ورود اسرای اهل بیت ع به شام

بعد از رسوايى كه براى حزب عثمانيه در كوفه پديدار شد، عبيد اللّه براى ادامه رجزخوانى و ترتيب جشن و نواختن طبل پيروزى، كاروان را به سوى شام پايتخت حزب عثمانيه حركت مى‌دهد 

کاروان اسرای آل الله همراه سر مطهر امام حسین (ع) را روز اول صفر، از یکی ازدروازه های ورودی دمشق، به نام دروازه ساعات، وارد شهر کردند؛ در حالی که مردم به شادمانی و پایکوبی و طبل زنی مشغول بودند . نام آن دروازه « باب ساعات » بود.

 آن دروازه ، یکی از دروازه های شرقی آن شهر بود که راه حلب و کوفه به این دروازه ختم می گردید . هنگامی که اسیران به دروازه شام رسیدند ، از شدت ازدحام جمعیت و مانور لشکر بنی امیه، ساعتها قافله اسرا در کنار دروازه شام توقف کرد . لذا شیعیان این دروازه را « باب ساعات » نامیدند .

( فرهنگ عاشورا، محدثی، جواد، مترجم / مصحح : جواد محدثی، صفحه ۱۷۴)

 

سکونت در خرابه شام

پس از انتقال اهل بیت (علیهم السلام) به شام، ایشان را در جایگاهی بس خراب جای دادند که موجب اذیت های فراوان به ایشان گردید). عموم محدثان و مورخان این مکان را مکانی توصیف کرده اند که موجب ایجاد تغییر در پوست بدن ایشان گردید). برخی از این سخنان را مرور می کنیم:

 

١. شیخ صدوق (متوفای ٣٨١ به سندش از فاطمه بنت علی (رحمه الله) نقل می کند:

«ثمّ انّ یزید (لعنه الله) أمر بنساء الحسین علیه السلام، فحبسن مع علی بن الحسین علیهما السلام فی محبس لا یکنّهم من حرّ و لا قرّ، حتّی تقشرت وجوههم»؛ زید دستور داد تا زنان کاروان حسینی را به همراه علی بن الحسین در زندانی جای دادند که آنان را از گرما و سرما حفظ نمی کرد، تا آن جا که پوست صورت ایشان دگرگون شد.

 

٢). قاضی نعمان (متوفای ٣۶٣) پس از نقل گریه نمایشی و دروغین یزید می نویسد:

«و قیل إنّ ذلک بعد أن أجلسهنّ فی منزل لا یکنّهنّ من برد و لا حر، فأقاموا شهراً و نصف، حتّی اقشرّت وجوههنّ من حرّ الشّمس، ثمّ أطلقهم»؛ گفته شده است: این کار یزید (گریه نمایشی او) پس از آنی بود که ایشان را در منزلی جای داد که آنان را از سرما و گرما محافظت نمی نمود و آنان یک ماه و نیم در این وضع به سر بردند، تا آن که پوست صورت ایشان از حرارت خورشید کنده شد، و پس از آن، ایشان را آزاد کرد. (فرهنگ زیارت فروردین ماه سال ۱۳۹۰ شماره ۹)

 

شام چگونه شهرى است‌؟

شام شهرى است كه پايگاه حزب عثمانيه مى‌باشد. و بيش از ۴۰ سال است كه حكومت بنى اميه در آن استقرار يافته و تهاجم فرهنگى آن گونه توسعه يافته است كه مردم بنى اميه را نزديكترين خويشاوندان رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله مى‌پندارند. شام همان شهر است كه منبرهاى فراوان در آن نصب و سال‌هاى سال على و اولاد على بر فراز آنها لعن و نفرين مى‌شوند.

 

شام همان شامى است كه على را مسلمان نمى‌شناسد. و حسين را به عنوان شورشگر دشمن امنيت بلكه دشمن دين مى‌شناسد و شادمانى مردم هم از ورود اسراى بدين خاطر است كه گمان مى‌كنند يزيد دشمن دين اسلام را به قتل رسانده و خانواده آنان را به همراه سر آنها به شهر مى‌آورد. اين شناخت و فرهنگ مردم شام نسبت به يزيد و حزب عثمانيه و اهل بيت رسول اللّه صلى الله عليه و آله مى‌باشد.

( امام حسین (ع) الگوی زندگی، حبيب الله احمدى، ۲۹۱- ۲۹۰)

 

 

کاروان تبلیغی اهل بیت امام حسین علیه السلام در شام

اينك كاروان انقلاب چه رسالتى به عهده دارد؟! با اين هجوم فرنگى چگونه بايد مقابله كند و چگونه بايد كوس رسوايى بنى اميه را به صدا درآورد.

اينك گرچه رعب و اضطراب و خشونت از در و ديوار شهر بارش مى‌كند. كدام انسان دليرى را ياراست كه بر عليه ستم پيشه و ستمگرى چون يزيد دهان گشايد؟!

اما بايد اعتراف كرد كه يزيد بسيار اشتباه نموده است، كه دستور داده كاروان اسيران را با اين اوضاع وارد شهر شام كنند. زيرا يزيد هنوز سترگى و پايدارى اهل بيت را به نيكى نمى‌داند. نمى‌داند چه شورشى عليه حزب عثمانيه بپا خواهند كرد. نمى‌داند تبليغات و هجومى فرهنگى ۴۰ ساله را دگرگون خواهد ساخت. نمى‌داند خود چگونه وسيله رسوايى خويش را فراهم ساخته است.

عترت رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله كه دسترسى به شام نداشت و هيچ تريبونى در شام سخن از مناقب عترت نداشت. عترت در شام همواره مورد سب و نفرين بود. و اگر اهل بيت مى‌خواست ميليون‌ها درهم صرف كند و تلاش نمايد كه اين گونه هجومى تبليغى بنى اميه را رسوا سازد در توانش نبود، اينك چنين شرايط‍‌ و زمينه را خود حزب عثمانيه فراهم ساخته است.

بر اهل بيت عصمت سيد الساجدين و ياران سترگش مانند عمه‌هاى صبور و دلاور است، كه اينك از اين فرصت به خوبى بهره ورى نمايند و كوس رسوايى بنى اميه را به صدا در آورند و آن گونه يزيد و يزيديان را رسوا سازند كه طبل رسوايى آنان تا قيامت در صدا باشد.

آرى آن زبان على كه در دهان سجاد و زينب به و ديعه نهاده شده است، اينك گشوده مى‌شود و برنده‌تر از ذوالفقار على به كار گرفته مى‌شود. اينك تماشاى صبر و پايدارى و سترگى على است كه در فرزندانش سجاد و زينب جلوه گر شده است.

به همين جهت از همه امكانات( خطبه، سخنرانی و ...) در جهت افشاگرى و روشنگرى مردم بهره مى‌جويند.

( امام حسین (ع) الگوی زندگی، حبيب الله احمدى، ۲۹۱- ۲۹۰)

 

 

 

 

دسته بندی: