♦ جزء دهم ♦

 

انفال، آیه۴۱

بدانيد هر گونه غنيمتى به دست آوريد، خمس آن براى خدا، و براى پيامبر، و براى ذى القربى و يتيمان و مسكينان و واماندگان در راه (از آنها) است، اگر به خدا و آنچه بر بنده خود در روز جدايى حق از باطل، روز درگيرى دو گروه (باايمان و بى‏ايمان) [روز جنگ بدر] نازل كرديم، ايمان آورده‏ايد؛ و خداوند بر هر چيزى تواناست!

 

خمس

 

در آغاز اين سوره ديديم كه پاره‏اى از مسلمانان بعد از جنگ بدر بر سر تقسيم غنائم جنگى مشاجره كردند و خداوند براى ريشه كن ساختن ماده اختلاف غنائم را دربست در اختيار پيامبر گذاشت تا هر گونه صلاح مى‏داند آن را مصرف كند و پيامبر آنها را در ميان جنگجويان به طور مساوى تقسيم كرد.

اين آيه در حقيقت بازگشت به همان مسئله غنائم است به تناسب آياتى كه در باره جهاد، قبل از اين گفته شد، زيرا در چند آيه قبل اشارات مختلفى به موضوع جهاد گرديد و از آنجا كه جهاد غالبا با مسئله غنائم آميخته است تناسب با ذكر حكم غنائم دارد (بلكه چنان كه خواهيم گفت قرآن در اينجا حكم‏ را از مساله غنائم جنگى نيز فراتر برده و به همه در آمدها اشاره كرده است.) در آغاز آيه مى‏فرمايد:" بدانيد هر گونه غنيمتى نصيب شما مى‏شود يك پنجم آن، از آن خدا و پيامبر و ذى القربى (امامان اهل بيت) و يتيمان و مسكينان و واماندگان در راه (از خاندان پيامبر) مى‏باشد"

و براى تاكيد اضافه مى‏كند:" كه اگر شما به خدا و آنچه بر بنده خود در (روز جنگ بدر) روز جدايى حق از باطل، روزى كه دو گروه مؤمن و كافر در مقابل هم قرار گرفتند، نازل كرديم ايمان آورده‏ايد بايد به اين دستور عمل كنيد و در برابر آن تسليم باشيد"

و در پايان آيه اشاره به قدرت نامحدود الهى كرده مى‏گويد" و خدا بر همه چيز قادر است"

يعنى با اينكه در ميدان بدر از هر نظر شما در اقليت قرار داشتيد و دشمن ظاهرا از هر نظر برترى چشمگيرى داشت خداوند قادر توانا آنها را شكست داد و شما را يارى كرد تا پيروز شديد.

منبع: تفسير نمونه، ج‏۷، ص: ۱۷۲

تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی

 


 

انفال، آیه ۵۷

اگر آنها را در (ميدان) جنگ بيابى، آن چنان به آنها حمله كن كه جمعيّتهايى كه پشت سر آنها هستند، پراكنده شوند؛ شايد متذكّر گردند (و عبرت گيرند)!

 

 چگونگی برخورد با کافران

 

در اين آيات به گروه ديگرى از دشمنان اسلام كه اشاره مى‏كند.

در آیه شریفه طرز برخورد با " يهود" مدينه بودند كه در طول تاريخ پر ماجراى پيامبر ص ضربات سختى بر مسلمين وارد كردند با پيامبر ص پيمان بستند و پيمان خويش را ناجوانمردانه شكستند و سرانجام نتيجه دردناك آن را چشيدند؛ اين گروه پيمان‏شكن و بى ايمان و لجوج را چنين بيان مى‏كند كه:" اگر آنها را در ميدان جنگ بيابى و اسلحه به دست گيرند و در برابر تو بايستند آن چنان آنها را در هم بكوب كه جمعيتهايى كه در پشت سر آنها قرار دارند عبرت گيرند و پراكنده شوند و عرض اندام نكنند" (فَإِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِي الْحَرْبِ فَشَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ‏).

يعنى آن چنان به آنها حمله كن كه گروه‏هاى ديگر از دشمنان و پيمان‏شكنان متفرق گردند و فكر حمله را از سر بيرون كنند.

اين دستور به خاطر آن است كه دشمنان ديگر و حتى دشمنان آينده عبرت گيرند، و از دست زدن به جنگ خود دارى كنند، و همچنين آنها كه با مسلمانان پيمانى دارند و يا در آينده پيمانى خواهند بست از نقض پيمان خود دارى كنند" و شايد همگى متذكر شوند" (لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ‏).

تفسير نمونه، ج‏۷، ص: ۲۱۸-۲۱۷

تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی


 

انفال، آیه۶۱

و اگر تمايل به صلح نشان دهند، تو نيز از در صلح درآى؛ و بر خدا توكّل كن، كه او شنوا و داناست!

 

 صلح

 

آیات گذشته به قدر كافى هدف جهاد اسلامى را مشخص مى‏ساخت و این آيه شریفه، پيرامون صلح با دشمن بحث مى‏كند و اين حقيقت را روشن‏تر مى‏سازد، مى‏گويد" اگر آنها تمايل به صلح نشان دادند تو نيز دست آنها را عقب نزن و تمايل نشان ده"

و از آنجا كه به هنگام امضاى پيمان صلح غالبا افراد گرفتار ترديدها و دو دلى‏ها مى‏شوند به پيامبر دستور مى‏دهد در قبول پيشنهاد صلح ترديدى به خود راه مده و چنانچه شرائط آن منطقى و عاقلانه و عادلانه باشد آن را بپذير" و بر خدا توكل كن زيرا خداوند هم گفتگوهاى شما را مى‏شنود و هم از نيات شما آگاه است"

حضرت على عليه السلام به مالك اشتر مى‏نويسد: «لا تدفعنّ صُلحاً دعاك اليه عَدوّك و للّه فيه رضا فانّ فى الصلح دعة لجنودك و راحةً من همومك و أمناً لبلادك و لكن الحذَر كل الحذَر من عدوّك بعد صُلحِه، فان العدوّ ربّما قارب ليتغفّل» صلح پيشنهادى دشمن را رد مكن، ولى پس از صلح هوشيار باش و از نيرنگ دشمن برحذر باش، چون گاهى نزديكى دشمن، براى غافلگير كردن است! (نهج‏البلاغه، نامه ۵۳)

منبع: تفسير نمونه، ج‏۷، ص: ۲۳۰- تفسير نور، ج‏۳، ص: ۳۴۸

تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی


 

انفال، آیه۶۷

هيچ پيامبرى حق ندارد اسيرانى (از دشمن) بگيرد تا كاملًا بر آنها پيروز گردد (؛ و جاى پاى خود را در زمين محكم كند)! شما متاع ناپايدار دنيا را مى‏خواهيد؛ (و مايليد اسيران بيشترى بگيريد، و در برابر گرفتن فديه آزاد كنيد؛ ولى خداوند، سراى ديگر را (براى شما) مى‏خواهد؛ و خداوند قادر و حكيم است!

 

حکم اسیران جنگی

 

در آيات گذشته قسمت‏هاى مهمى از احكام جهاد و در گيرى با دشمنان بيان شد، در آيه مورد بحث با ذكر قسمتى از احكام اسراى جنگى اين بحث تكميل مى‏شود، زيرا جنگها معمولا با مساله گرفتن اسير توأمند، و طرز رفتار با اسراى جنگى از نظر جنبه‏هاى انسانى و هم چنين هدفهاى جهاد فوق العاده اهميت دارد.

نخستين مطلب مهمى را كه در اين زمينه بيان مى‏كند، اين است كه مى‏گويد:

" هيچ پيامبرى حق ندارد اسيران جنگى داشته باشد، تا به اندازه كافى جاى پاى خود را در زمين محكم كند و ضربه‏هاى كارى و اطمينان بخش بر پيكر دشمن وارد سازد"

آيه مورد بحث مسلمانان را توجه به يك نكته حساس جنگى مى‏دهد، و آن اينكه هيچگاه مسلمانان پيش از شكست كامل دشمن نبايد به فكر گرفتن اسير باشند، زيرا چنان كه از پاره‏اى از روايات استفاده مى‏شود، بعضى از مسلمانان تازه كار در ميدان" بدر" سعى داشتند دشمن را تا ممكن است اسير كنند، براى اينكه طبق معمول جنگهاى آن روز، پس از خاتمه جنگ، مبلغ قابل ملاحظه‏اى به نام" فديه" يا" فداء" مى‏گرفتند و اسيران را در مقابل آن آزاد مى‏كردند.

اين كار ممكن است بعضى از مواقع كار خوبى محسوب شود، ولى قبل از اطمينان كامل از شكست دشمن كار خطرناكى است، زيرا مشغول شدن به گرفتن اسيران و بستن دستهاى آنها و انتقال آنان به يك محل مناسب در بسيارى از اوقات جنگجويان را از اصل هدف جنگ باز مى‏دارد، و چه بسا به" دشمن زخم‏خورده" امكان مى‏دهد كه حملات خود را تشديد و جنگجويان را در هم بكوبند، همان گونه كه در حادثه جنگ احد توجه به جمع‏آورى غنائم گروهى از مسلمانان را به خود مشغول ساخت، و دشمن از فرصت استفاده كرد و ضربه نهايى خود را بر آنها وارد كرد! بنا بر اين گرفتن اسير تنها در صورتى مجاز است كه اطمينان كامل از پيروزى بر دشمن حاصل شود در غير اين صورت بايد با ضربات قاطع و كوبنده و پى در پى قدرت و نيروى دشمن مهاجم را از كار بياندازد. اما به محض حصول اطمينان از اين موضوع، هدف انسانى ايجاب مى‏كند كه دست از كشتن بردارند و به اسير كردن قناعت كنند.

اين دو نكته مهم" نظامى" و" انسانى" در آيه فوق در عبارت كوتاهى بيان شده است.

سپس آن گروه را كه بر خلاف اين دستور رفتار كردند مورد ملامت قرار داده و مى‏گويد:" شما تنها به فكر جنبه‏هاى مادى هستيد و متاع ناپايدار دنيا را مى‏خواهيد، در حالى كه خداوند سراى جاويدان و سعادت هميشگى را براى شما ميخواهد.

و در پايان آيه مى‏فرمايد دستور فوق در واقع آميخته‏ اى از" عزت و پيروزى و" حكمت و تدبير" است، چون از ناحيه خداوند صادر شده" و خداوند عزيز و حكيم است"

منبع: تفسير نمونه، ج‏۷، ص: ۲۴۵- ۲۴۴

تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی


 

انفال، آیه۶۹

از آنچه به غنيمت گرفته‏ايد، حلال و پاكيزه بخوريد؛ و از خدا بپرهيزيد؛ خداوند آمرزنده و مهربان است!

 

 شراکت تمام رزمندگان در غنائم به دست آمده

 

در آيه اشاره به يكى ديگر از احكام اسيران جنگى و آن مساله گرفتن" فداء" شده است و به مسلمانان اجازه مى‏دهد كه از اين غنيمت جنگى (يعنى مبلغى را كه در برابر آزادى اسيران مى‏گرفتند) استفاده كنند و مى‏گويد:

" از آنچه به غنيمت گرفته‏ايد، حلال و پاكيزه بخوريد و بهره گيريد"

اين جمله ممكن است معنى وسيعى داشته باشد، و علاوه بر موضوع" فداء" ساير غنائم را نيز شامل شود.

سپس به آنها دستور مى‏دهد كه" تقوى را پيشه كنيد و از مخالفت فرمان خدا بپرهيزيد".

