در حیات افراد و ملت ها حوادث سرنوشت ساز و تمایز دهنده ای مانند روز بدر - که قرآن از آن به روز تلاقی دو گروه یاد می کند - و روز حطین و عین جالوت وجود دارد که اسباب تغییر و تضعیف مشروعیت های موجود و فزونی گرفتن خشم فراهم می آید.
سرنوشت ما این بود که تجاوز وحشیانه دشمن صهیونیست به غزه که سال ها در محاصره و فاقد سلاح است، گامی بلند به سوی فروپاشی این رژیم باشد. این سه هفته حماسه مقاومت افسانه ای غزه که جهان را تکان داد، پیروزی ای درخشان برای مقاومت در رویارویی با مدرن ترین و مخرب ترین ابزارهای جنگی که از سوی آلوده ترین و پست ترین دستان به کار گرفته شده بود، رقم زد و صفحه ای تازه از تاریخ منطقه را گشود و همه چیز را در معرض تعریفی دوباره قرار داد؛ از رابطه مسئله فلسطین با بحران رهبری در منطقه تا رابطه پروژه صهیونیستی با منطقه و جهان و رابطه نظام های عربی را با ملت هایشان و رابطه ملت اسلام را با غرب و رابطه انسان را با ابزار .
۱. چالش بر سر رهبری منطقه و رابطه آن با مسئله فلسطین
الف - نظام های عربی از بحران مشروعیت به شدت رنج می برند و از مهم ترین نشانه های دموکراسی که در عصر ما معیار مشروعیت نظام های سیاسی است بی بهره اند و آن مقبولیت نزد مردم است. همین عدم مقبولیت نزد مردم است که افزایش هزینه سازمان های انتظامی و امنیتی را که عهده دار امنیت نظام های عربی هستند، توجیه می کند. در مقابل با کاهش هزینه های مرتبط با امنیت جامعه ـ مانند آموزش و بهداشت و دفاع ـ موجه هستند و این نشان می دهد که این دولت، خطر اصلی را داخلی می دانند و نه خارجی.
نشان صحت این ادعا آن است که وزرای کشور دولت های عربی نشست های منظمی را برگزار می کند و از نشست وزرای دیگر مانند وزرای دفاع هیچ خبری نیست. نشان دیگر، ارزش و هراسی است که از مقولاتی مانند انتخابات جدی و تکثر گرا بر جان حاکمان عرب می افتد و یا از حرکت توده های عرب که حاکمان عرب بیم انفجار خشم آنان و یا اجبار به پذیرش خواسته های آنان مانند عدالت و آزادی در داخل و همراهی با مقاومت ملت فلسطین و عراق را دارند. چنین وضعی مشروعیت این حاکمان را که در داخل مبتنی بر سرکوب و در خارج مبتنی بر حمایت از پروژه صهیونیسم و حرکت جدی به سوی عادی سازی روابط و شراکت با این رژیم است. این در حالی است که خواسته های ملت های عرب که حاکمیت عدالت و آزادی و اسلام در داخل و مؤلفه استقلال از اردوگاه غرب و تشکیل صف واحد در حمایت از مقاومت در برابر اشغال گری است، روز به روز شدت می گیرد.
برای همین است که نظام های عرب منطقه در مسئله فلسطین حتی سخت گیرتر از اسحاق رابین شده اند که آرزو می کرد روزی را شاهد باشد که دریا غزه را ببلعد. اما حاکمان عرب چنین آرزویی را برای تمام فلسطین دارند.
ب - نظام های سرکوب گر تا کنون در خفه کردن اشتیاق و تلاش های ملت های ما برای همراه شدن با کاروان دموکراسی در جهان موفق بوده اند. نیروهای سلطه گر ما را مطمئن کرده بودند که دموکراسی، نبوغ ملت های سرکوب شده ما را شکوفا می کند و نظام هایی را بر سر کار می آورد که سه خواسته ممنوعه ملت های ما را بر آورده می کنند: پروژه وحدت، پروژه به کارگیری ثروت های ما - و به ویژه نفت - در خدمت مسائل امت ما و پروژه آزادی فلسطین. اما تجربه ای که در فلسطین به دست آمد، یعنی روی کار آمدن حماس، برایشان ناخوشایند بود و آنان این تجربه را زنگ خطری برای همه پروژه های خود در منطقه تلقی کردند. از این رو مردم غزه را در محاصره قرار دادند و زمانی که نتیجه ای از این کار نگرفتند. بر سرش آتش ریختند. تمام آنچه گفته شد، بر ارتباط راهبردی میان پروژه دموکراسی در منطقه ما و پروژه آزادی فلسطین تأکید می کند. هر دستاوردی در یک پروژه به پروژه های دیگر کمک می کند. اگر نظام های سرکوب گر در بستن هر دری که راه به تغییر دموکراتیک می برد، موفق شده اند و همه تلاش های تغییر خواهانه را با خشونت و تا حد زمین گیر شدن سرکوب کرده اند و راه تغییر از طریق انتخابات را هم بسته اند، دیگر راهی جز حرکت و خیزش توده های مردم به رهبری جبهه های وطنی عرب نمانده است.
مسئله فلسطین، کلید درهای بسته است. این مسئله خیزش عمومی ملت های ما را به راه انداخته و فرصتی مناسب برای چیدن میوه های این خیزش فراهم است. گوینده این سخن راست گفته است که ما فکر می کردیم که خودمان فلسطین را آزاد خواهیم کرد، ولی اکنون کشف کرده ایم که فلسطین ما را آزاد خواهد کرد و این بزرگ ترین برکت قضیه فلسطین است.
ج - هجوم وحشیانه به غزه، نظام های سیاسی عرب و اتحادیه عرب را کاملا عریان کرد و به همان اندازه که آنان را به رژیم صهیونیستی و ایالات متحده نزدیک کرد، شکاف عمیق میان آنها و ملت ها را هم نشان داد.
د - این تجاوز وحشیانه نشان داد که مسئله فلسطین در متن جریان های اساسی تأثیر گذار در افکار عمومی مانند اسلام گرایان، قومیت گرایان و چپ ها در سطح محلی و منطقه ای و جهانی به شدت مؤثر است. راهپیمایی های گسترده مردمی در سراسر جهان در حمایت از ملت مظلوم فلسطین نظام ها را از این که زلزله برخاسته از غزه به عمرشان پایان دهد به هراس شدید افکند.
هـ ـ یک بار دیگر پس از جنگ تابستان ۲۰۰۶ (اسرائیل و حزب الله) جریان اسلام گرا، افتخار رهبری امت را در رویارویی با پروژه صهیونیسم بر عهده گرفت و عامل مقاومت افسانه ای دیگری در برابر دشمن شد. اکنون در سایه نتایج این جنگ بهتر آن است که رهبری جنبش ملی در زمانی که سازمان آزادی بخش فلسطین مطرح شد، فرهنگ سیاسی حاکم بر جهان از سرچشمه فلسفه های سوسیالیستی و ناسیونالیستی و سکولاریستی آب می خورد و نظام ها و جنبش های آزادی بخش در آن دوره رنگ و بوی این فلسفه ها را به خود گرفتند. این جنبش در رویارویی با صهیونیسم آزموده شد و جز شکست پیاپی و تن دادن به سازش و جست و جوی صلح با دشمن ـ به جای طرد او ـ نتیجه ای به بار نیاورد و دیگر ملت ها هم از آن روی گردان شدند و در انبار معنوی و فکری خود در جست و جوی برنده ترین سلاح برآمدند که همانا اسلام بود و به این ترتیب اکنون در زیر شعله های آتش و بمباران و مقاومت، رهبری جنبش ملی فلسطین به حماس و دیگر هم پیمانان اسلام گرا و ناسیونالیست و چپ گرای آن در منطقه و جهان منتقل می شود. برای همین است که حسنی مبارک به سارکوزی گفته است: در هر حال حماس نباید پیروز میدان باشد، چنان که لیونی - وزیر خارجه اسرائیل - گفته است: نبرد کنونی میان فلسطینی ها و اسرائیل و یا میان اسرائیل و عرب ها نیست، بلکه میان اردوگاه اعتدال و اردوگاه تروریسم به رهبری حماس است.
برای نخستین بار روزنامه های اسرائیلی نیز از ظهور این پدیده ابراز شادمانی کردند که بسیاری از عرب ها آرزوی پیروزی حماس را نمی کنند، بلکه می خواهند به دست اسرائیل از دست حماس خلاص شوند. تشدید محاصره غزه از سوی مصر به رغم همه فشارهای مردمی و تأثیر تعمدی بر برگزاری نشست سران عرب نیز نشانه همین حقیقت است.
و - در متن حوادث غزه و پیش از آرامش اوضاع، ابتکار امیر قطر برای برگزاری اجلاس سران در دوحه، حامل پرچم حمایت از مقاومت بود و برای اولین بار به رهبران حماس این فرصت را داد تا به حق مشروع سخن گفتن از موضع خویش برسند. روز اجلاس دوحه نیز از آن روزهایی است که در زبان قرآن یوم الفرقان نامیده شده است؛ روز جدایی حق از باطل.
اما مصر که از مرحله مشروعیت طلبی با پروژه آزادی فلسطین به مرحله شانه خالی کردن از مسئله فلسطین - پس از توافقنامه کمپ دیوید - و سپس به نقش وساطت و بلکه وساطت جانبدارانه از اشغالگران منتقل شده است، چاره ای ندارد که وساطت خود را از دعوت رهبران مقاومت شروع کند. مصری ها با رهبری مقاومت در مسایل امنیتی مذاکره می کنند تا کنترل شان کنند، اما اگر پای گفت و گوی رسمی و جدی سیاسی به میان آید، محمود عباس، از سوی اسرائیلی ها و امریکایی ها و عرب ها وکالت دارد تا از اسرائیلی ها در مقابل مقاومت حمایت کند.
