♦ جزء چهارم ♦

 

 

♦آل عمران، آیه 92

هرگز به (حقیقت) نیکوکاری نمی‌رسید مگر اینکه از آنچه دوست می‌دارید، (در راه خدا) انفاق کنید؛ و آنچه انفاق می‌کنید، خداوند از آن آگاه است.

 

بِرّ و نیکی

واژه" بر" در اصل به معنى وسعت است، و به همين جهت به كارهاى نيك كه نتيجه آن گسترده است و به- ديگران مى‏رسد" بِر" گفته مى‏شود، و تفاوت ميان" بر" و" خير" از نظر لغت عرب اين است كه" بر" نيكوكارى توأم با توجه و از روى قصد و اختيار است، ولى" خير" به هر نوع نيكى كه به ديگرى بشود اگر چه بدون توجه باشد، اطلاق مى‏گردد.

در آیه، به تمام نيكيها اعم از ايمان و اعمال پاك ، "بر"،گفته مى‏شود.

رسيدن به مقام نيكوكاران واقعى، شرايط زيادى دارد كه يكى از آنها انفاق كردن از اموالى است كه مورد علاقه انسان است، زيرا عشق و علاقه واقعى به خدا، و احترام به اصول انسانيت و اخلاق، آن گاه روشن مى‏شود كه انسان بر سر دو راهى قرار گيرد، در يك طرف مال و ثروت يا مقام و منصبى قرار داشته باشد كه مورد علاقه شديد او است، و در طرف مقابل خدا و حقيقت و عواطف انسانيت و نيكو كارى، اگر از اولى بخاطر دومى صرف نظر كرد معلوم مى‏شود كه در عشق و علاقه خود صادق است، و اگر تنها در اين راه از موضوعات جزئى حاضر بود صرف نظر كند، معلوم مى‏شود عشق و علاقه معنوى او نيز بهمان پايه است و اين مقياسى است براى سنجش ايمان و شخصيت.

منبع: تفسير نمونه، ج‏3، ص: 3

 


 

♦ آل عمران، آیه103

و همگى به ريسمان خدا [قرآن و اسلام، و هر گونه وسيله وحدت‏]، چنگ زنيد، و پراكنده نشويد! و نعمت (بزرگِ) خدا را بر خود، به ياد آريد كه چگونه دشمن يكديگر بوديد، و او ميان دلهاى شما، الفت ايجاد كرد، و به بركتِ نعمتِ او، برادر شديد! و شما بر لبِ حفره‏اى از آتش بوديد، خدا شما را از آن نجات داد؛ اين چنين، خداوند آيات خود را براى شما آشكار مى‏سازد؛ شايد پذيراى هدايت شويد.

 

وحدت

 در آیه شریفه، مسئله اتحاد و مبارزه با هر گونه تفرقه" باشد مطرح شده‏ است.

تعبیر به حبل اللَّه در واقع اشاره به يك حقيقت است، كه انسان در شرائط عادى و بدون داشتن مربى و راهنما، در قعر دره طبيعت، و چاه تاريك غرائز سركش، و جهل و نادانى باقى خواهد ماند. و براى نجات از اين دره و برآمدن از اين چاه نياز به رشته و ريسمان محكمى دارد كه به آن چنگ بزند و بيرون آيد، اين رشته محكم همان ارتباط با خدا از طريق قرآن و آورنده قرآن و جانشينان واقعى او مى‏باشد، كه مردم را از سطوح پائين و پست بالا برده و به آسمان تكامل معنوى و مادى مى‏رسانند.

در ادامه، قرآن کریم بنه عمت بزرگ اتحاد و برادرى اشاره كرده و مسلمانان را بتفكر در وضع اندوهبار گذشته، و مقايسه آن" پراكندگى" با اين" وحدت" دعوت مى‏كند.

خداوند متعال، مسئله تاليف قلوب مؤمنان را به خود نسبت داده، مى‏ فرماید:" خدا در ميان دلهاى شما الفت ايجاد كرد."

