استدلال امام کاظم به آیه مباهله بر انتساب سیادت فرزندان دختری

از جمله، امام کاظم(ع) در احتجاجش با خلیفه عباسی، هارون الرشید، به آیه مباهله برای اثبات حقانیت اهل بیت، و مذهب شیعه، استدلال میفرمایند. چنین نقل شده است:

هارون الرشید، خلیفه عباسی، در خطاب به امام موسی کاظم، چگونه مى گویید: شما (فرزندان علی)، ذریّه پیامبر (ص) هستیم، در حالى که پیامبر، نسلى از خود بر جاى نگذاشت؟ و فرزندی پسری از ایشان باقی نماند تا نسل وی را ادامه دهد؟ (و نسل هر انسانی از طریق فرزند پسر است و نه دختر، و شما فرزند دختر پیامبر هستید).

امام کاظم، میفرمانید: … به خدا پناه مى برم … و اما بعد، قرآن میفرماید:

وَمِن ذُرِّیَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَیْمَانَ وَأَیُّوبَ وَیُوسُفَ وَمُوسَى وَ هَارُونَ وَکَذَلِکَ نَجْزِى الْمُحْسِنِینَ وَزَکَرِیَّا وَیَحْیَى وَعِیسَى وَإِلْیَاسَ. (سوره انعام، آیه ۵۴-۸۵) و از ذریّه اوست داوود و سلیمان و ایّوب و یوسف و موسى و هارون، و این گونه، نیکو کاران را پاداش مى دهیم، و نیز زکریّا و یحیى و عیسى و الیاس.

آنگاه امام موسی کاظم، از خلیفه عباسی، می پرسد: پدر عیسی، چه کسی بود؟ هارون گفت: عیسى پدرى ندارد! آنگاه امام کاظم، می فرمایند: پس همانطور که قرآن، حضرت عیسی را از طریق مادر (حضرت مریم) به حضرت ابراهیم می‏رساند در حالیکه عیسی، پدر ندارد، پس به همین ترتیب، ما نیز از طریق مادرمان حضرت فاطمه علیها السلام به پیامبر، ملحق شده ایم. و همانطور که عیسی(ع)، از فرزندان حضرت ابراهیم محسوب میشود، ما نیز از ذریه و فرزندان پیامبر، محسوب میشویم.

بعد امام کاظم، میفرمایند: بازهم دلیل بیاورم، هارون گفت: بیاورید. امام کاظم میفرمانید: این سخن خداى عز و جل و آنگاه، امام، آیه مباهله، را قرائت میفرمایند:

فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُمْ وَأَنفُسَنَا وَأَنفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکَاذِبِینَ. (سوره آل عمران، آیه ۶۱) پس هر که در این باره، پس از دانشى که تو را حاصل آمده، با تو محاجّه کرد، بگو: بیایید پسرانمان و پسرانتان را و زنانمان و زنانتان را و خودمان و خودتان را فرا بخوانیم، سپس مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.

و مراد از «پسرانمان» در این آیه، حسن و حسین اند ، و مراد از «زنانمان»، فاطمه و مراد از «انفسنا»، على بن ابى طالب علیه السلام است.

بنابراین، بر خلاف رسوم جاهلیت، که تنها فرزند پسر را فرزند خود میدانستند، اسلام بر این فرهنگ غلط، مهر باطل کشیده است و فرزند دخترى، همچون فرزند پسرى، فرزند خود انسان است. «أَبنائنا»، و امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام فرزندان پیامبرند.

از آیه مباهله، دریافت میشود: امام حسن و امام حسین ‏علیهما السلام که به دستور پیامبر در آن واقعه حضور داشتند و قرآن تعبیر نموده است که پیامبر، فرزندان خود را ببرد، معلوم مى‏شود که نوه دخترى هم فرزند پدربزرگ است و الا پیامبر باید بیان میفرمودند: من فرزندی ندارم و حسنین، فرزندان داماد من، هستند. و همانگونه که نوه پسرى به انسان، محرم است و از نسل وى محسوب مى‏گردد، نوه دخترى نیز چنین است، باید توجه داشت که همه امامان‏علیهم السلام نوه دخترى پیامبر هستند و با وجودى که امام حسن و امام حسین‏علیهما السلام، نوه دخترى رسول خدا بودند در آیه مورد بحث از واژه «ابناء» استفاده گشت که به معناى فرزندان است.

بنابراین، همان‏طور که به ساداتی که از طریق پدر به پیامبر مى‏رسند، به عنوان فرزندان و نسل پیامبر، احترام گذاشته مى‏شود، لازم است به کسانى که مادرشان سید است نیز احترام گذاشت؛ و سید محسوب میشوند، اگرچه از نظر فقهى، به این سادات، خمس تعلّق نگیرد. اما در نتیجه در محرم بودن و انتساب نوادگان به یک شخص، فرقى بین نوه دخترى و پسرى وجود ندارد.