♦ فضیلت شب و روز دحوالارض و اعمال آن در کتاب مفاتیح الجنان شیخ عباس قمی
شب بيست وپنجم: شب دحو الارض است، يعنى پهن شدن زمين از زير كعبه به روى آب، و از شبهاى بسيار شريف است كه رحمت خدا در آن نازل میشود، و قيام به عبادت د رآن اجر بسيار دارد، و از حسن بن على وشّاء روايت شده كه گفته: من كودك بودم كه با پدرم در شب بيست وپنجم ماه ذو القعده، در خدمت حضرت رضا عليه السّلام شام خورديم، حضرت فرمود امشب حضرت ابراهيم و حضرت عيسى عليهما السلام متولّد شده اند، و زمين از زير كعبه پهن شده، پس هركه روزش را روزه بدارد، چنان است كه شصت ماه روزه داشته باشد، و در روايت ديگر است كه فرمود: در اين روز حضرت قائم (عج) قيام خواهد كرد.
روز بيست وپنجم
روز دحو الارض است، يكى از آن چهار روزى است، كه در تمام سال به فضيلت روزه ممتاز است، و در روايتى آمده: كه روزه اين روز همانند روزه هفتاد سال است و در روايت ديگر آمده كه كفاره هفتاد سال است، و هركه اين روز را روزه بدارد، و شب را به عبادت به سر آورد، براى او عبادت صد سال نوشته شود و براى روزه دار اين روز، كه هرچه در ميان زمين و آسمان است استغفار كند، و اين روزى است كه رحمت خدا در آن منتشر شده، و براى عبادت و اجتماع به ذكر خدا در اين روز اجر بسيارى است، و بارى اين روز جز روزه و عبادت و ذكر خدا و غسل دو عمل ديگر وارد است: اوّل: نمازى كه در كتاب هاى علماى شيعه از اهل قلم روايت شده و آن دو ركعت است در وقت چاشت [بالا آمدن آفتاب تا پيش از گذشتن از وقت ظهر] در هر ركعت پس از سوره «حمد» پنج مرتبه سوره «و الشّمس» خوانده شود، و پس از سلام بگويد،
لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ
هيچ جنبش و نيرويى نيست مگر به خداى برتر بزرگ
آنگاه دعا كند و بخواند:
يَا مُقِيلَ الْعَثَرَاتِ أَقِلْنِي عَثْرَتِي يَا مُجِيبَ الدَّعَوَاتِ أَجِبْ دَعْوَتِي يَا سَامِعَ الْأَصْوَاتِ اسْمَعْ صَوْتِي وَ ارْحَمْنِي وَ تَجَاوَزْ عَنْ سَيِّئَاتِي وَ مَا عِنْدِي يَا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِكْرَامِ .
اى ناديده گير لغزش ها لغزشم را ناديده گير، اى اجابت كننده دعاها، دعايم را اجابت كن، اى شنواى صداها، صدايم را بشنو، و به من رحم كن، و از بدي هايم و آنچه نزد من است درگذر، اى صاحب بزرگى و بزرگوارى.
دوّم: خواندن دعايى كه شيخ در كتاب «مصباح» فرموده: خواندن آن مستحبّ است:
اللَّهُمَّ دَاحِيَ الْكَعْبَةِ وَ فَالِقَ الْحَبَّةِ وَ صَارِفَ اللَّزْبَةِ وَ كَاشِفَ كُلِّ كُرْبَةٍ أَسْأَلُكَ فِي هَذَا الْيَوْمِ مِنْ أَيَّامِكَ الَّتِي أَعْظَمْتَ حَقَّهَا وَ أَقْدَمْتَ سَبْقَهَا وَ جَعَلْتَهَا عِنْدَ الْمُؤْمِنِينَ وَدِيعَةً وَ إِلَيْكَ ذَرِيعَةً وَ بِرَحْمَتِكَ الْوَسِيعَةِ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ الْمُنْتَجَبِ فِي الْمِيثَاقِ الْقَرِيبِ يَوْمَ التَّلاقِ فَاتِقِ كُلِّ رَتْقٍ وَ دَاعٍ إِلَى كُلِّ حَقٍّ وَ عَلَى أَهْلِ بَيْتِهِ الْأَطْهَارِ الْهُدَاةِ الْمَنَارِ دَعَائِمِ الْجَبَّارِ وَ وُلاةِ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ وَ أَعْطِنَا فِي يَوْمِنَا هَذَا مِنْ عَطَائِكَ الْمَخْزُونِ غَيْرَ مَقْطُوعٍ وَ لا مَمْنُوعٍ [مَمْنُونٍ ] تَجْمَعُ لَنَا بِهِ التَّوْبَةَ وَ حُسْنَ الْأَوْبَةِ ،
خدايا اى گستراننده كعبه، و شكافننده دانه، و برگيرنده سختى، و برطرف كننده هر گرفتارى، از تو میخواهم در اين روز از روزهايت، كه حقّش را بزرگ گرداندى، و سبقتش را پيش انداختى، و آن را نزد اهل ايمان امانت و و به سوى خود وسيله قرار دادى، و به رحمت گسترده ات كه بر محمّد درود فرستى آن بنده برگزيده ات در پيمان نزديك، روز ديدار، شكافنده هر امر بسته، و دعوت كننده به حق، و بر اهل بيت پاكش آن راهنمايان، و روشن كنندگان راه حق، ستونهاى جبّار، و متولّيان بهشت و دوزخ، و عطا كن به ما از عطاى در خزانه ات كه نه بريده شود، و نه منع گردد، تا به وسيله آن توبه، و بازگشت خوبى براى ما فراهم نمايى
يَا خَيْرَ مَدْعُوٍّ وَ أَكْرَمَ مَرْجُوٍّ يَا كَفِيُّ يَا وَفِيُّ يَا مَنْ لُطْفُهُ خَفِيٌّ الْطُفْ لِي بِلُطْفِكَ وَ أَسْعِدْنِي بِعَفْوِكَ وَ أَيِّدْنِي بِنَصْرِكَ وَ لا تُنْسِنِي كَرِيمَ ذِكْرِكَ بِوُلاةِ أَمْرِكَ وَ حَفَظَةِ سِرِّكَ وَ احْفَظْنِي مِنْ شَوَائِبِ الدَّهْرِ إِلَى يَوْمِ الْحَشْرِ وَ النَّشْرِ وَ أَشْهِدْنِي أَوْلِيَاءَكَ عِنْدَ خُرُوجِ نَفْسِي وَ حُلُولِ رَمْسِي وَ انْقِطَاعِ عَمَلِي وَ انْقِضَاءِ أَجَلِي اللَّهُمَّ وَ اذْكُرْنِي عَلَى طُولِ الْبِلَى إِذَا حَلَلْتُ بَيْنَ أَطْبَاقِ الثَّرَى وَ نَسِيَنِيَ النَّاسُونَ مِنَ الْوَرَى وَ أَحْلِلْنِي دَارَ الْمُقَامَةِ وَ بَوِّئْنِي مَنْزِلَ الْكَرَامَةِ ،
اى بهترين خوانده شده و كريم ترين اميد شده، اى كفايت كننده، اى وفادار، اى آن كه لطفش پنهانى است، به لطفت به من لطف كن، و به عفوت خوشبختم نما، و به يارى ات تأييدم فرما، و از ذكر كريمانه ات فراموشم مكن به حق متوليان امرت و نگهبانان رازت و از گرفتاري هاى روزگار تا روز قيامت و برانگيخته شدن خفظم كن هنگام بيرون آمدن جانم، و فرو رفتن در قبرم، و تمام شدن كارم، و سپرى شدن عمرم، اوليايت را به بالينم حاضر كن، خدايا يادم كن، بر طول پوسيدگى، زمانى كه در ميان توده هاى خاك فرود آيم، و فراموش كنندگان از مردم فراموشم كنند، و در خانه اقامت فرودم آر، و در منزل كرامت جايم ده،
وَ اجْعَلْنِي مِنْ مُرَافِقِي أَوْلِيَائِكَ وَ أَهْلِ اجْتِبَائِكَ وَ اصْطِفَائِكَ وَ بَارِكْ لِي فِي لِقَائِكَ وَ ارْزُقْنِي حُسْنَ الْعَمَلِ قَبْلَ حُلُولِ الْأَجَلِ بَرِيئا مِنَ الزَّلَلِ وَ سُوءِ الْخَطَلِ اللَّهُمَّ وَ أَوْرِدْنِي حَوْضَ نَبِيِّكَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ اسْقِنِي مِنْهُ مَشْرَباً رَوِيّاً سَائِغاً هَنِيئاً لا أَظْمَأُ بَعْدَهُ وَ لا أُحَلَّأُ وِرْدَهُ وَ لا عَنْهُ أُذَادُ وَ اجْعَلْهُ لِي خَيْرَ زَادٍ وَ أَوْفَى مِيعَادٍ يَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهَادُ اللَّهُمَّ وَ الْعَنْ جَبَابِرَةَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ وَ بِحُقُوقِ [لِحُقُوقِ ] أَوْلِيَائِكَ الْمُسْتَأْثِرِينَ اللَّهُمَّ وَ اقْصِمْ دَعَائِمَهُمْ وَ أَهْلِكْ أَشْيَاعَهُمْ وَ عَامِلَهُمْ وَ عَجِّلْ مَهَالِكَهُمْ وَ اسْلُبْهُمْ مَمَالِكَهُمْ وَ ضَيِّقْ عَلَيْهِمْ مَسَالِكَهُمْ وَ الْعَنْ مُسَاهِمَهُمْ وَ مُشَارِكَهُمْ.
و از دوستان اوليايت، و برگزيدگان و خاصان درگاهت قرارم ده، و ديدارت را بر من مبارك گردان، و پيش از فرا رسيدن پايان عمرم حسن عمل روزی ام فرما، درحالى كه پاك از لغزش ها و گفتار بى پايه و منطق تباه باشم.
خدايا مرا به حوض پيامبرت محمّد (درود خدا بر او و خاندانش) وارد كن، و از آن به من بنوشان، نوشاندنى سيراب كننده، روان و گوارا، كه پس از آن هرگز تشنه نشوم، و از ورود به آن طرد نگردم، و از آن منع نشوم، و آن را قرار ده برايم بهترين توشه، و كاملترين وعده گا، روزى كه گواهان بپا مى خيزند.
خدايا لعنت كن گردنكشان گذشته و آينده را، هم آنان كه حقوق اوليايت را به ناحق به خود اختصاص دادند.
خدايا پايه هايشان را بشكن، و پيروان و عمّالشان را نابود ساز، زميه هاى هلاكتشان را به زودى فراهم فرما، و كشورهايشان را از دستشان بگير، و راه هايشان را بر آنان تنگ كن، و بر آنان كه با آنان سهيم و شريكند لعنت فرست.
اللَّهُمَّ وَ عَجِّلْ فَرَجَ أَوْلِيَائِكَ وَ ارْدُدْ عَلَيْهِمْ مَظَالِمَهُمْ وَ أَظْهِرْ بِالْحَقِّ قَائِمَهُمْ وَ اجْعَلْهُ لِدِينِكَ مُنْتَصِرا وَ بِأَمْرِكَ فِي أَعْدَائِكَ مُؤْتَمِرا اللَّهُمَّ احْفُفْهُ بِمَلائِكَةِ النَّصْرِ وَ بِمَا أَلْقَيْتَ إِلَيْهِ مِنَ الْأَمْرِ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ مُنْتَقِماً لَكَ حَتَّى تَرْضَى وَ يَعُودَ دِينُكَ بِهِ وَ عَلَى يَدَيْهِ جَدِيداً غَضّاً وَ يَمْحَضَ الْحَقَّ مَحْضا وَ يَرْفِضَ الْبَاطِلَ رَفْضاً اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَيْهِ وَ عَلَى جَمِيعِ آبَائِهِ وَ اجْعَلْنَا مِنْ صَحْبِهِ وَ أُسْرَتِهِ وَ ابْعَثْنَا فِي كَرَّتِهِ حَتَّى نَكُونَ فِي زَمَانِهِ مِنْ أَعْوَانِهِ اللَّهُمَّ أَدْرِكْ بِنَا قِيَامَهُ وَ أَشْهِدْنَا أَيَّامَهُ وَ صَلِّ عَلَيْهِ [عَلَى مُحَمَّدٍ] وَ ارْدُدْ إِلَيْنَا سَلامَهُ وَ السَّلامُ عَلَيْهِ [عَلَيْهِمْ ] وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ.
