♦ جزء بیست و سوم ♦

یس، آیه ۸۲

وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَىٰ قَوْمِهِ مِنْ بَعْدِهِ مِنْ جُنْدٍ مِنَ السَّمَاءِ وَمَا كُنَّا مُنْزِلِينَ

و ما پس از او (یعنی حبیب) بر قومش هیچ لشکری از آسمان نفرستادیم (تا بر ایمان مجبورشان کنند) و هیچ این کار (با ملتی) نکرده‌ایم (و نخواهیم کرد).

 کن فیکون

آیه، تاكيدى است بر اين حقيقت كه هر گونه ايجادى در برابر اراده و قدرت او سهل و آسان است، ايجاد آسمانهاى عظيم، و كره خاكى، با ايجاد يك حشره كوچك براى او يكسان است مى‏فرمايد:" فرمان او اين است كه هر گاه چيزى را اراده كند به آن مى‏گويد" موجود باش" آنهم موجود مى‏شود، همانگونه كه خدا خواسته" (إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ‏).

همه چيز به يك اشاره و فرمان او بسته است و كسى كه داراى چنين قدرتى است آيا جاى اين دارد كه در احياء مردگان به وسيله او ترديد شود؟

بديهى است امر و فرمان الهى در اينجا به معنى امر لفظى نيست، همچنين جمله" كن" (بوده باش) جمله‏اى نيست كه خداوند به صورت لفظ بيان كند، چرا كه نه او لفظى دارد و نه نيازمند به الفاظ است، بلكه منظور همان تعلق اراده او به ايجاد و ابداع چيزى است، و تعبير به كلمه" كن" به خاطر آن است كه از اين تعبير كوتاهتر و كوچك‏تر و سريعتر تصور نمى‏شود.

آرى تعلق اراده او به چيزى همان، و موجود شدن آن همان است! و به تعبير ديگر: هنگامى كه خداوند چيزى را اراده كند بلافاصله تحقق مى‏يابد به طورى كه در ميان" اراده" او و" وجود اشياء" چيزى فاصله نيست، بنا بر اين تعبير به" امر" و" قول" و جمله" كن" همه توضيحى است براى مساله خلق و ايجاد، و چنان كه گفتيم در اينجا امر لفظى و قول و سخن و كلمه" كاف و نون" مطرح نيست، همه اينها بيانگر تحقق سريع اشياء بعد از تعلق اراده الهى است، او چه حاجتى به الفاظ و كلمات دارد؟ و اصولا بعد از تعلق مشيت او بر ايجاد چيزى وساطت الفاظ بى‏معنى است.

و باز به تعبير روشنتر در افعال خداوند دو مرحله بيشتر وجود ندارد:

مرحله اراده، و مرحله ايجاد، كه در آيه فوق از مرحله دوم به عنوان امر و قول و جمله" كن" تعبير شده است.

منبع: تفسير نمونه، ج‏18، ص: 471

 

تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی( آیه ۸۲ و ۸۳)

مدت زمان: ۶ دقیقه


صافات، آیه ۷۱-۷۳

وَ لَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَكْثر الْأَوَّلِينَ(71)

و قبل از آنها بيشتر پيشينيان (نيز) گمراه شدند

وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا فِيهِم مُّنذِرِينَ(72)

ما در ميان آنها انذاركنندگانى فرستاديم،

فَانظُرْ كَيْفَ كاَنَ عَقِبَةُ الْمُنذَرِينَ(73)

ولى بنگر عاقبت انذارشوندگان چگونه بود

 

 سنت خدا در کیفر گمراهان و نجات مخلصان

از آنجا كه مسائل گذشته در رابطه با مجرمان و ظالمان اختصاص به مقطع خاصى از زمان و مكان ندارد قرآن در آيات مورد بحث به تعميم و گسترش آن مى‏پردازد، و ضمن چند آيه كوتاه و فشرده زمينه را براى شرح احوال بسيارى از امتهاى پيشين كه اطلاع بر احوالشان سند گويايى براى مباحث گذشته است فراهم مى‏سازد، اقوامى همچون قوم نوح و ابراهيم و موسى و هارون و لوط و يونس و مانند آنها.

نخست مى‏فرمايد:" قبل از آنها بيشتر پيشينيان گمراه شدند" (وَ لَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَكْثَرُ الْأَوَّلِينَ‏).

تنها مشركان مكه نيستند كه به تقليد نياكانشان در گمراهى عميقى گرفتارند، بلكه پيش از آنها نيز اكثر اقوام گذشته به چنين سرنوشتى گرفتار شدند، و مؤمنان آنها در برابر گمراهان آنها اندك بودند، و اين تسلى خاطرى است براى پيامبر ص و مؤمنان اندك نخستين در آن زمان كه در مكه بودند و از هر سو در محاصره دشمن.

*** سپس اضافه مى‏كند گمراهى آنها به خاطر نداشتن رهبر و راهنما نبود،" ما در ميان آنها انذاركنندگانى فرستاديم" (وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا فِيهِمْ مُنْذِرِينَ‏).

پيامبرانى كه آنها را از شرك و كفر و ظلم و بيدادگرى و تقليد كوركورانه از ديگران بيم مى‏دادند، و آنها را به مسئوليتهايشان آشنا مى‏ساختند.

درست است كه پيامبران در يك دست نامه انذار و در دست ديگر نامه بشارت داشتند ولى چون ركن اعظم تبليغ آنها مخصوصا نسبت به چنين اقوام گمراه و سركش همان انذار بود در اينجا تنها روى آن تكيه شده است.

*** سپس در يك جمله كوتاه و پرمعنى مى‏گويد:" اكنون بنگر عاقبت انذار شوندگان و اين اقوام لجوج گمراه به كجا رسيد"؟ (فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُنْذَرِينَ‏).

مخاطب در جمله" فانظر" (اكنون بنگر) ممكن است شخص پيامبر ص باشد و يا هر فرد عاقل و بيدار.

در حقيقت اين جمله اشاره به پايان كار اقوامى است كه در آيات بعد((إِلَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ‏) آمده است.

منبع: تفسير نمونه، ج‏19، ص: 77-76

تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی( آیه ۶۹- ۷۴)

مدت زمان: ۶ دقیقه


صافات، آیه۱۳۰

سَلَامٌ عَلىَ إِلْ‏يَاسِين

سلام بر الياسين!

 سلام بر آل یاسین

چهارمين سرگذشتى كه از انبياء پيشين در اين سوره آمده است سرگذشت فشرده‏اى از" الياس" است، مى‏فرمايد:" الياس از رسولان خدا بود" سپس براى شرح اين اجمال به تفصيل پرداخته، مى‏گويد:" به خاطر بياور هنگامى كه به قومش هشدار داد و گفت: آيا پرهيزكارى پيشه نمى‏كنيد"؟

در آيه بعد با صراحت بيشترى از اين مساله سخن مى‏گويد:" آيا بت" بعل" را مى‏خوانيد و بهترين خالقها را رها مى‏سازيد"

" الياس" اين قوم بت‏پرست را سخت نكوهش كرد، و ادامه داد:" خدايى را رها مى‏كنيد كه پروردگار شما و پروردگار پدران پيشين شما است"

اما اين قوم خيره‏سر و خودخواه گوش به اندرزهاى مستدل، و هدايتهاى روشن اين پيامبر بزرگ الهى فرا ندادند،" و به تكذيب او برخاستند"

خداوند هم مجازات آنها را در يك جمله كوتاه بيان كرده مى‏فرمايد:

آنها در دادگاه عدل الهى، و در عذاب دوزخ او احضار مى‏شوند"

ولى ظاهرا گروه اندكى از پاكان نيكان و خالصان به الياس ايمان آوردند، براى آنكه حق آنها فراموش نگردد، بلافاصله مى‏فرمايد:" مگر بندگان مخلص خدا"

سپس مى‏فرمايد:" ما نام نيك الياس را در ميان امتهاى بعد جاودان ساختيم‏"

و رد آیه مورد بحث می فرماید:" سلام و درود بر الياسين" (سَلامٌ عَلى‏ إِلْ‏ياسِينَ‏).

تعبير به" الياسين" به جاى" الياس" يا به خاطر اين است كه الياسين لغتى در واژه" الياس" بود، و هر دو بيك معنى است، و يا اشاره به الياس و پيروان او است كه به صورت جمعى آمده است‏.

1- الياس كيست؟

در اينكه" الياس" يكى از پيامبران بزرگ خدا است ترديدى نيست، و آيات مورد بحث با صراحت اين مساله را بيان كرده، آنجا كه مى‏گويد:" إِنَّ إِلْياسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ‏".

نام اين پيامبر در دو آيه از قرآن مجيد آمده است: يكى در همين سوره" صافات" و ديگرى در سوره" انعام" همراه گروه ديگرى از پيامبران آنجا كه مى‏فرمايد: وَ زَكَرِيَّا وَ يَحْيى‏ وَ عِيسى‏ وَ إِلْياسَ كُلٌّ مِنَ الصَّالِحِينَ‏ (انعام 85).

ولى در اين كه الياس نام ديگر يكى از پيامبرانى است كه در قرآن نامشان آمده، يا مستقلا نام پيغمبرى است، و ويژگيهاى او كدام است؟ مفسران نظرات گوناگونى دارند؛ اما آنچه با ظاهر آيات قرآن هماهنگ است اين است كه اين كلمه مستقلا نام يكى از پيامبران است غير از آنها كه نامشان در قرآن آمده، كه براى هدايت يك قوم بت‏پرست مامور گرديد، و اكثريت آن قوم به تكذيب او برخاستند، اما گروهى از مؤمنان مخلص به او گرويدند.

و به طورى كه قبلا هم اشاره كرديم بعضى با توجه به اينكه نام بت بزرگ اين قوم" بعل" بوده معتقدند كه اين پيامبر از سرزمين" شامات" برخاست، و مركز فعاليت او را شهر" بعلبك" مى‏دانند كه امروز جزء لبنان است و در مرز سوريه قرار دارد.

" الياسين" كيانند؟

مفسران و مورخان در مورد" الياسين" نظرات متفاوتى دارند؛ قرائن روشنى در خود قرآن است كه تاييد مى‏كند منظور از" الياسين" همان" الياس" است، زيرا بعد از آيه" سَلامٌ عَلى‏ إِلْ‏ياسِينَ‏" به فاصله يك آيه مى‏گويد: إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنِينَ‏ (او از بندگان مؤمن ما بود) بازگشت ضمير مفرد به" الياسين" دليل بر اين است كه او يك نفر بيشتر نبوده، يعنى همان الياس.

