارى كه او بخواهد احاطه به علم او ندارند" و تنها بخش كوچكى از علوم را كه مصلحت دانسته در اختيار ديگران گذارده است  و به اين ترتيب علم و دانش محدود ديگران، پرتوى از علم بى پايان او است.

وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ لا يَؤُدُهُ حِفْظُهُما: در نهمين و دهمين توصيف، مى‏فرمايد:" كرسى (حكومت) او آسمانها و زمين را در بر گرفته و حفظ و نگاهدارى آسمان و زمين براى او گران نيست"

وَ هُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ‏): در يازدهمين و دوازدهمين، توصيف مى‏گويد:" و او است بلند مرتبه و با عظمت"

منابع: تفسير نمونه، ج‏2، ص: 272- 262- تفسير نور، ج‏1، ص: 399

تفسیر آیه، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی


♦ بقره، آیه 274

آنها که اموال خود را، شب و روز، پنهان و آشکار، انفاق می‌کنند، مزدشان نزد پروردگارشان است؛ نه ترسی بر آنهاست، و نه غمگین می‌شوند.

  

انفاق

در آيه سخن از مساله ديگرى در ارتباط با انفاق در راه خدا است و آن كيفيات مختلف و متنوع انفاق است،

ناگفته پيدا است كه انتخاب اين روشهاى مختلف رعايت شرائط بهتر براى انفاق است، يعنى انفاق كنندگان بايد در انفاق خود به هنگام شب يا روز، پنهان يا آشكار، جهات اخلاقى و اجتماعى را در نظر بگيرند، آنجا كه انفاق به نيازمندان موجبى براى اظهار ندارد، آن را مخفى سازند تا هم آبروى آنان حفظ شود، و هم خلوص بيشترى در آن باشد، و آنجا كه مصالح ديگرى مانند تعظيم شعائر و تشويق و ترغيب ديگران در كار است، و انفاق جنبه شخصى ندارد، تا هتك احترام كسى شود (مانند انفاق براى جهاد و بناهاى خير و امثال آن) و با اخلاص نيز منافات ندارد آشكارا انفاق نمايند.

سپس مى‏افزايد:" نه ترسى بر آنها است و نه غمگين مى‏شوند"

مى‏دانيم انسان چون براى ادامه و اداره زندگى خويش خود را بى‏نياز از مال و ثروت نمى‏داند معمولا هنگامى كه آن را از دست مى‏دهد اندوهناك مى‏گردد و براى آينده خود نگران مى‏شود، زيرا نمى‏داند در آينده وضع او چگونه خواهد بود، و همين امر در بسيارى از مواقع مانع انفاق مى‏گردد، مگر آنها كه از يك سو به وعده‏هاى الهى ايمان داشته باشند و از سوى ديگر آثار اجتماعى انفاق را بدانند،

چنين افرادى از انفاق در راه خدا خوف و وحشتى از آينده ندارند و به خاطر از دست دادن قسمتى از ثروت خود اندوهگين نمى‏شوند، زيرا مى‏دانند در مقابل چيزى كه از دست داده‏اند به مراتب بيشتر، از فضل پروردگار و از بركات فردى و اجتماعى و اخلاقى آن در اين جهان و آن جهان بهره‏مند خواهند شد.