خدايا در فرج دوستانت شتاب كن و حقوق تاراج رفته آنان را به آنان بازگردان و قائم آنان را به حق آشكار كن، و او را ياری رسان دينت بدار، و درباره دشمنانت فرمانده به فرمانت قرار ده.
خدايا فرشتگان پيروزى را گرداگرد او همواره بدار، و به آن دستورى كه در شب قدر به او القا كردى او را انتقام گيرنده خويش قرار ده، تا جايى كه خشنود شوى، و دينت به وسيله او، و به دست او به گونه اى نو و تازه بازگردد، و حق به طور كامل ناب شود، و باطل به صورت همه جانبه به دور افكنده شود.
خدايا بر او و همه پدرانش درود فرست، و ما را از همنشينان و خاندانش قرار بده، و در زمان بازگشتش ما را برانگيز، تا در دوران او در شمار يارانش باشيم.
خدايا درك قيامش را روزى ما كن، و در روزگارش ما را حاضر كن، و بر او درود فرست، و سلام او را به ما باز رسان، درود و رحمت خدا و بركاتش بر او باد.
ميرداماد (ره) در رساله اربعه ايّام خود، در بيان اعمال روز دحو الارض فرموده است: زيارت امام رضا عليه السّلام در اين روز افضل اعمال مستحبّ، و مؤكّدترين آداب مى باشد، و همچنين زيارت آن حضرت در روز اول ماه رجب الفرد در نهايت تأكيد بوده، و نسبت به آن ترغيب بسيار شده است.
روز آخر ماه: سال دويست وبيست بنابر مشهور، امام جواد عليه السّلام، در بغداد به سبب زهرى كه معتصم عباسى به ايشان خوراند شهيد شد و اين حاديثه تقريبا پس از درگذشت دوسال ونيم از مرگ مأمون عبّاسى اتفاق افتاد، چنان كه خود آن جناب میفرمود الفرج بعد المامون بثلاثين شهرا [گشايش كار سی ماه پس از مأمون است] و اين جمله نشان دهنده اين است كه آن حضرت از سوء معاشرت مأمون در كمال رنج و ناراحتى بوده است، كه مرگ خود را فرج و گشايش تعبير نموده است، چنان كه پدر بزرگوارشان امام رضا عليه السّلام، در زمان ولايت عهدى خويش چنين بوده است و در هر جمعه كه از مسجد جامع باز مى گشت، به همان حال كه عرق ريزان و غبارآلوده بود، دستها را به درگاه الهى بلند نموده و می گفت: الهى اگر فرج و گشايش كار من در مرگ من است پس همين ساعت در مرگ من شتاب ورز و پيوسته در غم و اندوه بود، تا از دنيا رحلت فرمود، و امام جواد عليه السّلام زمانى كه وفات كرد از عمر شريفش بيست وچند سال و چند ماه گذشته بود، مرقد شريف ايشان در بقعه مباركه كاظميه در پشت سر جّد بزرگوارشان امام موسى بن جعفر عليهما السّلام قرار دارد.
♦ اعمال روز بیست و پنجم، روز دحوالارض در کتاب المراقبات میرزا ملکی تبریزی
کار مهم در این ماه آگاهی از نعمتهایی است که خداوند در روز دحوالارض؛ گسترش زمین به بشر ارزانی داشته است. زیرا آگاهی از نعمت و کم و کیف آن اولین مرتبه شکر است. همانگونه که در روایات بر این مطلب تصریح و در علم اخلاق ثابت شده است.
در روایات زیادی آمده است که در بیست و پنجم ذی القعده کعبه نصب گردیده، زمین گسترده شده، آدم پایین آمده، خلیل و عیسی (علیهما السلام) متولد شدند و رحمت پخش شده است.
از امیرالمؤمنین (علیه السلام) روایت شده است که فرمودند: اولین رحمتی که از آسمان به زمین نازل شد، در بیست و پنجم ذی القعده بود. کسی که این روز را روزه داشته و شبش را به عبادت بایستد، عبادت صد سال را که روزش را روزه و شبش را در عبادت باشد، خواهد داشت. هر گروهی که در این روز برای ذکر پروردگار بزرگشان گرد هم آیند، پراکنده نمی گردند مگر این که خواسته آنان داده می شود. در این روز یک میلیون رحمت نازل می شود که نود و نه هزار تای آن برای روزه داران این روز و عبادت کنندگان این شب خواهد بود.
