استادراهنما: سرکارخانم طوبي شاكري گلپايگاني

استادمشاور: حجت الاسلام والمسلمین حبيب الله شعباني موثقي

محقق: راضیه خادم نبی (21/10/94)

 

چکیده

  مبانی فقهی فقیه از مبانی اصولی او نشأت می­گیرد؛ اگر مبانی اصولی فقیهی کاربردی باشد، استنباط حکم شرعی برای او آسان­تر است. یکی از مسائل علم اصول شناسایی اصل اولی عقلی در شبهات بدوی است؛ در مسئله دو دیدگاه وجود دارد، به عبارتی حصر عقلی و درک عقل عملی است. نظر اول: مسلک قبح عقاب بلا بیان: مشهور عالمان اصولی معتقدند که هنگام شک در اصل تکلیف است اصل براءت عقلی جاری است؛ مهم­ترین دلیل بر این ادعا استشهاد به عرف­های عقلایی است؛ طبق این نظر مولا فقط نسبت به تکالیف قطعی حق طاعت دارد. منجزیت را از لوازم قطع می­دانند؛ و برای منجزیت ظنون باید دلیل بیاورند. نظر دوم: مسلک حق طاعت: در شبهات بدوی اصل احتیاط عقلی جاری است؛ یعنی عقل دایره حق طاعت را به حکم مولویت خدای تعالی توسعه می­دهد و علاوه بر تکالیف قطعی شامل تکالیف ظنی و احتمالی را منجز می­داند؛ و بین مولویت مولی و منجزیت احکام تفاوتی نیست؛ طبق مسلک حق طاعت حجیت ظن ذاتی است؛ مطلق انکشاف منجز است و حق طاعت مولی را ثابت می­کند چه مرتبه انکشاف قطع که أعلی مرتبه است باشد، یا ظن که مرتبه­ای ضعیف­تر است، یا احتمال که مرتبه کشف از تکلیف مولوی­اش بسیار کم ارزش است. این دودیدگاه طبق درک عقل عملی است؛ اما در نتیجه شرعی این دونظر تفاوتی نیست. نتیجه­ای که بر این اختلاف اصولی مترتب می­شود تفاوت در دلیل­هایی که یک عالم اصولی برای مبانی خود باید بیاورد تا بتواند در فقه از آن استفاده کند. در این تحقیق به هر دو مبنا اشاره شده­است، تا کشف مبنای صحیح آسان­تر شود.

 

 کلیدواژه ها: اصل عقلی، شبهه بدوی، قبح عقاب بلابیان، حق الطاعة، براءت عقلى، احتیاط عقلی.

 

 

دسته بندی: