♦ جزء هجدهم ♦

 

مومنون، آیه۲

الَّذِينَ هُمْ فىِ صَلَاتهِمْ خَاشِعُون

آنها كه در نمازشان خشوع دارند؛

 

 رعایت خضوع و خشوع در نماز

در بیان صفات مومنین قبل از هر چيز انگشت روى نماز مى‏گذارد و مى‏گويد:" آنها كسانى هستند كه در نمازشان خاشعند" (الَّذِينَ هُمْ فِي صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ‏).

" خاشعون" از ماده" خشوع" به معنى حالت تواضع و ادب جسمى و روحى است كه در برابر شخص بزرگ يا حقيقت مهمى در انسان پيدا مى‏شود، و آثارش در بدن ظاهر مى‏گردد.

در اينجا قرآن" اقامه صلاة" (خواندن نماز) را نشانه مؤمنان نمى‏شمارد بلكه خشوع در نماز را از ويژگيهاى آنان مى‏شمرد، اشاره به اينكه نماز آنها الفاظ و حركاتى بى روح و فاقد معنى نيست، بلكه به هنگام نماز آن چنان حالت توجه به پروردگار در آنها پيدا مى‏شود كه از غير او جدا مى‏گردند و به او مى‏پيوندند، چنان غرق حالت تفكر و حضور و راز و نياز با پروردگار مى‏شوند كه‏ بر تمام ذرات وجودشان اثر مى‏گذارد، خود را ذره‏اى مى‏بينند در برابر وجودى بى پايان، و قطره‏اى در برابر اقيانوسى بيكران.

لحظات اين نماز هر كدام براى او درسى است از خودسازى و تربيت انسانى و وسيله‏اى است براى تهذيب روح و جان.

منبع: تفسير نمونه، ج‏۱۴، ص: ۱۹۵

تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی( آیه ۱ و ۲)

مدت زمان:  ۱۰ دقیقه


 

مومنون، آیه۳

وَ الَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُون

و آنها كه از لغو و بيهودگى روى‏گردانند؛

 

اجتناب از لغو و لهو

دومين صفتى را كه بعد از صفت خشوع براى مؤمنان بيان مى‏كند اين است كه:" آنها از هر گونه لغو و بيهودگى رويگردانند" (وَ الَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ‏).

در واقع تمام حركات و خطوط زندگى آنان هدفى را دنبال مى‏كند، هدفى مفيد و سازنده چرا كه لغو به معنى كارهاى بى هدف و بدون نتيجه مفيد است.

در حقيقت لغو همانگونه كه بعضى از مفسران بزرگ گفته‏اند هر گفتار و عملى است كه فايده قابل ملاحظه‏اى نداشته باشد، و اگر مى‏بينيم بعضى از مفسران آن را به باطل تفسير كرده‏اند.

و بعضى به معنى همه معاصى.

و بعضى به معنى دروغ.

و بعضى به معنى دشنام يا مقابله دشنام به دشنام.

و بعضى به معنى غنا و لهو و لعب.

و بالآخره بعضى به معنى شرك، تفسير كرده‏اند همه اينها مصداقهاى آن مفهوم جامع و كلى است.

البته لغو تنها شامل سخنان و افعال بيهوده نمى‏شود بلكه افكار بيهوده و بى پايه‏اى كه انسان را از ياد خدا غافل و از تفكر در آنچه مفيد و سازنده است به خود مشغول مى‏دارد همه در مفهوم لغو جمع است.

در واقع مؤمنان آن چنان ساخته شده‏اند كه نه تنها به انديشه‏هاى باطل و سخنان بى اساس و كارهاى بيهوده دست نمى‏زنند، بلكه به تعبير قرآن از آن" معرض" و رويگردانند.

منبع: تفسير نمونه، ج‏۱۴، ص: ۱۹۶

تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی( آیه ۳ و ۴)

مدت زمان:  ۱ دقیقه


 

مومنون، آیه۵

وَ الَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُون

و آنها كه دامان خود را (از آلوده‏شدن به بى‏عفتى) حفظ مى‏كنند؛

 

 حفظ عورت

چهارمين ويژگى مؤمنان را مساله پاكدامنى و عفت به طور كامل، و پرهيز از هر گونه آلودگى جنسى قرار داده، چنين مى‏گويد:" آنها كسانى هستند كه فروج‏ خويش را از بى‏عفتى حفظ مى‏كنند" (وَ الَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ‏).

كلمه" فروج" جمع فرج است- و به طورى كه گفته‏اند- به معناى عورت زن و مرد است، كه مردم از بردن نام آنها شرم مى‏كنند. و حفظ فروج كنايه از اجتناب از مواقعه نامشروع است، از قبيل زنا و لواط و يا جمع شدن با حيوانات و امثال آن.

 

منبع: تفسير نمونه، ج‏۱۴، ص: ۱۹۷- الميزان في تفسير القرآن، ج‏۱۵، ص: ۱۰

تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی( آیه ۵ و ۶)

مدت زمان:  ۴ دقیقه


 

مومنون، آیه۸

وَ الَّذِينَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ رَاعُون

و آنها كه امانتها و عهد خود را رعايت مى‏كنند؛

 

 لزوم وفای به عهد

در هشتمين آيه مورد بحث به پنجمين و ششمين صفت برجسته مؤمنان اشاره كرده، مى‏گويد:" آنها كسانى هستند كه امانت‏ها و عهد خود را مراعات مى‏كنند" (وَ الَّذِينَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ‏).

حفظ و اداى امانت- به معنى وسيع كلمه- و همچنين پايبند بودن به عهد و پيمان در برابر خالق و خلق از صفات بارز مؤمنان است.

در مفهوم وسيع امانت، امانتهاى خدا و پيامبران الهى و همچنين امانتهاى مردم جمع است، نعمتهاى مختلف خدا هر يك امانتى از امانات او هستند، آئين حق، كتب آسمانى، دستور العملهاى پيشوايان راه حق و همچنين اموال و فرزندان و پستها و مقامها، همه امانتهاى اويند كه مؤمنان در حفظ و اداى حق آنها مى‏كوشند تا در حياتند از آن پاسدارى مى‏كنند و به هنگام ترك دنيا آنها را به نسلهاى برومند آينده خود مى‏سپارند، و چنين نسلى را براى پاسدارى آن تربيت مى‏كنند.

اگر كوتاهى در اصلاح چيزى كه مورد امانت است باعث ضرر يا خطرى بشود شخص امين موظف است كه در اصلاح آن نيز بكوشد (و به اين ترتيب سه كار لازم است اداء و حفظ و اصلاح).

به هر حال مسلم است كه پايبند بودن به تعهدات و حفظ و اداى امانات از مهمترين پايه‏هاى نظام اجتماعى بشر است و بدون آنها هرج و مرج در سرتاسر جامعه به وجود خواهد آمد، به همين دليل حتى افراد و ملتهايى كه اعتقاد الهى و مذهبى نيز ندارند براى مصون ماندن از اين هرج و مرج اجتماعى ناشى از خيانت در عهد و امانت، خود را موظف به انجام اين دو برنامه- لا اقل در مسائل كلى اجتماعى- مى‏دانند

منبع: تفسير نمونه، ج‏۱۴، ص: ۱۹۹-۲۰۰

تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی( آیه ۷ و ۸)

مدت زمان:  ۲ دقیقه


 

مومنون، آیه۲۱

وَ إِنَّ لَكمُ فىِ الْأَنْعَامِ لَعِبرةً  نُّسْقِيكمُ مِّمَّا فىِ بُطُونها وَ لَكم فِيهَا مَنَافِعُ كَثِيرَةٌ وَ مِنها تَأْكلون

و براى شما در چهارپايان عبرتى است؛ از آنچه در درون آنهاست [از شير] شما را سيراب مى‏كنيم؛ و براى شما در آنها منافع بسيارى است؛ و از گوشت آنها مى‏خوريد

 

منافع حیوانات

بعد از بيان گوشه‏اى از نعمتهاى پروردگار در جهان گياهان كه به وسيله آب باران پرورش مى‏يابد به بخش مهمى از نعمتها و مواهب او در جهان حيوانات پرداخته مى‏گويد:" در چهارپايان براى شما عبرت بزرگى است" (وَ إِنَّ لَكُمْ فِي الْأَنْعامِ لَعِبْرَةً)

سپس اين عبرت را چنين شرح مى‏دهد:" ما از آنچه در درون آنها است شما را سيراب مى‏كنيم" (نُسْقِيكُمْ مِمَّا فِي بُطُونِها).

آرى شير گوارا اين غذاى نيروبخش و كامل از درون اين حيوانات، از لابلاى خون و مانند آن بيرون مى‏فرستيم تا بدانيد چگونه خداوند قدرت دارد از ميان چنين اشياء ظاهرا آلوده‏اى يك نوشيدنى به اين پاكى و گوارايى بيرون فرستد.

سپس اضافه مى‏كند: مسائل عبرت‏انگيز و بركات حيوانات منحصر به شير نيست بلكه" براى شما در آنها منافع بسيارى است و از گوشت آنها نيز مى‏خوريد" (وَ لَكُمْ فِيها مَنافِعُ كَثِيرَةٌ وَ مِنْها تَأْكُلُونَ‏).

علاوه بر گوشت كه آن نيز در حد اعتدالش از بخشهاى عمده مواد غذايى مورد نياز بدن را تشكيل مى‏دهد، از چرم آنها انواع لباس و خيمه‏هاى پر دوام، و از پشم آنها انواع لباسها و پوششها و فرشها، و از بعضى اجزاى بدن آنها مواد دارويى و حتى از مدفوع آنها مواد تقويت كننده براى درختان و زراعتها تهيه مى‏كنيد.

منبع: تفسير نمونه، ج‏۱۴، ص: ۲۲۲

تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی( آیه ۲۱ و ۲۲)

مدت زمان:  ۴ دقیقه


 

مومنون، آیه۵۱

يَأَيها الرُّسُلُ كلُواْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَ اعْمَلُواْ صَالِحًا  إِنى بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيم

اى پيامبران! از غذاهاى پاكيزه بخوريد، و عمل صالح انجام دهيد، كه من به آنچه انجام مى‏دهيد آگاهم.

 

 حلیت خوردن طیبات

در آيات پيشين سخن از سرگذشت پيامبران و امتهايشان بود، در نخستين‏ آيه مورد بحث همه را مخاطب ساخته چنين مى‏گويد:" اى پيامبران! از غذاهاى پاكيزه و طيب تغذيه كنيد و عمل صالح بجا آوريد كه من به آنچه شما عمل مى‏كنيد آگاهم" (يا أَيُّهَا الرُّسُلُ كُلُوا مِنَ الطَّيِّباتِ وَ اعْمَلُوا صالِحاً إِنِّي بِما تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ‏).

فرق ميان شما و ديگر انسانها اين نيست كه شما صفات بشرى همانند نياز به تغذيه نداريد، تفاوت اين است كه شما حتى تغذيه را نيز به عنوان يك وسيله تكامل پذيرفته‏ايد و به همين دليل برنامه شما خوردن از طيبات و پاكيزه‏ها است در حالى كه مردمى كه خوردن را هدف نهايى خود قرار داده‏اند به هيچوجه مقيد به اين برنامه نيستند، به دنبال چيزى مى‏روند كه هوس حيوانى آنها را اشباع كند خواه خبيث باشد يا طيب.

و با توجه به اينكه نوع تغذيه در روحيات انسان مسلما مؤثر است و غذاهاى مختلف، آثار اخلاقى متفاوتى دارد ارتباط اين دو جمله روشن مى‏شود كه مى‏فرمايد:

" از غذاهاى پاكيزه بخوريد" و" عمل صالح انجام دهيد".

در اين آيه از سه جهت براى انجام عمل صالح كمك گرفته شده است: از جهت تاثير غذاى پاك بر صفاى قلب، و از جهت تحريك حس شكر- گزارى، و از جهت توجه دادن به اينكه خدا شاهد و ناظر اعمال آدمى است.

منبع: تفسير نمونه، ج‏۱۴، ص: ۲۵۵-۲۵۷

تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی( آیه ۲۱ و ۲۲)

مدت زمان:  ۴ دقیقه


 

مومنون، آیه۹۹-۱۰۰

حَتىَّ إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبّ ارْجِعُونِ(۹۹)

(آنها هم چنان به راه غلط خود ادامه مى‏دهند) تا زمانى كه مرگ يكى از آنان فرارسد، مى‏گويد: «پروردگار من! مرا بازگردانيد!

لَعَلى أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ  كلاَّ إِنَّهَا كلمَةٌ هُوَ قَائلُهَا  وَ مِن وَرَائهِم بَرْزَخٌ إِلىَ‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَ(۱۰۰)

شايد در آنچه ترك كردم (و كوتاهى نمودم) عمل صالحى انجام دهم!» (ولى به او مى‏گويند:) چنين نيست! اين سخنى است كه او به زبان مى‏گويد (و اگر بازگردد، كارش همچون گذشته است)! و پشت سر آنان برزخى است تا روزى كه برانگيخته شوند!

 

 آرزوی بازگشت به دنیا

در تعقيب بحثهايى كه در آيات قبل پيرامون سرسختى مشركان و گنهكاران در مسير باطلشان گذشت، در آيات مورد بحث وضع دردناكشان را به هنگامى كه در آستانه مرگ قرار مى‏گيرند چنين توصيف مى‏كند:

" آنها به اين راه غلط خود هم چنان ادامه مى‏دهند تا هنگامى كه مرگ يكى از آنها فرا رسد" (حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ‏).

در اين هنگام كه خود را در حال بريدن از اين جهان و قرار گرفتن در جهان ديگر مى‏بينند، پرده‏هاى غرور و غفلت از مقابل ديدگانشان كنار مى‏رود گويى سرنوشت دردناك خويش را با چشم مى‏بيند، عمر و سرمايه‏هاى از دست رفته و كوتاهى‏هايى را كه در گذشته كرده و گناهانى را كه مرتكب شده‏اند عواقب شوم آن را مشاهده مى‏كنند، اينجا است كه فرياد او بلند مى‏شود و" مى‏گويد: اى پروردگار من! مرا باز گردانيد"! (قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ‏).

 

كافران در آستانه مرگ تقاضا مى‏كنند كه آنها را بازگردانند تا" در آنچه ترك گفته‏اند" عمل صالح انجام دهند.

مرا باز گردانيد" شايد گذشته خود را جبران كنم و عمل صالحى در برابر آنچه ترك گفتم بجا آورم" (لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً فِيما تَرَكْتُ‏).

اما از آنجا كه قانون آفرينش چنين اجازه بازگشتى را به هيچكس، نه نيكوكار و نه بدكار، نمى‏دهد، به او چنين پاسخ داده مى‏شود" نه! هرگز راه باز- گشتى وجود ندارد" (كَلَّا).

" اين سخنى است كه او به زبان مى‏گويد" (إِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها).

سخنى كه هرگز از اعماق دلش با اراده و آزادى بر نخواسته است، اين همان سخنى است كه هر بدكارى به موقع گرفتار شدن در چنگال مجازات و هر قاتلى به هنگام ديدن چوبه دار مى‏گويد و هر وقت امواج بلا فرو بنشيند باز همان برنامه سابق خود را ادامه مى‏دهد.

و در پايان آيه، اشاره بسيار كوتاه و پر معنى به جهان اسرار آميز برزخ كرده مى‏گويد:" در پشت سر آنها تا روزى كه برانگيخته مى‏شوند برزخى وجود دارد" (وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَ‏).

منبع: تفسير نمونه، ج‏۱۴، ص: ۳۱۱

تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی

مدت زمان:  ۴ دقیقه


 

نور، آیه۳

الزَّانىِ لَا يَنكِحُ إِلَّا زَانِيَةً أَوْ مُشْرِكَةً وَ الزَّانِيَةُ لَا يَنكِحُهَا إِلَّا زَانٍ أَوْ مُشْرِكٌ  وَ حُرِّمَ ذَالِكَ عَلىَ الْمُؤْمِنِين

مرد زناكار جز با زن زناكار يا مشرك ازدواج نمى‏كند؛ و زن زناكار را، جز مرد زناكار يا مشرك، به ازدواج خود درنمى‏آورد؛ و اين كار بر مؤمنان حرام شده است!

 

 مجازات علنی زناکاران

از آنجا كه در آيه مورد بحث سخن از مجازات زن و مرد زناكار در ميان است، به همين مناسبت سؤالى پيش مى‏آيد كه ازدواج مشروع با چنين زنان چه حكمى دارد؟

آيه سوم اين سؤال را چنين پاسخ مى‏گويد:" مرد زناكار جز با زن آلوده دامان يا مشرك و بى ايمان ازدواج نمى‏كند، همانگونه كه زن آلوده دامان جز با مرد زانى يا مشرك پيمان همسرى نمى‏بندد" (الزَّانِي لا يَنْكِحُ إِلَّا زانِيَةً أَوْ مُشْرِكَةً وَ الزَّانِيَةُ لا يَنْكِحُها إِلَّا زانٍ أَوْ مُشْرِكٌ‏).

" و اين كار بر مؤمنان تحريم شده است" (وَ حُرِّمَ ذلِكَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ‏).

منبع: تفسير نمونه، ج‏۱۴، ص: ۳۶۱

تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی

مدت زمان:  ۳  دقیقه
 


 

نور، آیه۶-۱۰

وَ الَّذِينَ يَرْمُونَ أَزْوَاجَهُمْ وَ لَمْ يَكُن لهّمْ شهدَاءُ إِلَّا أَنفُسُهُمْ فَشَهَادَةُ أَحَدِهِمْ أَرْبَعُ شهدَاتِ  بِاللَّهِ  إِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِينَ(۶)

و كسانى كه همسران خود را (به عمل منافى عفّت) متّهم مى‏كنند، و گواهانى جز خودشان ندارند، هر يك از آنها بايد چهار مرتبه به نام خدا شهادت دهد كه از راستگويان است؛ (۶)

وَ الخامِسَةُ أَنَّ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَيْهِ إِن كاَنَ مِنَ الْكَاذِبِينَ(۷)

و در پنجمين بار بگويد كه لعنت خدا بر او باد اگر از دروغگويان باشد. (۷)

وَ يَدْرَؤُاْ عَنها الْعَذَابَ أَن تَشهدَ أَرْبَعَ شهادَاتِ  بِاللَّهِ  إِنَّهُ لَمِنَ الْكَاذِبِينَ(۸)

آن زن نيز مى‏تواند كيفر (زنا) را از خود دور كند، به اين طريق كه چهار بار خدا را به شهادت طلبد كه آن مرد (در اين نسبتى كه به او مى‏دهد) از دروغگويان است. (۸)

وَ الخامِسَةَ أَنَّ غَضَبَ اللَّهِ عَلَيها إِن كاَنَ مِنَ الصَّادِقِينَ(۹)

و بار پنجم بگويد كه غضب خدا بر او باد اگر آن مرد از راستگويان باشد. (۹)

وَ لَوْ لَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكم وَ رَحْمَتُهُ وَ أَنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ حَكِيمٌ(۱۰)

و اگر فضل و رحمت خدا شامل حال شما نبود و اينكه او توبه‏پذير و حكيم است (بسيارى از شما گرفتار مجازات سخت الهى مى‏شديد)!(۱۰)

 

 لعان

 

اين آيات در حكم استثناء و تبصره‏اى بر حكم حد قذف است، به اين معنى كه اگر شوهرى همسر خود را متهم به عمل منافى عفت كند و بگويد او را در حال انجام اين كار خلاف با مرد بيگانه‏اى ديدم حد قذف (هشتاد تازيانه) در مورد او اجرا نمى‏شود، و از سوى ديگر ادعاى او بدون دليل و شاهد نيز در مورد زن پذيرفته نخواهد شد، چرا كه ممكن است راست بگويد و نيز ممكن است دروغ بگويد.

در اينجا قرآن راه حلى پيشنهاد مى‏كند كه مساله به بهترين صورت و عادلانه‏ترين طريق حل مى‏گردد.

و آن اينكه نخست بايد شوهر چهار بار شهادت دهد كه در اين ادعا راستگو است. چنان كه قرآن مى‏فرمايد:" كسانى كه همسران خود را متهم مى‏كنند و گواهانى جز خودشان ندارند، هر يك از آنها بايد چهار مرتبه به نام خدا شهادت دهد كه او از راستگويان است" (وَ الَّذِينَ يَرْمُونَ أَزْواجَهُمْ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ شُهَداءُ إِلَّا أَنْفُسُهُمْ فَشَهادَةُ أَحَدِهِمْ أَرْبَعُ شَهاداتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِينَ‏).

***" و در پنجمين بار بگويد: لعنت خدا بر او باد اگر از دروغگويان باشد" (وَ الْخامِسَةُ أَنَّ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَيْهِ إِنْ كانَ مِنَ الْكاذِبِينَ‏).

به اين ترتيب شوهر براى اثبات مدعاى خود از يك سو، و دفع حد قذف از سوى ديگر، چهار بار اين جمله را تكرار مى‏كند:" اشهد باللَّه انى لمن الصادقين فيما رميتها به من الزنا" (من به خدا شهادت مى‏دهم كه در اين نسبت زنا كه به اين زن دادم راست مى‏گويم).

و در مرتبه پنجم مى‏گويد:" لعنت اللَّه على ان كنت من الكاذبين" (لعنت خدا بر من باد اگر دروغگو باشم).

*** در اينجا زن بر سر دو راهى قرار دارد اگر سخنان مرد را تصديق كند و يا حاضر به نفى اين اتهام از خود به ترتيبى كه در آيات بعد مى‏آيد نشود، مجازات و حد زنا در مورد او ثابت مى‏گردد.

اما" او نيز مى‏تواند مجازات (زنا) را از خود به اين ترتيب دفع كند كه چهار بار خدا را به شهادت طلبد كه آن مرد در اين نسبتى كه به او مى‏دهد از دروغگويان است" (وَ يَدْرَؤُا عَنْهَا الْعَذابَ أَنْ تَشْهَدَ أَرْبَعَ شَهاداتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الْكاذِبِينَ‏).

***" و در مرتبه پنجم بگويد كه غضب خدا بر او باد اگر آن مرد در اين نسبت راستگو است" (وَ الْخامِسَةَ أَنَّ غَضَبَ اللَّهِ عَلَيْها إِنْ كانَ مِنَ الصَّادِقِينَ‏).

و به اين ترتيب زن در برابر پنج بار گواهى مرد، دائر به آلودگى او، پنج بار گواهى بر نفى اين اتهام مى‏دهد چهار بار با اين عبارت:" اشهد باللَّه انه لمن الكاذبين فيما رمانى به من الزنا" (خدا را به شهادت مى‏طلبم كه او در اين نسبتى كه به من داده است دروغ مى‏گويد).

و در پنجمين بار مى‏گويد:" ان غضب اللَّه على ان كان من الصادقين" (غضب خدا بر من باد اگر او راست مى‏گويد).

انجام اين برنامه كه در فقه اسلامى به مناسبت كلمه" لعن" در عبارات فوق" لعان" ناميده شده، چهار حكم قطعى براى اين دو همسر در پى خواهد داشت:

نخست اينكه بدون نياز به صيغه طلاق فورا از هم جدا مى‏شوند.

ديگر اينكه براى هميشه اين زن و مرد بر هم حرام مى‏گردند، يعنى امكان‏ بازگشتشان به ازدواج مجدد با يكديگر وجود ندارد.

سوم اينكه حد قذف از مرد و حد زنا از زن برداشته مى‏شود (اما اگر يكى از اين دو از اجراى اين برنامه سر باز زند اگر مرد باشد حد قذف و اگر زن باشد حد زنا در مورد او اجرا مى‏گردد).

چهارم اينكه فرزندى كه در اين ماجرا به وجود آمده از مرد منتفى است يعنى باو نسبتى نخواهد داشت، اما نسبتش با زن محفوظ خواهد بود.

*** البته جزئيات اين احكام در آيات فوق نيامده همين اندازه در آخرين آيه مورد بحث قرآن مى‏گويد:" و اگر فضل خدا و رحمتش و اينكه او توبه پذير و حكيم است نبود بسيارى از مردم هلاك مى‏شدند يا گرفتار مجازاتهاى سخت"! (وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ وَ أَنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ حَكِيمٌ‏).

در واقع اين آيه يك اشاره اجمالى براى تاكيد احكام فوق است، زيرا نشان مى‏دهد كه برنامه" لعان" يك فضل الهى است و مشكل مناسبات دو همسر را در اين زمينه به نحو صحيحى حل مى‏كند.

از يك سو مرد را مجبور نمى‏كند كه اگر كار خلافى در مورد همسرش ديد سكوت كند و براى دادخواهى نزد حاكم شرع نيايد.

از سوى ديگر زن را هم به مجرد اتهام در معرض مجازات حد زناى محصنه قرار نمى‏دهد و حق دفاع به او عطا مى‏كند.

از سوى سوم شوهر را ملزم نمى‏كند كه اگر با چنين صحنه‏اى روبرو شد به دنبال چهار شاهد برود و اين راز دردناك را برملا سازد.

از سوى چهارم اين مرد و زن را كه ديگر قادر به ادامه زندگى مشترك زناشويى نيستند از هم جدا مى‏سازد و حتى اجازه نمى‏دهد در آينده با هم ازدواج كنند، چرا كه اگر اين نسبت راست باشد آنها از نظر روانى قادر بر ادامه زندگى‏ زناشويى نيستند، و اگر هم دروغ باشد عواطف زن آن چنان جريحه‏دار شده كه بازگشت به زندگى مجدد را مشكل مى‏سازد، چرا كه نه سردى بلكه عداوت و دشمنى محصول چنين امرى است.

و از سوى پنجم تكليف فرزند را هم روشن مى‏سازد.

اين است فضل و رحمت خداوند و تواب و حكيم بودنش نسبت به بندگان كه با اين راه حل ظريف و حساب شده و عادلانه مشكل را گشوده است، و اگر درست بينديشم حكم اصلى يعنى لزوم چهار شاهد نيز به كلى شكسته نشده، بلكه هر يك از اين چهار" شهادت" را در مورد زن و شوهر جانشين يك" شاهد" كرده، و بخشى از احكام آن را براى اين قائل شده است.

منبع: تفسير نمونه، ج‏۱۴، ص: ۳۸۰-۳۸۳

تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی

مدت زمان:  ۸  دقیقه


 

نور، آیه۱۱

إِنَّ الَّذِينَ جَاءُو بِالْافْكِ عُصْبَةٌ مِّنكم  لَا تحسَبُوهُ شَرًّا لَّكُم  بَلْ هُوَ خَير لَّكم  لِكل امْرِىٍ مِّنهُْم مَّا اكْتَسَبَ مِنَ الْاثْمِ  وَ الَّذِى تَوَلىَ‏ كِبرهُ مِنهمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِيم

مسلّماً كسانى كه آن تهمت عظيم را عنوان كردند گروهى (متشكّل و توطئه‏گر) از شما بودند؛ امّا گمان نكنيد اين ماجرا براى شما بد است، بلكه خير شما در آن است؛ آنها هر كدام سهم خود را از اين گناهى كه مرتكب شدند دارند؛ و از آنان كسى كه بخش مهمّ آن را بر عهده داشت عذاب عظيمى براى اوست!

 

 افک

آيه مورد بحث بى آنكه اصل حادثه را مطرح كند مى‏گويد:

" كسانى كه آن تهمت عظيم را مطرح كردند گروهى از شما بودند" (إِنَّ الَّذِينَ جاؤُ بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِنْكُمْ‏).

زيرا يكى از فنون فصاحت و بلاغت آن است كه جمله‏هاى زائد را حذف كنند و به دلالت التزامى كلمات قناعت نمايند.

واژه" افك" (بر وزن فكر) بنا به گفته" راغب" به هر چيزى گفته مى‏شود كه از حالت اصلى و طبيعيش دگرگون شود، مثلا بادهاى مخالف را كه از مسير اصلى انحراف يافته" مؤتفكه" مى‏نامند، سپس به هر سخنى كه انحراف از حق پيدا كند و متمايل به خلاف واقع گردد، و از جمله دروغ و تهمت" افك" گفته مى‏شود.

واژه" عصبه" (بر وزن غصه) در اصل از ماده" عصب" به معنى رشته‏هاى مخصوصى است كه عضلات انسان را به هم پيوند داده و مجموعه آن سلسله اعصاب نام دارد، سپس به جمعيتى كه با هم متحدند و پيوند و ارتباط و همكارى و همفكرى دارند" عصبه" گفته شده است، به كار رفتن اين واژه نشان مى‏دهد كه توطئه‏گران در داستان" افك" ارتباط نزديك و محكمى با هم داشته و شبكه منسجم و نيرومندى‏ را براى توطئه تشكيل مى‏دادند.

به هر حال قرآن به دنبال اين جمله به مؤمنانى كه از بروز چنين اتهامى نسبت به شخص پاكدامنى سخت ناراحت شده بودند دلدارى مى‏دهد كه" گمان نكنيد اين ماجرا براى شما شر است بلكه براى شما خير بود" (لا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَكُمْ بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ‏).

چرا كه پرده از روى نيات پليد جمعى از دشمنان شكست خورده و منافقان كور دل برداشت، و اين بد سيرتان خوش ظاهر را رسوا ساخت، و چه خوب است كه محك تجربه به ميان آيد تا آنان كه غش دارند سيه‏رو شوند، و چه بسا اگر اين حادثه نبود و آنها هم چنان ناشناخته مى‏ماندند در آينده ضربه سخت‏تر و خطرناكترى مى‏زدند.

اين ماجرا به مسلمانان درس داد كه پيروى از شايعه‏سازان، آنها را به روزهاى سياه مى‏كشاند بايد در برابر اين كار به سختى بايستند.

درس ديگرى كه اين ماجرا به مسلمانان آموخت اين بود كه به ظاهر حوادث تنها ننگرند، چه بسا حوادث ناراحت كننده و بد ظاهرى كه" خير كثير" در آن نهفته است.

سپس در دنبال اين آيه به دو نكته اشاره مى‏كند: نخست اينكه مى‏گويد:

" اين هايى كه دست به چنين گناهى زدند، هر كدام سهم خود را از مسئوليت و مجازات آن خواهند داشت" (لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اكْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ‏).

اشاره به اينكه مسئوليت عظيم سردمداران و بنيانگذاران يك گناه هرگز مانع از مسئوليت ديگران نخواهد بود، بلكه هر كس به هر اندازه و به هر مقدار در يك توطئه سهيم و شريك باشد بار گناه آن را بر دوش مى‏كشد.

جمله دوم اينكه" كسى كه بخش عظيم اين گناه را از آنها بر عهده گرفت عذاب عظيم و دردناكى دارد" (وَ الَّذِي تَوَلَّى كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذابٌ عَظِيمٌ‏).

منبع: تفسير نمونه، ج‏۱۴، ص: ۳۹۴-۳۹۶

تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی

مدت زمان:  ۶  دقیقه


 

نور، آیه۳۱

وَ قُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَرِهِنَّ وَ يحفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا  وَ لْيَضْرِبْنَ بخمُرِهِنَّ عَلىَ‏ جُيُوبهنَّ  وَ لَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ ءَابَائهِنَّ أَوْ ءَابَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنىِ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنىِ أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائهِنَّ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِينَ غَير أُوْلىِ الْارْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُواْ عَلىَ‏ عَوْرَاتِ النِّسَاءِ  وَ لَا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يخفِينَ مِن زِينَتِهِنَّ  وَ تُوبُواْ إِلىَ اللَّهِ جَمِيعًا أَيُّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكم تُفْلِحُون

و به آنان با ايمان بگو چشمهاى خود را (از نگاه هوس‏آلود) فروگيرند، و دامان خويش را حفظ كنند و زينت خود را- جز آن مقدار كه نمايان است- آشكار ننمايند و (اطراف) روسرى‏هاى خود را بر سينه خود افكنند (تا گردن و سينه با آن پوشانده شود)، و زينت خود را آشكار نسازند مگر براى شوهرانشان، يا پدرانشان، يا پدر شوهرانشان، يا پسرانشان، يا پسران همسرانشان، يا برادرانشان، يا پسران برادرانشان، يا پسران خواهرانشان، يا زنان هم‏كيششان، يا بردگانشان [كنيزانشان‏]، يا افراد سفيه كه تمايلى به زن ندارند، يا كودكانى كه از امور جنسى مربوط به زنان آگاه نيستند؛ و هنگام راه رفتن پاهاى خود را به زمين نزنند تا زينت پنهانيشان دانسته شود (و صداى خلخال كه برپا دارند به گوش رسد). و همگى بسوى خدا بازگرديد اى مؤمنان، تا رستگار شويد!

 

 رعایت حیا و عفت در برخورد با نامحرمان

 

در آيه بعد به شرح وظائف زنان در اين زمينه مى‏پردازد، نخست به وظائفى كه مشابه مردان دارند اشاره كرده مى‏گويد:" و به زنان با ايمان بگو چشمهاى خود را فرو گيرند (و از نگاه كردن به مردان نامحرم خوددارى كنند) و دامان خود را حفظ نمايند" (وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَ‏).

و به اين ترتيب" چشم‏چرانى" همانگونه كه بر مردان حرام است بر زنان نيز حرام مى‏باشد، و پوشانيدن عورت از نگاه ديگران، چه از مرد و چه از زن براى زنان نيز همانند مردان واجب است.

سپس به مساله حجاب كه از ويژگى زنان است ضمن سه جمله اشاره فرموده:

۱-" آنها نبايد زينت خود را آشكار سازند جز آن مقدار كه طبيعتا ظاهر است" (وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا ما ظَهَرَ مِنْها).

۲- دومين حكمى كه در آيه بيان شده است كه:" آنها بايد خمارهاى خود را بر سينه‏هاى خود بيفكنند" (وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى‏ جُيُوبِهِنَ‏).

" خمر" جمع" خمار" (بر وزن حجاب) در اصل به معنى پوشش است، ولى معمولا به چيزى گفته مى‏شود كه زنان با آن سر خود را مى‏پوشانند (روسرى).

" جيوب" جمع" جيب" (بر وزن غيب) به معنى يقه پيراهن است كه از آن تعبير به گريبان مى‏شود و گاه به قسمت بالاى سينه به تناسب مجاورت با آن نيز اطلاق مى‏گردد.

از اين جمله استفاده مى‏شود كه زنان قبل از نزول آيه، دامنه روسرى خود را به شانه‏ها يا پشت سر مى‏افكندند، به طورى كه گردن و كمى از سينه آنها نمايان مى‏شد، قرآن دستور مى‏دهد روسرى خود را بر گريبان خود بيفكنند تا هم گردن و هم آن قسمت از سينه كه بيرون است مستور گردد. (از شان نزول آيه كه قبلا آورديم نيز اين معنى به خوبى استفاده مى‏شود).

