♦ جزء بیست و هشتم ♦
مجادله، آیه۲-۴
الَّذِينَ يُظَاهِرُونَ مِنكُم مِّن نِّسَائهِم مَّا هُنَّ أُمَّهَاتِهِمْ إِنْ أُمَّهَاتُهُمْ إِلَّا الّى وَلَدْنَهُمْ وَ إِنهّمْ لَيَقُولُونَ مُنكَرًا مِّنَ الْقَوْلِ وَ زُورًا وَ إِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ(۲)
كسانى كه از شما نسبت به همسرانشان «ظهار» مىكنند (و مىگويند: «أَنتِ عَلىَّ كَظهَرِ أُمّى تو نسبت به من بمنزله مادرم هستى»)، آنان هرگز مادرانشان نيستند؛ مادرانشان تنها كسانىاند كه آنها را به دنيا آوردهاند! آنها سخنى زشت و باطل مىگويند؛ و خداوند بخشنده و آمرزنده است
وَ الَّذِينَ يُظَاهِرُونَ مِن نِّسَائهِِمْ ثمُ يَعُودُونَ لِمَا قَالُواْ فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مِّن قَبْلِ أَن يَتَمَاسَّا ذَالِكمُْ تُوعَظُونَ بِهِ وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ(۳)
كسانى كه همسران خود را «ظِهار» مىكنند، سپس از گفته خود بازمىگردند، بايد پيش از آميزش جنسى با هم، بردهاى را آزاد كنند؛ اين دستورى است كه به آن اندرز داده مىشويد؛ و خداوند به آنچه انجام مىدهيد آگاه است!
فَمَن لَّمْ يجدْ فَصِيَامُ شهرَيْنِ مُتَتَابِعَينْ مِن قَبْلِ أَن يَتَمَاسَّا فَمَن لَّمْ يَسْتَطِعْ فَإِطْعَامُ سِتِّينَ مِسْكِينًا ذَالِكَ لِتُؤْمِنُواْ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَ لِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ أَلِيمٌ(۴)
و كسى كه توانايى (آزاد كردن بردهاى) نداشته باشد، دو ماه پياپى قبل از آميزش روزه بگيرد؛ و كسى كه اين را هم نتواند، شصت مسكين را اطعام كند؛ اين براى آن است كه به خدا و رسولش ايمان بياوريد؛ اينها مرزهاى الهى است؛ و كسانى كه با آن مخالفت كنند، عذاب دردناكى دارند!
ظهار
در آیه شریفه به سراغ بيان حكم ظهار مىرود، به عنوان مقدمه ريشه اين عقيده خرافى با جملههاى كوتاه و قاطع در هم مىكوبد، مىفرمايد:" كسانى از شما كه نسبت به همسرانشان ظهار مىكنند (و به همسرشان مىگويند انت على كظهر امى (تو نسبت به من به منزله مادرم هستى) آنها هرگز مادرشان نيستند، مادرانشان تنها كسانى هستند كه آنها را به دنيا آوردهاند"! (الَّذِينَ يُظاهِرُونَ مِنْكُمْ مِنْ نِسائِهِمْ ما هُنَّ أُمَّهاتِهِمْ إِنْ أُمَّهاتُهُمْ إِلَّا اللَّائِي وَلَدْنَهُمْ).
اين يك سخن خرافى و گزافهگويى است.
و به دنبال آن مىافزايد:" آنها سخنى منكر و زشت مىگويند، و گفتارى باطل و بى اساس" (وَ إِنَّهُمْ لَيَقُولُونَ مُنْكَراً مِنَ الْقَوْلِ وَ زُوراً)
در پايان آيه مىفرمايد:" خداوند بخشنده و آمرزنده است" (وَ إِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ).
ولى از آنجا كه اين سخن زشت و زننده چيزى نبود كه از نظر اسلام ناديده گرفته شود لذا كفاره نسبتا سنگينى براى آن قرار داده تا از تكرار آن جلوگيرى كند، مىفرمايد:" كسانى كه نسبت به همسران خود ظهار مىكنند، سپس به گفته خود باز مىگردند، بايد پيش از آميزش جنسى آنها با هم بردهاى را آزاد كنند" (وَ الَّذِينَ يُظاهِرُونَ مِنْ نِسائِهِمْ ثُمَّ يَعُودُونَ لِما قالُوا فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَتَمَاسَّا).
