روزی آخوند ملا عبدالله شوشتری، به دیدارشیخ بهایی رفت. ساعتی نزد شیخ بود تا آنکه بانگ اذان فراز آمد. شیخ بهایی به مولانا (ملا عبدالله) گفت: «همین جا نماز بخوانید تا ما هم به شما اقتدا کنیم و به فیض جماعت برسیم.» مولانا تأملی کرد، و نپذیرفت که نماز را در خانه ی شیخ بخواند، بلکه برخاست و به خانه ی خویش رفت. از او پرسیدند: «چگونه خواهش شیخ را اجابت نکردید، و نماز را در خانه ی شیخ نخواندید، با اینکه درباره ی خواندن نماز در اول وقت اهتمام دارید؟» در پاسخ فرمود: «قدری در حال خود تأمل کردم، دیدم چنان نیستم که اگر شیخ پشت سر من نماز بخواند، فرقی نکند بلکه در حالم تغییر پیدا می شود، لاجرم اجابت نکردم».
برگرفته از: محمدرضا حکیمی- بیدارگران اقالیم قبله- صفحه ۲۱۳-۲۲۲( مژگان نادعلی- طلبه سطح۲- کارگروه سیره علماء)