اشاره به اينكه مباح بودن اينگونه غنائم نبايد سبب شود كه هدف مجاهدين در ميدان جهاد جمع غنيمت و يا گرفتن اسير به خاطر" فداء" باشد.

و اگر در گذشته چنين نيات زشتى در دل داشتند، بيرون كنند، و نسبت‏ به گذشته وعده عفو و آمرزش مى‏دهد و مى‏گويد:" خداوند غفور و رحيم است"

منبع: تفسير نمونه، ج‏۷، ص: ۲۵۰

تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی


 

انفال، آیه۷۲

كسانى كه ايمان آوردند و هجرت نمودند و با اموال و جانهاى خود در راه خدا جهاد كردند، و آنها كه پناه دادند و يارى نمودند، آنها ياران يكديگرند؛ و آنها كه ايمان آوردند و مهاجرت نكردند، هيچ گونه ولايت [دوستى و تعهّدى‏] در برابر آنها نداريد تا هجرت كنند! و (تنها) اگر در (حفظ) دين (خود) از شما يارى طلبند، بر شماست كه آنها را يارى كنيد، جز بر ضدّ گروهى كه ميان شما و آنها، پيمان (ترك مخاصمه) است؛ و خداوند به آنچه عمل مى‏كنيد، بيناست!

 

احکام جهاد

 

آیه شریفه كه آخرين فصل سوره انفال است بحثى را در باره" مهاجرين" و" انصار" و گروه‏هاى ديگر مسلمين و ارزش وجودى هر يك از آنان، مطرح كرده و بحثهاى گذشته پيرامون جهاد و مجاهدان را بدين وسيله تكميل مى‏كند.

به تعبير ديگر در اين آيات پایانی نظام جامعه اسلامى از نظر پيوندهاى مختلف بيان شده است، زيرا برنامه" جنگ" و" صلح" مانند ساير برنامه‏هاى عمومى بدون در نظر گرفتن يك پيوند صحيح اجتماعى ممكن نيست.

در نخستين آيه مورد بحث مى‏گويد:" كسانى كه ايمان آوردند و مهاجرت كردند و با اموال و جانهاى خود در راه خدا جهاد نمودند و كسانى كه پناه دادند و يارى كردند اولياء و هم پيمان و مدافعان يكديگرند"

در اين قسمت از آيه اشاره بدو گروه، يعنى مؤمنانى كه در مكه ايمان آورده بودند و پس از آن به مدينه هجرت كردند، و مؤمنانى كه در مدينه به پيامبر ايمان آوردند و به يارى و حمايت او و مهاجران برخاستند، و آنها را اولياء و حاميان و متعهدان در برابر يكديگر معرفى مى‏كند.

جالب توجه اينكه براى گروه نخست چهار صفت بيان كرده اول ايمان، دوم هجرت، و سوم جهاد مالى و اقتصادى (از طريق صرف نظر كردن از اموال خود در مكه و يا صرف كردن از اموال خويش در غزوه بدر و مانند آن) و چهارم جهاد با خون و جان خويش در راه خدا و در مورد" انصار" دو صفت ذكر شده نخست" ايواء" (پناه دادن) دوم يارى كردن و با ذكر جمله" بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ‏" همه را در برابر يكديگر متعهد و مسئول مى‏داند.

در حقيقت اين دو گروه در بافت جامعه اسلامى يكى به منزله" تار" و ديگرى به منزله" پود" بود و هيچكدام از ديگرى بى نياز نبود.

سپس به گروه سوم اشاره كرده، مى‏گويد:" آنها كه ايمان آوردند و مهاجرت نكردند و به جامعه نوين شما نپيوستند هيچگونه ولايت و تعهد و مسئوليتى در برابر آنها نداريد تا اقدام به هجرت كنند"

و در جمله بعد تنها يك نوع حمايت و مسئوليت را استثنا كرده و آن را در باره اين گروه اثبات مى‏كند و مى‏گويد:" هر گاه اين گروه (مؤمنان غير مهاجر) از شما بخاطر حفظ دين و آئينشان يارى بطلبند (يعنى تحت فشار شديد دشمنان قرار گيرند) بر شما لازم است كه بيارى آنها بشتابيد

" مگر زمانى كه مخالفان آنها جمعيتى باشند كه ميان شما و آنان پيمان ترك مخاصمه بسته شده" (إِلَّا عَلى‏ قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ مِيثاقٌ‏) و به تعبير ديگر لزوم دفاع از آنان در صورتى است كه در برابر دشمنان مشترك قرار گيرند اما اگر در برابر كفارى كه با شما پيمان بسته‏اند واقع شوند احترام به پيمان از دفاع از اين گروه بيحال لازمتر است!.

و در پايان آيه براى رعايت حدود اين مسئوليتها و دقت در انجام اين مقررات مى‏گويد" و خداوند به آنچه انجام مى‏دهيد بصير و بينا است" (وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ) همه اعمال شما را مى‏بيند و از تلاشها و كوششها و مجاهدتها و احساس مسئوليتها آگاه است، همچنين از بى اعتنايى و سستى و تنبلى و عدم احساس مسئوليت در برابر اين وظائف بزرگ با خبر مى‏باشد!.

منبع: تفسير نمونه، ج‏۷، ص: ۲۵۷-۲۵۶

تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی

 


توبه، آیه۱-۴

(اين، اعلام) بيزارى از سوى خدا و پيامبر او، به كسانى از مشركان است كه با آنها عهد بسته‏ايد! (۱)

با اين حال، چهار ماه (مهلت داريد كه آزادانه) در زمين سير كنيد (و هر جا مى‏خواهيد برويد، و بينديشيد)! و بدانيد شما نمى‏توانيد خدا را ناتوان سازيد، (و از قدرت او فرار كنيد! و بدانيد) خداوند خواركننده كافران است! (۲)

و اين، اعلامى است از ناحيه خدا و پيامبرش به (عموم) مردم در روز حج اكبر [روز عيد قربان‏] كه: خداوند و پيامبرش از مشركان بيزارند! با اين حال، اگر توبه كنيد، براى شما بهتر است! و اگر سرپيچى نماييد، بدانيد شما نمى‏توانيد خدا را ناتوان سازيد (و از قلمرو قدرتش خارج شويد)! و كافران را به مجازات دردناك بشارت ده! (۳)

مگر كسانى از مشركان كه با آنها عهد بستيد، و چيزى از آن را در حقّ شما فروگذار نكردند، و احدى را بر ضدّ شما تقويت ننمودند؛ پيمان آنها را تا پايان مدّتشان محترم بشمريد؛ زيرا خداوند پرهيزگاران را دوست دارد! (۴)

 

 اعلام برائت از مشرکان

 

در محيط دعوت اسلام گروه‏هاى مختلفى وجود داشتند، كه پيامبر ص با هر يك از آنها طبق موضع‏گيريهايشان رفتار مى‏كرد:

گروهى با پيامبر ص هيچ گونه پيمانى نداشتند، و پيامبر ص در مقابل آنها نيز هيچ گونه تعهدى نداشت.

گروه‏هاى ديگرى در" حديبيه" و مانند آن پيمان ترك مخاصمه با رسول خدا ص بسته بودند اين پيمانها بعضى داراى مدت معين بود، و بعضى مدتى نداشت.

در اين ميان بعضى از طوائفى كه با پيامبر ص پيمان بسته بودند، يك جانبه و بدون هيچ مجوزى پيمانشان را به خاطر همكارى آشكار با دشمنان اسلام شكستند، و يا در صدد از ميان بردن رسول خدا ص بر آمدند، همانند يهود" بنى نضير" و" بنى قريظه"، پيامبر ص هم در مقابل آنها شدت عمل به خرج داد، و همه را از مدينه طرد كرد، ولى قسمتى از پيمانها هنوز به قوت خود باقى بود، اعم از پيمانهاى مدت‏دار و بدون مدت.

آيه اول مورد بحث به تمام مشركان (بت پرستان) اعلام مى‏كند كه:

هر گونه پيمانى با مسلمانان داشته‏اند، لغو خواهد شد، و مى‏گويد" اين اعلام برائت و بيزارى خداوند و پيامبرش از مشركانى كه با آنها عهد بسته‏ايد، ميباشد".

(بَراءَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى الَّذِينَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ‏). سپس براى آنها يك مهلت چهارماهه قائل مى‏شود، كه در اين مدت بيانديشند، و وضع خود را روشن سازند، و پس از انقضاى چهار ماه يا بايد دست از آئين بت پرستى بكشند و يا آماده پيكار گردند، و مى‏گويد:" چهار ماه در زمين آزادانه به هر كجا مى‏خواهيد برويد" (ولى بعد از چهار ماه وضع دگرگون خواهد شد) (فَسِيحُوا فِي الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ) " اما بدانيد كه شما نمى‏توانيد خداوند را ناتوان سازيد، و از قلمرو قدرت او بيرون رويد" (وَ اعْلَمُوا أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللَّهِ‏).

" و نيز بدانيد كه خداوند كافران مشرك و بت‏پرست را سرانجام خوار و رسوا خواهد ساخت".

در آيات سوم و چهارم، بار ديگر موضوع الغاى پيمانهاى مشركان با تاكيد بيشترى عنوان شده است و حتى تاريخ اعلام آن را تعيين مى‏كند و مى‏گويد:" اين اعلامى است از طرف خدا و پيامبرش به عموم مردم در روز حج اكبر كه خداوند و فرستاده او از مشركان بيزارند" (وَ أَذانٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الْأَكْبَرِ أَنَّ اللَّهَ بَرِي‏ءٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ وَ رَسُولُهُ‏) در حقيقت خداوند مى‏خواهد با اين اعلام عمومى در سرزمين مكه و آنهم در آن روز بزرگ راههاى بهانه‏جويى دشمن را ببندد و زبان بدگويان و مفسده جويان را قطع كند، تا نگويند ما را غافلگير ساختند و ناجوانمردانه به ما حمله كردند.

سپس روى سخن را به خود مشركان كرده و از طريق تشويق و تهديد براى هدايت آنها كوشش مى‏كند، نخست مى‏گويد:" اگر توبه كنيد و به سوى خدا باز گرديد و دست از آئين بت پرستى برداريد به نفع شما است"

يعنى قبول آئين توحيد به نفع شما و جامعه شما و دنيا و آخرت خودتان‏ است و اگر نيك بينديشيد همه نابسامانيهايتان در پرتو آن، سامان مى‏يابد، نه اينكه سودى براى خدا و پيامبر در بر داشته باشد.

بعد به مخالفان متعصب و لجوج هشدار مى‏دهد كه" اگر از اين فرمان كه ضامن سعادت خودتان است سرپيچى كنيد بدانيد هرگز نمى‏توانيد خداوند را ناتوان سازيد و از قلمرو قدرت او بيرون رويد"

و در پايان اين آيه به كسانى كه با سرسختى مقاومت مى‏كنند اعلام خطر مى‏نمايد و مى‏گويد:" كافران بت‏پرست را به عذاب دردناك بشارت ده"

از آ«جاکه اين الغاى يك جانبه پيمانهاى مشركان مخصوص كسانى بود كه نشانه‏هايى بر آمادگى براى پيمان شكنى از آنها ظاهر شده بود، لذا در آيه بعد يك گروه را استثنا كرده، مى‏گويد:" مگر آن دسته از مشركين كه با آنها پيمان بسته‏ايد و هيچگاه بر خلاف شرائط پيمان گام برنداشتند و كم و كسرى در آن ايجاد نكردند، و نه احدى را بر ضد شما تقويت نمودند"

" در مورد اين گروه تا پايان مدت بعهد و پيمانشان وفادار باشيد"

" زيرا خداوند پرهيزكاران و آنها را كه از هر گونه پيمان شكنى و و تجاوز اجتناب مى‏كنند دوست مى‏دارد"

منبع: تفسير نمونه، ج‏۷، ص: ۲۸۷- ۲۸۲

 

تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی

تفسیر آیه ۱

تفسیر آیه ۲

تفسیر آیه ۳

تفسیر آیه ۴


توبه، آیه۱۹

آيا سيراب كردن حجاج، و آباد ساختن مسجد الحرام را، همانند (عمل) كسى قرار داديد كه به خدا و روز قيامت ايمان آورده، و در راه او جهاد كرده است؟! (اين دو،) نزد خدا مساوى نيستند! و خداوند گروه ظالمان را هدايت نمى‏كند!