دو رکعت نماز در این روز
روایت شده است: پیش از ظهر، دو رکعت نماز با یک بار حمد و پنج بار شمس و ضحی خوانده و بعد از سلام بگوید: لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم و دعا کرده و بگوید: یا مقیل العثرات! أقلنی عثرتی. یا مجیب الدعوات! أجب دعوتی. یا سامع الاصوات اسمع صوتی و ارحمنی و تجاوز عن سیئاتی و ما عندی، یا ذالجلال و الاکرام!
نیز مستحب است دعایی را که اول آن یا داحی الکعبه است بخواند.
نعمت نصب کعبه و گسترش زمین
نعمت نصب کعبه و گسترش زمین شکلی دارد و ماهیتی. شکل ظاهری آن همانگونه که در اقبال به آن اشاره شده این است که خدای متعال در این روز زمین را برای سکونت و زندگی انسانها آفرید و از رحمتی که در این روز نازل گردید، زمین و نعمتهای آن حتی بدن و روزی ما بوجود آمد. بنابراین تمام نعمتها از هر جنس، نوع و صفت، که کسی قادر به شمارش آن نیست، در این روز فرود آمده و پخش شده است.
بنابراین لازم است بنده ای که مراقب مولایش بوده و در پی شکر نعمتهای اوست، درباره نعمتهایی که از آن آگاهی داشته و با آفرینش زمین و آنچه در آن است از آن بهره مند گردیده، بیندیشد. مثلاً از نعمتهای خداوند متعال در بدن خود شروع نماید که با فراوانی و لطافت آن قطعاً نمی تواند تمام آن نعمتها را درک کند. که برای توضیح بیشتر می توان به علم تشریح پزشکی مراجعه نمود. در کتاب جدیدی از یکی از نویسندگان اروپایی عکسهایی دیدم که پوشش عضوی را با عضو دیگر و رگها و مویرگها را با رنگهای مختلف و مدارها، رگها و اجزای دیگر بدن را نشان می داد بگونه ای که انسان و حتی پزشک به شگفت می آید که چگونه تمام اینها بطور مستقیم یا غیر مستقیم در سلامتی آن عضو و بطور غیر مستقیم در سلامتی مزاج انسان مؤثرند. و بالاخره نعمتهایی که با حس درک می شوند بالغ بر چند میلیون هستند. و از اینجا می توانیم بفهمیم نعمتهای غیر محسوس بیش از نعمتهای محسوس است.
این گونه ای از نعمتهای بدنی است که انواع دیگری نیز دارد که شاید تعداد آن بیشتر و عجیب تر از این باشد. از جمله نعمتها نیروهایی نامرئی است که در این اجزاء با تکثیر، تحریک، شکل دادن، تغذیه، رشد، هضم، دفع و... فعالیت می کنند. و هر کدام علامت و آثار خاص خود را دارند. یکی دیگر از نعمتها وجود ملکوتی این نیروها، قوایی که از آنها تبعیت نموده، کارکرد و تأثیر آن بر کار نیروهای نامرئی که به شرایط زمانی، مکانی، وضعیت جسمی و روحی و سایر شرایط خارجی بستگی دارد، می باشد؛ که هیچکس قادر به شمارش عناوین این گونه نعمتها نمی باشد، مگر خدا یا کسی که از جانب او از آن مطلع شده باشد؛ چه رسد به شمارش تک تک آن. و اگر انسان شکل ارتباط عوالم با یکدیگر را بفهمد، بروشنی می یابد که تمام این عوالم در سلامتی کامل هر کدام از اعضای بدن و حتی هر جزء از اجزای آن عضو، نقش دارند؛ و می فهمد که خداوند متعال برای اعطای یک نعمت بظاهر جزئی به او این همه مقدمات را ایجاد نموده است.
آنگاه اگر درباره نعمتهای خارجی از قبیل خوردنی، نوشیدنی، لباس، چیزهایی که در آن دخل و تصرف می کند و حواس ظاهری و باطنی که در عوالم مختلف هستند اندیشه نماید، فرموده خداوند: قادر به شمارش کامل نعمتهای خدا نیستید و لشکریان پروردگارت را بجز خود او کسی نمی داند. را بهتر درک می کند.