در ادامه آیه شریفه خداوند مى‏فرماید: شما در گذشته در لبه گودالى از آتش بوديد كه هر آن ممكن بود در آن سقوط كنيد و همه چيز شما خاكستر گردد!، اما خداوند شما را نجات داد و از اين پرتگاه بنقطه امن و امانى كه همان نقطه" برادرى و محبت" بود رهنمون ساخت.

در پايان آيه براى تاكيد بيشتر مى‏فرماید:" خداوند اين چنين آيات خود را روشن مى‏سازد تا هدايت شويد". بنا بر اين هدف نهايى هدايت و نجات شما است و چون پاى منافع و سرنوشت شما در ميان است بايد به آنچه گفته شد اهميت فراوان دهيد.

منبع: تفسير نمونه، ج‏3، ص: 32- 33


 

آل عمران،آیه133

و شتاب كنيد براى رسيدن به آمرزش پروردگارتان؛ و بهشتى كه وسعت آن، آسمانها و زمين است؛ و براى پرهيزگاران آماده شده است.

 

مغفرت

 

به دنبال آيات گذشته كه بدكاران را تهديد به مجازات آتش و نيكوكاران را تشويق به رحمت الهى مى‏كرد، در اين آيه كوشش و تلاش نيكوكاران را تشبيه به- يك مسابقه معنوى كرده كه هدف نهايى آن آمرزش الهى و نعمت‏هاى جاويدان بهشت است و مى‏فرمايد: براى رسيدن به اين هدف بر يكديگر سبقت بگيريد.

در حقيقت قرآن در اينجا از يك نكته روانى استفاده كرده كه انسان براى انجام دادن يك كار اگر تنها باشد معمولا كار را بدون سرعت و به طور عادى انجام مى‏دهد، ولى اگر جنبه مسابقه به خود بگيرد، آنهم مسابقه‏اى كه جائزه با ارزشى براى آن تعيين شده، تمام نيرو و انرژى خود را به كار مى‏گيرد و با سرعت هر چه بيشتر به سوى هدف پيش مى‏تازد.

و اگر مى‏بينيم هدف اين مسابقه در درجه اول مغفرت قرار داده شده براى اين است كه رسيدن به هر مقام معنوى بدون آمرزش و شستشوى از گناه ممكن نيست، نخست بايد خود را از گناه شست و سپس به مقام قرب پروردگار گام نهاد!.

دومين هدف اين مسابقه معنوى بهشت قرار داده شده، بهشتى كه وسعت آن، پهنه آسمانها و زمين است (بايد توجه داشت كه مراد از" عرض" در اين آيه اصطلاح هندسى آن كه در مقابل" طول" است، نيست، بلكه به معنى لغوى كه وسعت‏

است مى‏باشد).

و به اين ترتيب قرآن با صراحت مى‏گويد: وسعت بهشت همان وسعت آسمانها و زمين مى‏باشد.

در پايان آيه تصريح مى‏كند كه اين بهشت، با آن عظمت، براى پرهيزگاران آماده شده است.

 

منبع: تفسير نمونه، ج‏3، ص: 92


 

♦ آل عمران،آیه134

همانها كه در توانگرى و تنگدستى، انفاق مى‏كنند؛ و خشم خود را فرو مى‏برند؛ و از خطاى مردم درمى‏گذرند؛ و خدا نيكوكاران را دوست دارد.

 

کظم غیظ

 

از آنجا كه در آيه قبل وعده بهشت جاويدان به پرهيزگاران داده شده در اين آيه پرهيزگاران را معرفى مى‏كند و چهار صفت از اوصاف عالى و انسانى براى آنها ذكر نموده است:

1- آنها در همه حال انفاق مى‏كنند چه موقعى كه در راحتى و وسعتند و چه زمانى كه در پريشانى و محروميتن؛ آنها با اين عمل ثابت مى‏كنند كه روح كمك بديگران و نيكوكارى در جان آنها نفوذ كرده است و بهمين دليل تحت هر شرائطى اقدام به اينكار مى‏كنند.

2- آنها بر خشم خود مسلطند.

" كظم" در لغت به معنى بستن سر مشكى است كه از آب پر شده باشد، و بطور كنايه در مورد كسانى كه از خشم و غضب پر مى‏شوند و از اعمال آن خوددارى مى‏نمايند بكار ميرود.

" غيظ" به معنى شدت غضب و حالت برافروختگى و هيجان فوق العاده روحى است، كه بعد از مشاهده ناملايمات به انسان دست مى‏دهد.

پيغمبر اكرم مى‏فرمايد: من كظم غيظا و هو قادر على انفاذه ملأه اللَّه امنا و ايمانا".

" آن كس كه خشم خود را فرو ببرد با اينكه قدرت بر اعمال آن دارد خداوند دل او را از آرامش و ايمان پر مى‏كند"

3- آنها از خطاى مردم مى‏گذرند.

فرو بردن خشم بسيار خوب است اما به تنهايى كافى نيست زيرا ممكن است كينه و عداوت را از قلب انسان ريشه كن نكند، در اين حال براى پايان دادن به- حالت عداوت بايد" كظم غيظ" توام با" عفو و بخشش" گردد، لذا بدنبال صفت عالى خويشتن‏دارى و فرو بردن خشم، مسئله عفو و گذشت را بيان نموده، البته منظور گذشت و عفو از كسانى است كه شايسته آنند نه دشمنان خون‏آشامى كه گذشت و عفو باعث جرأت و جسارت بيشتر آنها مى‏شود.

4- آنها نيكوكارند.

در اينجا اشاره به مرحله عاليتر از عفو شده كه همچون يك سلسله مراتب تكاملى پشت سر هم قرار گرفته‏اند و آن اين است كه انسان نه تنها بايد خشم خود را فرو برد و با عفو و گذشت كينه را از دل خود بشويد بلكه با نيكى كردن در برابر بدى (آنجا كه شايسته است) ريشه دشمنى را در دل طرف نيز بسوزاند و قلب او را نسبت به خويش مهربان گرداند بطورى كه در آينده چنان صحنه‏اى تكرار نشود، بطور خلاصه نخست دستور به خويشتن‏دارى در برابر خشم، و پس از آن دستور به شستن قلب خود، و سپس دستور به شستن قلب طرف مى‏دهد.

 

منبع: تفسير نمونه، ج‏3، ص: 98


 

♦ آل عمران،آیه169

(اى پيامبر!) هرگز گمان مبر كسانى كه در راه خدا كشته شدند، مردگانند! بلكه آنان زنده‏اند، و نزد پروردگارشان روزى داده مى‏شوند.

 

زنده بودن شهیدان

 

چنين بنظر ميرسد كه جمعى از افراد سست ايمان بعد از حادثه احد مى‏نشستند و بر دوستان و بستگان خود كه در احد شهيد شده بودند، تاسف مى‏خوردند كه چرا آنها مردند و نابود شدند، مخصوصا هنگامى كه به نعمتى مى‏رسيدند و جاى آنها را خالى ميديدند بيشتر ناراحت مى‏شدند، با خود مى‏گفتند ما اين چنين در ناز و نعمتيم اما برادران و فرزندان ما در قبرها خوابيده‏اند و دستشان از همه جا كوتاه است.

اينگونه افكار و اينگونه سخنان علاوه بر اين كه نادرست بود و با واقعيت تطبيق نمى‏كرد، در تضعيف روحيه بازماندگان بى اثر نبود.

آیه شریفه خط بطلان بر اين گونه افكار كشيده و مقام، شامخ و بلند شهيدان را ياد كرده است و مى‏گويد: اى پيامبر! هرگز گمان مبر آنها كه در راه خدا كشته شدند مرده‏اند بلكه آنها زنده‏اند و نزد پروردگارشان متنعمند.

در اينجا روى سخن فقط به پيامبر ص است تا ديگران حساب خود را بكنندو

منظور از حيات و زندگى در اينجا همان حيات و زندگى برزخى است كه ارواح در عالم پس از مرگ دارند، نه زندگى جسمانى و مادى، گرچه زندگى برزخى، اختصاصى به شهيدان ندارد، بسيارى ديگر از مردم نيز داراى حيات برزخى هستند ولى از آنجا كه حيات شهيدان يك حيات فوق العاده عالى و آميخته با انواع نعمتهاى معنوى است- و بعلاوه موضوع سخن، در آيه آنها هستند- تنها نام از آنها برده شده است. آنها بقدرى غرق مواهب حيات معنوى هستند كه گويا زندگى ساير برزخيان در مقابل آنها چيزى نيست.

نكاتى پيرامون شهيد و شهادت‏:

1. در روايات آمده است كه شهيد، هفت ويژگى اعطايى از جانب خداوند دارد: اوّلين قطره‏ى خونش، موجب آمرزش گناهانش مى‏گردد. سر در دامن حورالعين مى‏نهد. به لباس‏هاى بهشتى آراسته مى‏گردد. معطّر به خوش بوترين عطرها مى‏شود. جايگاه خود را در بهشت مشاهده مى‏كند. اجازه‏ى سير و گردش در تمام بهشت به او داده مى‏شود. پرده‏ها كنار رفته و به وجه خدا نظاره مى‏كند.( وسائل، ج 11، ص 10.)

2. پيامبر صلى الله عليه و آله از شخصى شنيد كه در دعا مى‏گويد: «اسئلك خير ما تسئل» خدايا! بهترين چيزى كه از تو درخواست مى‏شود به من عطا كن، فرمود: اگر اين دعا مستجاب شود، در راه خدا شهيد مى‏شود.( مستدرك، ج 2، ص 243.)

3. در روايت آمده است: بالاتر از هر نيكى، نيكوترى هست، مگر شهادت كه هرگاه شخصى شهيد شود، بالاتر از آن خيرى متصوّر نيست.( بحار، ج 74، ص 61.)

4. در روز قيامت، شهيد مقام شفاعت دارد.( بحار، ج 2، ص 15.)

5. از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: در قيامت لغزش‏هاى شهيدبه خودش نيز نشان داده نمى‏شود.( وسائل، ج 11، ص 9.)

6. شهداى صف اوّلِ حمله و خط شكن، مقامشان برتر است.(ميزان الحكمة.(

7. مجاهدان از درب مخصوص وارد بهشت مى شوند و قبل از همه به بهشت مى‏روند و در آنجا جايگاه مخصوصى دارند. .( بحار، ج 97، ص 8. بحار، ج 97، ص 11. تفسير نورالثقلين، ج 2، ص 241.)

8. تنها شهيد است كه آرزو مى‏كند به دنيا بيايد و دوباره شهيد شود.( كنزالعمّال، ج 4، ص 290.)

9. بهترين و برترين مرگ‏ها، شهادت است.( بحار، ج 100، ص 8.)

10. هيچ چيز نزد خداوند محبوب‏تر از قطره‏ى خونى كه در راه او ريخته شود، نيست.( وسائل، ج 11، ص 6.)

11. در قيامت، شهيد سلاح به دست، با لباس رزم و بوى خوش به صحنه مى‏آيد و فرشتگان به او درود مى‏فرستند( بحار، ج 97، ص 13..

12. امامان ما شهيد شدند. بسيارى از انبيا ورهروان وپيروان آنان نيز شهيد شدند. «وَ كَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ، «يَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ» (آل‏عمران، 146. بقره، 61.)

