نوشتار حاضر به ادله فقهی و تفسیر آیات حرمت غیبت پرداخته است، غیبت؛ پشت سر کسی عیب او را گفتن، از او به بدی یاد کردن، است. آنچه در غیاب شخص بدگویی میشود اگر در اوست، غیبت و اگر در وی نباشد بهتان و اگر روبرو گفته شود. آن را (شتم) گویند.
اصل حرمت غیبت، گوش دادن به آن و عیبپوشیده را بیان کردن، نیز حرام میباشد. در لسان روایات فرقی بین عیب ظاهر و مخفی نیست، هر دو در حرام بودن مشترک و غیبتاند. غیبت میتواند جامعهای را از مرجعیت ساقط کند. جامعهای که در آن افراد احترام نداشته و حریمها حفظ نشود، جامعهای بحرانزده بهحساب میآید، زندگی در چنین جوامعی لذتبخش و قابلتحمل نیست. اساس جامعهای آرام و دلگرمکننده؛ محفوظ ماندن کرامت و شخصیت اجتماعی افراد است و این مهم نیز تأمین نمیشود، مگر آنکه افراد نسبت به آبروی دیگران حساس باشند. آیات و روایات زیادی بر حرمت غیبت و کبیره بودن آن دلالت دارند. پیامبر فرمودند: السامعُ للغیبة احداً لمغتابین، شنونده غیبت، یکی از دو غیبت کننده است. غیبت به دلیل عقل نیز حرام است، چون نزد عقل سلیم بهشدت مذموم و قبیح است، به دلیل همان تبعات منفی که بر غیبت مترتب است. استدلال آیه بر حرمت غیبت همانکه در عقل میآید، میباشد. اجماع نیز بر حرمت غیبت مانند دلیل عقلی، وجود دارد. یعنی: حرمت چون از نصّ قرآن برخورداراست، نمیتواند مخالف داشته باشد و مخالفی ندارد. فقها که در طلب علم فقه هستند و در آن تخصص یافتهاند"لیتفقّوا فی الدین"(توبه/۱۲۲) و فقیه که به دنبال رسیدن به علم غیر ظاهری بهواسطه علم مشهود و فقه اخص از علم است وتَفَقّه یعنی در طلب فقه است و در آن تخصّص مییابد و او فقه را میفهمد و علم به احکام شریعت پیدا میکند، اوست که به کمک فهم فقه و استناد به آیات شریف، روایات، عقل و اجماع حرمت غیبت را اثبات میکنند.
در این مقاله برانیم تا با بهرهگیری از روش تحلیلی-توصیفی به واکاوی ادله فقهی و تفسیری بپردازیم.
جهت مطالعه و دریافت فایل PDF مقاله، بر روی لینک ذیل کلیک نمایید.