محرم

بحر طویل های محرم

 

بحر طویل شروع محرم
باز هر کوچه و بازار شده وادی ماتم شده غرق تب و اشک پر از گریه نم نم   رسیده است دوباره همه جا عطر محرم بساط غم و اندوه شده باز فراهم بیائید همه سینه زنان گریه کنان نوحه بخوانید همه شور بگیرید همه اشک بریزید بخوانید از آن عشق مجسم از آن روح مکرم که غرق غم و اندوه شده غصه عالم چه شوری است چه حالی است چه احساس زلالی است بیائید که از سفره ارباب از این سفره پر برکت و پر خیر همه رزق بگیریم که دست همه خالی است و این اشک شبیه پر و بالی است که تا یک دل و یک رنگ همه بال بگیرید و بمیریم چرا که به خدا حضرت ارباب تجلی صفات است و هم جلوه ذات است در اوج درجات است شفیع عرصات است قتیل العبرات است اسیر الکربات است و کشتی نجات است و اشک غم او آب حیات است و لب تشنه  در آن ظهر عطش نوش لب خشک فرات است و اما خود ارباب گواه است دلم منتظر برگ برات است که دلتنگ غبار حرمین و عتبات است همان جا که شب جمعه پر از عطر دل انگیز بهشت است همان مرقد حضرت که فرش حرمش بال فرشته است .

بحر طویل ورودی محرم
آجرک الله یا صاحب الزمان...

جان بقربان تو ای جان همه عالم و آدم/ پسر حضرت خاتم/ صاحب هر نَفَس و دم/ که ظهورت شده جانمایه ی ذکر و صلواتم/ تو به ایام
محرم/ سر دوشت بنهی شال عزاداری و ماتم/ و بود حزن دمادم/ و کشی آه!: "نبودم/که کنم یاری جدم"/

به همان لحظه کنی یاد/ ز او و حرم و جمله یاوتاد/ ز اولاد/ و از حرّ و حبیب و وهب و هر که که سرداد/ و جان داد/ بهشتش بسزا
باد/ کتاب اللـّـَه و هم احمد مختار خبرداد/ در این راه قدم هر که که بنهاد/ و اِستاد/
و هم دل به بلا داد/ ندارد مِحَـنی روز جزاداد/ که آورد بهمراه خودش زاد/

الا صاحب اعصار/ تو ای ثانی کرّار/ تو ای حجت دادار/ که هم دلبری و دل بری و هم شده دلدار/ مددکار/ بریزی تو ز آن چشم
گهربار/ همان سوده ی اسرار/ ز یادآوری شور علمدار/ به پیکار/ همان ساقی لب تشنه،
فداکار/ که گردیده جدا دست سپهدار/ کف اَیمَن و اَیسار/ و تیری است به چشمی که
ببوسید علی سید ابرار/ و مشکش به دهان بار/ شرربار/ نه یکبار و که صدبار/ کشیده
است تمنا ز همه کوفی غدّار/ که ای قوم خطاکار/ بزن تیر و عمود و نی خود بر تن
تبدار/ ولی مشک رسانید به طفلان حسین بن علی سید احرار/

 کنی یاد ز اصغر/ ز ششماهه دلاور/ که تیری بنشسته است به حنجر/ و هم گریه کنی در بر
صدپاره ی اکبر/ همان شبه پیمبر/ همان ثانی حیدر/ همان لاله ی احمر/ همان ماه که بس
قطعه و مثله شده ، دیگر شده اختر/

 الا حضرت قائم/ که گریان شده ای در بر قاسم/ جگر سوزد از این داغ سهیل عرب و اختر
هاشم/ که غلطید بخون چون به حسین است ملازم/ عزیز است که هیهات دهد تن به مظالم/

 تو ای قبله ی حاجات/ تو ای رشته ی وصل کره ی خاک و سماوات/ بگریم ز همه هق هق تو بهر
مناجات/ و یادآوری عمه ی سادات/ که آمد به بلندای تل و دید چه حالات/ حسین است به
خاک و بدنش غرق جراحات/ همان قاری آیات/ و بیند که شده صحنه ی میقات/ نشسته است به
صدر پسر ختم رسالات/ پلیدی که بود زاده ی آثام و خبیثات/ خدایا نتوانم که بگویم چه
شد آن لحظه و آنات....  

ابراهیم لایق برحق

بحر طویل امام حسین علیه السلام و ماه محرم
 

حسین آمد بسوی کر ب وبلا ، با دل پر غصه و درد وغم و با شور ونوا

بهر خدا خالق یکتا ، خدائی که بود در همه جا یار ومددکار،

بر آن حجت دادار ، به حق سید احرار ، سلیل خلف حضرت آدم(ع)

