• نسب و خاندان

جناب مسلم بن عقیل بن ابی طالب بن عبدالمطلب بن هاشم برادرزاده حضرت علی علیه السلام است. تاریخ ولادت مسلم بن عقیل بن ابی طالب روشن نیست. او در۹ ذی الحجه سال ۶۰ قمری در کوفه به شهادت رسید. بر اساس برخی گزارش ها، مسلم در هنگام شهادت ۲۸ ساله و برخی منابع بیش از ۵۰ سال دانسته اند و مقبر وی در قسمت شرقی مسجد کوفه قرار دارد.

پدر وی، عقیل فرزند ابوطالب از نسب شناسانقریش و فصحای عرب بود و  مادرش بنابر روایتی از زنان نبطی و از خاندان «فرزندا» بود و بنابر روایاتی دیگر کنیزی بود به نام علیه (و بنابر روایتی حلیه) که عقیل او را از شام خریده بود.

 

• همسر و فرزندان

مسلم با رقیه دختر امام علی(ع) ازدواج کرد و از این رو، داماد امام علی(ع) بوده است. در برخی منابع، زنی از طایفه بنی عامر بن صعصعه نیز همسر وی ذکر شده است.

 

منابع تاریخی درباره نام و تعداد فرزندان مسلم اختلاف نظر دارند. در گزارش های ضعیف تر که در منابع متاخر ثبت شده، نام تعداد دیگری از فرزندان مسلم بن عقیل، از جمله عون، مسلم، عبیدالله، جعفر و احمد نیز در شمار شهدای کربلا آمده است. در برخی منابع نیز از دو طفل مسلم (محمد و ابراهیم) یاد شده که پس از شهادت امام حسین(ع) اسیر و به دستور عبیدالله بن زیاد در کوفه زندانی شده و پس از گریختن از زندان به شهادت رسیده اند؛ اما برخی منابع آنان را فرزندان کسانی دیگر دانسته اند. در برخی منابع نام های دیگری برای تعدادی از فرزندان مسلم ذکر شده است؛ مانند ابراهیم، عبدالعزیز، علی، مسلم و دختری به نام حمیده یا ام حمیده.

 

گفته شده است عبدالله بن مسلم، و بر اساس برخی دیگر از روایات، عبدالله و علی، از رقیه دختر امام علی(ع) بوده اند.

 

• سفیر امام حسین علیه السلام

درباره زندگی مسلم بن عقیل تا پیش از زمانی که از سوی امام حسین(ع) به کوفه رفت آگاهی بسیار اندک و گزارش های پراکنده ای وجود دارد.

شرکت در فتوحات افریقا. حضور در جنگ صفین، از حمله فعالیت های مسلم پیش از واقعه عاشوراست.

 

اما در واقعه عاشورا, هنگام خروج امام حسین(ع) از مدینه به سوی مکه، مسلم بن عقیل یکی از همراهان او بود. پس از اینکه نامه های مردم کوفه به امام رسید، وی مسلم را به کوفه فرستاد تا اوضاع و شرایط آن شهر را بررسی کند و درباره درستی ادعای کوفیان مبنی بر کثرت پیروان امام(ع)، اطمینان یابد و به امام گزارش کند.

 

مسلم بن عقیل در ۱۵ رمضان سال ۶۰ از مکه خارج شد و ابتدا به مدینه رفت و از آنجا همراه با دو راهنما، از بی راهه به سوی کوفه رهسپار شد که به نظر می رسد برای مخفی ماندن حرکتش به کوفه بوده است. مسلم در ۵ شوال به کوفه رسید و در خانه مختار بن ابی عبیده، و بنابر برخی روایات در خانه مسلم بن عوسجه ساکن شد. شیعیان به محل اقامت مسلم رفت و آمد می کردند و مسلم نامه امام حسین(ع) را برای آنها می خواند.

 

مسلم پس از اقامت در کوفه آغاز به گرفتن بیعت برای امام حسین(ع)کرد که ۱۲هزار نفر بامسلم بن عقیل به نمایندگی از امام حسین(ع) بیعت کردند و برای همراهی امام اعلام آمادگی کردندبرخی تعداد بیعت کنندگان را ۱۸ هزار نفرو برخی بیش از ۳۰ هزار نفرنیز نوشته اند. و با اتکا به همین موضوع بود که امام حسین(ع) با دریافت نامه مسلم، رهسپار کوفه شد.

 

مسلم بن عقیل در ۱۱ ذی القعده نامه ای به امام حسین(ع) نوشت و تعداد زیاد بیعت کنندگان را تایید کرد و امام را به کوفه دعوت کرد.

 

هنگام ورود مسلم به کوفه، حاکم این شهر نعمان بن بشیر بود که منابع تاریخی او را فردی نرم خو و صلح طلب معرفی کرده اند. بر اساس برخی روایات نعمان دل خوشی از یزید نداشت. هنگامی که خبر بیعت مردم با مسلم بن عقیل در کوفه پیچید، نعمان بن بشیر، مردم را جمع کرد و آنان را به دوری از تفرقه توصیه کرد اما گفت تا کسی با من پیکار نکند، با او نخواهم جنگید. هنگامی که طرفداران حکومت اموی به این روش نعمان اعتراض کردند و او را ضعیف خواندند، او گفت برای من این خوشتر از آن است که قوی باشم اما از فرمان خدا سرپیچی کنم. طرفداران و عاملان یزید، از جمله عمر بن سعد بن ابی وقاص و محمد بن اشعث کندی نامه ای به یزید نوشتند و به او گزارش دادند که اگر کوفه را می خواهی، شتاب کن که حاکم فعلی کوفه، نعمان بن بشیر، ضعیف است یا خود را به ناتوانی زده است. به همین جهت یزید، عبیدالله بن زیاد را که در آن هنگام حاکم بصره بود، به حکومت کوفه نیز منصوب کرد. بنا بر قول مورخین معاویه ضمن وصیتی که نزد غلام او بود و بعدها به یزید داده شد، ابن زیاد را برای مقابله با شورش احتمالی تعیین کرده بود

 

ارتباط مسلم با شیعیان مخفیانه بود، اما عبیدالله بن زیاد با گماردن جاسوسی به نام معقل که خود را از طرفداران مسلم بن عقیل و علاقه مند به دیدار او نشان می داد از مخفیگاه مسلم، آگاه شد.بعد از اینکه عبیدالله بن زیاد از مخفی گاه مسلم آگاه شد، هانی بن عروة را به قصر فراخواند و از او خواست مسلم را به وی تحویل دهد. چون هانی زیر بار چنین کاری نرفت بازداشت شد.

هنگامی که خبر دستگیری هانی به مسلم رسید، مسلم از پیروان خود خواست قیام کنند، بنابر روایات منابع تاریخی حدود ۴۰۰۰ نفر با شعار یا منصور امت فراهم شدند. قیام کنندگان به سوی قصر حکومت راه افتادند و آن را محاصره کردند، داخل قصر تنها ۵۰ تن از محافظان عبیدالله و نزدیکان وی حضور داشتند.

 

در این هنگام عبیدالله بن زیاد از بعضی از بزرگان کوفه که کنارش بودند مانند محمد بن اشعث، کثیر بن شهاب حارثی، شبث بن ربعی، قعقاع بن شور، حجار بن ابجر و شمر بن ذی الجوشن خواست که به میان جمعیت روند و با دادن وعده و وعید و ترساندن مردم از رسیدن سپاه شام، آنان را از یاری مسلم و امام حسین(ع)، بازدارند. این حیله کارگر شد. روایات تاریخی از ترس مردم در پی تبلیغات همراهان عبیدالله و سرعت پراکنده شدن آنان از اطراف مسلم حکایت دارند، تا جایی که شب هنگام مسلم تنها ماند و جایی برای خفتن نداشت.

 

مسلم پس از تنهایی و بی سرپناهی به زنی به نام طوعه پناه برد و در خانه او مخفی شد؛ اما پسر طوعه، صبح روز بعد، خبر را به عوامل حکومت رساند و ابن زیاد گروهی ۷۰ نفره را به محمد بن اشعث داد که مسلم را دستگیر کند و به قصر بیاورند.

 

پس از زد و خوردی که میان مسلم و نیروهای حکومتی پیش آمد، محمد بن اشعث به مسلم گفت اگر تسلیم شود در امان است. بدین طریق مسلم، تسلیم شد و به قصر آورده شد ولی ابن زیاد، امان پسر اشعث را بیجا خواند و پس از مشاجراتی که میان وی و مسلم گذشت، دستور داد، بکیر بن حمران (که در درگیری با مسلم زخمی شده بود) وی را به بالای قصر برده و سرش را از بدن جدا کند. پس از جدا کردن سر مسلم، بدن او را از بالای قصر به پایین انداختند.

 

بنا بر برخی گزارش های تاریخی مسلم که نگران امام حسین(ع) بود از عمر بن سعد که قریشی بود خواست تا بدو وصیت کند. نخستین وصیت او این بود تا کسی را نزد امام فرستد و او را از آمدن به کوفه منع کند. دیگر آن که جنازه او را کفن و پس از آن دفن کند و دیگر آن که بدهی او را با فروختن شمشیر و دیگر وسایلش بپردازد.

 

پس از شهادت مسلم، ابن زیاد دستور قتل هانی بن عروه را نیز صادر کرد و سپس سرهای این دو را به شام نزد یزید بن معاویه فرستاد.