اما در مقابل اجلاس دوحه، اجلاس اقتصادی کویت که از پیش برنامه ریزی شده بود، در همان موعد مقرر برگزار شد، گویی که مسئله فلسطین نیز به تعبیر رهبر جهاد اسلامی مثل مسئله بورس است! شگفتا که فریادهای یاری طلبی زنان عزادار غزه، نخوت یک حاکم عرب را هم تحریک نکرد تا سفیر صهیونیست یا امریکایی را اخراج کنند یا شیرهای نفت و گازشان را ببندند و یا تهدید به بستن آنها کنند، چنان که برادران عزیز ما چاوز و مورالس انجام دادند. این دو نفر ای کاش پیشاپیش دیگران به اجلاس دوحه دعوت می شدند تا این اجلاس به حق، اجلاس سران مقاومت نامیده می شد، در مقابل اجلاس سران تعارف با دشمن صهیونیست و هم پیمانانش.
۲. حماسه غزه و رابطه اسلام با غرب
راهپیمایی های میلیونی ای که در ده ها شهر و پایتخت کشورهای غربی در اعتراض به هجوم ظالمانه صهیونیست ها به غزه به راه افتاد، یاد آور راهپیمایی های اعتراض آمیز نسبت به جنگ ظالمانه غربی ها با عراق بود. در هر دو، نوعی همکاری میان جنبش اسلامی و نیروهای رهایی بخش غربی که غالبا آنها چپ گرا و برخی از آنها یهود ترقی خواه و یا دینی ضد صهیونیست هستند شکل گرفت. این وضعیت در آینده تصمیم سازان غربی را به تدریج وا می دارد تا هم زمان به رشد قدرت انتخابی اسلام گرایان، این پدیده را به دیده اعتبار بنگرند در اتخاذ تصمیماتی که برای اسلام و مسلمانان زیان بار است جانب احتیاط را در پیش گیرند.
چنین وضعیتی هیچ گاه سابقه نداشته است. این وضع پیشتر تنها به نفع اسرائیل بود که هر گاه قرار بود تصمیمی علیه صهیونیست ها و اسرائیل گرفته شود، فضای لازم برای آن فراهم نبود. بنابراین اکنون با تحولی راهبردی مواجه هستیم که کابوس رعب آوری برای رژیم صهیونیستی است و بلکه برای این رژیم مصیبت بار است، زیرا اگر چنین وضعی پدید آید این رژیم را از مهم ترین منابع حمایتی اش محروم می کند ؛ منابعی که تا کنون ضامن برتری و حتی بقائش بوده اند.
صهیونیست ها همواره از غرب به عنوان برگ برنده ای که گویا در جیبشان است بهره برده اند و بلکه بسیار زیاده روی کرده اند. غرب نیز که روزگاری دشمن آنان بود به فاز شراکت با آنان و سپس بهره گیری از آنان در خدمت به پروژه های خویش منتقل شد. رشد جمعیت مسلمان در غرب و همکاری مبارزاتی آنان با دیگر نیروهای رهایی بخش و مبارز نقطه آغازین تحولاتی مهم در رابطه اسلام با غرب است.
چشم انداز آینده بشارت رشد و افزایش تأثیر اسلام در تصمیم سازی غربیان را می دهد و این به مصلحت همگان است، زیرا ضامن شناسایی متقابل (تعارف) و تبادل منافع و دوری از جنگ ها است. به ویژه این که اسلام پیش از منشورهای بین المللی، تکثر دینی را به رسمیت شناخته است و مشکل در این بوده که دیگران برای همزیستی و همکاری رفتار مشابهی را با اسلام نداشتند.
۳. پیروزی انسان بر ابزار
مقاومت افسانه ای غزه موجب زمین گیر شدن پیچیده ترین و ویران گرترین ماشین های جنگی ملتی شده که در عالم ارزش ها شکست خورده است، ملتی که کینه هایش را از افسانه های تلمودی توراتی آمیخته با عقل ابزار اندیش غرب گرفته و با ملتی رویارو شده که جز سلاح عزم و تصمیم و سازمان و ایمان و رقابت بر سر شهادت، هیچ سلاح دیگری ندارد. پس این پیروزی بزرگ را به همه قهرمانان و شهیدان و کودکان غزه تبریک می گویم. این روزها روزهایی شکوهمند است. روزهای جدایی حق از باطل و پیروزی حق بر باطل.
منبع: مجله پگاه حوزه ، ۱۹ بهمن ۱۳۸۷ - شماره ۲۴۹