سپس مىافزايد:" اين دستورى است كه به آن اندرز داده مىشويد" (ذلِكُمْ تُوعَظُونَ بِهِ).
گمان نكنيد كه چنين كفارهاى در مقابل" ظهار" كفاره سنگين و نامتعادلى است، زيرا اين سبب اندرز و بيدارى و تربيت نفوس شما است، تا بتوانيد خود را در برابر اينگونه كارهاى زشت و حرام كنترل كنيد.
و از آنجا كه ممكن است بعضى با بهانههايى شانه از زير بار كفاره خالى كنند و بدون اينكه كفاره دهند با همسر خود بعد از ظهار آميزش جنسى داشته باشند، در پايان آيه مىافزايد:" خداوند به آنچه انجام مىدهيد آگاه است" (وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ).
و نيز از آنجا كه آزاد كردن يك برده براى همه مردم امكان پذير نيستو نيز ممكن است انسان از نظر مالى قادر به آزاد كردن برده باشد اما بردهاى براى اين كار پيدا نشود، همانگونه كه در عصر ما چنين است، لذا جهانى و جاودانگى بودن اسلام ايجاب مىكند كه در مرحله بعد جانشينى براى آزادى بردگان ذكر شود به همين دليل در آيه بعد مىفرمايد:" و هر كس توانايى بر آزادى برده نداشته باشد دو ماه پى در پى قبل از آميزش جنسى روزه بگيرد" (فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيامُ شَهْرَيْنِ مُتَتابِعَيْنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَتَمَاسَّا).
و از آنجا كه بسيارى از مردم نيز قادر به انجام كفاره دوم يعنى دو ماه متوالى روزه نيستند، جانشين ديگرى براى آن ذكر كرده، مىفرمايد:" و هر- گاه كسى نتواند دو ماه متوالى روزه بگيرد شصت مسكين را اطعام كند" (فَمَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَإِطْعامُ سِتِّينَ مِسْكِيناً).
سپس در دنباله آيه بار ديگر به هدف اصلى اينگونه كفارات اشاره كرده مىافزايد:" اين براى آن است كه به خدا و رسولش ايمان بياوريد (ذلِكَ لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ).
در پايان آيه براى اينكه همه مسلمانان اين مساله را يك امر جدى تلقى كنند مىگويد:" اين احكام، حدود و مرزهاى الهى است، و كسانى كه با آن به مخالفت برخيزند و كافر شوند عذاب دردناكى دارند" (وَ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَ لِلْكافِرِينَ عَذابٌ أَلِيمٌ).
منبع: تفسير نمونه، ج۲۳، ص: ۴۱۰-۴۱۶
تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی ( آیه ۲)
مدت زمان: ۹ دقیقه
تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی ( آیه ۳)
مدت زمان: ۱۱ دقیقه
تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی ( آیه ۴)
مدت زمان: ۷ دقیقه
مجادله، آیه۱۲
يَأَيهّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِذَا نَاجَيْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُواْ بَينْيَدَىْ نجوَئكم صَدَقَةً ذَالِكَ خَير لَّكم وَ أَطْهَرُ فَإِن لَّمْ تجَِدُواْ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيم
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! هنگامى كه مىخواهيد با رسول خدا نجوا كنيد (و سخنان درگوشى بگوييد)، قبل از آن صدقهاى (در راه خدا) بدهيد؛ اين براى شما بهتر و پاكيزهتر است و اگر توانايى نداشته باشيد، خداوند غفور و رحيم است
نجوا
در بخشى از آيات گذشته سخن از مساله نجوى بود آيات مورد بحث ادامه و تكميلى است براى همان مطلب.
نخست مىفرمايد:" اى كسانى كه ايمان آوردهايد هنگامى كه مىخواهيد با رسول خدا نجوى كنيد پيش از آن صدقهاى در راه خدا بدهيد" (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا ناجَيْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْواكُمْ صَدَقَةً).
چنان كه در شان نزول- در آیات پیشین- گفتيم اين دستور به خاطر آن بود كه گروهى از مردم مخصوصا از اغنيا مرتبا مزاحم پيامبر ص مىشدند و با او نجوى مىكردند، كارى كه مايه اندوه ديگران، و يا كسب امتياز بى دليلى براى اينان بود، بعلاوه موجب تضييع اوقات گرانبهاى پيامبر ص مىشد، حكم فوق نازل گشت و آزمونى بود براى آنها و نيز كمكى به مستمندان و وسيله مؤثرى براى كم شدن اين مزاحمتها.
سپس مىافزايد:" اين براى شما بهتر و پاكيزهتر است" (ذلِكَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ أَطْهَرُ).
ولى از آنجا كه اگر وجوب صدقه قبل از نجوى عموميت مىداشت فقرا از طرح مسائل مهم يا نيازهاى خود در برابر پيامبر ص به صورت نجوى محروم مىشدند، در ذيل آيه حكم صدقه را از اين گروه برداشته مىفرمايد:
" اگر توانايى نداشته باشيد خداوند غفور و رحيم است" (فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ).
منبع: تفسير نمونه، ج۲۳، ص: ۴۴۸-۴۴۹
تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی
مدت زمان: ۸ دقیقه
حشر، آیه ۱
سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فىِ السَّمَاوَاتِ وَ مَا فىِ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الحكِيم
آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است، براى خدا تسبيح مىگويد؛ و او عزيز و حكيم است
تسبیح عمومی موجودات، نشانه عزت خدا
اين سوره با تسبيح و تنزيه خداوند و بيان عزت و حكمت او شروع مىشود، مىفرمايد:" آنچه در آسمانها و زمين است براى خدا تسبيح مىگويد، و او عزيز و حكيم است" (سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ).
و اين در حقيقت مقدمهاى است براى بيان سرگذشت يهود" بنى نضير" همانها كه در شناخت خدا و صفاتش گرفتار انواع انحرافات بودند، و همانها كه تكيه بر قدرت و عزت خويش مىكردند و در برابر پيامبر اسلام ص به توطئه برخاستند.
تسبيح عمومى موجودات زمين و آسمان اعم از فرشتگان و انسانها و حيوانات و گياهان و جمادات ممكن است با زبان قال باشد يا با زبان حال، چرا كه نظام شگفتانگيزى كه در آفرينش هر ذرهاى به كار رفته با زبان حال بيانگر علم و قدرت و عظمت و حكمت خدا است.
در قرآن، حدود ۸۵ بار واژه «تسبيح» بكار رفته است. در نماز نيز در حالات مختلف ركوع، سجود و قيام، موضوع تسبيح خدا به طور برجسته به چشم مىخورد.
تسبيح در لغت، به معناى شنا و حركت تند در آب و هوا است و در اصطلاح، منزّه دانستن خداوند از عيبها و سرعت در عبادت اوست.
خداوند داراى دو نوع صفات است: ثبوتيّه و سلبيّه؛ ثبوتيّه، كمالات خدا را بيان مىكند، مثل علم و قدرت، امّا سلبيّه، خداوند را از هرگونه عجز و جهل و نياز منزّه مىداند. تسبيح، نسبت به صفات سلبيّه است و حمد، نسبت به صفات ثبوتيّه.
منبع: تفسير نمونه، ج۲۳، ص: ۴۸۷- تفسير نور، ج۹، ص: ۵۳۳
تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی
مدت زمان: ۹ دقیقه
حشر، آیه ۲
هُوَ الَّذِى أَخْرَجَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مِن دِيَارِهِمْ لِأَوَّلِ الحشْرِ مَا ظَنَنتُمْ أَن يخرُجُواْ وَ ظَنُّواْ أَنَّهُم مَّانِعَتُهُمْ حُصُونهم مِّنَ اللَّهِ فَأَتَئهُمُ اللَّهُ مِنْ حَيْثُ لَمْ يحتَسِبُواْ وَ قَذَفَ فىِ قُلُوبهمُ الرُّعْبَ يخرِبُونَ بُيُوتهم بِأَيْدِيهِمْ وَ أَيْدِى الْمُؤْمِنِينَ فَاعْتَبرواْ يَأُوْلىِ الْأَبْصَار
او كسى است كه كافران اهل كتاب را در نخستين برخورد (با مسلمانان) از خانههايشان بيرون راند! گمان نمىكرديد آنان خارج شوند، و خودشان نيز گمان مىكردند كه دِژهاى محكمشان آنها را از عذاب الهى مانع مىشود؛ امّا خداوند از آنجا كه گمان نمىكردند به سراغشان آمد و در دلهايشان ترس و وحشت افكند، بگونهاى كه خانههاى خود را با دست خويش و با دست مؤمنان ويران مىكردند؛ پس عبرت بگيريد اى صاحبان چشم!
فروپاشی دژهای نظامی یهودیان، نشانه قدرت خدا
در آیه شریفه به داستان رانده شدن يهود بنى نضير از مدينه پرداخته مىفرمايد:" خداوند كسى است كه كافران اهل كتاب را در اولين اجتماع و برخورد با مسلمانان از خانههايشان بيرون كرد"! (هُوَ الَّذِي أَخْرَجَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ مِنْ دِيارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ).
سپس مىافزايد: شما هرگز گمان نمىكرديد كه آنها از اين ديار خارج شوند و آنها نيز گمان داشتند كه دژهاى محكمشان از شكست آنها و عذاب الهى مانع مىشود" (ما ظَنَنْتُمْ أَنْ يَخْرُجُوا وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ مانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللَّهِ).
آنها چنان مغرور و از خود راضى بودند كه تكيهگاهشان دژهاى نيرومند و قدرت ظاهريشان بود، اين تعبير آيه نشان مىدهد كه يهود بنى نضير در مدينه از امكانات وسيع و تجهيزات فراوانى بهرهمند بودند، به گونهاى كه نه خودشان باور مىكردند به اين آسانى مغلوب شوند و نه ديگران، ولى از آنجا كه خدا مىخواست به همه روشن سازد كه چيزى در برابر اراده او قدرت مقاومت ندارد حتى بدون آنكه جنگى رخ دهد آنها را از آن سرزمين بيرون راند! لذا در ادامه آيه مىفرمايد:" اما خداوند از آنجا كه گمان نمىكردند به سراغشان آمد، و در قلبشان وحشت و ترس افكند، به گونهاى كه خانههاى خود را با دست خويش و با دست مؤمنان ويران مىكردند" (فَأَتاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا وَ قَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ يُخْرِبُونَ بُيُوتَهُمْ بِأَيْدِيهِمْ وَ أَيْدِي الْمُؤْمِنِينَ).
در پايان آيه به عنوان يك نتيجهگيرى كلى مىفرمايد:" پس عبرت بگيريد اى صاحبان چشم"! (فَاعْتَبِرُوا يا أُولِي الْأَبْصارِ).
تعبير به" اولى الأبصار" (صاحبان چشم) اشاره به كسانى است كه حوادث را به خوبى مىبينند، و با چشم باز موشكافى مىكنند، و به عمق آن مىرسند.
(واژه" بصر" معمولا به عضو بينايى و" بصيرت" به درك و آگاهى درونى گفته مىشود).
در حقيقت" اولى الأبصار" كسانى هستند كه آمادگى گرفتن درسهاى عبرت دارند، لذا قرآن به آنها هشدار مىدهد كه از اين حادثه بهرهبردارى لازم كنيد.
شك نيست كه منظور از گرفتن" عبرت" اين است كه حوادث مشابه را كه از نظر حكم عقل يكسانند بر هم مقايسه كنند، مانند مقايسه حال كفار و پيمانشكنان ديگر بر يهود بنى نضير است.
منبع: تفسير نمونه، ج۲۳، ص: ۴۸۸-۴۹۱
تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی
مدت زمان: ۱۲ دقیقه
حشر، آیه ۷
مَّا أَفَاءَ اللَّهُ عَلىَ رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلله وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِى الْقُرْبىَ وَ الْيَتَامَى وَ الْمَسَاكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ كىَ لَا يَكُونَ دُولَةَ بَينْ الْأَغْنِيَاءِ مِنكُمْ وَ مَا ءَاتَئكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نهئكُمْ عَنْهُ فَانتَهُواْ وَ اتَّقُواْ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَاب
آنچه را خداوند از اهل اين آباديها به رسولش بازگرداند، از آن خدا و رسول و خويشاوندان او، و يتيمان و مستمندان و در راه ماندگان است، تا (اين اموال عظيم) در ميان ثروتمندان شما دست به دست نگردد! آنچه را رسول خدا براى شما آورده بگيريد (و اجرا كنيد)، و از آنچه نهى كرده خوددارى نماييد؛ و از (مخالفت) خدا بپرهيزيد كه خداوند كيفرش شديد است!
روش تقسیم غنایم جنگی
آيه، مصرف" فىء" را كه در آيه قبل آمده است به وضوح بيان مىكند و به صورت يك قاعده كلى مىفرمايد:" آنچه را خداوند از اهل اين آباديها به رسولش بازگردانده است از آن خدا، و رسول، و خويشاوندان او و يتيمان و مستمندان و در راه ماندگان است" (ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرى فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ).
يعنى اين همانند غنائم جنگهاى مسلحانه نيست كه تنها يك پنجم آن در اختيار پيامبر ص و ساير نيازمندان قرار گيرد، و چهار پنجم از آن جنگجويان باشد.
در اين آيه به طور كلى شش مصرف براى" فىء" ذكر شده:
۱۱- سهم خداوند، بديهى است خداوند مالك همه چيز است، و در عين حال به هيچ چيز نيازمند نيست، و اين يك نوع نسبت تشريفى است تا گروههاى ديگر كه بعد از آن ذكر شدهاند هيچ نوع احساس حقارت نكنند و سهم خود را همرديف سهم خدا محسوب دارند، و ذرهاى از شخصيت آنها در افكار عمومى كاسته شود.
۲- سهم پيامبر ص است كه طبعا نيازمنديهاى شخصى او و سپس نيازمنديهاى مقامى او و انتظاراتى را كه مردم از او دارند تامين مىكند.
۳- سهم ذوى القربى است كه بدون شك در اينجا منظور خويشاوندان پيامبر ص و بنى هاشم است كه از گرفتن زكات كه جزء اموال عمومى مسلمين است محرومند.
و اصولا معنى ندارد كه منظور خويشاوندان عموم مردم باشد چرا كه در اين صورت همه مسلمانان را بدون استثناء شامل مىشود، زيرا همه مردم خويشاوندان يكديگرند.
در اينكه آيا در ذوى القربى نياز و فقر شرط است يا نه در ميان مفسران گفتگو است هر چند با قرائنى كه در پايان اين آيه و آيه بعد است شرط بودن آن صحيحتر به نظر مىرسد.
۴ و ۵ و ۶- سهم يتيمان و مسكينان و در راه ماندگان است، در اينكه اين سه گروه تنها از بنى هاشم بايد باشند، يا عموم يتيمان و مستمندان و ابن السبيلها را شامل مىشود؟ در ميان مفسران گفتگو است.
سپس به فلسفه اين تقسيم حساب شده پرداخته، مىافزايد:" اين به خاطر آن است كه اين اموال عظيم دست به دست ميان ثروتمندان شما نگردد، و نيازمندان از آن محروم نشوند"! (كَيْ لا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِياءِ مِنْكُم)و در پايان آيه مىفرمايد:" آنچه را رسول خدا براى شما آورده است بگيريد، و اجرا كنيد، و آنچه را از آن نهى كرده از آن خوددارى نمائيد و تقواى الهى را پيشه كنيد كه خداوند شديد العقاب است" (وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقابِ).
اين جمله هر چند در ماجراى غنائم بنى نضير نازل شده، ولى محتواى آن يك حكم عمومى در تمام زمينهها و برنامههاى زندگى مسلمانها است، و سند روشنى است براى حجت بودن سنت پيامبر ص.
بر طبق اين اصل همه مسلمانان موظفند اوامر و نواهى پيامبر ص را به گوش جان بشنوند و اطاعت كنند، خواه در زمينه مسائل مربوط به حكومت اسلامى باشد، يا مسائل اقتصادى، و يا عبادى، و غير آن، به خصوص اينكه در ذيل آيه كسانى را كه مخالفت كنند به عذاب شديد تهديد كرده است
منبع: تفسير نمونه، ج۲۳، ص: ۵۰۴-۵۰۷
تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی
مدت زمان: ۸ دقیقه
در حال تکمیل فرایند بارگزاری ادامه مطلب ...