 

منابع:

پور امینی، چهره ها در حماسه کربلا، ۱۳۹۴ش، ص۱۶۷. تهامی، «مسلم بن عقیل پیش از واقعه عاشورا»، ص۹۹.براقی، تاریخ الکوفة، ۱۴۲۴ق، ص۹۸.ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۹۹۲م، ج۳، ص۱۰۷۹.ابن عبدالبر، الاستذکار، ۲۰۰۰م، ج۸، ص۲۴۹.ابن قتیبه، المعارف، ۱۹۶۹م، ص۲۰۴.بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۹۷۴م، ج۳، ص۲۲۴.ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۱۹۶۵م، ص۵۲.طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۴، ص۳۵۹؛ طبرسی، إعلام الوری، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۳۹۷.بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۹۷۴م، ج۲، ص۷۰-۷۱.پژوهشی پیرامون شهدای کربلاء، ص۹۱، ۱۲۳،۳۰، ۲۵۵، ۳۵۹.برای نمونه رجوع کنید به: الصدوق، الامالی، ص۱۴۳-۱۴۸.خوارزمی، مقتل الحسین، ج۲، ص۵۶-۵۸؛ طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۳۹۳؛ بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۹۷۴م، ج۳، ص۲۲۶.ابن قتیبه، المعارف، ۱۹۶۹م، ص۲۰۴؛ بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۹۷۴م، ج۲، ص۷۰-۷۱؛ پژوهشی پیرامون شهدای کربلا، ص۳۳۹.ابن ماکولا، إکمال الکمال، ج۶، ص۲۳۵؛ ابن عنبه، عمده الطالب، ۱۴۱۷ق، ص۳۲.طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۴، ص۳۵۹؛ طبرسی، إعلام الوری، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۳۹۷.بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۹۷۴م، ج۲، ص۷۰-۷۱. دینوری، الأخبار الطوال، ۱۳۳۰ق، ص۲۳۰؛ طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۳۵۳؛ مفید، الارشاد، ۱۴۱۴ق، ص۲۹۵-۲۹۷.مسعودی، مروج الذهب، ۱۳۶۳ش، ج۳، ص۶۴.مسعودی، مروج الذهب، ۱۳۶۳ش، ج۳، ص۵۴.بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۹۷۴م، ج۲، ۷۷؛ طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۳۵۵.طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۳۴۷؛ مسعودی، مروج الذهب، ۱۳۶۳ش، ج۳، ص۵۴.المقرم، عبدالرزاق، الشهید مسلم بن عقیل، ص۱۰۴.دینوری، الأخبار الطوال، ۱۳۳۰ق، ص۲۳۵.. ابن قتیبة الدینوری، الامامة و السیاسة، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۸.زرگری نژاد، نهضت امام حسین، ۱۳۸۶ش، ص۱۳۵-۱۴۰، ۱۴۵-۱۴۸.صفری فروشانی، «مردم شناسی کوفه»، ص۱۵.تاریخ قیام و مقتل جامع سید الشهدا، ج۱، ص۵۸۸-۵۹۲.محدثی، فرهنگ عاشوراء، ۱۳۸۰ش، ص۲۰۳. بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۹۷۴م، ج۲، ص۷۷؛ طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۳۵۵. ابن قتیبه دینوری، الامامه و السیاسه، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۴؛ مقتل جامع سید الشهداء، ج۱، ص۵۱۲. دینوری، الأخبار الطوال، ۱۳۳۰ق، ص۲۳۳؛ طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۳۴۸. بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۹۷۴م، ج۲، ص ۷۷-۷۸. دینوری، الأخبار الطوال، ۱۳۳۰ق، ص۲۳۱. بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۹۷۴م، ج۲، ص۷۹-۸۰. بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۹۷۴م، ج۲، ص۸۰؛ طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۳۶۸-۳۷۱.ابن سعد، طبقه خامسه، ج۱، ص۴۶۱؛ بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۹۷۴م، ج۲، ص۸۰.بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۷۴م، ج۲، ص۸۰-۸۱؛ طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۳۶۸-۳۷۰.طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۳۶۹-۳۷۱.بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۹۷۴م، ج۲، ص۸۱؛ طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۳۵۰طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۳۵۰ و ۳۷۴.بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۹۷۴م، ج۲، ص۸۳؛ ابن اثیر، الکامل، ۱۳۸۵ق، ج۴، ص۳۵.مفید، الارشاد، ۱۴۱۴ق، ص۵۳-۶۳.مسعودی، مروج الذهب، ۱۳۶۳ش، ج۳، ص۶۵، به نقل از میرزا خلیل کمره ای، عنصر شجاعت، ج۴، ص۷۷۳.جعفریان، تاملی در نهضت عاشورا، ۱۳۸۱ش، ص۱۶۸.ابن اعثم الکوفی، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۵، ص۶۲.جعفریان، تاملی در نهضت عاشورا، ۱۳۸۱ش، ص۷۳.