منبع: تفسير نمونه، ج‏2، ص: 361

تفسیر آیه، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی


♦ بقره، آیه 282

ای کسانی که ایمان آورده‌اید! هنگامی که بدهی مدّت‌داری (به خاطر وام یا داد و ستد) به یکدیگر پیدا کنید، آن را بنویسید! و باید نویسنده‌ای از روی عدالت، (سند را) در میان شما بنویسد! و کسی که قدرت بر نویسندگی دارد، نباید از نوشتن -همان طور که خدا به او تعلیم داده- خودداری کند! پس باید بنویسد، و آن کس که حق بر عهده اوست، باید املا کند، و از خدا که پروردگار اوست بپرهیزد، و چیزی را فروگذار ننماید! و اگر کسی که حق بر ذمه اوست، سفیه (یا از نظر عقل) ضعیف (و مجنون) است، یا (به خاطر لال بودن،) توانایی بر املاکردن ندارد، باید ولیّ او (به جای او،) با رعایت عدالت، املا کند! و دو نفر از مردان (عادل) خود را (بر این حقّ) شاهد بگیرید! و اگر دو مرد نبودند، یک مرد و دو زن، از کسانی که مورد رضایت و اطمینان شما هستند، انتخاب کنید! (و این دو زن، باید با هم شاهد قرار گیرند،) تا اگر یکی انحرافی یافت، دیگری به او یادآوری کند. و شهود نباید به هنگامی که آنها را (برای شهادت) دعوت می‌کنند، خودداری نمایند! و از نوشتن (بدهیِ خود،) چه کوچک باشد یا بزرگ، ملول نشوید (هر چه باشد بنویسید)! این، در نزد خدا به عدالت نزدیکتر، و برای شهادت مستقیم تر، و برای جلوگیری از تردید و شک (و نزاع و گفتگو) بهتر می‌باشد؛ مگر اینکه داد و ستد نقدی باشد که بین خود، دست به دست می‌کنید. در این صورت، گناهی بر شما نیست که آن را ننویسید. ولی هنگامی که خرید و فروش (نقدی) می‌کنید، شاهد بگیرید! و نباید به نویسنده و شاهد، (به خاطر حقگویی،) زیانی برسد (و تحت فشار قرار گیرند)! و اگر چنین کنید، از فرمان پروردگار خارج شده‌اید. از خدا بپرهیزید! و خداوند به شما تعلیم می‌دهد؛ خداوند به همه چیز داناست.

  

دِین

 

بعد از بيان احكامى كه مربوط به انفاق در راه خدا و همچنين مساله رباخوارى بود در اين آيه كه طولانى‏ترين آيه قرآن است، احكام و مقررات دقيقى براى امور تجارى و اقتصادى بيان كرده تا سرمايه‏ها هر چه بيشتر رشد طبيعى خود را پيدا كنند و بن‏بست و اختلاف و نزاعى در ميان مردم رخ ندهد.

در اين آيه نوزده دستور مهم در مورد داد و ستد مالى به ترتيب ذيل بيان شده‏

1- هنگامى كه بدهى مدت دارى (به خاطر وام دادن يا معامله) به يكديگر پيدا كنيد آن را بنويسيد

2 و 3- سپس براى اينكه جلب اطمينان بيشترى شود، و قرار داد از مداخلات احتمالى طرفين سالم بماند، مى‏افزايد:"

4-" كسى كه قدرت بر نويسندگى دارد نبايد از نوشتن خوددارى كند و همانطور كه خدا به او تعليم داده است بايد بنويسد"

5-" و آن كس كه حق بر ذمه او است بايد املاء كند"

6-" بدهكار بايد از خدا به پرهيزد و چيزى را فروگذار نكند"

7-" هر گاه كسى كه حق بر ذمه او است (بدهكار) سفيه يا (از نظر عقل) ضعيف (و مجنون) باشد و يا (به خاطر لال بودن) توانايى بر املاء كردن ندارد، بايد ولى او املاء كند"

8-" ولى" نيز بايد در املاء و اعتراف به بدهى كسانى كه تحت ولايت او هستند،" عدالت را رعايت كند" (بالعدل).

نه چيزى بيش از حق آنها بگويد و نه به زيان آنها گام بردارد.

9- سپس اضافه مى‏كند:" علاوه بر اين، دو شاهد بگيريد"

10 و 11- اين دو شاهد بايد" از مردان شما باشند"

يعنى هم بالغ، هم مسلمان باشند (تعبير به رجال، بالغ بودن را مى‏رساند و اضافه كردن آن به ضمير" كم" اسلام را، زيرا مخاطب در اينجا گروه مسلمين است).

12-" و اگر دو مرد نباشند كافى است يك مرد و دو زن شهادت دهند"

13-" از كسانى كه مورد رضايت و اطمينان شما باشند"

14- در صورتى كه شهود مركب از دو مرد باشند هر كدام مى‏توانند مستقلا شهادت بدهند اما در صورتى كه يك مرد و دو زن باشند، بايد آن دو زن به اتفاق يكديگر اداء شهادت كنند" تا اگر يكى انحرافى يافت، ديگرى به او يادآورى كند"

15- يكى ديگر از احكام اين باب اين است كه" هر گاه، شهود را (براى تحمل شهادت) دعوت كنند، خود دارى ننمايند"

16- بدهى كم باشد يا زياد آن را نوشت چرا كه سلامت روابط اقتصادى كه مورد نظر اسلام است ايجاب مى‏كند كه در قراردادهاى مربوط به بدهكاريهاى كوچك نيز از نوشتن سند كوتاهى نشود.