 

سقایه الحاج

 

آيا سيراب كردن حاجيان خانه خدا و عمران مسجد الحرام را همانند كار كسى قرار داديد كه ايمان به خدا و روز قيامت دارد و در راه خدا جهاد كرده است اين دو هيچگاه در نزد خدا يكسان نيستند و خداوند جمعيت ستمكار را هدايت نمى‏كند"

" سقاية" هم مصدر است به معنى آب دادن و هم به معنى" وسيله" و" پيمانه" اى است كه با آن آب مى‏دهند (همانگونه كه در آيه ۷۰ سوره يوسف آمده است) و هم به معنى ظرف بزرگ يا حوضى است كه آب در آن مى‏ريزند، در مسجد الحرام در ميان چشمه زمزم و خانه كعبه محلى وجود دارد كه به نام" سقاية العباس" معروف است، گويا در آنجا ظرف بزرگى مى‏گذاردند كه حاجيان از آن آب بر مى‏داشتند.

از تواريخ چنين بر مى‏آيد كه قبل از اسلام منصب" سقاية الحاج" در رديف منصب كليد دارى خانه كعبه و از مهم‏ترين مناصب محسوب مى‏شد.

ضرورت و نياز شديد حجاج در ايام حج به آب آن هم در آن سرزمين خشك و سوزان و كم آب كه غالب ايام سال هوا گرم است به اين موضوع (سقايت حاج) اهميت خاصى مى‏داد، و كسى كه سرپرست اين مقام بود، از موقعيت ويژه‏اى طبعا برخوردار مى‏شد چرا كه خدمت او به حجاج يك خدمت حياتى به‏شمار مى‏رفت.

هم چنين" كليد دارى" و عمران و آبادى مسجد الحرام كه مقدس‏ترين و بزرگ‏ترين كانون مذهبى حتى در زمان جاهليت محسوب مى‏شد، احترام فوق العاده‏اى براى شخص يا اشخاصى كه متصدى آن بودند، بر مى‏انگيخت.

با همه اينها قرآن مجيد مى‏گويد ايمان بخدا و جهاد در راه او از تمام اين كارها برتر و بالاتر است!*** در آيه بعد به عنوان تاكيد و توضيح مى‏فرمايد" كسانى كه ايمان آوردند، و هجرت نمودند، و در راه خدا با مال و جان خود جهاد كردند، اينها در پيشگاه خداوند مقامى برتر و بزرگ‏تر دارند"

" و اينها به افتخار بزرگى نائل شده‏اند".

منبع: تفسير نمونه، ج‏۷، ص: ۳۲۳-۳۲۴

 

تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی


توبه، آیه۲۸

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! مشركان ناپاكند؛ پس نبايد بعد از امسال، نزديك مسجد الحرام شوند! و اگر از فقر مى‏ترسيد، خداوند هر گاه بخواهد، شما را به كرمش بى‏نياز مى‏سازد؛ (و از راه ديگر جبران مى‏كند؛) خداوند دانا و حكيم است.

 

 نجاست مشرکان

 

يكى از فرمانهاى چهارگانه‏اى كه على ع در مراسم حج سال نهم هجرت، به مردم مكه ابلاغ كرد اين بود كه از سال آينده هيچ يك از مشركان حق ورود به مسجد الحرام و طواف خانه كعبه را ندارد، آيه فوق اشاره به اين موضوع و فلسفه آن است.

نخست مى‏گويد:" اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد مشركان آلوده و ناپاكند، بنا بر اين نبايد بعد از امسال نزديك مسجد الحرام شوند"

سپس در پاسخ افراد كوته‏بينى كه اظهار مى‏داشتند اگر پاى مشركان از مسجد الحرام قطع شود، كسب و كار و تجارت ما از رونق مى‏افتد، و فقير و بيچاره خواهيم شد، مى‏گويد:" و اگر از فقر و احتياج مى‏ترسيد، به زودى خداوند اگر بخواهد از فضلش شما را بى نياز مى‏سازد" (وَ إِنْ خِفْتُمْ عَيْلَةً فَسَوْفَ يُغْنِيكُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ إِنْ شاءَ) همانگونه كه به عالى‏ترين وجهى بى نياز ساخت، و با گسترش اسلام در عصر پيامبر ص سيل زائران خانه خدا به سوى مكه به حركت در آمد، و اين موضوع تا به امروز ادامه دارد، و مكه كه از نظر جغرافيايى در مناسب‏ترين شرايط قرار دارد، و در ميان يك مشت كوه‏هاى خشك و سنگلاخهاى بى آب و علف است، به صورت يك شهر بسيار آباد و يك كانون مهم داد و ستد و تجارت درآمده است.

و در پايان آيه اضافه مى‏كند:" خداوند عليم و حكيم است"

و هر دستورى مى‏دهد بر طبق حكمت است و از نتايج آينده آن كاملا آگاه‏ و با خبر مى‏باشد.