یکی از عالمهایی که انسان با نیروی خیال در آن دخل و تصرفات جزیی دارد عالم مثال است که بشر توانایی فهم و و گستردگی آن را ندارد. چه رسد به دخل و تصرفاتی که با عقل محیط خود در تمام این عالمها، می نماید. ای مسکین! تو کجا و فهم تفصیلی یکی از امور یکی از عالمهایی که عقل تو در آن دخل و تصرف می کند کجا. به این نعمتها بنگر و خود قضاوت کن که چگونه باید شکر این نعمتها را بجا آوری.
تازه اینها ظاهر نعمتهایی است که آفریننده زمین با گسترش زمین به تو عنایت نموده است و اگر درباره عطایای مالک دنیا و آخرت که با آفریدن زمین به تو عنایت نموده، اندیشه کرده و آن را کاملاً درک کنی، شگفتیت افزون خواهد شد.
در این مورد باختصار می توان گفت: آنچه اهل حق و مکاشفه دریافته و روایات اهل بیت وحی (علیهم السلام) به آن اشاره دارد این است که خدای متعال آدم را آفریده و او را در عالم مثال قرار داد - عالمی که در بعضی از روایات از آن به بهشت و در بعضی دیگر به شهر جابلقا تعبیر شده است. و این همان بهشت آدم است که از آن به زمین فرود آمده، تا با عبور از این دنیا از نعمتهای مثالی، که در عالم برزخ برای او آماده شده بهره برداری کند؛ که این عالم در برابر بهشت آدم بوده و جابلسا نامیده می شود؛ و نیز به این جهت فرود آمد که در عالم آخرت و در بهشتهای جاوید از نعمتهایی که برای او مهیا شده، استفاده نماید. و اگر آدم به این دنیا نمی آمد، هیچگاه به نعمتهای سرای آخرت نمی رسید؛ و تمام نعمتهایی که خداوند به پیامبران، جانشینان آنان، اولیا و مؤمنین وعده داده است از فواید سفر به این عالم بوده و این عالم ایستگاهی از ایستگاههای سفر آخرت می باشد. حتی از یک جهت منشأ و سرچشمه نعمتهای آن است. بهمین جهت نیز در روایات مزرعه آخرت نامیده شده است. و شاید این آیه قرآن نیز به همین مطلب اشاره داشته باشد: این همان چیزی است که قبلاً روزی ما بوده و اکنون مانند آن روزی ما شده است.
بنابراین تمام نعمتهای جاوید و فناناپذیر که قابل مقایسه با نعمتهای این دنیای پست نمی باشد - و خالق آن از هنگام آفرینش دنیا هیچگاه به آن نظر نکرده و آن را برای بندگانش انتخاب ننموده و سرای پاداش نیست - منشأ و سرچشمه آن همین عالم دنیا است. بنابراین عارف مراقب در روز دحوالارض؛ گسترش زمین بر خود لازم می بیند که در مقابل تمام این نعمتها شکرگزاری نماید.
و در این هنگام بخوبی می یابد که نمی تواند حق مقدار کمی از اجزای گوشه کوچکی از آن را ادا نماید؛ گرچه تمام عابدین شاکر را به کمک طلبیده و تا ابد مشغول شکرگزاری گردند. نه باین جهت که شکر این نعمتها نیز از نعمتهای خدا بوده و بر آن نیز شکری واجب است، بلکه بخاطر بزرگی، فراوانی، ظرافت و دیده نشدن آن نعمتهاست. و آنگاه که بنده به این شناخت رسیده و نعمتهای الهی را قدر شناخت، نشانه کسانی را که بخوبی ناتوانی و کوتاهی خود را در شکرگزاری خدای متعال فهمیده اند پیدا کرده و خجالت می کشد کوشش خود را - هر مقدار که باشد - شکرگزاری بداند. و می فهمد که خداوند با قبول این شکرگزاری کم و ناچیز این نعمتها چه منتی بر او دارد. و خداوند متعال را برای این انجام دادن این شکرگزاری، سپاس می گوید. و معنی شکور (بسیار شکرگزار) را که از نامهای خداوند است، تا اندازه ای می فهمد. گرچه شناخت کنه نامهای خداوند متعال محال است.
از بزرگترین نعمتهای این روز این است که کعبه را خانه خود قرار داده و اجازه داده است که مردم آن را زیارت نموده و با پاداش و رضایت فراوان این عمل را از آنان می پذیرد. و این نهایت لطف، مهربانی و کرم است. آنگاه که انسان با چشم باز در معانی اعمال حج تأمل نماید به لطف بزرگ خدا پی می برد. و بالاتر از این، می یابد که او تا چه اندازه دوست دارد که دست عنایت خود را روی سر مؤمنین نگهدارد. نیز نهایت عنایت او در جذب آنان به در خود و دعوت آنان به نزدیکی و پناه خود را درک کرده و قدر نعمت وجود این پیامبر بزرگوار را که بواسطه آن ما را به این عالمهای گرانقدر هدایت نموده و ما را از اسرار آن آگاه نموده، و این دلهای مرده را با نور ایمان حیات بخشیده و گمراهی آن را با نور یقین تبدیل به هدایت نموده، خواهد دانست.
بطور اختصار درباره نعمت نصب کعبه می توان گفت: خداوند متعال انسان را از خاک آفریده و او را به دیدار و پناه خود دعوت نمود. نزدیکی و پناه او نیز مخصوص بلند مرتبگان و افراد با معنویت است. و به جهت این که انسان در اوایل کار، به جهت فرو رفتن در تاریکیهای عالم طبیعت و اسارت در کره خاکی و میان آب و گل، به این عالمهای عالی دسترسی ندارد، خداوند، عالم او را با ایجاد مکانی آباد کرده و آن را خانه خود نامید. و آن را زیارتگاه زائرانش و طالبین حضرتش قرار داد تا بر گرد آن چرخیده، زیارتش کرده، به مقتضای حال خود با پروردگارشان مأنوس شده و با این امور آماده عالمهای قدس و نزدیک شدن به خدا گردند. برای این زیارت نیز عبادتهایی مقرر فرموده که تمامی آنان باعث پرواز از عالم خاکی به عالم ملکوت، جبروت و لاهوت است. بعبارت دیگر این عبادتها عبادت کننده را آماده زیارت کعبه حقیقی می نماید که درباره آن در روایت آمده است: زمین و آسمانم گنجایش من را ندارد بلکه قلب بنده مؤمنم گنجایش مرا دارد. بعبارت دیگر این عبادات باعث شناخت نفس می شود که شناخت پروردگار را در بر دارد. همانگونه که در مناجات شعبانیه به آن اشاره شده است: چشم قلبهای ما را با نگاه آن به خودت روشن فرما تا دیدگان قلبها حجابهای نوری را پاره کرده و آنگاه به معدن بزرگی رسیده و روحهای ما به پاکی گرانقدرت آویزان گردد.
انسان بخاطر حجابهای تاریکی و نوری نمی تواند به معدن بزرگی برسد. حجابهای تاریکی همان عالم طبیعت است که آنرا دیده و حس می کنیم البته بعضی از عالمهای مثال نیز به حجابهای تاریکی ملحق می شوند. حجابهای نوری نیز از آنجا شروع می شود که انسان با واگذاشتن ماده و شکل از عالم طبیعت ترقی، نفس خود را مجرد از این دو دیده، نفس و حقیقت او بدون پوسته ماده و شکل برای او آشکار شده و نفس خود را امر بزرگی ببیند. و با بقای حجابهای نوری در معارف کشفی بر او گشوده می شود و آنگاه باندازه ای که این حجابها کنار رفته و در عوالم نوری اندیشه نماید، علم به مبدأ، معاد و حقایق مقامات دینی که در این آیه آمده است: و کسی که به خداوند، فرشتگان، کتابها و پیامبران او و روز قیامت ایمان آورد... برای او منکشف می شود. تا جایی که دیدگان دلها حجابهای نوری را پاره کرده و به معدن بزرگی برسد؛ و در این هنگام به مقام قرب رسیده، و با مشاهده جلوه های نامها و صفات خداوند رستگار شده و از زائرین و پناه داده شده های او محسوب می گردد. و خلاصه خداوند با لطف خود برای اهل این عالم خانه ای همجنس عالم خودشان قرار داده تا از فیض زیارتش محروم نمانده و برای این خانه نیز عباداتی را مقرر داشته که باعث آماده نمودن دیدار کننده و شایسته گرداندن او برای دیدار خانه حقیقی اش می گردد.