دُر رخشنده و پاک صفی الله اعظم ، حسین (ع) باعث ایجاد کلیم الله حق

موسی وهم وارث عیسی پسر حضرت مریم ، گل گلزار نبی ، پاره ی جان ،

 روح و روان ، سلسله ی احمد ومحمود رسول دوسرا ، جان بقا ،

حضرت پیغمبر خاتم محمد (ص) ، پسر شیر خدا ساقی کوثر ، اُذُنُ الله علی

مهر منور ، یدالله علی حیدر صفدر ، علی سید اصغر ، علی میر معظم (ع)،

حسین (ع) نور جلی و گل گلخانه ی زهراء سلام الله علیها ،

 حسین وارث حلم حسن است و ، بهشتی بدن است و، چون اوخوش سخن

است  و کریم است چو برادر ، که بعد از او بُوَد سید وسرور ، بود حجت داور

حسین است به همه نور دو عین است ، بفرموده ی حق فُلک نجات است ،

  چراغ ظُلُمات است ، که اشک غم اوآب حیات است ، قتیل العَبَرات است ،

شفیع ما به یوم العرصات است ، و امروز چو خشکیده گلو آمده اینجا

به لب آب فرات است ، همان آب که مهریه ی زهراء سلام الله علیهاست

به خداوندی حق اشک  غمش در همه جا برگ برات است ،

درود و صلواتِ خداوند تبارک و تعالی به نامش ، به مقامش ، به مرام و

به پیامش ، به قعود و به قیامش ، که آورده به همراه همه دار وندارش ،

همه ایل وتبارش ، همه خُرد و کلان  ، پیر وجوان از زن و از مرد ،

همه رنج و همه درد ، و زینب (س) همان جا ری کوثر به کنارش ،

یکی غنچه ی نشکفته ی در دامن مادر ، یکی یار و مددکار بوَد

در صف لشکر ، حبیب بن مظاهر یلِ موی سفیدِ حَرَم آلِ پیمبر (ص) ،

محرم ، مَهِ غم ، مه اشکِ  دمادم ، به یادِ عزیز دل زهراء سلام الله

علیها ، حسین بن علی (ع) زاده ی پیغمبر اکرم(ص) ، گرفته ره او

حُـرِ خطاکار ، همان یار گرفتار ، که از کرده ی خود گشته پشیمان ،

ز خجلت شده با دیده ی گریان ، سراسیمه بود زار وپریشان ،

ندا داد اماما ! منم حُـرِ گنه کار ، بده اذن مرا تا به رکابت بشوم یار ،

همان یار وفادار ، ز یاران و ز انصار ، بده اذن که قربان تو گردم ،

 پریشان تو گردم ، فدای رهِ جانان تو گردم ، اماما ...

حسین (ع) آمده تا دین خدا زنده نماید ، مرام و روش جَدّ و پدر را

به سرتاسر عالم چو پاینده نماید ، حسین (ع) آمده تا امر به معروف

کند ، نهی ز منکر بنماید ، بشر را ز شمیم و ز عطر گل وگزار محبت

مُعَطَّر بنماید ، در این راه مقدس ، علی اکبر (ع) او آمده میدان ،

که تقدیم کند جان و تن خویش به قربان ، وقاسم ثمر جان حسن(ع)

لاله رخ و پاک بدن ، آمد و گوید : که من بی پدرم ، چون علی اکبر تو را

من پسرم ، اذن بده تا که ببینی هنرم ،  من که عقب مانده ام از قافله کن

رهسپرم ، تا که به دامان بگذاری توسرم ، حضرت مولا ....

حسین (ع) است شده غرق تماشا ، نگران بر لب دریا ، شده همسفر آه

و خسته شده از دیدن صحرا ، که ای وای اباالفضل علمدار نیامد ، سپهدار

نیامد ، سقای حرم یاور وغمخوار نیامد ، که ناگاه طنین آمده ای جان برادر

تودریاب مرا از همه بهتر ، اَخا نورِ دل حضرت زهرای مطهر(س) ،

حسین جان ، ببین با لب عطشان ، دودستانِ جدا تیر به چشمان ،

نه مشک وعَلَم ،  وای ، سلامم تو رسان بر حرم آل پیمبر ، بر آن

خواهر غمدیده ی مضطر ، همان زینبِ صدیقه ی کبری (س) ، ، ،

حسین آمده بالین برادر ، گرفته به کمر دست ، ابا الفضل کمرم از غمِ

هجران تو بشکست ، تو بودی به حرم پشت وپناهم ، مَهِ آل بنی هاشم

وسردار سپاهم ،  ولی حیف که رفتی تو ز دستم ، به داغ غم تو تا

اَ بَدُ الدَّهر نشستم ، گل اُم بنین ماه دل آرا.....

حسین(ع) است وبه آغوش گرفته چوقرآن گل نوثمرش را ، علی اصغرِ(ع)

خشکیده گلو چون قمرش را ، که ناگاه یکی تیرِ سه شعبه رها کرد و

 به حلقوم پسر زد ، توگوئی که یکی نیزه به  گلوی پدر زد ، و یا پشت درِ

خانه چو مسمار شد و مادر او را به پهلو و جگر زد ، خدایا ....

حسین آمده تا کل بشر از کرمش فیض برند و کنند اخذ شرافت ،

 حسین(ع) آمده در معرکه ی کرب و بلا بهر هدایت و گوید : اَلا ای همه در

عالم هستی ، سرِ تسلیم نمائید حضور اَحدِ خالق یکتا ، خداوند توانا ....

منم حجت دادار ، منم سید ابرار ، منم پور رسول دوسرا احمد مختار(ص) ،

گل باغ شرف من همه را فیض دهم بهر سعادت ، و تضمین بنمایم همه را

بهر شفاعت ، واندر صف محشر ، روم مَحضَر مادر سلام الله علیها ،

به همه گریه کنانم ، همه ی سینه زنانم ،همه هیئتی ومجلسی و

روضه و منبر ، پر از فیض مکرر ، کنم اظهار رضایت ،

حسین(ع) آمد و همراه خود آورده گلستان پر از عطر خدا را ،

شهیدان به خون خفته ی صحرای بلا را ، حسین(ع) آمده بیدارکند

خفته ی در بند هوی را ، و افشا بنماید ستم قوم جفا را ،

و احیا بنماید همه جا صلح و صفا را ....

سید مجید رضاتوفیق

دسته بندی: