فضيلت دهه اول ذىحجّه
یاد خدا
يكى از اين توقفگاهها ده روز اول آن است. و منظور از «ايام معلومات در اين آيه: «و إذكُرُوا اللَّهَ فِي أيّامٍ [مَعْدُوداتٍ] . و خدا را در روزهاى معين ياد كنند.»[۱] نيز همين است. و «ياد» و «غفلت» با هم سازگارى ندارند. پس بپرهيز از اين كه در اين ماه دل خود را بنجاسات آلوده نمايى، بخصوص با نافرمانى.
ذكر كامل كه در آيه بالا آمده اين است كه با عقل، روح، دل و بدن در ذكر خدا باشى، زيرا هر كدام از آنها ذكر مخصوصى دارند. اين فرصت را غنيمت شمار كه خداوند به تو اجازه ذكر خود را داده است. در عقل خود اين را از نعمتهاى بزرگى بدان كه عمرت براى اداى شكر آن كافى نبوده، روحت را در مقام حضور حاضر كن كه گويا حاضر در نشستگاه صدق نزد پادشاه مقتدر مىباشد. با دل خود به بندگى او و شكر نعمتهاى بىمنتهاى او روى آور، و با تمام اعضاى بدنت مشغول انجام عبادات و طاعات شو. اگر خدا را اين گونه ذكر كردى، مژده بده كه چنين ذكرى، علامت اين است كه خداوند تو را در تمام وجودت و با تمام وجودت ذكر نموده و براى بار دوم بخاطر پاداش چنين ذكرى، تو را در تمام اين موارد ذكر خواهد نمود. زيرا خداى متعال ذاكرين را دوبار ذكر مىنمايد.
روايتى از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم پيرامون فضيلت اين روزها
درباره روايتى كه پيرامون فضيلت اين روزها از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت شده است بينديش، آنجا كه فرمودند:
هيچ كدام از روزها نزد خدا بهتر و پاداشش بيشتر از روز عيد قربان نيست.
شخصى گفت: حتى جهاد در راه خدا؟
فرمودند: حتى جهاد در راه خدا مگر، فردى كه با جان و مال خود به جهاد رفته و همه را در راه خدا بدهد.[۲]
و آنجا كه فرمودند: روزهايى نيست كه عمل صالح در آن محبوبتر باشد نزد خداى عزّ و جلّ از اين ده روز - يعنى ده روز ذى حجه.
گفتند: اى رسول خدا حتى جهاد در راه خدا؟
فرمودند: حتى جهاد در راه خدا مگر فردى كه با جان و مالش در راه خدا جهاد كرده و جان و مال خود را فدا نمايد.
اين دو روايت بخصوص روايت دومى را بنگر. آنچه را خدا بزرگ مىداند تو نيز بزرگ بدان. آمادگى كامل پيدا نموده و با تمامى نشاط و شوق و دعا و توسل به نگهبانان امت، بخصوص در شب اول، وارد اين ميدان شو. در تضرع خود به در كرم آنان بخواه كه تو را در قصد، حزب، دعا، حمايت، ولايت، شفاعت و شيعيان خود وارد نموده، به درگاه خداى متعال براى توفيق، قبول، رضايت او از تو، تأييد، اصلاح و تمام خيرهاى دينى و دنيوى و آخرتى براى تو و خانوادهات، برادران دينى، همسايگان و كسانى كه حقى بگردن تو دارند، تضرع نمايند.
وقایع مهم روز اول ذىحجه
نيز شيخ روايت كرده است كه اين روز، روزى است كه خليل در آن متولد گرديده و خداوند إبراهيم عليه السّلام را بدوستى خود انتخاب فرمود. و روزى است كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ابو بكر را مأمور خواندن سوره برائت بر مشركان نمود. در همين حال بر پيامبر وحى شد كه اين آيه را جز تو يا مردى كه از خودت باشد نبايد به مشركان برساند. در اين هنگام پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ، على عليه السّلام را مأمور كرده و به دنبال ابى بكر فرستادند تا آيات را از او گرفته و خودش آن را بخواند و أبو بكر را بازگرداند.
على عليه السّلام نيز چنين كرد.
درباره وقايعى كه در اين روز اتفاق افتاده انديشه نما تا نكاتى را كه در اين وقايع وجود دارد درك نمايى. و براى توضيح بيشتر در اين زمينه مىتوان به كتاب «اقبال» مراجعه نمود.
اعمال روز اول ذىحجه
روزه
روز اول آن را روزه بگيرد. در «الفقيه» روايت شده است:
«كسى كه روز اول ذى حجه را روزه بگيرد، خداوند روزه هشتاد ماه را براى او مىنويسد».
نماز فاطمه زهرا عليها السّلام
مستحب است در روز اول نماز فاطمه زهرا عليها السّلام خوانده شود .
کیفیت نماز حضرت زهرا السّلام اللّه عليها
اين نماز چهار ركعت است با يك بار «حمد» و پنجاه بار«قل هو اللّه احد»كه بعد از نماز تسبيح حضرت زهرا عليها السّلام گفته مىشود و نيز گفته مىشود:سُبْحانَ اللَّهِ ذِي الْعِزِّ الشّامِخِ الْمُنِيفِ، سُبْحانَ ذِي الْجَلالِ الْباذِخِ الْعَظِيمِ، سُبْحانَ ذِي الْمُلْكِ الْفاخِرِ الْقَدِيمِ، سُبْحانَ مَنْ يَرى أَثَرَ النَّمْلَةِ فِي الصَّفا، سُبْحانَ مَنْ يَرى وَقْعَ الطَّيْرِ فِي الْهَواءِ، سُبْحانَ مَنْ هُوَ هكَذا لا هكَذا غَيْرُهُ[۳].
اعمال دهه اول ذیالحجه
نماز شبهاى دهه اول
در هر شب از آن بين مغرب و عشا دو ركعت نماز بجا آور، در هر ركعت آن سوره «فاتحة الكتاب» و «اخلاص» و اين آيه را بخوان:
وَ واعَدْنا مُوسى ثَلاثينَ لَيْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ ميقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعينَ لَيْلَةً وَ قالَ مُوسى لِأَخيهِ هارُونَ اخْلُفْني في قَوْمي وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبيلَ الْمُفْسِدين .[۴]
تا در ثواب با حاجيها شريك شوى، گرچه حج نكرده باشى.
در هنگام قرائت اين آيه شريفه از خود بپرس كه اين وعده چيست؟ حسرت و شوق خود را براى ديدار خدا افزايش داده و از خاسرین (ضررکنندگان) مباش
الّذِينَ كَذَّبُوا بِلِقَاءِ اللَّهِ حَتى إذا جاءَتْهُمُ الساعَةُ بَغْتَةً قَالُوا يَا حَسْرَتَنا عَلَى مَا فَرّطْنَا فِيها وَ هُمْ يَحْمِلُونَ أوزَارَهُمْ عَلى ظُهُوِرهِم ألا سَاءَ ما يَزِرُون .[۵]
«كسانى كه ديدار خدا را انكار نمودند و آنگاه كه قيامت فرا رسد، گويند: واى بر ما كه آسايش و سعادت اين روز را از دست داديم. آنان بار گناهان خود را بدوش مىكشند و چه بار بدى.»
درباره روايت پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه در آن شوق حضرت موسى عليه السّلام به اين وعدهگاه را بيان نمودند، بينديش آنجا كه فرمودند:
«در چهل روز رفت و آمد خود بخاطر اشتياقى كه به ديدار خداوند داشت، نخورد، نياشاميد و نخوابيد.»
ساير اعمال دهه اول
بعد از نماز صبح و مغرب، در تمام اين روزها خواندن دعايى كه اول آن«اللهم ان هذه الايام التي فضلتها على غيرها» مىباشد نيز مستحب است.
از مهمترين اعمال اين ماه، عمل به روايت زير است: شيخ مفيد از امام أبو جعفر عليه السّلام نقل كردهاند كه فرمودند:
خداوند توسط جبرئيل پنج هديه در ده روز اول اين ماه براى عيسى بن مريم على نبيّنا و آله و عليهما السّلام فرستاده و فرمود: عيسى با اين پنج دعا، دعا كن زيرا در روزهاى دهگانه يعنى ده روز ذى حجه عبادتى محبوبتر از آن نزد خداوند نيست.
اول:«اشهد أن لا اله إلا اللّه وحده لا شريك له، له الملك و له الحمد بيده الخير و هو على كلّ شيء قدير.»
دوم:«اشهد أن لا اله إلا اللّه وحده لا شريك له، أحدا صمدا لم يتّخذ صاحبة و لا ولدا.»
سوم:«اشهد أن لا اله إلا اللّه وحده لا شريك له، أحدا صمدالم يلد و لم يولد و لم يكن له كفوا أحدا.»
چهارم:«اشهد أن لا اله إلا اللّه وحده لا شريك له، له الملك و له الحمد يحيي و يميت و هو حيّ لا يموت بيده الخير وهو على كلّ شيء قدير.»
پنجم:«حسبي اللّه و كفى سمع اللّه لمن دعا ليس وراء اللّه منتهى أشهد للّه بما دعا و أنّه بريء ممّن تبرّأ و انّ للّه الآخرة و الأولى.»
حواريون از عيسى عليه السّلام پرسيدند:اى روح اللّه كسى كه اين كلمات را بگويد چه پاداشى دارد؟
فرمود: كسى كه صد بار، اولى را بگويد زمينيان عملى بهتر از عمل او در آن روز ندارند و در روز قيامت خوبيهاى او از همه بندگان بيشتر خواهد بود
و كسى كه دومى را صد بار بگويد گويا تورات و انجيل را دوازده بار خوانده و پاداش آن را بدست آورده باشد.
عيسى عليه السّلام پرسيد:اى جبرييل ثواب آن چيست؟
گفت: هيچ فرشتهاى در آسمانهاى هفتگانه قدرت حمل يك حرف از تورات و انجيل را ندارد مگر اين كه من و اسرافيل برانگيخته شويم زيرا او اولين بندهاى است كه لا حول و لا قوة الا باللّه گفت.
و كسى كه صد بار، سومى را بگويد، خداوند بخاطر آن براى او ده هزار نيكى نوشته، ده هزار گناه او را پاك كرده، ده هزار درجه او را بالاتر برده و هفتاد هزار فرشته را كه دستهاى خود را بلند كرده و بر كسى كه آن را گفته است صلوات مىفرستند، فرود مىآورد.
عيسى گفت: جبرييل، ملائكه جز بر پيامبران بر كسى ديگر صلوات مىفرستند؟
جبرييل گفت: كسى كه به آنچه از سوى خدا توسط پيامبران آمده است ايمان آورده و تغيير نكند، پاداش پيامبران به او داده مىشود.
و كسى كه صد بار، چهارمى را بگويد فرشتهاى كه با خدا ارتباط دارد او را مىيابد آنگاه خداوند به گوينده آن با نگاه رحمت مىنگرد.
و كسى كه خدا با نگاه رحمت به او بنگرد، بدبخت نخواهد شد.
عيسى گفت: جبرييل ثواب پنجمى چيست؟
او گفت:اين دعاى من است و من اجازه ندارم آن را براى تو توضيح بدهم».
كاش مىدانستم آيا اين پاداشها فقط براى خواندن اين دعاهاست يا شرطى هم دارد؟ روايت شده است كه
امام رضا عليه السّلام در راه طوس فرمودند:
كسى كهلا اله الا اللّهبگويد، بهشت براى او خواهد بود. آنگاه فرمود: بشرط آن و شرايط آن و من يكى از شرايط آن مىباشم.[۶]
بنابراين، اين دعاها نيز حتما شرايطى دارد و از شرايط قطعى آن اين است كه گوينده حتما معتقد به آنچه مىگويد، باشد. و من معنى اين كلمات را مىگويم، ببين معتقد به آن مىباشى يا نه؟ معنى «اله» «پناه بردن» مىباشد بنابراين «اله» بمعنى پناه است.
معنى «شهادة» نيز حاضر شدن است، بنابراين معنى «اشهد انلا اله الا اللّه»اين است كه من شاهدم كه پناهى در وجود جز خدا نيست.«له الملك و له الحمد»يعنى كسى مالك چيزى نيست جز خدا، خير، نعمت و فضيلتى نيست مگر براى خدا و در خدا و يعنى تمامى عالم ملك خدا بوده و هيچكس خير و فايدهاى ندارد مگر خدا.
قطع امید از غیر خدا
بنا بر اين كسى كه اعتقاد دارد كه پناهى جز خدا نيست چگونه در كارهاى خود به غير خدا پناه برده و به خداوند پناه نمىبرد؟ كسى كه در كارهاى مهم يا ديگر كارهاى دنيوى پدر خود را پناهگاه دانسته و به مال دنيا بيشتر اعتماد داشته و دلش با آن بيشتر آرامش مىيابد تا با وعدههاى خدا در كتابش، در حالى كه خداوند وعدههاى خود را با سوگند نيز تأكيد نموده است، چگونه مىتواند ادعا كند كه پناهى جز خدا سراغ ندارم. كسى كه اعتقاد دارد تمامى دارائيها از آن خداست، چرا بدون اجازه او در آن دخل و تصرف مىكند. و چرا توقع دارد ديگران آن را به او بدهند؟ و چرا براى او سخت است كه دارايى خدا به مصرف بندگان و روزى خورهاى او برسد؟ كسى كه معتقد است تمام نيرو، توانايى، عزت و قدرت از آن خداست چرا انتظار دارد ديگران نيازهاى او را برآورند. چرا از ديگران مىترسد؟ چرا ديگران را آسيب رسان يا سود رسان مىداند؟ و چرا بخاطر رضايت كسى بر خلاف رضايت خدا عمل مىكند؟ خلاصه اگر كسى به مضمون شهادتى كه در اين دعاست معتقد باشد، در كس نفع و ضررى نديده و مردم در نظر او مانند اشياء بىجان هستند. وقتى كه در ظاهر خيرى از كسى ببيند فقط خدا را شكر مىكند.
و آنگاه كه از كسى ضررى يا مصيبتى ببيند مىداند كه خداوند بخاطر كار بدش او را مجازات نموده و خود او باعث شده است. ولى كسى كه خير را در دنبال دنيا رفتن ديده و براى برآورده شدن نيازهايش فقط به آن اعتماد مىكند، خير و سعادت را نيز در دارايى اغنياء ديده و به جهت دنياى اغنيا و پادشاهان از آنان چاپلوسى كرده، براى بدست آوردن مال و مقام با دستورات الهى مخالفت مىنمايد، با بدست آوردن مال خوشحال و با از دست دادن آن اندوهگين مىشود، در سختيها و حوادث ناگوار به غير خدا پناه برده، به وعدههاى خداوند در مورد رزقش اطمينان نداشته - با اين كه خداوند در اين مورد سوگند خورده است - و در حوادث ناگوار اميدش به غير خداست چنين كسى در چنين شهادتى مانند منافق است كه خداوند شهادت به دروغگويى او مىدهد.
در اينجا حيف است حديث قدسيى كه در كتاب كافى در اين باب روايت شده است را نياورم. در اين كتاب آمده است «حسن بن علوان» از امام صادق عليه السّلام روايت كرده است:
در مجلس مذاكره علمى بوديم، و من خرجى خود را در سفر گم كرده بودم.
يكى از دوستان گفت:چه كسى مىتواند مشكل تو را حل كند؟
گفتم: فلانى.
گفت: او مشكل تو را حل نمیكند، اميدت ، نااميد میگردد و به مقصود نمىرسى.
گفتم: خدا تو را رحمت كند، از كجا میداند؟
گفت:امام صادق عليه السّلام به من فرمودند كه در كتابى خوانده است كه خداوند متعال مىفرمايد: «قسم به عزت و جلال و مجد و ارتفاع من بر عرشم، بلا شك اميد هر كسى را كه به غير من اميدوار شود حتما قطع مىكنم، و بدون ترديد و حتما لباس خوارى نزد مردم به او مىپوشانم، و يقينا و بطور قطع او را از قرب خود كنار مىزنم، و بىترديد و بلا شك او را از پيوستن به خودم دور مىكنم. در حالى كه سختيها در دست من است اميد او در سختيها به ديگران و به ديگران اميدوار است. و در ديگران را مىكوبد در حالى كه كليد درها در دست من بوده و درها هم بسته است، و در من براى كسى مرا بخواند باز است. كيست كه در حوادث ناگوار به من اميد بسته و من اميد او را براى برطرف شدن ناگواريش قطع كرده باشم كيست كه براى كار مورد علاقهاش به من اميدوار شده و من اميد او را از خود قطع نموده باشم. تمام آرزوهاى بندگان نزد من محفوظ است ولى آنان به حفظ من راضى نشدند. آسمانهاى خود را پر از كسانى نمودم كه از تسبيح من خسته نمىشوند و به آنان دستور دادم درها را بين من و بندگانم نبنديد ولى بندگان به سخن من اعتماد نكردند. آيا نمىداند اگر حادثهاى از حوادث ناگوار من به او برسد كسى جز من نمىتواند آن را برطرف كند؟ آيا من كه قبل از درخواست عطا مىكنم، فكر مىكند اگر از من درخواست شود خواسته او را نمىدهم آيا من بخيلم كه بندهام مرا بخيل مىداند آيا جود و كرم، مال من نيست آيا عفو و رحمت بدست من نيست آيا محل آرزوها نيستم چه كسى غير من آرزوها را قطع مىكند آيا اميدواران نمىترسند كه به غير من اميدوار مىشوند اگر اهل آسمانها و زمينهايم همگى آرزو كنند و به هر كدام از آنان باندازه تمام آنچه همگى آرزو كردهاند، بدهم باندازه جزء ذرهاى از داراييم كم نمىشود. و چگونه مالى كه من سرپرست اويم كم مىشود چه بيچارهاند كسانى كه از رحمتم مأيوس هستند. چه بدبختند كسانى كه از دستوراتم سرپيچى كرده و مرا در نظر ندارند».
اى مسكين، وعدههاى اين حديث و استدلالها و عظمت آن را بنگر كه بزرگتر از آسمانهاى هفتگانه و عرش بزرگ خداست. از خود بپرس آيا مىتوانى قدرت، حكومت، و ملك او را كه در اين حديث آمده و اين كه سختيها بدست او، كليد دردها در دست او و در او براى كسانى كه او را بخوانند باز است را انكار كنى؟ آيا در اين باره در قرآن سخن نرفته و براى دعا كردن به درگاه او دعوت نشدهاى؟ آيا به تو نفرموده است كه به كسانى كه به درگاه او دعا كنند نزديك بوده و كسانى كه او را صدا بزنند پاسخ مىدهد؟ آيا كسى را ديدهاى كه در حوادث و كار مهمى به او اميد بسته ولى اميدش را نااميد كرده باشد؟ مىپندارى كه در گذشته آرزوى بهبودى وضعيت در شرايط سخت را از خدا داشته ولى خدا تو را به آرزويت نرسانيده و اميد داشتى كه او نيازهايت را برآورد اما تورا نااميد كرده است. اگر چنين چيزى هم باشد بخاطر اين است كه آرزوى تو دروغين و اميد تو غير صادقانه بوده است.
اگر به او اميدوار بودى، در پى رضايت او حركت كرده و از خشم او مىگريختى. زيرا اميد و آرزو دو عمل قلبى هستند كه از سه چيز سرچشمه مىگيرند، آگاهى از توانايى، آگاهى از كرم و آگاهى از عنايت. آنگاه كه اين سه در قلب بوجود آمدند انسان در دل توقع برخوردارى از كرم و خير را پيدا مىكند، كه اين توقع اميد ناميده مىشود. و همين توقع اگر ضعيفتر باشد، آرزو ناميده مىشود.
و كسى كه از قادرى انتظار عنايت داشته و توقع كرم او را داشته باشد، مراقب او بوده، در مقابل او تواضع كرده و چاپلوسى مىكند. و باندازهاى كه اميد افزون شده و كسى كه به او اميدوار شده بزرگتر باشد - بخصوص اگر اميدهاى او فراوان و غير قابل شمارش بوده و اميدوار براى وجود، بقا، سلامتى و تمام امور زندگيش به بعضى از چيزهايى كه اميد بسته نيازمند باشد - مراقبت، تملق، تواضع و تلاش براى بدست آوردن رضايت او و گريز از خشم او بيشتر مىشود. سرشت انسان چنين بوده و بنده نعمتها مىباشد. همانگونه كه هميشه مردم در مقابل ثروتمندان و بخشندگانى كه به آنها اميدوار باشند، اين گونه هستند.
علاوه بر اين، بحكم ايمان و تجربه دريافتهاند كه دل اين آفريدهها فقط به دست خدا بوده و هرگونه كه بخواهد او را دگرگون مىكند.
خلاصه اگر انسان به قدرت، كرم و عنايت شخصى يقين پيدا كند، فطرتا براى او تواضع نموده و در حال اختيار از او نافرمانى نمىكند.
بنابراين مخالفت با خداى متعال بخاطر ضعف ايمان و فقدان يقين است.