17- سپس يك مورد را از اين حكم استثناء كرده، مى‏فرمايد:" مگر اينكه داد و ستد نقدى باشد كه (جنس و قيمت را) در ميان خود دست به دست كنيد، در آن صورت گناهى بر شما نيست كه آن را ننويسيد"

18- در معامله نقدى گر چه تنظيم سند و نوشتن آن لازم نيست، ولى شاهد گرفتن براى آن بهتر است، زيرا جلوى اختلافات احتمالى آينده را مى‏گيرد.

19- در آخرين حكمى كه در اين آيه ذكر شده، مى‏فرمايد:" هيچگاه نبايد نويسنده سند و شهود (به خاطر بيان حق و عدالت) مورد ضرر و آزار قرار گيرند"، " كه اگر چنين كنيد از فرمان خدا خارج شديد"

و در پايان آيه بعد از ذكر آن همه احكام، مردم را" دعوت به تقوا و پرهيزكارى و اطاعت فرمان خدا مى‏كند"

و سپس يادآورى مى‏نمايد كه" خداوند آنچه مورد نياز شما در زندگى مادى و معنوى است به شما تعليم مى‏دهد"

" و او از همه مصالح و مفاسد مردم آگاه است و آنچه خير و صلاح آنان است‏.

منبع: تفسير نمونه، ج‏2، ص: 390-383

 

تفسیر آیه، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی


 

♦ آل عمران، آیه 7

او کسی است که این کتاب (آسمانی) را بر تو نازل کرد، که قسمتی از آن، آیات «محکم» [= صریح و روشن‌] است؛ که اساس این کتاب می‌باشد؛ (و هر گونه پیچیدگی در آیات دیگر، با مراجعه به اینها، برطرف می‌گردد.) و قسمتی از آن، «متشابه» است [= آیاتی که به خاطر بالا بودن سطح مطلب و جهات دیگر، در نگاه اول، احتمالات مختلفی در آن می‌رود؛ ولی با توجه به آیات محکم، تفسیر آنها آشکار می‌گردد.] اما آنها که در قلوبشان انحراف است، به دنبال متشابهاتند، تا فتنه‌انگیزی کنند (و مردم را گمراه سازند)؛ و تفسیر (نادرستی) برای آن می‌طلبند؛ در حالی که تفسیر آنها را، جز خدا و راسخان در علم، نمی‌دانند. (آنها که به دنبال فهم و درکِ اسرارِ همه آیات قرآن در پرتو علم و دانش الهی) می‌گویند: «ما به همه آن ایمان آوردیم؛ همه از طرف پروردگارِ ماست.» و جز صاحبان عقل، متذکر نمی‌شوند (و این حقیقت را درک نمی‌کنند).

  

محکم و متشابه

 

در آيات پيشين سخن از نزول قرآن به عنوان يكى از دلايل آشكار نبوت پيامبر اسلام ص به ميان آمده بود، و در اين آيه يكى از ويژگيهاى قرآن و چگونگى بيان مطالب در اين كتاب بزرگ آسمانى آمده است،:" او كسى است كه اين كتاب را بر تو نازل كرد كه بخشى از آن آيات محكم (صريح و روشن) است كه اساس و شالوده اين كتاب است، (و آيات پيچيده ديگر را تفسير مى‏كند) و بخشى از آن متشابه است" آياتى كه به خاطر بالا بودن سطح مطلب يا جهات ديگر، در آغاز پيچيده به نظر مى‏رسد.

اين آيات متشابه محكى است براى آزمايش افراد كه عالمان راستين و فتنه‏گران لجوج را از هم جدا میى‏سازد.

سپس مى‏افزايد: آنها هستند كه بر اثر درك صحيح معنى محكمات و متشابهات" مى‏گويند ما به همه آنها ايمان آورده‏ايم (چرا كه) همه از سوى پروردگار ما است.‏

" (آرى) جز صاحبان فكر و خردمندان متذكر نمى‏شوند.

" آياتٌ مُحْكَماتٌ‏" آياتى است كه مفهوم آن به قدرى روشن است كه جاى گفتگو و بحث در آن نيست، آياتى همچون‏ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ.