 

منبع: تفسير نمونه، ج‏۷، ص: ۳۵۰

 

تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی


 

 

توبه، آیه۲۹

با كسانى از اهل كتاب كه نه به خدا، و نه به روز جزا ايمان دارند، و نه آنچه را خدا و رسولش تحريم كرده حرام مى‏شمرند، و نه آيين حق را مى‏پذيرند، پيكار كنيد تا زمانى كه با خضوع و تسليم، جزيه را به دست خود بپردازند

 

 جزیه

 

در آيات گذشته سخن از وظيفه مسلمانان در برابر" بت پرستان" بود، آيه مورد بحث و آيات آينده تكليف مسلمين را با" اهل كتاب" روشن مى‏سازد.

در اين آيات در حقيقت اسلام براى آنها يك سلسله احكام حد وسط ميان" مسلمين" و" مشركين" قائل شده است، زيرا اهل كتاب از نظر پيروى از يك دين آسمانى شباهتى با مسلمانان دارند، ولى از جهتى نيز شبيه به مشركان هستند، به همين دليل اجازه كشتن آنها را نمى‏دهد در حالى كه اين اجازه را در باره بت پرستانى كه مقاومت به خرج مى‏دادند، مى‏داد، زيرا برنامه، برنامه ريشه كن ساختن بت پرستى از روى كره زمين بوده است.

ولى در صورتى اجازه كنار آمدن با اهل كتاب را مى‏دهد كه آنها حاضر شوند به صورت يك اقليت سالم مذهبى با مسلمانان زندگى مسالمت‏آميز داشته باشند، اسلام را محترم بشمرند و دست به تحريكات بر ضد مسلمانان و تبليغات مخالف اسلام نزنند، و يكى ديگر از نشانه‏هاى تسليم آنها در برابر اين نوع همزيستى مسالمت‏آميز آن است كه" جزيه" را كه يك نوع ماليات سرانه است، بپذيرند و هر ساله مبلغى مختصر كه حدود و شرايط آن در بحثهاى آينده به خواست خدا مشخص خواهد شد، تحت اين عنوان به حكومت اسلامى بپردازند.

در غير اين صورت اجازه مبارزه و پيكار با آنها را صادر مى‏كند، دليل اين شدت عمل را در لابلاى سه جمله در آيه مورد بحث روشن مى‏سازد.

نخست مى‏گويد:" با كسانى كه ايمان به خدا و روز قيامت ندارند، پيكار كنيد"

سپس به دومين صفت آنها اشاره مى‏كند كه آنها در برابر محرمات الهى تسليم نيستند، و آنچه را كه خدا و پيامبرش تحريم كرده، حرام نميشمرند

به سومين صفت آنها اشاره كرده، مى‏گويد: آنها به طور كلى آئين حق را قبول ندارند"

پس از ذكر اين اوصاف سه‏گانه كه در حقيقت مجوز مبارزه با آنها است مى‏گويد:" اين حكم در باره آنها است كه اهل كتابند"

بعد تفاوتى را كه آنها با مشركان و بت پرستان دارند در ضمن يك جمله بيان كرده و مى‏گويد" اين مبارزه تا زمانى خواهد بود كه" جزيه" را بپردازند در حالى كه تسليم باشند"

" جزية" از ماده" جزاء" به معنى مالى است كه از غير مسلمانان كه در پناه حكومت اسلامى قرار مى‏گيرند گرفته مى‏شود و اين نامگذارى به خاطر آن است كه آن را به عنوان" جزاء در برابر حفظ مال و جانشان" به حكومت اسلامى مى‏پردازند. (اين مطلبى است كه از سخنان راغب در كتاب مفردات استفاده مى‏شود)" صاغر" از ماده" صغر" (بر وزن پسر) به معنى كسى است كه به كوچكى راضى شود و منظور از آن در آيه فوق آن است كه پرداختن جزيه بايد به عنوان خضوع در برابر آئين اسلام و قرآن بوده باشد، و به تعبير ديگر نشانه‏اى براى همزيستى مسالمت‏آميز و قبول موقعيت يك اقليت سالم و محترم در برابر اكثريت حاكم بوده باشد.

منبع: تفسير نمونه، ج‏۷، ص: ۳۵۰- ۳۵۴

تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی

 


 

توبه، آیه۴۰

اگر او را يارى نكنيد، خداوند او را يارى كرد؛ (و در مشكلترين ساعات، او را تنها نگذاشت؛) آن هنگام كه كافران او را (از مكّه) بيرون كردند، در حالى كه دوّمين نفر بود (و يك نفر بيشتر همراه نداشت)؛ در آن هنگام كه آن دو در غار بودند، و او به همراه خود مى‏گفت: «غم مخور، خدا با ماست!» در اين موقع، خداوند سكينه (و آرامش) خود را بر او فرستاد؛ و با لشكرهايى كه مشاهده نمى‏كرديد، او را تقويت نمود؛ و گفتار (و هدف) كافران را پايين قرار داد، (و آنها را با شكست مواجه ساخت؛) و سخن خدا (و آيين او)، بالا (و پيروز) است؛ و خداوند عزيز و حكيم است!

 

 لا تحزن

 

در آيات گذشته روى مساله جهاد در برابر دشمن از چند راه تاكيد شده بود، از جمله اين كه گمان نكنيد اگر شما خود را از جهاد و يارى پيامبر كنار بكشيد كار او و اسلام زمين مى‏ماند.

آيه مورد بحث اين موضوع را تعقيب كرده، مى‏گويد:" اگر او را يارى‏ نكنيد خدايى كه در سختترين حالات و پيچيده‏ترين شرائط او را به شكل معجز آسايى يارى كرد قادر است باز از او حمايت كند" (إِلَّا تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ‏)و آن زمانى بود كه مشركان" مكه" توطئه خطرناكى براى نابود كردن پيامبر چيده بودند و همانگونه كه در ذيل آيه ۳۰ سوره" انفال" شرح آن گذشت تصميم نهايى پس از مقدمات مفصلى بر اين قرار گرفت كه عده زيادى شمشير زن از قبائل مختلف عرب خانه پيامبر ص را شبانه در حلقه محاصره قرار دهند و صبحگاهان دسته جمعى به او حمله كنند و او را در بسترش از دم شمشيرها بگذرانند.