۳- در سومين حكم مواردى را كه زنان مى‏توانند در آنجا حجاب خود را برگيرند و زينت پنهان خود را آشكار سازند با اين عبارت شرح مى‏دهد:

آنها نبايد زينت خود را آشكار سازند (وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَ‏).

" مگر (در دوازده مورد):

۱- براى شوهرانشان" (إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَ‏).

۲-" يا پدرانشان" (أَوْ آبائِهِنَ‏) ۳-" يا پدران شوهرانشان" (أَوْ آباءِ بُعُولَتِهِنَ‏).

۴-" يا پسرانشان" (أَوْ أَبْنائِهِنَ‏).

۵-" يا پسران همسرانشان" (أَوْ أَبْناءِ بُعُولَتِهِنَ‏).

۶-" يا برادرانشان" (أَوْ إِخْوانِهِنَ‏).

۷-" يا پسران برادرانشان" (أَوْ بَنِي إِخْوانِهِنَ‏).

۸-" يا پسران خواهرانشان" (أَوْ بَنِي أَخَواتِهِنَ‏).

۹-" يا زنان هم كيششان" (أَوْ نِسائِهِنَ‏).

۱۰-" يا بردگانشان" (كنيزانشان) (أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُنَ‏).

۱۱-" يا پيروان و طفيليانى كه تمايلى به زن ندارند" (افراد سفيه و ابلهى كه ميل جنسى در آنها وجود ندارد) (أَوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجالِ‏).

۱۲-" يا كودكانى كه از عورات زنان (امور جنسى) آگاه نيستند" (أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلى‏ عَوْراتِ النِّساءِ).

۴- و بالآخره چهارمين حكم را چنين بيان مى‏كند:" آنها به هنگام راه رفتن پاهاى خود را به زمين نزنند تا زينت پنهانيشان دانسته شود" (و صداى خلخالى كه بر پا دارند به گوش رسد) (وَ لا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ ما يُخْفِينَ مِنْ زِينَتِهِنَ‏).

و سرانجام با دعوت عمومى همه مؤمنان اعم از مرد و زن به توبه و بازگشت به سوى خدا آيه را پايان مى‏دهد، مى‏گويد:" همگى به سوى خدا باز گرديد اى مؤمنان!، تا رستگار شويد" (وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِيعاً أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ‏).

و اگر در گذشته كارهاى خلافى در اين زمينه انجام داده‏ايد اكنون كه حقايق احكام اسلام براى شما تبيين شد از خطاهاى خود توبه كنيد و براى نجات و فلاح به سوى خدا آئيد.

منبع: تفسير نمونه، ج‏۱۴، ص: ۴۳۸-۴۴۴

 

تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی

مدت زمان:  ۱۴  دقیقه


 

نور، آیه۳۲

وَ أَنكِحُواْ الْأَيَامَى‏ مِنكم وَ الصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكم وَ إِمَائكُمْ  إِن يَكُونُواْ فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ  وَ اللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيم

مردان و زنان بى‏همسر خود را همسر دهيد، همچنين غلامان و كنيزان صالح و درستكارتان را؛ اگر فقير و تنگدست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بى‏نياز مى‏سازد؛ خداوند گشايش‏دهنده و آگاه است!

 

 ترویج فرهنگ ازدواج

 

از آغاز اين سوره تا به اينجا طرق حساب شده مختلفى براى پيشگيرى از آلودگيهاى جنسى مطرح شده است، كه هر يك از آنها تاثير به سزايى در پيشگيرى يا مبارزه با اين آلودگيها دارد.

در آيات مورد بحث به يكى ديگر از مهمترين طرق مبارزه با فحشاء كه ازدواج ساده و آسان، و بى ريا و بى تكلف است، اشاره شده، زيرا اين نكته مسلم است كه براى بر چيدن بساط گناه، بايد از طريق اشباع صحيح و مشروع غرائز وارد شد، و به تعبير ديگر هيچگونه" مبارزه منفى" بدون" مبارزه مثبت" مؤثر نخواهد افتاد.

لذا در نخستين آيه مورد بحث مى‏فرمايد:" مردان و زنان بى همسر را همسر دهيد، و همچنين غلامان و كنيزان صالح و درستكارتان را" (وَ أَنْكِحُوا الْأَيامى‏ مِنْكُمْ وَ الصَّالِحِينَ مِنْ عِبادِكُمْ وَ إِمائِكُمْ‏).

" ايامى" جمع" ايم" (بر وزن قيم) در اصل به معنى زنى است كه شوهر ندارد، سپس به مردى كه همسر ندارد نيز گفته شده است، و به اين ترتيب تمام زنان و مردان مجرد در مفهوم اين آيه داخلند خواه بكر باشند يا بيوه.

تعبير" انكحوا" (آنها را همسر دهيد) با اينكه ازدواج يك امر اختيارى و بسته به ميل طرفين است، مفهومش اين است كه مقدمات ازدواج آنها را فراهم سازيد، از طريق كمكهاى مالى در صورت نياز، پيدا كردن همسر مناسب، تشويق به مساله ازدواج، و بالآخره پا در ميانى براى حل مشكلاتى كه معمولا در اين موارد بدون وساطت ديگران انجام پذير نيست، خلاصه مفهوم آيه به قدرى وسيع است كه هر گونه قدمى و سخنى و درمى در اين راه را شامل مى‏شود.

منبع: تفسير نمونه، ج‏۱۴، ص: ۴۵۷-۴۵۸

تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی

مدت زمان:  ۱۱  دقیقه


 

نور، آیه۵۸-۵۹

يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لِيَسْتذِنكُمُ الَّذِينَ مَلَكَتْ أَيْمَانُكم وَ الَّذِينَ لَمْ يَبْلُغُواْ الحلُمَ مِنكم ثَلَاثَ مَرَّاتٍ  مِّن قَبْلِ صَلَوةِ الْفَجْرِ وَ حِينَ تَضَعُونَ ثِيَابَكُم مِّنَ الظَّهِيرَةِ وَ مِن بَعْدِ صَلَوةِ الْعِشَاءِ  ثَلَاثُ عَوْرَاتٍ لَّكُمْ  لَيْسَ عَلَيْكم وَ لَا عَلَيْهِمْ جُنَاحُ  بَعْدَهُنَّ  طَوَّافُونَ عَلَيْكمُ بَعْضُكُمْ عَلىَ‏ بَعْضٍ  كَذَالِكَ يُبَين اللَّهُ لَكُمُ الايَاتِ  وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ(۵۸)

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! بردگان شما، و همچنين كودكانتان كه به حدّ بلوغ نرسيده‏اند، در سه وقت بايد از شما اجازه بگيرند: پيش از نماز صبح، و نيمروز هنگامى كه لباسهاى (معمولى) خود را بيرون مى‏آوريد، و بعد از نماز عشا؛ اين سه وقت خصوصى براى شماست؛ امّا بعد از اين سه وقت، گناهى بر شما و بر آنان نيست (كه بدون اذن وارد شوند) و بر گرد يكديگر بگرديد (و با صفا و صميميّت به يكديگر خدمت نماييد). اين گونه خداوند آيات را براى شما بيان مى‏كند، و خداوند دانا و حكيم است‏

وَ إِذَا بَلَغَ الْأَطْفَلُ مِنكُمُ الْحُلُمَ فَلْيَسْتذِنُواْ كَمَا اسْتذَنَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ  كَذَالِكَ يُبَين اللَّهُ لَكُمْ ءَايَتِهِ  وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ(۵۹)

و هنگامى كه اطفال شما به سنّ بلوغ رسند بايد اجازه بگيرند، همان گونه كه اشخاصى كه پيش از آنان بودند اجازه مى‏گرفتند؛ اينچنين خداوند آياتش را براى شما بيان مى‏كند، و خدا دانا و حكيم است!

 

رعایت حریم خصوصی والدین

 

مهمترين مساله‏اى كه در اين سوره، تعقيب شده مساله عفت عمومى و مبارزه با هر گونه آلودگى جنسى است كه در ابعاد مختلف مورد بررسى قرار گرفته، آيات مورد بحث نيز به يكى از امورى كه با اين مساله ارتباط دارد پرداخته و خصوصيات آن را تشريح مى‏كند و آن مساله اذن گرفتن كودكان بالغ و نابالغ به هنگام ورود به اطاقهايى است كه مردان و همسرانشان ممكن است در آن خلوت كرده باشند.

نخست مى‏گويد:" اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد بايد مملوكهاى شما (بردگانتان) و همچنين كودكانتان كه به حد بلوغ نرسيده‏اند در سه وقت از شما اجازه بگيرند" (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِيَسْتَأْذِنْكُمُ الَّذِينَ مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ وَ الَّذِينَ لَمْ يَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْكُمْ ثَلاثَ مَرَّاتٍ‏).