منظور از متشابهات قرآن همين است، يعنى آياتى كه معانى آن در بدو نظر پيچيده است، و در آغاز، احتمالات متعددى در آن مى‏رود، اگر چه با توجه به آيات محكم، تفسير آنها روشن است.

منظور از تاويل آن است که در قرآن آياتى است كه اسرار و معانى عميقى دارد، منتها افرادى كه افكارشان منحرف است، و اغراض فاسدى دارند از پيش خود، تفسير و معنى نادرستى براى آن ساخته و براى اغفال خود يا ديگران، روى آن تكيه مى‏كنند.

از مجموع آنچه درباره تفسير آيه فوق گفته شد چنين استفاده مى‏شود كه:

آيات قرآن بر دو دسته هستند مفهوم قسمتى از آيات آن چنان روشن است كه جاى هيچگونه انكار و توجيه و سوء استفاده در آن نيست، و آنها را" محكمات" گويند و قسمتى به خاطر بالا بودن سطح مطلب يا گفتگو در باره عوالمى كه از دسترس ما بيرون است مانند عالم غيب، و جهان رستاخيز و صفات خدا، چنان هستند كه معنى نهايى و اسرار و كنه حقيقت آنها نياز به سرمايه خاص علمى دارد كه آنها را متشابهات گويند.

افراد منحرف معمولا مى‏كوشند اين آيات را دستاويز قرار داده و تفسيرى بر خلاف حق براى آنها درست كنند، تا در ميان مردم، فتنه‏انگيزى نمايند، و آنها را از راه حق گمراه سازند، اما خداوند و راسخان در علم، اسرار اين آيات را مى‏دانند و براى مردم تشريح مى‏كنند، آنها در پرتو علم وسيعشان آيات متشابه را همانند آيات‏ محكم درك مى‏كنند و به همين دليل در مقابل همه تسليم‏اند و مى‏گويند: همه آيات از طرف پروردگار ما است، چه اينكه همه آنها اعم از محكم و متشابه در پرتو علم و دانش آنان روشن است.

منبع: تفسير نمونه، ج‏2، ص: 443- 444

تفسیر آیه، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی


 

 

♦ آل عمران، آیه 19

دین در نزد خدا، اسلام (و تسلیم بودن در برابر حق) است. و کسانی که کتاب آسمانی به آنان داده شد، اختلافی (در آن) ایجاد نکردند، مگر بعد از آگاهی و علم، آن هم به خاطر ظلم و ستم در میان خود؛ و هر کس به آیات خدا کفر ورزد، (خدا به حساب او می‌رسد؛ زیرا) خداوند، سریع الحساب است.

  

دین حق

 

بعد از بيان يگانگى معبود، در آیه شریفه به يگانگى دين پرداخته شده است که دين در نزد خدا، اسلام است‏.

دین در اصطلاح مذهبى عبارت از مجموعه قواعد و قوانين و آدابى است كه انسان در سايه آنها مى‏تواند به خدا نزديك شود و به سعادت دو جهان برسد و از نظر اخلاقى و تربيتى در مسير صحيح گام بردارد.

و معنى جمله" إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ‏" اين است كه آيين حقيقى در پيشگاه خدا همان تسليم در برابر فرمان او است، و در واقع روح دين در هر عصر و زمان چيزى جز تسليم در برابر حق نبوده و نخواهد بود، منتها از آنجا كه آيين پيامبر اسلام، آخرين و برترين آيينها است نام اسلام براى آن انتخاب شده است و گر نه از يك نظر همه اديان الهى، اسلام است‏.

آیه به بيان سرچشمه اختلافهاى مذهبى كه على رغم وحدت حقيقى دين الهى به وجود آمده مى‏پردازد که اولا بعد از علم و آگاهى بود و ثانيا انگيزه‏اى جز طغيان و ظلم و حسد نداشت.

اديان آسمانى همواره با مدارك روشن و معجزات انبياء همراه بوده و براى حقيقت‏جويان ابهامى باقى نمى‏گذاشته‏ اما همين كه مبعوث شد چون منافع خود را در خطر مى‏ديدند از روى طغيان و ظلم و حسد همه را ناديده گرفتند.پايان آيه سرنوشت آنها و امثال آنها را بيان‏ شده است که هر كس به آيات خدا كفر ورزد (خدا حساب او را مى‏رسد زيرا) خداوند حسابش سريع است‏.