پيامبر ص كه به فرمان خدا از اين جريان آگاه شده بود آماده بيرون رفتن از" مكه" و هجرت به" مدينه" شد، اما نخست براى اين كه كفار قريش به او دست نيابند به" غار ثور" كه در جنوب مكه قرار داشت و در جهت مخالف جاده مدينه بود پناه برد در اين سفر" ابو بكر" نيز همراه پيامبر ص بود.

دشمنان كوشش فراوانى براى يافتن پيامبر كردند ولى مايوس و نوميد بازگشتند و پيامبر ص پس از سه شبانه روز توقف در" غار" و اطمينان از بازگشت دشمن، شبانه از بيراهه به سوى مدينه حركت كرد، و بعد از چندين شبانه روز سالم به مدينه رسيد و فصل نوينى در تاريخ اسلام آغاز شد.

آيه فوق اشاره به يكى از حساسترين لحظات اين سفر تاريخى كرده مى‏گويد" خداوند پيامبرش را يارى كرد، در آن هنگام كه كافران او را بيرون كردند"

البته قصد كفار بيرون كردن او از" مكه" نبود، بلكه تصميم به كشتن او داشتند، ولى چون نتيجه كارشان بيرون رفتن پيامبر ص از مكه شد اين نسبت به آنها داده شده است.

سپس مى‏گويد:" اين در حالى بود كه او دومين نفر بود" (ثانِيَ اثْنَيْنِ‏) اشاره به اينكه جز يك نفر همراه او نبود و اين نهايت تنهايى او را در اين سفر پر خطر نشان مى‏دهد و همسفر او ابو بكر بود.

" به هنگامى كه دو نفر به غار، يعنى" غار ثور" پناه بردند"

در آن موقع ترس و وحشت، يار و همسفر پيامبر را فرا گرفت و پيامبر او را دلدارى داد" و گفت: غم مخور خدا با ما است"

" در اين هنگام خداوند روح آرامش و اطمينان را كه در لحظات حساس و پر خطر بر پيامبرش نازل مى‏كرد بر او فرستاد"

" و او را با لشكرهايى كه نمى‏توانستيد آنها را مشاهده كنيد، يارى كرد"

اين نيروهاى غيبى ممكن است اشاره به فرشتگانى باشد كه حافظ پيامبر در اين سفر پر خوف و خطر بودند، و يا آنها كه در ميدان جنگ" بدر" و" حنين" و مانند آن به يارى او شتافتند.

" و سرانجام برنامه و هدف و مكتب كفار را پائين قرار داد و برنامه و گفتار الهى در بالا قرار گرفت" (وَ جَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُوا السُّفْلى‏ وَ كَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيا) اشاره به اينكه توطئه‏هاى آنها در هم شكست، آئين خرافيشان در هم پيچيده‏ شد، و نور خدا همه جا آشكار گشت و پيروزى در تمام جهات نصيب پيامبر ص اسلام شد.

چرا چنين نشود در حالى كه" خداوند هم قادر است و هم حكيم و دانا"، با حكمتش راههاى پيروزى را به پيامبرش نشان مى‏دهد و با قدرتش او را يارى مى‏كند."

منبع: تفسير نمونه، ج‏۷، ص: ۴۱۹-۴۲۱

 

تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی


 

توبه، آیه۶۱

از آنها كسانى هستند كه پيامبر را آزار مى‏دهند و مى‏گويند: «او آدم خوش‏باورى است!» بگو: «خوش‏باور بودن او به نفع شماست! (ولى بدانيد) او به خدا ايمان دارد؛ و (تنها) مؤمنان را تصديق مى‏كند؛ و رحمت است براى كسانى از شما كه ايمان آورده‏اند!» و آنها كه رسول خدا را آزار مى‏دهند، عذاب دردناكى دارند!

 

 إذن

 

در اين آيه همانگونه كه از مضمون آن استفاده مى‏شود سخن از فرد يا افرادى در ميان است كه پيامبر ص را با گفته‏هاى خود آزار مى‏دادند و مى‏گفتند" او انسان خوش‏باور، و دهن‏بينى است"

" اذن" در اصل به معنى گوش است، ولى به اشخاصى كه زياد به حرف مردم گوش مى‏دهند، و به اصطلاح" گوشى" هستند نيز اين كلمه اطلاق مى‏شود.

آنها در حقيقت يكى از نقاط قوت پيامبر ص را كه وجود آن در يك رهبر كاملا لازم است، به عنوان نقطه ضعف نشان مى‏دادند و از اين واقعيت غافل بودند كه يك رهبر محبوب، بايد نهايت لطف و محبت را نشان دهد، و حتى الامكان عذرهاى مردم را بپذيرد، و در مورد عيوب آنها پرده‏درى نكند (مگر در آنجا كه اين كار موجب سوء استفاده شود).

لذا قرآن بلافاصله اضافه مى‏كند كه:" به آنها بگو اگر پيامبر گوش به سخنان شما فرا مى‏دهد، و عذرتان را مى‏پذيرد، و به گمان شما يك آدم گوشى است اين به نفع شما است"!

زيرا از اين طريق آبروى شما را حفظ كرده، و شخصيتتان را خرد نمى‏كند عواطف شما را جريحه‏دار نمى‏سازد، و براى حفظ محبت و اتحاد و وحدت شما از اين طريق كوشش مى‏كند، در حالى كه اگر او فورا پرده‏ها را بالا مى‏زد، و دروغگويان را رسوا مى‏كرد، دردسر فراوانى براى شما فراهم مى‏آمد، علاوه بر اينكه آبروى عده‏اى به سرعت از بين مى‏رفت، راه بازگشت و توبه بر آنها بسته مى‏شد، و افراد آلوده‏اى كه قابل هدايت بودند در صف بدكاران جاى مى‏گرفتند و از اطراف پيامبر ص دور مى‏شدند.

