عرفان به معنای شناسایی و شناخت اسماء و صفات الهی؛ و راه روشی که برای شناسایی حق توسط عارف انتخاب میشود. تصوف به معنای پشمینه پوشیدن و پاکیزه کردن دل از ماسوی الله؛ که در اثر زهد و ترک دنیا باشد. عرفان و تصوف با وجود شباهتهای ظاهری در برخی از آداب، در طول تاریخ اساساً متمایز با یکدیگر و مجزای از هم هستند؛ چراکه عرفان ریشه در آموزههای ثقلین دارد؛ یعنی منشأ آن قرآن و سنت؛ اما تصوف ریشهای التقاطی داشته و این ریشهداری در تاریخ نیز ناشی از تأثیری است که دین فطری بر انسان دارد و آدمی را بهسوی زهد و از آن جا به معرفت نفس رهنمون میسازد. البته در هر زمانی ریاکاریانی بودهاند که اساس کارشان تزویر خلق بوده است. بعدها مشرب صوفیه به بیراهه رفت و سر از آداب انحرافی و خلاف سنت و تفسیرهای به رأی از کلام خدا و معصومین درآورد. آنچه امروزه در عنوان صوفی معرفی میشود ایرادات اساسی داشته و بهیقین از راه حق و حقیقت به دور است.
تفسیر قرآن، بر اساس شهود ناشی از حالتی روحی و احساسی درونی که بر اثر اذکار یا افعال یا تفکر در امر خاصی در انسان به وجود میآید اگر صحیح و یقین آور باشد، فقط برای شخصی که رخ میدهد حجت است و قابلانتقال به غیر نیست؛ ازاینرو، بر دیگران حجت نیست. زیرا شهود، مصداقهای الهی و شیطانی دارد و در مصداقهای صحیح و الهی آن، واقعیتها بر انسان کشف میشود، اما مرز آن با مصداقهای شیطانی مکاشفه، قابلتعیین دقیق و کنترل نیست. به همین دلیل، این مکاشفات به تأویلهای ناصحیح و تفسیر به رأی منجر میشود پس نمیتواند منبع و وسیله تفسیر قرآن واقع شود.
جهت مطالعه و دریافت فایل PDF مقاله، بر روی لینک ذیل کلیک نمایید.