" قبل از نماز فجر و در نيمروز هنگامى كه لباسهاى (معمولى) خود را بيرون مى‏آوريد، و بعد از نماز عشاء" (مِنْ قَبْلِ صَلاةِ الْفَجْرِ وَ حِينَ تَضَعُونَ ثِيابَكُمْ مِنَ الظَّهِيرَةِ وَ مِنْ بَعْدِ صَلاةِ الْعِشاءِ).

" ظهيرة" چنان كه راغب در مفردات و فيروزآبادى در قاموس مى‏گويند:

به معنى نيمروز و حدود ظهر است كه مردم در اين موقع معمولا لباسهاى رويى خود را در مى‏آورند و گاه مرد و زن با هم خلوت مى‏كنند.

" اين سه وقت، سه وقت پنهانى و خصوصى براى شما است" (ثَلاثُ عَوْراتٍ لَكُمْ‏).

بديهى است اين دستور متوجه اولياى اطفال است كه آنها را وادار به انجام اين برنامه كنند، چرا كه آنها هنوز به حد بلوغ نرسيده‏اند تا مشمول تكاليف الهى باشند، و به همين دليل مخاطب در اينجا اولياء هستند.

ضمنا اطلاق آيه هم شامل كودكان پسر و هم كودكان دختر مى‏شود.

ذكر اين نكته نيز لازم است كه آيه از كودكانى سخن مى‏گويد كه به حد تميز رسيده‏اند و مسائل جنسى و عورت و غير آن را تشخيص مى‏دهند، زيرا دستور اذن گرفتن خود دليل بر اين است كه اين اندازه مى‏فهمند كه اذن گرفتن يعنى چه؟ و تعبير به" ثلاث عورات" شاهد ديگرى بر اين معنى است.

در پايان آيه مى‏فرمايد:" بر شما و بر آنها گناهى نيست كه بعد از اين سه وقت بدون اذن وارد شوند، و بعضى به ديگرى خدمت كنند و گرد هم (با صفا و صميميت) بگردند" (لَيْسَ عَلَيْكُمْ وَ لا عَلَيْهِمْ جُناحٌ بَعْدَهُنَّ طَوَّافُونَ عَلَيْكُمْ بَعْضُكُمْ عَلى‏ بَعْضٍ‏).

آرى" اين چنين خداوند آيات را براى شما تبيين مى‏كند و خدا عالم و حكيم است" (كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآياتِ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ‏).

در آيه بعد حكم بالغان را بيان كرده، مى‏گويد:" هنگامى كه اطفال شما به سن بلوغ رسند بايد در همه اوقات اجازه بگيرند، همانگونه كه اشخاصى كه قبل از آنها بودند اجازه مى‏گرفتند" (وَ إِذا بَلَغَ الْأَطْفالُ‏ مِنْكُمُ الْحُلُمَ فَلْيَسْتَأْذِنُوا كَمَا اسْتَأْذَنَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ‏).

واژه" حلم" (بر وزن" كتب") به معنى عقل آمده است و كنايه از بلوغ است كه معمولا با يك جهش عقلى و فكرى توام است، و گاه گفته‏اند" حلم" به معنى رؤيا و خواب ديدن است، و چون جوانان، مقارن بلوغ، صحنه‏هايى در خواب مى‏بينند كه سبب احتلام آنها مى‏شود اين واژه به عنوان كنايه در معنى بلوغ به كار رفته است.

به هر حال از آيه فوق چنين استفاده مى‏شود كه حكم بالغان با اطفال نابالغ متفاوت است، زيرا كودكان نابالغ طبق آيه قبل تنها در سه وقت موظف به اجازه گرفتن هستند، چون زندگى آنها با زندگى پدران و مادران آن قدر آميخته است كه اگر بخواهند در همه حال اجازه بگيرند مشكل خواهد بود، و از اين گذشته احساسات جنسى آنها هنوز به طور كامل بيدار نشده، ولى نوجوانان بالغ طبق اين آيه كه اذن گرفتن را به طور مطلق براى آنها واجب دانسته موظفند در همه حال به هنگام ورود بر پدر و مادر اذن بطلبند.

اين حكم مخصوص به مكانى است كه پدر و مادر در آنجا استراحت مى‏كنند و گرنه وارد شدن در اطاق عمومى (اگر اطاق عمومى داشته باشند) مخصوصا به هنگامى كه ديگران هم در آنجا حاضرند، و هيچگونه مانع و رادعى در كار نيست اجازه گرفتن لزومى ندارد.

ذكر اين نكته نيز لازم است كه جمله‏ كَمَا اسْتَأْذَنَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ‏ اشاره به بزرگسالان است كه در همه حال به هنگام وارد شدن در اطاق موظف به اجازه گرفتن از پدران و مادران بودند، در اين آيه افرادى را كه تازه به حد بلوغ رسيده‏اند همرديف بزرگسالان قرار داده كه موظف به استيذان بودند.

در پايان آيه براى تاكيد و توجه بيشتر مى‏فرمايد:" اين گونه خداوند آياتش را براى شما تبيين مى‏كند و خداوند عالم و حكيم است" (كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آياتِهِ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ‏).

اين همان تعبيرى است كه در ذيل آيه قبل بود بدون هيچگونه تغيير، جز اينكه در آن آيه" الآيات" بود و در اينجا" آياته" كه از نظر معنى تفاوت چندانى ندارد.

منبع: تفسير نمونه، ج‏۱۴، ص: ۵۳۹- ۵۴۳

 

تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی آیه ۵۸

مدت زمان:  ۱۱  دقیقه

 

تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی آیه ۵۹

مدت زمان:  ۵  دقیقه


 

نور، آیه ۶۰

وَ الْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ الَّاتىِ لَا يَرْجُونَ نِكاَحًا فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُنَاحٌ أَن يَضَعْنَ ثِيَابَهُنَّ غَيرمُتَبرجَتِ  بِزِينَةٍ  وَ أَن يَسْتَعْفِفْنَ خَير لَّهُنَّ  وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيم

و زنان از كارافتاده‏اى كه اميد به ازدواج ندارند، گناهى بر آنان نيست كه لباسهاى (رويين) خود را بر زمين بگذارند، بشرط اينكه در برابر مردم خودآرايى نكنند؛ و اگر خود را بپوشانند براى آنان بهتر است؛ و خداوند شنوا و داناست.

 

رعایت پوشش مناسب برای زنان

در آخرين آيه مورد بحث استثنايى براى حكم حجاب زنان بيان مى‏كند و زنان پير و سالخورده را از اين حكم مستثنى مى‏شمرد و مى‏گويد:" زنان از كار افتاده‏اى كه اميدى به ازدواج ندارند گناهى بر آنان نيست كه لباسهاى (روئين) خود را بر زمين بگذارند در حالى كه در برابر مردم خود آرايى نكنند" (وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللَّاتِي لا يَرْجُونَ نِكاحاً فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُناحٌ أَنْ يَضَعْنَ ثِيابَهُنَّ غَيْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزِينَةٍ).

در واقع براى اين استثناء دو شرط وجود دارد:

نخست اينكه به سن و سالى برسند كه معمولا اميدى به ازدواج ندارند، و به تعبير ديگر جاذبه جنسى را كاملا از دست داده‏اند.

ديگر اينكه در حال بر داشتن حجاب خود را زينت ننمايند.

روشن است كه با اين دو قيد مفاسد كشف حجاب در مورد آنان وجود نخواهد داشت و به همين دليل اسلام اين حكم را از آنان برداشته است.

اين نكته نيز روشن است كه منظور برهنه شدن و بيرون آوردن همه لباسها نيست بلكه تنها كنار گذاشتن لباسهاى رو است كه بعضى روايات از آن تعبير به چادر و روسرى كرده است (الجلباب و الخمار).

در پايان آيه اضافه مى‏كند كه با همه احوال" اگر آنها تعفف كنند و خويشتن را بپوشانند براى آنها بهتر است" (وَ أَنْ يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَ‏).

چرا كه از نظر اسلام هر قدر زن جانب عفاف و حجاب را رعايت كند پسنديده‏تر و به تقوا و پاكى نزديكتر است.

و از آنجا كه ممكن است بعضى از زنان سالخورده از اين آزادى حساب شده و مشروع سوء استفاده كنند، و احيانا با مردان به گفتگوهاى نامناسب بپردازند و يا طرفين در دل افكار آلوده‏اى داشته باشند در آخر آيه به عنوان يك اخطار مى‏فرمايد:" خداوند شنوا و دانا است" (وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ‏).

آنچه را مى‏گوئيد مى‏شنود و آنچه را در دل داريد و يا در سر مى‏پرورانيد مى‏داند.

تفسير نمونه، ج‏۱۴، ص: ۵۴۳-۵۴۲

تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی آیه

مدت زمان:  ۱۱  دقیقه

 


 

نور، آیه ۶۱

لَّيْسَ عَلىَ الْأَعْمَى‏ حَرَجٌ وَ لَا عَلىَ الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَ لَا عَلىَ الْمَرِيضِ حَرَجٌ وَ لَا عَلىَ أَنفُسِكُمْ أَن تَأْكلواْ مِن بُيُوتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ ءَابَائكُمْ أَوْ بُيُوتِ أُمَّهَاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ إِخْوَانِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَخَوَاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَعْمَمِكُمْ أَوْ بُيُوتِ عَمَّتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَخْوَالِكُمْ أَوْ بُيُوتِ خَلَاتِكُمْ أَوْ مَا مَلَكْتُم مَّفَاتحهُ أَوْ صَدِيقِكُمْ  لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَن تَأْكُلُواْ جَمِيعًا أَوْ أَشْتَاتًا  فَإِذَا دَخَلْتُم بُيُوتًا فَسَلِّمُواْ عَلىَ أَنفُسِكُمْ تحيَّةً مِّنْ عِندِ اللَّهِ مُبَرَكَةً طَيِّبَةً  كَذَالِكَ يُبَين اللَّهُ لَكُمُ اليَاتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُون

بر نابينا و افراد لنگ و بيمار گناهى نيست (كه با شما هم غذا شوند)، و بر شما نيز گناهى نيست كه از خانه‏هاى خودتان [خانه‏هاى فرزندان يا همسرانتان كه خانه خود شما محسوب مى‏شود بدون اجازه خاصّى‏] غذا بخوريد؛ و همچنين خانه‏هاى پدرانتان، يا خانه‏هاى مادرانتان، يا خانه‏هاى برادرانتان، يا خانه‏هاى خواهرانتان، يا خانه‏هاى عموهايتان، يا خانه‏هاى عمّه‏هايتان، يا خانه‏هاى داييهايتان، يا خانه‏هاى خاله‏هايتان، يا خانه‏اى كه كليدش در اختيار شماست، يا خانه‏هاى دوستانتان، بر شما گناهى نيست كه بطور دسته‏جمعى يا جداگانه غذا بخوريد؛ و هنگامى كه داخل خانه‏اى شديد، بر خويشتن سلام كنيد، سلام و تحيّتى از سوى خداوند، سلامى پربركت و پاكيزه! اين گونه خداوند آيات را براى شما روشن مى‏كند، باشد كه بينديشيد!

 

رعایت آداب ورود به خانه دیگران

 

از آنجا كه در آيات سابق سخن از اذن ورود در اوقات معين يا به طور مطلق به هنگام داخل شدن در منزل اختصاصى پدر و مادر بود، آيه مورد بحث در واقع استثنايى بر اين حكم است كه گروهى مى‏توانند در شرائط معينى بدون اجازه وارد منزل خويشاوندان و مانند آن شوند و حتى بدون استيذان غذا بخورند.

نخست مى‏فرمايد:" بر نابينا و افراد شل و بيمار گناهى نيست كه با شما هم غذا شود" (لَيْسَ عَلَى الْأَعْمى‏ حَرَجٌ وَ لا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَ لا عَلَى الْمَرِيضِ حَرَجٌ‏).

چرا كه طبق صريح بعضى از روايات، اهل مدينه پيش از آنكه اسلام را پذيرا شوند افراد نابينا و شل و بيمار را از حضور بر سر سفره غذا منع مى‏كردند و با آنها هم غذا نمى‏شدند و از اين كار نفرت داشتند.

سپس قرآن مجيد اضافه مى‏كند:" بر خود شما نيز گناهى نيست كه از اين خانه‏ها بدون گرفتن اجازه غذا بخوريد: خانه‏هاى خودتان" (منظور فرزندان يا همسران است كه از آن تعبير به خانه خود شده است) (وَ لا عَلى‏ أَنْفُسِكُمْ أَنْ تَأْكُلُوا مِنْ بُيُوتِكُمْ‏).

" يا خانه‏هاى پدرانتان" (أَوْ بُيُوتِ آبائِكُمْ‏).

" يا خانه‏هاى مادرانتان" (أَوْ بُيُوتِ أُمَّهاتِكُمْ‏).

" يا خانه‏هاى برادرانتان" (أَوْ بُيُوتِ إِخْوانِكُمْ‏).

" يا خانه‏هاى خواهرانتان" (أَوْ بُيُوتِ أَخَواتِكُمْ‏).

" يا خانه‏هاى عموهايتان" (أَوْ بُيُوتِ أَعْمامِكُمْ‏).

" يا خانه‏هاى عمه‏هايتان" (أَوْ بُيُوتِ عَمَّاتِكُمْ‏).

" يا خانه‏هاى دائيهايتان" (أَوْ بُيُوتِ أَخْوالِكُمْ‏).

" يا خانه‏هاى خاله‏هايتان" (أَوْ بُيُوتِ خالاتِكُمْ‏).

" يا خانه‏اى كه كليدش در اختيار شما است" (أَوْ ما مَلَكْتُمْ مَفاتِحَهُ‏).

" يا خانه‏هاى دوستانتان" (أَوْ صَدِيقِكُمْ‏).

سپس ادامه مى‏دهد:" بر شما گناهى نيست كه به طور دستجمعى يا جداگانه غذا بخوريد" (لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ أَنْ تَأْكُلُوا جَمِيعاً أَوْ أَشْتاتاً).

گويا جمعى از مسلمانان در آغاز اسلام از غذا خوردن تنهايى، ابا داشتند و اگر كسى را براى هم غذا شدن نمى‏يافتند مدتى گرسنه مى‏ماندند، قرآن به آنها تعليم مى‏دهد كه غذا خوردن به صورت جمعى و فردى هر دو مجاز است‏

سپس به يك دستور اخلاقى ديگر اشاره كرده مى‏گويد:

" هنگامى كه وارد خانه‏اى شديد بر خويشتن سلام كنيد، سلام و تحيتى از نزد خداوند، سلام و تحيتى پر بركت و پاكيزه" (فَإِذا دَخَلْتُمْ بُيُوتاً فَسَلِّمُوا عَلى‏ أَنْفُسِكُمْ تَحِيَّةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبارَكَةً طَيِّبَةً).

و سر انجام با اين جمله آيه را پايان مى‏دهد:" اين گونه خداوند آيات خويش را براى شما تبيين مى‏كند، شايد انديشه و تفكر كنيد" (كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآياتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ‏).

منبع: تفسير نمونه، ج‏۱۴، ص: ۵۴۹-۵۵۴

تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی آیه

مدت زمان:  ۱۰  دقیقه

 


 

نور، آیه ۶۲

إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ إِذَا كَانُواْ مَعَهُ عَلىَ أَمْرٍ جَامِعٍ لَّمْ يَذْهَبُواْ حَتىَ‏ يَسْتذِنُوهُ  إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَْذِنُونَكَ أُوْلَئكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ  فَإِذَا اسْتذَنُوكَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَن لِّمَن شِئْتَ مِنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لهمُ اللَّهَ  إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيم

مؤمنان واقعى كسانى هستند كه به خدا و رسولش ايمان آورده‏اند و هنگامى كه در كار مهمّى با او باشند، بى‏اجازه او جايى نمى‏روند؛ كسانى كه از تو اجازه مى‏گيرند، براستى به خدا و پيامبرش ايمان آورده‏اند! در اين صورت، هر گاه براى بعضى كارهاى مهمّ خود از تو اجازه بخواهند، به هر يك از آنان كه مى‏خواهى (و صلاح مى‏بينى) اجازه ده، و برايشان از خدا آمرزش بخواه كه خداوند آمرزنده و مهربان است‏

 

ضرورت عمل به فرمان پیامبر در مسایل عمومی جامعه

 

در آيه مى‏فرمايد:" مؤمنان واقعى كسانى هستند كه ايمان به خدا و رسولش آورده‏اند و هنگامى كه در كار مهمى كه حضور جمعيت را ايجاب مى‏كند با او باشند، بدون اذن و اجازه او به جايى نمى‏روند" (إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ إِذا كانُوا مَعَهُ عَلى‏ أَمْرٍ جامِعٍ لَمْ يَذْهَبُوا حَتَّى يَسْتَأْذِنُوهُ‏).

منظور از" امر جامع" هر كار مهمى است كه اجتماع مردم در آن لازم است و تعاون و همكاريشان ضرورت دارد، خواه مساله مهم مشورتى باشد، خواه مطلبى پيرامون جهاد و مبارزه با دشمن، و خواه نماز جمعه در شرائط فوق العاده، و مانند آن، بنا بر اين اگر مى‏بينيم بعضى از مفسران آن را به خصوص مشورت، يا خصوص مساله جهاد، يا خصوص نماز جمعه يا نماز عيد تفسير كرده‏اند بايد گفت: بخشى از معنى آيه را منعكس ساخته‏اند، و شان نزولهاى گذشته نيز مصداقهايى از اين حكم كلى هستند.