يك رهبر مهربان و دلسوز، و در عين حال پخته و دانا، بايد همه چيز را بفهمد، ولى بايد بسيارى از آنها را به روى خود نياورد، تا آنها كه شايسته تربيتند، تربيت شوند و از مكتب او فرار نكنند و اسرار مردم از پرده برون نيفتد.

اين احتمال نيز در معنى آيه وجود دارد كه خداوند در پاسخ عيبجويان مى‏گويد:" چنان نيست كه او گوش به همه سخنان فرا، دهد، بلكه او گوش به سخنانى مى‏دهد كه به سود و نفع شما است، يعنى وحى الهى را مى‏شنود، پيشنهاد مفيد را استماع مى‏كند و عذرخواهى افراد را در مواردى كه به نفع آنها و جامعه است مى‏پذيرد"

سپس براى اينكه عيبجويان از اين سخن سوء استفاده نكنند، و آن را دستاويز قرار ندهند، چنين اضافه مى‏كند:" او به خدا و فرمانهاى او ايمان دارد، و به سخنان مؤمنان راستين گوش فرا مى‏دهد، و آن را مى‏پذيرد و به آن ترتيب اثر مى‏دهد"

يعنى در واقع پيامبر ص دو گونه برنامه دارد: يكى برنامه حفظ ظاهر و جلوگيرى از پرده‏درى، و ديگرى در مرحله عمل، در مرحله اول به سخنان همه گوش فرا مى‏دهد، و ظاهرا انكار نمى‏كند، ولى در مقام عمل تنها توجه او به فرمانهاى خدا و پيشنهادها و سخنان مؤمنان راستين است، و يك رهبر واقع‏بين بايد چنين باشد، و تامين منافع جامعه جز از اين راه ممكن نيست لذا بلافاصله‏ مى‏فرمايد:" او رحمت براى مؤمنان شما است"

در مورد پيامبر ص او بالقوه براى همه جهانيان مايه رحمت است، ولى بالفعل مخصوص مومنان مى‏باشد.

تنها چيزى كه در اينجا باقى مى‏ماند اين است كه نبايد آنها كه پيامبر ع را با اين سخنان خود ناراحت مى‏كنند و از او عيبجويى مى‏نمايند، تصور كنند كه بدون مجازات خواهند ماند، درست است كه پيامبر ص در برابر آنها وظيفه‏اى دارد كه با بزرگوارى و وسعت روح خود با آنان روبرو شود، و از رسوا ساختنشان خود دارى كند، ولى مفهوم اين سخن چنين نيست كه آنها در اين اعمال خود بدون كيفر خواهند ماند، لذا در پايان آيه مى‏فرمايد:" آنها كه رسول خدا ص را آزار مى‏رسانند عذابى دردناك دارند"

منبع: تفسير نمونه، ج‏۸، ص: ۱۸-۱۵

 

تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی


 

توبه، آیه۹۱

بر ضعيفان و بيماران و آنها كه وسيله‏اى براى انفاق (در راه جهاد) ندارند، ايرادى نيست (كه در ميدان جنگ شركت نجويند،) هر گاه براى خدا و رسولش خيرخواهى كنند (؛ و از آنچه در توان دارند، مضايقه ننمايند). بر نيكوكاران راه مؤاخذه نيست؛ و خداوند آمرزنده و مهربان است!

 

قاعده احسان

 

در آیه شریفه براى روشن ساختن وضع همه گروه‏ها از نظر معذور بودن يا نبودن در زمينه شركت در جهاد تقسيم‏بندى مشخصى شده است، و اشاره به‏

پنج گروه گرديده كه چهار گروهشان واقعا معذورند، و يك گروه منافقند و غير معذور! در آيه نخست مى‏گويد:" كسانى كه ضعيف و ناتوان هستند (بر اثر پيرى و يا نقص اعضاء همچون فقدان بينايى) همچنين" بيماران" و" آنها كه وسيله لازم براى شركت در ميدان جهاد در اختيار ندارند" بر آنها ايرادى نيست كه در اين برنامه واجب اسلامى شركت نكنند"

اين سه گروه در هر قانونى معافند، و عقل و منطق نيز معاف بودن آنها را امضاء مى‏كند، و مسلم است كه قوانين اسلامى در هيچ مورد از منطق و عقل جدا نيست.

سپس يك شرط مهم براى حكم معافى آنها بيان كرده، مى‏گويد" اين در صورتى است كه آنها از هر گونه خير خواهى مخلصانه درباره خدا و پيامبرش دريغ ندارند"

يعنى گر چه آنها توانايى گرفتن سلاح بدست و شركت در ميدان نبرد ندارند ولى اين توانايى را دارند كه با سخن و طرز رفتار خود مجاهدان را تشويق كنند و مبارزان را دلگرم سازند، و روحيه آنها را با شمردن ثمرات جهاد تقويت كنند و به عكس تا آنجا كه توانايى دارند در تضعيف روحيه دشمن و فراهم آوردن مقدمات شكست آنها كوتاهى نورزند، زيرا كلمه" نصح" كه در اصل به معنى اخلاص است كلمه جامعى است كه هر گونه خير خواهى و اقدام مخلصانه را شامل مى‏شود، و چون مساله جهاد مطرح است ناظر به كوششها و تلاشهايى است كه در اين زمينه صورت مى‏گيرد.

بعدا براى بيان دليل اين موضوع مى‏فرمايد:" اينگونه افراد مردان نيكو كارى هستند و براى نيكوكاران هيچ راه ملامت و سرزنش و مجازات و مؤاخذه وجود ندارد

و در پايان آيه خدا را با دو صفت از اوصاف بزرگش به عنوان دليل ديگرى بر معاف بودن اين گروه‏هاى سه‏گانه توصيف مى‏كند و مى‏گويد:" خداوند غفور و رحيم است"

 

منبع: تفسير نمونه، ج‏۸، ص: ۸۱

 

تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی