روزی وزیر هارون الرشید از کنار قبرستان رد می شد; دید جناب بهلول، استخوان ها را در قبرستان جابجا می کند، و دنبال چیزی می گردد، گفت: بهلول! اینجا چه می کنی؟

بهلول گفت: امروز آمده ام این ها را از هم جدا کنم . فرق بگذارم بین وزیر، دبیر، تاجر، حمال و ... . می خواهم ببینم داخل این ها کدامشان وزیر است! هر چه نگاه می کنم می بینم تمام مثل هم هستند . این ها بیخود در دنیا بر سر هم می زدند. (مرد آخربین مبارک بنده ای است)


منبع: معارفی از قرآن، آیت الله دستغیب، ص ۳۲۵

دسته بندی: