فراز دوم: رهبری انقلاب؛ اقبال مردمی - پذیرش رهبری 

 

ترجمه فرازهایی از متن خطبه ۳ نهج البلاغ( شقشقیه):

(معروف به خطبه شقشقيّه كه درد دلهاى امام عليه السّلام از ماجراى سقيفه و غصب خلافت در اين خطبه مطرح است) 

 

۱.شكوه از ابا بكر و غصب خلافت

آگاه باشيد به خدا سوگند ابا بكر، جامه خلافت را بر تن كرد، در حالى كه مى دانست جايگاه من نسبت به حكومت اسلامى، چون محور آسياب است به آسياب كه دور آن حركت مى كند. او مى دانست كه سيل علوم از دامن كوهسار من جارى است، و مرغان دور پرواز انديشه ها به بلنداى ارزش من نتوانند پرواز كرد. پس من رداى خلافت رها كرده و دامن جمع نموده از آن كناره گيرى كردم و در اين انديشه بودم كه آيا با دست تنها براى گرفتن حق خود به پاخيزم يا در اين محيط خفقان زا و تاريكى كه به وجود آوردند، صبر پيشه سازم كه پيران را فرسوده، جوانان را پير، و مردان با ايمان را تا قيامت و ملاقات پروردگار اندوهگين نگه مى دارد پس از ارزيابى درست، صبر و بردبارى را خردمندانه تر ديدم. پس صبر كردم در حالى كه گويا خار در چشم و استخوان در گلوى من مانده بود. و با ديدگان خود مى نگريستم كه ميراث مرا به غارت مى برند.

 

۲.بازى ابا بكر با خلافت

تا اينكه خليفه اوّل، به راه خود رفت و خلافت را به پسر خطّاب سپرد... هر دو از شتر خلافت سخت دوشيدند و از حاصل آن بهره مند گرديدند.

 

۳.شكوه از عمرو ماجراى خلافت

سرانجام اوّلى حكومت را به راهى در آورد، و به دست كسى (عمر) سپرد كه مجموعه اى از خشونت، سختگيرى، اشتباه و پوزش طلبى بود زمامدار مانند كسى كه بر شترى سركش سوار است، اگر عنان محكم كشد، پرده هاى بينى حيوان پاره مى شود، و اگر آزادش گذارد، در پرتگاه سقوط مى كند. سوگند به خدا مردم در حكومت دومى، در ناراحتى و رنج مهمّى گرفتار آمده بودند، و دچار دو رويى ها و اعتراض ها شدند، و من در اين مدت طولانى محنت زا، و عذاب آور، چاره اى جز شكيبايى نداشتم، تا آن كه روزگار عمر هم سپرى شد. 

 

۴.شكوه از شوراى عمر

سپس عمر خلافت را در گروهى از قرار داد كه پنداشت من همسنگ آنان مى باشم پناه بر خدا از اين شورا در كدام زمان در برابر شخص اوّلشان در خلافت مورد ترديد بودم، تا امروز با اعضاى شورا برابر شوم كه هم اكنون مرا همانند آنها پندارند و در صف آنها قرارم دهند ناچار باز هم كوتاه آمدم، و با آنان هماهنگ گرديدم. يكى از آنها با كينه اى كه از من داشت روى بر تافت،  و ديگرى دامادش  را بر حقيقت برترى داد و آن دو نفر ديگر كه زشت است آوردن نامشان.

 

۵.شكوه از خلافت عثمان

تا آن كه سومى به خلافت رسيد، دو پهلويش از پرخورى باد كرده، همواره بين آشپزخانه و دستشويى سرگردان بود، و خويشاوندان پدرى او از بنى اميّه به پاخاستند و همراه او بيت المال را خوردند و بر باد دادند، چون شتر گرسنه اى كه بجان گياه بهارى بيفتد،  عثمان آنقدر اسراف كرد كه ريسمان بافته او باز شد و أعمال او مردم را برانگيخت، و شكم بارگى او نابودش ساخت.

 

۶.بيعت عمومى مردم با امير المؤمنين عليه السّلام

روز بيعت، فراوانى مردم چون يال هاى پر پشت گفتار  بود، از هر طرف مرا احاطه كردند، تا آن كه نزديك بود حسن و حسين عليه السّلام لگد مال گردند،  و رداى من از دو طرف پاره شد. مردم چون گلّه هاى انبوه گوسفند مرا در ميان گرفتند. امّا آنگاه كه به پاخاستم و حكومت را به دست گرفتم، جمعى پيمان شكستند  و گروهى از اطاعت من سرباز زده و از دين خارج شدند،  و برخى از اطاعات حق سر بر تافتند،  گويا نشنيده بودند سخن خداى سبحان را كه مى فرمايد: «سراى آخرت را براى كسانى برگزيديم كه خواهان سركشى و فساد در زمين نباشند و آينده از آن پرهيزكاران است» آرى به خدا آن را خوب شنيده و حفظ كرده بودند، امّا دنيا در ديده آنها زيبا نمود، و زيور آن چشم هايشان را خيره كرد.

 

۷.مسؤوليت هاى اجتماعى

سوگند به خدايى كه دانه را شكافت و جان را آفريد، اگر حضور فراوان بيعت كنندگان نبود، و ياران حجّت را بر من تمام نمى كردند، و اگر خداوند از علماء عهد و پيمان نگرفته بود كه برابر شكم بارگى ستمگران، و گرسنگى مظلومان، سكوت نكنند، مهار شتر خلافت را بر كوهان آن انداخته، رهايش مى ساختم، و آخر خلافت را به كاسه اوّل آن سيراب مى كردم، آنگاه مى ديديد كه دنياى شما نزد من از آب بينى بزغاله اى بى ارزش تر است...

 

منبع: نهج البلاغه، خطبه ۳( معروف به شقشقیه)

 

سوال فراز۲:  کدام  فراز خطبه شقشقیه، به ترتیب اشاره به " اقبال مردم به رهبری امام علی (ع)" و "دلایل پذیرش رهبری از سوی حضرت"، دارد؟

 

 الف: روز بیعت، فراوانی مردم مانند یالهای پر پّشت کفتار بود _ اگر حضور حاضران و وجود یاران حجت را بر من تمام نمی کرد، مهار شتر خلافت را رها می کردم.

ب: از هر طرف مرا احاطه کرده بودند و ردای من پاره شد - اگر عهد و پیمان الهی از علما نبود که بر شکم بارگی ستمگران و گرسنگی مظلومان سکوت نکنند، مهار شتر خلافت را رها می کردم.

ج: جایگاه من نسبت به حکومت اسلامی مانند محور آسیاب است به آسیاب - در این مدت طولانی و عذاب آور، چاره ای جز صبر نداشتم تا اینکه روزگار عمرش سپری شد و خلافت را در گروهی قرار داد که می پنداشت من همسنگ آنان هستم.

د: گزینه الف و ب درست است.