دليل ديگر اينكه اين آيات چهارگانه‏اى كه در پايان ماجراى الياس بود عينا همان آياتى است كه در پايان داستان نوح و ابراهيم و موسى و هارون بود، و هنگامى كه اين آيات را در كنار هم قرار مى‏دهيم مى‏بينيم سلامى كه از سوى خدا در اين آيات ذكر شده، به همان پيامبرى است كه در صدر سخن آمده است (سَلامٌ عَلى‏ نُوحٍ فِي الْعالَمِينَ‏- سَلامٌ عَلى‏ إِبْراهِيمَ‏- سَلامٌ عَلى‏ مُوسى‏ وَ هارُونَ‏)

منبع: تفسير نمونه، ج‏19، ص: 142-144

تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی( آیه ۱۳۰-۱۳۲)

مدت زمان: ۲ دقیقه


صافات، آیه ۱۷۱

وَ لَقَدْ سَبَقَتْ كلمَتُنَا لِعِبَادِنَا الْمُرْسَلِين

وعده قطعى ما براى بندگان فرستاده ما از پيش مسلّم شده‏

 سنت خدا در یاری پیامبران و مؤمنان 

به دنبال بحثهاى گوناگونى كه پيرامون مبارزات انبياى بزرگ و كارشكنيهاى مشركان بى‏ايمان طى آيات اين سوره آمده است، اكنون كه به آخرين آيات سوره نزديك مى‏شويم مهمترين مساله را در اين رابطه بيان مى‏كند، و حسن ختام را به عاليترين وجه نشان مى‏دهد، و آن خبر از پيروزى نهايى لشكر خدا بر لشكر شيطان و دشمنان حق است، تا مؤمنان اندكى كه به هنگام نزول اين آيات در مكه تحت فشار دشمنان اسلام بودند، و همچنين همه مؤمنان محروم در هر عصر و زمان به اين وعده بزرگ الهى دلگرم شوند و گرد و غبار ياس و نوميدى را از دل و جان خود بشويند و براى ادامه مبارزه با لشكر باطل آماده و مقاوم گردند.

مى‏فرمايد:" وعده قطعى ما براى بندگان مرسل ما از قبل مسلم شده" (وَ لَقَدْ سَبَقَتْ كَلِمَتُنا لِعِبادِنَا الْمُرْسَلِينَ‏).

منبع: تفسير نمونه، ج‏19، ص: 187

تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی(آیه ۱۷۱-۱۷۳)

مدت زمان: ۵ دقیقه


ص، آیه۲۶

يَادَاوُدُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فىِ الْأَرْضِ فَاحْكُم بَينْ النَّاسِ بِالحقّ وَ لَا تَتَّبِعِ الْهَوَى‏ فَيُضِلَّكَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ  إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدُ  بِمَا نَسُواْ يَوْمَ الحسَاب

اى داوود! ما تو را خليفه و (نماينده خود) در زمين قرار داديم؛ پس در ميان مردم بحق داورى كن، و از هواى نفس پيروى مكن كه تو را از راه خدا منحرف سازد؛ كسانى كه از راه خدا گمراه شوند، عذاب شديدى بخاطر فراموش كردن روز حساب دارند

 بزرگی و اهمیت منصب قضاوت

به دنبال داستان داود، و به عنوان آخرين سخن، وى را مخاطب ساخته و ضمن بيان مقام والاى او وظائف و مسئوليتهاى سنگين وى را با لحنى قاطع و تعبيراتى پر معنا شرح داده، مى‏فرمايد:" اى داود ما تو را خليفه (و نماينده خود) در زمين قرار داديم لذا در ميان مردم به حق حكم كن، و از هواى نفس پيروى منما كه تو را از راه خدا منحرف مى‏سازد، كسانى كه از راه خداوند گمراه شوند عذاب شديدى به خاطر فراموش كردن روز حساب دارند" (يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوى‏ فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِيدٌ بِما نَسُوا يَوْمَ الْحِسابِ‏).

محتواى اين آيه كه از مقام والاى داود و وظيفه مهم او سخن مى‏گويد نشان مى‏دهد كه افسانه‏هاى دروغينى كه در باره ازدواج او با همسر" اوريا" به هم بافته‏اند تا چه اندازه بى‏پايه است.

 اين آيه از پنج جمله كه هر كدام حقيقتى را دنبال مى‏كند تشكيل يافته:

نخست مقام خلافت داود در زمين است، آيا منظور جانشينى انبياى پيشين است يا خلافت الهى؟ معنى دوم مناسبتر به نظر مى‏رسد، و با آيه 30 سوره بقره سازگارتر است" وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً":

" به خاطر بياور هنگامى را كه پروردگارت به فرشتگان گفت من در روى زمين خليفه‏اى قرار دهم".

در جمله دوم دستور مى‏دهد: اكنون كه اين موهبت بزرگ به تو داده شده وظيفه تو اين است كه در ميان مردم به حق حكم كنى، در حقيقت نتيجه خلافت الهى حكومت حق است‏

در جمله سوم به مهمترين خطرى كه يك حاكم عادل را تهديد مى‏كند اشاره كرده، مى‏گويد:" هرگز از هواى نفس پيروى مكن".

لذا در جمله چهارم مى‏گويد:" اگر از هواى نفس پيروى كنى تو را از راه خدا كه همان راه حق است بازمى‏دارد".

بنا بر اين هر جا گمراهى است پاى هواى نفس در ميان است، و هر جا هواى نفس است نتيجه آن گمراهى است.

در پنجمين جمله به اين حقيقت اشاره مى‏كند كه گمراهى از طريق حق از فراموشى" يوم الحساب" سرچشمه مى‏گيرد و نتيجه‏اش عذاب شديد الهى است.

منبع: تفسير نمونه، ج‏19، ص: 261-263

تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی

مدت زمان: ۸ دقیقه


ص، آیه۲۹

كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِّيَدَّبَّرُواْ ءَايَاتِهِ وَ لِيَتَذَكَّرَ أُوْلُواْ الْأَلْبَاب

اين كتابى است پربركت كه بر تو نازل كرده‏ايم تا در آيات آن تدبّر كنند و خردمندان متذكّر شوند!

 تدبر در قرآن

آیه شریفه به مطلبى اشاره مى‏كند كه در حقيقت تامين‏كننده هدف آفرينش است، مى‏فرمايد:" اين كتابى پر بركت است كه بر تو نازل كرده‏ايم، تا آيات آن را تدبر كنند، و صاحبان مغز و انديشه متذكر شوند" (كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ مُبارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آياتِهِ وَ لِيَتَذَكَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ).

  تعليماتش جاويدان، و دستوراتش عميق و ريشه‏دار، و برنامه‏هايش حياتبخش و راهبر انسان در طريق هدف آفرينش است.

" هدف" از نزول اين كتاب بزرگ اين نبوده كه تنها به تلاوت و لقلقه زبان قناعت كنند بلكه هدف اين بوده كه آياتش سرچشمه فكر و انديشه، و مايه بيدارى وجدانها گردد و آن نيز به نوبه خود حركتى در مسير عمل بيافريند.

تدر در قرآ« دارای اهمیت والایی ایست بنحوی که در قرآ« کریم اشاره شده است،كسى كه در آيات قرآن تدبّر نكند سزاوار تحقير الهى است. «أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى‏ قُلُوبٍ أَقْفالُها»( محمد، 24)

منبع: تفسير نمونه، ج‏19، ص: 268؛ تفسير نور، ج‏8، ص: 102

تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی

مدت زمان: ۶ دقیقه


ص، آیه۴۵-۴۸

وَ اذْكُرْ عِبَادَنَا إِبْرَاهِيمَ وَ إِسْحَاقَ وَ يَعْقُوبَ أُوْلىِ الْأَيْدِى وَ الْأَبْصَرِ(45)

و به خاطر بياور بندگان ما ابراهيم و اسحاق و يعقوب را، صاحبان دستها (ى نيرومند) و چشمها (ى بينا)! (45)

إِنَّا أَخْلَصْنَاهُم بخالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ(46)

ما آنها را با خلوص ويژه‏اى خالص كرديم، و آن يادآورى سراى آخرت بود! (46)

وَ إِنهمْ عِندَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَينْالْأَخْيَارِ(47)

و آنها نزد ما از برگزيدگان و نيكانند! (47)

وَ اذْكُرْ إِسْمَاعِيلَ وَ الْيَسَعَ وَ ذَا الْكِفْلِ  وَ كل مِّنَ الْأَخْيَارِ(48)

و به خاطر بياور «اسماعيل» و «اليسع» و «ذا الكفل» را كه همه از نيكان بودند! (48)

یادکردن از بندگان خالص خدا

در تعقيب آيات گذشته كه شرح مبسوطى پيرامون زندگى" داود" و" سليمان" و شرح كوتاهترى پيرامون زندگى" ايوب" و نقاط برجسته حيات اين پيامبر بزرگ بيان كرد، آيات مورد بحث نام شش تن ديگر از بزرگترين پيامبران‏ الهى را برده، و اوصاف برجسته آنها را كه مى‏تواند الگو و اسوه براى همه انسانها باشد به طور فشرده بيان مى‏دارد.

جالب اينكه براى اين شش پيامبر بزرگ شش توصيف مختلف ذكر شده كه هر كدام معنى و مفهوم خاصى دارد.

نخست روى سخن را به پيامبر اسلام ص كرده مى‏گويد:" به خاطر بياور بندگان ما ابراهيم و اسحاق و يعقوب را" (وَ اذْكُرْ عِبادَنا إِبْراهِيمَ وَ إِسْحاقَ‏ وَ يَعْقُوبَ‏).

مقام" عبوديت" و بندگى نخستين توصيفى است كه براى آنها ذكر شده‏ است.

سپس اضافه مى‏كند:" آنها صاحبان دستهاى نيرومند و چشمهاى بينا بودند" (أُولِي الْأَيْدِي وَ الْأَبْصارِ).

انسان براى پيشبرد هدفهايش نياز به دو نيرو دارد: نيروى درك و تشخيص، و نيروى كار و عمل، و به تعبير ديگر بايد از" علم" و" قدرت" كمك گرفت تا به هدف واصل گشت.

خداوند اين پيامبران را به داشتن" درك و تشخيص و بينش قوى" و" قوت‏ و قدرت كافى" براى انجام كار توصيف كرده است.

در چهارمين توصيف از آنان مى‏گويد" ما آنها را با خلوص ويژه‏اى خالص كرديم" (إِنَّا أَخْلَصْناهُمْ بِخالِصَةٍ).

" و آن يادآورى سراى آخرت بود" (ذِكْرَى الدَّارِ)

توصيف پنجم و ششم آنها همانست كه در آيه بعد آمده: مى‏فرمايد:" آنها نزد ما از برگزيدگان و نيكانند" (وَ إِنَّهُمْ عِنْدَنا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ‏ الْأَخْيارِ)

ايمان و عمل صالح آنها سبب شده كه خدا آنان را از ميان بندگان برگزيند و به منصب نبوت و رسالت مفتخر سازد، و نيكوكارى آنها به حدى رسيده كه عنوان" اخيار" (نيكان) را به طور مطلق پيدا كرده‏اند.

بعد از اشاره به مقامات برجسته سه پيامبر فوق، نوبت به سه پيامبر بزرگ ديگر مى‏رسد، مى‏فرمايد:" و به ياد آور اسماعيل و اليسع و ذا الكفل را كه همه از اخيار و نيكان بودند" (وَ اذْكُرْ إِسْماعِيلَ وَ الْيَسَعَ وَ ذَا الْكِفْلِ وَ كُلٌّ مِنَ الْأَخْيارِ).

هر يك از آنها الگو و اسوه‏اى در صبر و استقامت و اطاعت فرمان خدا بودند.

تعبير به" كُلٌّ مِنَ الْأَخْيارِ" با توجه به اينكه همين توصيف (الاخيار) عينا در باره" ابراهيم" و" اسحاق" و" يعقوب" به عنوان آخرين صفت آمده بود ممكن است اشاره به اين باشد كه اين سه پيامبر نيز داراى تمام اوصاف سه پيامبر پيشين بودند.

منبع: تفسير نمونه، ج‏19، ص: 307-310

تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی(آیه ۴۵-۴۸)

مدت زمان: ۹ دقیقه


ص، آیه۷۵-۷۶

قَالَ يَإِبْلِيسُ مَا مَنَعَكَ أَن تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِيَدَىَّ  أَسْتَكْبرتَ أَمْ كُنتَ مِنَ الْعَالِينَ(75)

گفت: «اى ابليس! چه چيز مانع تو شد كه بر مخلوقى كه با قدرت خود او را آفريدم سجده كنى؟! آيا تكبّر كردى يا از برترينها بودى؟! (برتر از اينكه فرمان سجود به تو داده شود!)»

قَالَ أَنَا خَير مِّنْهُ  خَلَقْتَنىِ مِن نَّارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِن طِينٍ(76)

گفت: «من از او بهترم؛ مرا از آتش آفريده‏اى و او را از گل!»

 دلیل سرپیچی شیطان

در ادامه داستان سرپیچ شیطان از دستور خداوند مبنی بر سجده بر آدم، آیه مورد بحث اشاره دارد كه ابليس از سوى خداوند مورد مؤاخذه و بازپرسى قرار گرفت:

" فرمود اى ابليس! چه چيز مانع تو از سجده كردن بر مخلوقى كه با دو دست خود آفريدم گرديد"؟! (قالَ يا إِبْلِيسُ ما مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِيَدَيَ‏).

تعبير به" يدى" (دو دست) به معنى دستهاى حسى نيست بلکه در اينجا كنايه از قدرت است.

ذكر اين تعبير در آيه فوق كنايه از عنايت مخصوص پروردگار و اعمال قدرت مطلقه‏اش در آفرينش انسان است.

سپس مى‏افزايد:" آيا تكبر ورزيدى، يا بالاتر از آن بودى كه فرمان سجود به تو داده شود"؟! (أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعالِينَ‏).

بدون شك احدى نمى‏تواند ادعا كند كه قدر و منزلتش ما فوق اين است كه براى خدا سجده كند (يا براى آدم به فرمان خدا) بنا بر اين تنها راهى كه باقى مى‏ماند همان احتمال دوم يعنى تكبر است.

اما ابليس با نهايت تعجب شق دوم را انتخاب كرد، و معتقد بود برتر از آن است كه چنين دستورى به او داده شود، لذا با كمال جسارت به مقام استدلال در مخالفتش با فرمان خدا بر آمد و" گفت: من از او (آدم) بهترم، چرا كه مرا از آتش آفريده‏اى و او را از گل"! (قالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ‏).

او در واقع مى‏خواست به پندار خويش با سه مقدمه فرمان پروردگار را نفى كند:

نخست اينكه من از آتش آفريده شده‏ام و او از گل‏

مقدمه دوم اينكه آنچه از آتش آفريده شده، از آنچه از خاك آفريده شده برتر است، چرا كه آتش اشرف از خاك است.

مقدمه سوم اينكه هرگز نبايد به موجود اشرف دستور داد كه در برابر غير اشرف سجده كند!! و تمام اشتباه ابليس در اين دو مقدمه اخير بود.

زيرا اولا آدم تنها از خاك نبود، بلكه عظمتش از آن روح الهى بود كه در آن دميده شد

 ثانيا: خاك نه تنها كمتر از آتش نيست، بلكه به مراتب برتر از آن است‏، خاك منبع انواع بركات است؛ در حالى كه آتش با تمام اهميتى كه در زندگى دارد هرگز به پاى آن نمى‏رسد، و تنها ابزارى است براى استفاده كردن از منابع خاكى‏.

ثالثا: مساله، مساله اطاعت فرمان پروردگار، و انجام اوامر او است، همه مخلوق و بنده او هستند و بايد سر به فرمان او داشته باشند.

به هر حال اگر استدلال ابليس را بشكافيم سر از كفر عجيبى در مى‏آورد، او با اين سخن خدا مى‏خواست هم حكمت خدا را نفى كند، و هم امر او را (نعوذ باللَّه) بى‏مأخذ بشمرد، و اين موضعگيرى دليل بر نهايت جهل او است.

بعلاوه مخلوق در برابر خالق از خود استقلالى ندارد، هر چه دارد از اوست، و لحن ابليس نشان مى‏دهد كه او براى خود حاكميت و استقلال در مقابل حاكميت پروردگار قائل بوده است، و اين يكى ديگر از سرچشمه‏هاى كفر است.

به هر حال عامل گمراهى شيطان معجونى از" خودخواهى" و" غرور" و" كبر" و" جهل" و" حسد" بود.

منبع: تفسير نمونه، ج‏19، ص: 338- 340

تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی( آیه ۷۵-۷۸)

مدت زمان: ۱۱ دقیقه


زمر، آیه۶

خَلَقَكمُ مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنها زَوْجَهَا وَ أَنزَلَ لَكمُ مِّنَ الْأَنْعَامِ ثَمَانِيَةَ أَزْوَاجٍ  يخلُقُكُمْ فىِ بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ خَلْقًا مِّن بَعْدِ خَلْقٍ فىِ ظُلُمَاتٍ ثَلَاثٍ  ذَالِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَهُ الْمُلْكُ  لَا إِلَاهَ إِلَّا هُوَ  فَأَنىَ‏ تُصْرَفُون

او شما را از يك نفس آفريد، و همسرش را از (باقيمانده گِل) او خلق كرد؛ و براى شما هشت زوج از چهارپايان ايجاد كرد؛ او شما را در شكم مادرانتان آفرينشى بعد از آفرينش ديگر، در ميان تاريكيهاى سه گانه، مى‏بخشد! اين است خداوند، پروردگار شما كه حكومت (عالم هستى) از آن اوست؛ هيچ معبودى جز او نيست؛ پس چگونه از راه حق منحرف مى‏شويد؟!

 تاریکی های ۳گانه

در اين آيات سخن از آيات عظمت آفرينش خداوند و بيان قسمت ديگرى از نعمتهاى گوناگون او در مورد انسانهاست.

نخست از آفرينش انسان سخن مى‏گويد و مى‏فرمايد:" خداوند همه شما را از شخص واحدى آفريد، سپس همسرش را از او خلق كرد" (خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها).

بعد از آن به مساله آفرينش چهارپايان كه از وسايل مهم زندگى انسانهاست لباس از پوست و از يك سو براى تغذيه خود از شير و گوشت آنها استفاده مى‏كنند، و از سوى ديگر از پوست و پشم آنها لباس و انواع وسايل زندگى مى‏سازند، و از سوى سوم به عنوان مركب و وسيله حمل و نقل از آنها بهره مى‏گيرند اشاره كرده، مى‏فرمايد:" از چهارپايان هشت زوج براى شما نازل كرد" (وَ أَنْزَلَ لَكُمْ مِنَ الْأَنْعامِ ثَمانِيَةَ أَزْواجٍ‏).

سپس به حلقه ديگرى از حلقه‏هاى آفرينش پروردگار كه تطورات خلقت جنين بوده باشد پرداخته، مى‏گويد:" او شما را در شكم مادرانتان خلقتى بعد از خلقت ديگر و آفرينشى بعد از آفرينش ديگر مى‏بخشد، در ميان تاريكيهاى سه‏گانه، (يَخْلُقُكُمْ فِي بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ خَلْقاً مِنْ بَعْدِ خَلْقٍ فِي ظُلُماتٍ ثَلاثٍ‏).

تعبير به" ظُلُماتٍ ثَلاثٍ‏" (ظلمتهاى سه‏گانه) اشاره به ظلمت شكم مادر، و ظلمت رحم، و مشيمه (كيسه مخصوصى كه جنين در آن قرار گرفته است) مى‏باشد كه در حقيقت سه پرده ضخيم است كه بر روى جنين كشيده شده.

صورتگران معمولى بايد در مقابل نور و روشنايى كامل صورتگرى كنند، اما آفريدگار انسان در آن ظلمتگاه عجيب چنان نقش بر آب مى‏زند و صورتگرى مى‏كند كه همه مجذوب تماشاى آن مى‏شوند، و در جايى كه هيچ دسترسى از ناحيه هيچكس به آن نيست رزق و روزيش را كه براى پرورش و رشد سريع سخت به آن نيازمند است به طور مداوم به او مى‏رساند.

در پايان آيه و بعد از ذكر حلقه‏هاى سه‏گانه توحيدى پيرامون خلقت انسان، و چهارپايان، و تطورات جنين، مى‏گويد:" اين است خداوند پروردگار شما كه حكومت در سراسر عالم هستى از آن اوست، هيچ معبودى جز او وجود ندارد، با اينحال چگونه از راه حق منحرف مى‏شويد"؟! (ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَهُ الْمُلْكُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ‏).

منبع: تفسير نمونه، ج‏19، ص: 380-385

تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی

مدت زمان: ۱۰ دقیقه


زمر، آیه۷

إِن تَكْفُرُواْ فَإِنَّ اللَّهَ غَنىِ عَنكُمْ  وَ لَا يَرْضىَ‏ لِعِبَادِهِ الْكُفْرَ  وَ إِن تَشْكُرُواْ يَرْضَهُ لَكُمْ  وَ لَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى‏  ثم إِلىَ‏ رَبِّكمُ مَّرْجِعُكُمْ فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ  إِنَّهُ عَلِيمُ  بِذَاتِ الصُّدُور

اگر كفران كنيد، خداوند از شما بى‏نياز است و هرگز كفران را براى بندگانش نمى پسندد؛ و اگر شكر او را بجا آوريد آن را براى شما مى‏پسندد! و هيچ گنهكارى گناه ديگرى را بر دوش نمى‏كشد! سپس بازگشت همه شما به سوى پروردگارتان است، و شما را از آنچه انجام مى‏داديد آگاه مى‏سازد؛ چرا كه او به آنچه در سينه‏هاست آگاه است!

عدل الهی

در ادامه ذكر نعمتهاى بزرگ پروردگار، در آيه شریفه به مساله" شكر و كفران" پرداخته و جوانب آن را مورد بررسى قرار مى‏دهد.

نخست مى‏گويد: نتيجه كفران و شكر شما به خودتان باز مى‏گردد، و اگر كفران كنيد خداوند از شما بى‏نياز است" (و همچنين اگر شكر نعمت او را بجا آوريد نيازى به آن ندارد) (إِنْ تَكْفُرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنْكُمْ‏).

سپس مى‏افزايد اين غنا و بى‏نيازى پروردگار مانع از آن نيست كه شما را مكلف به شكر و ممنوع از كفران سازد، چرا كه" تكليف" خود لطف و نعمت ديگرى است، آرى" او هرگز كفران را براى بندگانش نمى‏پسندد، و اگر شكر او را بجا آوريد آن را براى شما مى‏پسندد" (وَ لا يَرْضى‏ لِعِبادِهِ الْكُفْرَ وَ إِنْ تَشْكُرُوا يَرْضَهُ لَكُمْ‏).

بعد از بيان اين دو مطلب به مساله سومى در اين رابطه مى‏پردازد، و آن" مسئوليت هر كس در برابر عمل خويش است"، چرا كه مساله" تكليف" بدون اين معنى كامل نمى‏شود، مى‏فرمايد:" هيچكس بار گناه ديگرى را بر دوش نمى‏كشد" (وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى‏).

و از آنجا كه تكليف بدون كيفر و پاداش معنى ندارد، در مرحله چهارم به مساله معاد اشاره كرده، مى‏گويد:" سپس بازگشت همه شما به سوى پروردگارتان است، و او شما را از آنچه انجام مى‏داديد آگاه مى‏سازد" (ثُمَّ إِلى‏ رَبِّكُمْ مَرْجِعُكُمْ فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ‏).

شده است، ضمنا بايد توجه داشت كه اين ضمير به" شكر" بر مى‏گردد، و كلمه شكر هر چند در عبارت قبل صريحا نيامده، اما جمله" إِنْ تَشْكُرُوا" دال بر آن است، مانند ضمير در" اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى‏" كه به عدالت باز مى‏گردد.

و چون مساله محاسبه و جزا بدون علم و آگاهى از اسرار نهان امكان پذير نيست، آيه را با اين جمله پايان مى‏دهد:" او به آنچه در سينه‏ها نهفته، و بر آن حاكم است آگاه است" (إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ).

منبع: تفسير نمونه، ج‏19، ص: 386

تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی

مدت زمان: ۸ دقیقه


زمر، آیه ۱۰

قُلْ يَاعِبَادِ الَّذِينَ ءَامَنُواْ اتَّقُواْ رَبَّكُمْ  لِلَّذِينَ أَحْسَنُواْ فىِ هَاذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ  وَ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةٌ  إِنَّمَا يُوَفىَّ الصَّابرونَ أَجْرَهُم بِغَير حِسَاب

بگو: «اى بندگان من كه ايمان آورده‏ايد! از (مخالفت) پروردگارتان بپرهيزيد! براى كسانى كه در اين دنيا نيكى كرده‏اند پاداش نيكى است! و زمين خدا وسيع است، (اگر تحت فشار سران كفر بوديد مهاجرت كنيد) كه صابران اجر و پاداش خود را بى‏حساب دريافت مى‏دارند!

دعوت به رعایت تقوای الهی

در تعقيب آيات در بحث گذشته كه مقايسه‏اى ميان مشركان مغرور و مؤمنان مطيع فرمان خدا و نيز ميان عالمان و جاهلان شده بود، در آيات مورد بحث خطوط اصلى برنامه‏هاى بندگان راستين و مخلص را ضمن" هفت دستور" كه در طى چند آيه آمده و هر آيه با خطاب" قل" شروع مى‏شود بيان شده است.

نخست از تقوى شروع مى‏كند و به پيامبر ص دستور مى‏دهد:" بگو! اى بندگان مؤمن من! از پروردگار خود بپرهيزيد و تقوى را پيشه كنيد" (قُلْ يا عِبادِ الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّكُمْ‏).

آرى تقوى كه همان خويشتن‏دارى در برابر گناه، و احساس مسئوليت و تعهد در پيشگاه حق است نخستين برنامه بندگان مؤمن خدا مى‏باشد، تقوى سپرى است در مقابل آتش و عاملى است بازدارنده در برابر انحراف، تقوى سرمايه بزرگ بازار قيام در دومين دستور به مساله" احسان و نيكوكارى" در اين دنيا كه دار عمل است پرداخته، و از طريق بيان نتيجه احسان، مردم را به آن تشويق و تحريص مى‏كند و مى‏فرمايد:" براى كسانى كه در اين دنيا نيكى كرده‏اند حسنه و پاداش نيكوى بزرگى است" (لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هذِهِ الدُّنْيا حَسَنَةٌ)

سومين دستور تشويق به" هجرت" از مراكز شرك و كفر و آلوده به گناه است مى‏گويد:" زمين خداوند وسيع است" (وَ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةٌ).

كه در حقيقت پاسخى است به بهانه‏جويان سست اراده‏اى كه مى‏گفتند

ما در سرزمين مكه به خاطر سيطره حكومت مشركان قادر به انجام وظائف الهى خود نيستيم، قرآن مى‏گويد: سرزمين خدا محدود به مكه نيست،" مكه نشد مدينه" دنيا پهناور است، تكانى به خود دهيد و از مراكز آلوده به شرك و كفر و خفقان كه مانع آزادى و انجام وظائف شما است به جاى ديگر نقل مكان كنيد.

و از آنجا كه هجرت معمولا همراه با مشكلات فراوانى در جنبه‏هاى مختلف زندگى است چهارمين دستور را در باره صبر و استقامت به اين صورت بيان مى‏كند:

" صابران و شكيبايان" اجر و پاداش خود را بى‏حساب دريافت مى‏دارند" (إِنَّما يُوَفَّى‏ الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسابٍ‏)

منبع: تفسير نمونه، ج‏19، ص: 403-402

تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی

مدت زمان: ۷ دقیقه


زمر، آیه۱۸

الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ  أُوْلَئكَ الَّذِينَ هَدَئهُمُ اللَّهُ  وَ أُوْلَئكَ هُمْ أُوْلُواْ الْأَلْبَاب

همان كسانى كه سخنان را مى‏شنوند و از نيكوترين آنها پيروى مى‏كنند؛ آنان كسانى هستند كه خدا هدايتشان كرده، و آنها خردمندانند.

 آزاد اندیشی مسلمانان

" آنها كه سخنان را مى‏شنوند، و از نيكوترين آنها پيروى مى‏كنند" (الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ‏).

" آنها كسانى هستند كه خدا هدايتشان كرده و آنها خردمندان و صاحبان مغز و عقلند" (أُولئِكَ الَّذِينَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِكَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ‏).

آيه شریفه كه به صورت يك شعار اسلامى درآمده، آزادانديشى مسلمانان، و انتخابگرى آنها را در مسائل مختلف بخوبى نشان مى‏دهد.

نخست مى‏گويد:" بندگان مرا بشارت ده" و بعد اين بندگان ويژه را به اين صورت معرفى مى‏كند كه" آنها به سخنان اين و آن بدون در نظر گرفتن گوينده و خصوصيات ديگر گوش فرا مى‏دهند و با نيروى عقل و خرد بهترين آنها را بر مى‏گزينند" هيچگونه تعصب و لجاجتى در كار آنها نيست، و هيچگونه محدوديتى در فكر و انديشه آنها وجود ندارد، آنها جوياى حقند و تشنه حقيقت، هر جا آن را بيابند با تمام وجود از آن استقبال مى‏كنند، و از چشمه زلال آن بى‏دريغ مى‏نوشند و سيراب مى‏شوند.

آنها نه تنها طالب حقند و تشنه گفتار نيك، بلكه در ميان" خوب" و" خوبتر" و" نيكو" و" نيكوتر" دومى را برمى‏گزينند، خلاصه آنها خواهان بهترين و برترينند.

آرى اين است نشانه يك مسلمان راستين و مؤمن حق‏طلب.

منبع: تفسير نمونه، ج‏19، ص: 412- 413

تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی(آیه ۱۷ و۱۸)

مدت زمان: ۱۳ دقیقه


زمر، آیه۲۲

أَ فَمَن شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْاسْلَمِ فَهُوَ عَلىَ‏ نُورٍ مِّن رَّبِّهِ  فَوَيْلٌ لِّلْقَاسِيَةِ قُلُوبهُُم مِّن ذِكْرِ اللَّهِ  أُوْلَئكَ فىِ ضَلَالٍ مُّبِين

آيا كسى كه خدا سينه‏اش را براى اسلام گشاده است و بر فراز مركبى از نور الهى قرار گرفته (همچون كوردلان گمراه است؟!) واى بر آنان كه قلبهايى سخت در برابر ذكر خدا دارند! آنها در گمراهى آشكارى هستند!

 شرح صدر

در ادامه دلائل توحيد و معاد و اشاره به آثار عظمت و ربوبيت پروردگار در نظام جهان هستى، در بیان مساله" نزول باران" از آسمان، پرورش" هزاران رنگ" از گياهان از اين" آب بى‏رنگ" و طى مراحل حيات، و رسيدن به مرحله نهايى شرح‏، در آیه شریفه ميان مؤمن و كافر پرداخته تا اين حقيقت را روشن سازد كه قرآن و وحى آسمانى نيز همچون دانه‏هاى باران است كه بر سرزمين دلها نازل مى‏شود، همانگونه كه تنها زمينهاى آماده از قطرات حياتبخش باران منتفع مى‏شود تنها دلهايى از آيات الهى بهره مى‏گيرد كه در سايه لطف او و خودسازى آمادگى و گسترش پيدا كرده است، مى‏فرمايد:" آيا كسى كه خدا سينه‏اش را براى پذيرش اسلام گشاده ساخته، و بر فراز مركبى از نور الهى قرار گرفته، همچون سنگدلان بى‏نورى است كه هدايت الهى به قلبشان راه نيافته است"؟! (أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلى‏ نُورٍ مِنْ رَبِّهِ‏)

سپس مى‏افزايد" واى بر آنها كه قلبهاى سخت و نفوذناپذيرى دارند و ذكر خدا در آن اثر نمى‏گذارد" (فَوَيْلٌ لِلْقاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ‏).

نه مواعظ سودمند در آن مؤثر است، نه انذار و بشارت، نه آيات تكان‏دهنده قرآن آن را به حركت در مى‏آورد، نه باران حياتبخش وحى گلهاى تقوى و فضيلت را در آن مى‏روياند، خلاصه" نه طراوتى نه برگى نه گلى نه سايه دارند"!.

آرى" آنها در ضلال مبين و گمراهى آشكارند" (أُولئِكَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ‏).

در روايتى مى‏خوانيم كه" ابن مسعود" مى‏گويد از پيامبر اسلام ص از تفسير اين آيه سؤال كرديم‏ أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلى‏ نُورٍ مِنْ رَبِّهِ‏:

چگونه انسان شرح صدر پيدا مى‏كند؟

فرمود:" اذا دخل النور فى القلب انشرح و انفتح‏":" هنگامى كه نور به قلب انسان داخل شد گسترده و باز مى‏گردد"! عرض كرديم اى رسول خدا نشانه آن چيست؟

فرمود:الانابة الى دار الخلود، و التجافى عن دار الغرور، و الاستعداد للموت قبل نزوله‏:" نشانه آن توجه به سراى جاويد، و جدا شدن از سراى غرور، و آماده گشتن براى استقبال از مرگ پيش از نزول آن است"

منبع: تفسير نمونه، ج‏19، ص: 425-426

تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی

مدت زمان: ۸ دقیقه


زمر، آیه۳۰

إِنَّكَ مَيِّتٌ وَ إِنهم مَّيِّتُون

تو مى‏ميرى و آنها نيز خواهند مرد!

 عمومیت قانون مرگ

و به دنبال بحثى كه در آيات گذشته پيرامون توحيد و شرك بود در آيه بعد سخن از نتائج توحيد و شرك در صحنه قيامت مى‏گويد.

نخست از مساله" مرگ" كه دروازه قيامت است شروع مى‏كند، و عموميت قانون مرگ را نسبت به همه انسانها روشن ساخته، مى‏گويد:" تو مى‏ميرى، و همه آنها نيز خواهند مرد"! (إِنَّكَ مَيِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَيِّتُونَ‏).

آرى" مرگ" از مسائلى است كه همه انسانها در آن يكسانند، هيچگونه استثنا و تفاوت در آن وجود ندارد، راهى است كه همه بايد آن را سرانجام بپيمايند، و به اصطلاح شترى است كه در خانه همه كس خوابيده است.

منبع: تفسير نمونه، ج‏19، ص: 446

تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی

مدت زمان: ۳ دقیقه