منبع: تفسير نمونه، ج‏2، ص: 473-472

 

تفسیر آیه، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی


 

♦ آل عمران، آیه 26

بگو: «بارالها! مالک حکومتها تویی؛ به هر کس بخواهی، حکومت می‌بخشی؛ و از هر کس بخواهی، حکومت را می‌گیری؛ هر کس را بخواهی، عزت می‌دهی؛ و هر که را بخواهی خوار می‌کنی. تمام خوبیها به دست توست؛ تو بر هر چیزی قادری.

  

ملک

 

در آيات قبل سخن از امتيا

زاتى بود كه اهل كتاب (يهود و نصارى) براى خود قايل بودند و خود را از خاصان خداوند مى‏پنداشتند (علاوه بر اين مدعى بودند حاكميت و مالكيت نيز از آن آنها است) خداوند در اين دو آيه ادعاى باطل آنان را با اين بيان جالب رد مى‏كند، مى‏فرمايد:" بگو: بارالها! مالك ملكها تويى، تو هستى كه به هر كس بخواهى و شايسته بدانى حكومت مى‏بخشى و از هر كس بخواهى حكومت را جدا مى‏سازى"، " هر كس را بخواهى بر تخت عزت مى‏نشانى، و هر كس را اراده كنى بر خاك مذلت قرار مى‏دهى"

و در يك جمله" كليد تمام خوبيها به دست تواناى تو است، زيرا تو بر هر چيز توانايى".

ناگفته پيدا است كه منظور از اراده و مشيت الهى در اين آيه اين نيست كه بدون حساب و بى دليل چيزى را به كسى مى‏بخشد و يا از او مى‏گيرد، بلكه مشيت او از روى حكمت و مراعات نظام و مصلحت و حكمت جهان آفرينش و عالم انسانيت است و گاه اين حكومتها به خاطر شايستگى‏ها است، و گاه حكومت ظالمان هماهنگ ناشايستگى امتها است.

منبع: تفسير نمونه، ج‏2، ص: 491

تفسیر آیه، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی


 

♦ آل عمران، آیه 61

هرگاه بعد از علم و دانشی که (در باره مسیح) به تو رسیده، (باز) کسانی با تو به محاجّه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: «بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود؛ آنگاه مباهله کنیم؛ و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.

  

مباهله

 

اين آيه به دنبال آيات قبل و استدلالى كه در آنها بر نفى خدا بودن مسيح ع شده بود، به پيامبر ص دستور مى‏دهد:" هر گاه بعد از علم و دانش كه (در باره مسيح) براى تو آمده (باز) كسانى با تو در آن به محاجه و ستيز برخاستند، به آنها بگو: بياييد ما فرزندان خود را دعوت مى‏كنيم و شما هم فرزندان خود را، ما زنان خويش را دعوت مى‏نماييم، شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود (كسانى كه به منزله جان هستند) دعوت مى‏كنيم، شما هم از نفوس خود دعوت كنيد، سپس مباهله مى‏كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار مى‏دهيم".

در این آيه،خداوند به پيامبر خود دستور مى‏دهد كه هر گاه پس از استدلالات روشن پيشين كسى در باره عيسى با تو گفتگو كند، و به جدال برخيزد، به او پيشنهاد" مباهله" كن كه فرزندان و زنان خود را بياورد و تو هم فرزندان و زنان خود را دعوت كن و دعا كنيد تا خداوند دروغگو را رسوا سازد.

ناگفته پيدا است منظور از" مباهله" اين نيست كه اين افراد جمع شوند و نفرين كنند و سپس پراكنده شوند زيرا چنين عملى به تنهايى هيچ فايده‏اى ندارد، بلكه منظور اين است كه اين نفرين مؤثر گردد، و با آشكار شدن اثر آن، دروغگويان به عذاب گرفتار شوند و شناخته گردند.

به تعبير ديگر، گرچه در اين آيه به تاثير و نتيجه مباهله تصريح نشده اما از آنجا كه اين كار به عنوان آخرين" حربه"، بعد از اثر نكردن" منطق و استدلال"، مورد استفاده قرار گرفته دليل بر اين است كه منظور ظاهر شدن اثر خارجى اين نفرين‏ است نه تنها يك نفرين ساده.

منبع: تفسير نمونه، ج‏2، ص: 581

 

تفسیر آیه، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی