مرعشی نجفی

 

حجت الاسلام عادل علوی( شاگرد آیت الله مرعشی)، در کتاب قبسات من حیاة سیدنا الاستاد آیت الله العظمی السید شهاب الدین المرعشی النجفی نقل کرده است که:

روزی پیرمردی به نزد ایشان آمد و پس از احوالپرسی گفت آقا من کارگر حمام هستم. داستانی از شما به خاطر دارم؛

در زمانی که جوان بودید و به حمام عمومی می آمدید، روزی با کودکانتان آمدید و چند کودک را در حمام مشاهده کردید، از آنها درباره من پرسیدید و زمانی که گفتم اینها یتیم اند، بلافاصله به فرزندان خود گفتید در حضور آنان به من" بابا" نگویید. سپس مبلغی به من دادید و گفتید برایشان دفتر و قلم و دیگر وسایل مدرسه خریداری کنم.


منبع: کرامات مرعشیه، علی رستمی چافی، ص ۵۶