 13. حضرت على عليه السلام با داشتن دهها فضيلت اختصاصى، تنها وقتى كه در آستانه‏ى شهادت‏ قرار گرفت فرمود: «فزت و ربّ الكعبة» او اوّل كسى بود كه ايمان آورد، جاى پيامبر صلى الله عليه و آله خوابيد، برادر پيامبر شد، تنها خانه‏ى او به مسجد پيامبر درب داشت، پدر امامان و همسر زهرا عليها السلام بود. بت‏شكن بود، ضربت روز خندق او، از عبادت ثقلين افضل شد. امّا در هيچ يك از موارد مذكور نفرمود: «فزت»

14. على عليه السلام مى‏فرمود: قسم به خدايى كه جان فرزند ابوطالب در دست اوست، تحمّل هزار ضربه شمشير در راه خدا، آسان‏تر از مرگ در رختخواب است.( نهج البلاغه)

15. على عليه السلام در جنگ احد ناراحت بود كه چرا به شهادت نرسيده است تا اينكه مژده شهادت در آينده را از پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله دريافت كرد.

16. در عالم حيوانات نيز گوسفندِ مرده بى‏ارزش است، گوسفندى كه به سوى قبله و با نام خدا ذبح شود، ارزش دارد.

17. همان گونه كه كور، مفهوم بينايى را درك نمى‏كند، در دنيا نيز انسان‏ها حيات شهدا را درك نمى‏كنند.

18. وقتى انفاق مال در راه خدا، قابليّت رشد تا هفتصد برابر و بيشتر را دارد، شهادت و ايثار خون و جان، در راه خدا چگونه است؟

 

منبع: تفسير نمونه، ج‏3، ص: 169- 170- تفسير نور، ج‏1، ص: 649- 648


 

 

♦ آل عمران، آیات192-194

پروردگارا! هر كه را تو (بخاطر اعمالش،) به آتش افكنى، او را خوار و رسوا ساخته‏اى! و براى افراد ستمگر، هيچ ياورى نيست! (192)

پروردگارا! ما صداى منادى (تو) را شنيديم كه به ايمان دعوت مى‏كرد كه: «به پروردگار خود، ايمان بياوريد!» و ما ايمان آورديم؛ پروردگارا! گناهان ما را ببخش! و بديهاى ما را بپوشان! و ما را با نيكان (و در مسير آنها) بميران! (193)

پروردگارا! آنچه را به وسيله پيامبرانت به ما وعده فرمودى، به ما عطا كن! و ما را در روز رستاخيز، رسوا مگردان! زيرا تو هيچ گاه از وعده خود، تخلف نمى‏كنى. (194)

 

 آیات ربنا

رَبَّنا إِنَّكَ مَنْ تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ وَ ما لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصارٍ

از اين جمله استفاده ميشود، كه خردمندان بيش از آنچه از آتش دوزخ مى‏ترسند از رسوايى وحشت دارند، و همين است حال افراد با شخصيت، آنها حاضرند همه گونه رنج و ناراحتى را تحمل كنند اما حيثيت و آبروى آنها محفوظ بماند. بنا بر اين دردناك‏ترين عذاب رستاخيز، براى اين دسته همان رسوايى در پيشگاه خدا، و بندگان خدا است.

نكته‏اى كه در جمله" ما لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصارٍ" نهفته است اين است كه:

خردمندان، پس از آشنايى با اهداف تربيتى انسان به اين حقيقت ميرسند كه تنها وسيله پيروزى و نجات انسان اعمال و كردار اوست، و بنا بر اين افراد ستمگر نمى‏توانند ياورى داشته باشند. زيرا ياور اصلى را كه عمل پاك است از دست داده‏اند و تكيه روى كلمه ظلم يا بخاطر اهميت اين گناه از ميان گناهان است و يا به خاطر آنست كه تمام گناهان بازگشت به ظلم و ستم بر خويشتن مى‏كند.

رَبَّنا إِنَّنا سَمِعْنا مُنادِياً يُنادِي لِلْإِيمانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا

صاحبان عقل و خرد، پس از دريافت هدف آفرينش، به اين نكته نيز متوجه مى‏شوند، كه اين راه پر فراز و نشيب را بدون رهبران الهى، هرگز نمى‏توانند بپيمايند. به همين دليل همواره مترصد شنيدن صداى مناديان ايمان و راستين هستند و تا نخستين نداى آنها را بشنوند به سرعت به سوى آنها مى‏شتابند، پس از كنجكاوى و بررسى لازم دعوت آنها را پاسخ مى‏گويند، و با تمام وجود خود، ايمان مى‏آورند.

و لذا به پيشگاه پروردگار خود، عرض مى‏كنند: بار الها! ما صداى، منادى توحيد را شنيديم كه ما را دعوت به سوى ايمان مى‏كرد، و به دنبال آن ايمان آورديم.

َبَّنا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ كَفِّرْ عَنَّا سَيِّئاتِنا وَ تَوَفَّنا مَعَ الْأَبْرارِ

بار الها اكنون كه چنين است و ما با تمام وجود خود ايمان آورديم، اما از آنجا كه در معرض وزش طوفانهاى شديد غرائز گوناگون قرار داريم، گاهى لغزشهايى از ما سر ميزند و مرتكب گناهانى ميشويم،" خداوندا! ما را ببخش و گناهان ما را بيامرز و لغزشهاى ما را پوشيده دار و ما را با نيكان و در راه و رسم آنان، بميران".

آنها آن چنان به اجتماع انسانى پيوسته‏اند و از تكروى و فردپرستى، بيزارند كه از خدا مى‏خواهند نه تنها حيات و زندگى آنها با نيكان و پاكان باشد، بلكه مرگ آنها، اعم از مرگ طبيعى يا شهادت در راه خدا در جمع نيكان و با راه و رسم آنها صورت گيرد، كه مردن در ميان جمع بدان مرگى مضاعف است.

آنها در آخرين مرحله و پس از پيمودن راه توحيد و ايمان به رستاخيز و اجابت دعوت پيامبران و انجام وظائف و مسئوليتهاى خويش از خداى خود تقاضا ميكنند و ميگويند اكنون كه ما به پيمان خويش وفا كرديم بار الها آنچه را تو به وسيله پيامبران وعده فرمودى و مژده دادى به ما مرحمت كن، و ما را در روز رستاخيز رسوا مگردان زيرا تو هر چه را وعده دهى تخلف‏ناپذير است.

تكيه كردن روى عنوان" رسوا نشدن" بار ديگر اين حقيقت را تاكيد ميكند كه آنها به خاطر اهميتى كه براى شخصيت خويش قائلند، رسوايى را از دردناكترين مجازات‏ها ميدانند و لذا انگشت روى آن ميگذارند.

 

منبع: تفسير نمونه، ج‏3، ص: 218-219


 

نساء، آیه20

و اگر تصميم گرفتيد كه همسر ديگرى به جاى همسر خود انتخاب كنيد، و مال فراوانى (بعنوان مهر) به او پرداخته‏ايد، چيزى از آن را پس نگيريد! آيا براى بازپس گرفتن مهر آنان، به تهمت و گناه آشكار متوسل مى‏شويد؟! 

 

قنطار

 

اين آيه نيز براى حمايت قسمت ديگرى از حقوق زنان نازل گرديده و به- عموم مسلمانان دستور مى‏دهد كه بهنگام تصميم بر جدايى از همسر و انتخاب همسر جديد حق ندارند چيزى از مهر همسر اول خود را كم بگذارند، و يا اگر پرداخته‏اند پس بگيرند، هر قدر هم مهر زياد باشد كه از آن تعبير به" قنطار" شده است و همانطور كه در سابق گفتيم" قنطار" معنى مال و ثروت زياد است. راغب در كتاب مفردات مى‏گويد اصل" قنطار" از" قنطره" به معنى پل است و چون اموال زياد همچون پلى هستند كه انسان در زندگى مى‏تواند از آنها استفاده كند، از اين جهت به آن قنطار گفته‏ اند.

زيرا فرض اين است كه طلاق در اينجا بخاطر منافع شوهر صورت مى‏گيرد نه بخاطر انحراف زن از جاده عفت، بنا بر اين دليلى ندارد كه حق مسلم آنها پايمال شود. أَ تَأْخُذُونَهُ بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبِيناً سپس اشاره به طرز عمل دوران جاهليت در اين باره كه همسر خود را متهم به اعمال منافى عفت مى‏كردند نموده و مى‏فرمايد:" آيا براى باز پس گرفتن مهر زنان متوسل به تهمت و گناه آشكار مى‏شويد" يعنى اصل عمل، ظلم است و گناه، و متوسل شدن به يك وسيله ناجوانمردانه و غلط، گناه آشكار ديگرى است.

منبع: تفسير نمونه، ج‏3، ص: 323

 


♦ نساء، آیه23

حرام شده است بر شما، مادرانتان، و دختران، و خواهران، و عمه‏ها، و خاله‏ها، و دختران برادر، و دختران خواهر شما، و مادرانى كه شما را شير داده‏اند، و خواهران رضاعى شما، و مادران همسرانتان، و دختران همسرتان كه در دامان شما پرورش يافته‏اند از همسرانى كه با آنها آميزش جنسى داشته‏ايد- و چنانچه با آنها آميزش جنسى نداشته‏ايد، (دختران آنها) براى شما مانعى ندارد- و (همچنين) همسرهاى پسرانتان كه از نسل شما هستند (- نه پسرخوانده‏ها-) و (نيز حرام است بر شما) جمع ميان دو خواهر كنيد؛ مگر آنچه در گذشته واقع شده؛ چرا كه خداوند، آمرزنده و مهربان است‏

 

محارم

در اين آيه به محارم يعنى زنانى كه ازدواج با آنها ممنوع است اشاره شده است و بر اساس آن محرميت از سه راه ممكن است پيدا شود:

1- ولادت كه از آن تعبير به" ارتباط نسبى" مى‏شود که 7 دسته اند: مادران شما و دخترانتان و خواهرانتان و عمه‏ها و خاله- هايتان و دختران برادر و دختران خواهرانتان

2- از طريق ازدواج كه به آن" ارتباط سببى" مى‏گويند که به سه دسته اشاره شده است: مادران همسرانتان، دختران همسرانتان كه در دامان شما قرار دارند به شرط اينكه با آن همسر آميزش جنسى پيدا كرده باشيد و همسران فرزندانتان كه از نسل شما هستند و جمع در ميان دو خواهر ممنوع است یعنی ازدواج با دو خواهر در زمان واحد مجاز نيست(و از آنجا كه در زمان جاهليت جمع ميان دو خواهر رائج بود، و افرادى مرتكب چنين ازدواجهايى شده بودند قرآن بعد از جمله فوق مى‏گويد:" إِلَّا ما قَدْ سَلَفَ‏" يعنى اين حكم (همانند احكام ديگر) عطف به گذشته نمى‏شود، و كسانى كه قبل از نزول اين قانون، چنين ازدواجى انجام داده‏اند كيفر و مجازاتى ندارند، اگر چه اكنون بايد يكى از آن دو را انتخاب كرد، و ديگرى را رها كنند.).

3- از طريق شيرخوارگى كه به آن" ارتباط رضاعى" گفته مى‏شود که شامل مادرانى كه شما را شير مى‏دهند و خواهران رضاعى

بايد توجه داشت كه منظور از مادر فقط آن زنى كه انسان بلا واسطه از او تولد شده، نيست بلكه جده و مادر جده و مادر پدر و مانند آنها را شامل مى‏شود همانطور كه منظور از دختر، تنها دختر بلا واسطه نيست بلكه دختر و دختر پسر و دختر دختر و فرزندان آنها را نيز در بر مى‏گيرد و همچنين در مورد پنج دسته ديگر.

 

منبع: تفسير نمونه، ج‏3، ص: 332- 330