در حقيقت اين يك دستور انضباطى است كه هيچ جمعيت و گروه متشكل و منسجم نمى‏تواند نسبت به آن بى اعتنا باشد، چرا كه در اين گونه مواقع گاهى حتى غيبت يك فرد گران تمام مى‏شود و به هدف نهايى آسيب مى‏رساند، مخصوصا اگر رئيس جمعيت، فرستاده پروردگار و پيامبر خدا و رهبر روحانى نافذ الامر باشد.

توجه به اين نكته نيز لازم است كه منظور از اجازه گرفتن اين نيست كه هر كس كارى دارد يك اجازه صورى بگيرد و به دنبال كار خود برود، بلكه براستى اجازه گيرد، يعنى اگر رهبر، غيبت او را مضر تشخيص نداد، به او اجازه مى‏دهد و در غير اين صورت بايد بماند و گاهى كار خصوصى خود را فداى هدف مهمتر كند.

لذا در دنبال اين جمله اضافه مى‏كند:" كسانى كه از تو اجازه مى‏گيرند آنها براستى ايمان به خدا و رسولش آورده‏اند" ايمانشان تنها با زبان نيست، بلكه با روح‏ و جان مطيع فرمان تواند (إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ أُولئِكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ‏).

" در اين صورت هر گاه از تو براى بعضى از كارهاى مهم خود اجازه بخواهند به هر كس از آنها مى‏خواهى (و صلاح مى‏بينى) اجازه ده" (فَإِذَا اسْتَأْذَنُوكَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَنْ لِمَنْ شِئْتَ مِنْهُمْ‏).

روشن است كه اينگونه افراد با ايمان با توجه به اينكه براى امر مهمى اجتماع كرده‏اند هرگز براى يك كار جزئى اجازه نمى‏طلبند، و منظور از" شانهم" در آيه كارهاى ضرورى و قابل اهميت است.

و از سوى ديگر، خواست پيامبر ص مفهومش اين نيست كه بدون در نظر گرفتن جوانب امر و اثرات حضور و غياب افراد اجازه دهد، بلكه اين تعبير براى آنست كه دست رهبر باز باشد و در هر مورد ضرورت حضور افراد را احساس مى‏كند به آنها اجازه رفتن را ندهد.

اين آيه نشان مى‏دهد كه حتى پيامبر ص در اجازه دادن افراد بايد دقت كند و تمام جوانب كار را در نظر گيرد و در اين امر مسئوليت الهى دارد.

و در پايان آيه مى‏فرمايد: هنگامى كه به آنها اجازه مى‏دهى" براى آنان استغفار كن كه خداوند غفور و رحيم است" (وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمُ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ‏).

منبع: تفسير نمونه، ج‏۱۴، ص: ۵۶۲-۵۶۶

تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی آیه

مدت زمان:  ۱۰  دقیقه
 


 

نور، آیه ۶۴

أَلَا إِنَّ لِلَّهِ مَا فىِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ  قَدْ يَعْلَمُ مَا أَنتُمْ عَلَيْهِ وَ يَوْمَ يُرْجَعُونَ إِلَيْهِ فَيُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُواْ  وَ اللَّهُ بِكل شىَءٍ عَلِيمُ

آگاه باشيد كه براى خداست آنچه در آسمانها و زمين است؛ او مى‏داند آنچه را كه شما بر آن هستيد، و (مى‏داند) روزى را كه بسوى او بازمى‏گردند؛ و (در آن روز) آنها را از اعمالى كه انجام دادند آگاه مى‏سازد؛ و خداوند به هر چيزى داناست!

 

تناسب احکام دینی با نیازهای بشر

" أَلا إِنَّ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ..." اين جمله بيان عموميت ملك است، و اينكه هر چيزى بدون استثناء مملوك خداى سبحان و قائم به او است پس به همين دليل با جميع خصوصيات وجودش معلوم براى او است پس او آنچه را كه وى بدان محتاج باشد مى‏داند، و مردم هم يكى از موجوداتند، كه خدا به حقيقت حالشان و آنچه بدان نيازمندند آگاه است. پس مى‏فهميم كه آنچه از شرايع دين هم كه براى آنان تشريع كرده امورى است كه در حياتشان بدان نيازمندند، هم چنان كه ارزاقى كه برايشان آفريده مورد حاجتشان بوده، و بدون آن بقاء و دوام نخواهند داشت.

اينكه فرمود:" قَدْ يَعْلَمُ ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ‏- او مى‏داند آنچه را كه شما بر آن هستيد، و حقيقت حال شما را آگاه است، و مى‏داند كه چه احتياجاتى داريد" معنايش اين است كه مالكيت خدا بر شما و هر چيز ديگر مستلزم علم او به حال و احتياجات شما است، آرى، او به علت اينكه مالك شما است، مى‏داند كه چه قسم شريعت و احكامى مورد احتياج شما است، همان را برايتان تشريع نموده، و بر شما واجب مى‏كند.

و جمله‏" وَ يَوْمَ يُرْجَعُونَ إِلَيْهِ فَيُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَلِيمٌ" معنايش اين است كه او هم در دنيا عالم به احوال شما است، و هم در روزى كه به سويش باز مى‏گرديد، يعنى روز قيامت كه در آن روز هر كسى را به حقيقت عملى كه كرده خبر مى‏دهد، و خدا به هر چيزى دانا است.

منبع: الميزان في تفسير القرآن، ج‏۱۵، ص: ۱۶۸

تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی آیه

مدت زمان: ۳  دقیقه


 

فرقان، آیه۲۰

وَ مَا أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا إِنَّهُمْ لَيَأْكلُونَ الطَّعَامَ وَ يَمْشُونَ فىِ الْأَسْوَاقِ  وَ جَعَلْنَا بَعْضَكُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَ تَصْبرونَ  وَ كَانَ رَبُّكَ بَصِيرًا

ما هيچ يك از رسولان را پيش از تو نفرستاديم مگر اينكه غذا مى‏خوردند و در بازارها راه مى‏رفتند؛ و بعضى از شما را وسيله امتحان بعضى ديگر قرار داديم، آيا صبر و شكيبايى مى‏كنيد (و از عهده امتحان برمى‏آييد)؟! و پروردگار تو همواره بصير و بينا بوده است.

 

 زندگی عادی پیامبران مانند مردم

 

در چند آيه قبل يكى از بهانه‏جوئيهاى مشركان را به اين عنوان كه چرا پيامبر اسلام غذا مى‏خورد و در بازارها راه مى‏رود، آمده بود و جوابى اجمالى و سر بسته براى آن گفته شد، آيه مورد بحث به همان مطلب بازگشته و پاسخى صريحتر و مشروحتر به آن مى‏دهد و مى‏گويد:

" ما هيچيك از رسولان را قبل از تو نفرستاديم مگر اينكه همه آنها از جنس بشر بودند، غذا مى‏خوردند و در بازارها راه مى‏رفتند" (و با مردم حشر و نشر داشتند) (وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَكَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا إِنَّهُمْ لَيَأْكُلُونَ الطَّعامَ وَ يَمْشُونَ فِي الْأَسْواقِ‏).

و در عين حال" بعضى از شما را وسيله امتحان بعض ديگر قرار داديم" (وَ جَعَلْنا بَعْضَكُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً).

اين آزمايش ممكن است از اين طريق باشد كه انتخاب پيامبران از جنس بشر آن هم از انسانهايى كه از ميان توده‏هاى جمعيت محروم برمى‏خيزند خود آزمايش بزرگى است، چرا كه گروهى ابا دارند زير بار هم‏نوع خود بروند بخصوص كسى كه از نظر امكانات مادى در سطح پائينى قرار داشته باشد، و آنها از اين نظر در سطح بالا و يا سن و سالشان بيشتر و در جامعه سرشناستر باشند.

و به دنبال اين سخن، همگان را مورد خطاب قرار داده و سؤال مى‏كند:

" آيا صبر و شكيبايى پيشه مى‏كنيد"؟ (أَ تَصْبِرُونَ‏).

چرا كه مهمترين ركن پيروزى در تمام اين آزمايشها صبر و استقامت و پايمردى است، صبر و استقامت در برابر هوسهاى سركشى كه مانع از قبول حق مى‏شود، صبر و استقامت در برابر مشكلاتى كه در آنجا وظائف و اداء رسالتها وجود دارد، و همچنين شكيبايى در برابر مصائب و حوادث دردناك كه زندگى انسان به هر حال خالى از آن نخواهد بود.

و در پايان آيه به عنوان يك هشدار مى‏فرمايد:" پروردگار تو همواره بصير و بينا بوده و هست" (وَ كانَ رَبُّكَ بَصِيراً).

مبادا تصور كنند چيزى از رفتار شما در برابر آزمونهاى الهى از ديده بينا و موشكاف علم خداوند مكتوم و پنهان مى‏ماند، او همه را دقيقا مى‏داند و مى‏بيند.

منبع: تفسير نمونه، ج‏۱۵، ص: ۵۰

تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی آیه

مدت زمان: ۵  دقیقه