ای که هنگام کـرم مظهـر الطاف خدایی
باب حاجات و یم جود، جواد ابن رضایی
غیر تـو کس گـره از کار خـلایق نگشاید
که تو از عقده گشایان جهان، عقدهگشایی
ز چه کس جود بخواهم؟ تو کریمی تو جوادی
بـه کجـا درد بیـارم؟ تـو طبیبـی تو دوایی
ز که حاجت طلبم غیر تـو ای بـاب حوائج
بـه کـه امیـد ببنـدم تـو امیـد دل مـایی
تو که همچون پدر خویش کریمی و رئوفی
شـود آیـا کـه دم مـرگ بـه بالین من آیی
ای همـه آینــۀ آیــۀ تطهیــر، خــدا را
چـه شـود گـر دل آلـودۀ مـا را بربایـی؟
آمـدم دست توسـل به حریمت بگشایم
چه دعایی به حضور تو بخوانم؟ تو دعایی
نیست امکان گذشتن ز گذرگـاه صراطم
تو مگـر اینکـه گذرنامهام امضـا بنمایی
تـو مگـر از مـن افتـاده ز پـا دست بگیری
تــو مگـر زنـگ ز آیینــۀ قلبــم بزدایــی
ما همانا ز تو دوریم و تو نزدیکتر از جـان
عجبــا در دل مایــی و ندانیــم کجــایی
بسکه دنبال گدا دست عطای تـو دراز است
مشتبه گشته به قومی که تو محتاج گدایی
تو که بر چشم همـه پای نهی در دم مردن
خود در آن حجـرۀ دربسته دمِ مرگ، چرایی؟
اشـک بـر غـربت و مظلومی تو از چه نریزم؟
کـه غریـب استـی و فرزنـد غـریبالغربایی
گر ببرند ز هم روز و شب اعضای تو «میثم»
بـه کـه یک لحظه فتد بین تو و یار، جدایی
غلامرضا سازگار