بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

إنا للَّه و إنا إلیه راجعون‏

طبع یک انقلاب، فداکارى است. لازمه یک انقلاب، شهادت و مهیا بودن براى شهادت است. قربانى شدن و قربانى دادن در راه انقلاب و پیروزى آن اجتناب ناپذیر است، بویژه انقلابى که براى خداست و براى دین او، براى نجات مستضعفان است و براى قطع امید جهانخواران و مستکبران. ما در هر جمعه و در هر جماعت و در هر محفل اسلامى و در هر گردهمایى براى یارى اللَّه در انتظار قربانى هستیم و در انتظار شهادت.

قربانى براى یک انقلاب بزرگ نشانه یک پیروزى و نزدیک شدن به هدف است.

بى‏ جهت نیست که درباره سید شهیدان جهان، منقول است که هر چه یاران بزرگوارش از دست مى‏ رفتند و هر چه به ظهر عاشورا نزدیکتر مى‏ شد رنگ مبارکش افروخته ‏تر و ابتهاجش زیادتر مى‏ شد؛ هر شهیدى که مى‏ داد یک قدم به پیروزى نزدیکتر مى‏ شد.

مقصد، عقیده است و جهاد در راه آن و پیروزى انقلاب، نه زندگى و دنیا و رنگ و بوى ننگین آن. این شهادت هاست که به ملت ما وعده پیروزى نهایى مى‏ دهد. مگر اسلام از شهادت ۷۲ تن برگزیدگان خدا در حکومت جبار بنى امیه خسارت دید؟ و انقلاب عظیم ایران از شهادت هفتاد و چند تن در یک لحظه و هزاران جوانان بزرگوار عاشق خدا و شهادت خسارت دید، که ما خوف خسارت در شهادت عالِمى بزرگوار و بزرگى متعهد و فداکار داشته باشیم. مگر فقهاى ارجمند و ائمه جمعه و جماعت والا مقام که در صف مقدم انقلاب بودند و هستند نباید در صف مقدم شهدا و جانبازان در راه دوست باشند.

چه کسى اولى‏ به شهادت است در زمانى که کفر بنى امیه اسلام را تهدید مى‏ کرد، از فرزند معصوم پیامبر اسلام و فرزندان و اصحاب او؟ و چه کسى اولى‏ به شهادت است در عصرى که استکبار جهانى و فرزندان خلف آن در داخل و خارج، اسلام عزیز را تهدید مى‏ کنند، از امثال شهید بزرگوار ما و فقیه متعهد و فداکار اسلام شهید صدوقى عزیز- رضوان اللَّه علیه- شهید بزرگى که در تمام صحنه‏ هاى انقلاب حضور داشت و یار و مددکار گرفتاران و مستمندان بود، و وقت عزیزش صرف در راه پیروزى اسلام و رفع مشکلات انقلاب مى ‏شد، و براى خدمت به خلق و انقلاب سر از پا نمى ‏شناخت. هر جا زلزله مى‏ شد شهید صدوقى براى ترمیم خرابی ها آن قدر که توان داشت حاضر؛ هر جا که سیل مى‏ آمد او بود که در صف مقدم براى دستگیرى خلق خدا حاضر بود. در جبهه‏ ها او و دوستان او و امثال او بودند که هر چند یک دفعه سرکشى کرده و آرامش قلب خلق اللَّه بودند. این مدعیان خدمت به خلق و قیام براى خلق که در بیغوله‏ ها خزیده و در حال انقلاب به چپاول اسلحه و مهمات بیت المال خلق فعالیت شبانه روزى نمودند، اینک که خداوند تعالى چهره کریهِشان را آشکار کرد و دستشان را از مال و جان خلق اللَّه کوتاه نمود، چنین خدمتگزارانى را از این خلق مى‏ گیرند، و چون دزدان از سوراخ درآمده و غافلگیرانه این گونه مردان فداکار براى ملت و توده ‏هاى محروم را از محرومین مى ‏ستانند و آن را به حساب قدرت خویش مى ‏آورند و فتحى بزرگ براى خود و اربابان خود مى‏ دانند، و با تمام رسوایى باز خود را براى حکومت این ملت اسلامى مهیا مى‏ کنند.

 

غافل از آنکه هر شهادتى ملت را به هدف بزرگ نزدیکتر مى ‏کند، و آنان را در پیشگاه حق و خلق رسواتر و بى‏ آبروتر. ما در عین حال که از شهادت و فقدان این بزرگان‏ خدمتگزار به اسلام و محرومین در سوگیم، از نزدیک شدن به هدف اعلا که قطرات خون این شهیدان آن را نوید مى ‏دهند، دلگرم و خرسندیم. آنچه پیش ما مطرح است هدف بزرگ و شخصیتهاى این بزرگمردان شهید است که بحمد اللَّه هدف نزدیک و شخصیتهاى اینان بارزتر و بزرگتر مى‏ شود. این جانب دوستى عزیز که بیش از سى سال با او آشنا و روحیات عظیمش را از نزدیک درک کردم از دست دادم، و اسلام خدمتگزارى متعهد را، و ایران فقیهى فداکار، و استان یزد سرپرستى دانشمند را از دست داد؛ و در ازاى آن به هدف نهایى که آمال این شهیدان است نزدیک شد. من به پیشگاه مقدس بقیة اللَّه الاعظم- روحى فداه- و ملت عزیز و اسلام عزیزتر تبریک و تسلیت عرض مى‏ کنم و از خداوند تعالى براى آن شهید عظیم رحمت و مغفرت، و براى ملت بزرگ بویژه یزد متعهد صبر و اجر، و براى خاندان محترم این بزرگوار خصوصاً فرزند برومند عزیزش صبر جمیل و اجر جزیل، خواهانم. از خداوند متعال پیروزى اسلام و سرنگونى کفر را خواستارم.

روح اللَّه الموسوی الخمینى‏

صحیفه امام، ج ۱۶، ص ۳۶۷ تا ۳۶۹