نقش امام خميني ره در بيداري سياسي حوزه های علمیه
امام خمینی ره: خدايا تو بر ما منت نهادي و ما را در ۲۲ بهمن بر دشمنان خودت پيروز كردي و دست اين ملت مظلوم را گرفتي و از سراشيبي سقوط و جهنم هر دو عالم به قله بلند عنايات خود رساندي.

امام خمینی ره: خدايا تو بر ما منت نهادي و ما را در ۲۲ بهمن بر دشمنان خودت پيروز كردي و دست اين ملت مظلوم را گرفتي و از سراشيبي سقوط و جهنم هر دو عالم به قله بلند عنايات خود رساندي.-( روح‌الله خميني، كلمات قصار پندها و حكمتها، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، چاپ اول بهار ۱۳۷۲، ص ۱۰۶)

نقش امام خميني ره در بيداري سياسي حوزه های علمیه

تا قبل از روي كار آمدن سلسله پهلوي، دين و روحانيت تمام شئون زندگي مردم را تحت تسلط خود داشت اما با قدرت گرفتن پهلوي اول و با پشت سر گذاشتن سالهاي اوليه حكومت رضاخان به طور كلي نگرش جديد نسبت به مذهب كه متأثر از اعتقادات تجددگرايانه بود به ظهور رسيد تغييرات سياسي و بنيادي در امور اجتماعي اين دوره به طور كلي رابطه دين و دولت را به گونه‌اي بي‌سابقه بر هم زد از ابتداي سال ۱۳۰۷ يورش رژيم پهلوي به روحانيون و سركوبي آنها با اعتراض آيت‌الله بافقي آغاز شد و به طور همزمان سياستهاي سلب نفوذ روحانيون از امور اجتماعي و قضائي اجرا گرديد و با شعاير مذهبي مخالفت شد.

روحانيون با اجراي قانون متحد‌الشكل با محدوديت شديد مواجه شدند و با تبليغات فراوان مورد تحقير قرار گرفتند هر چند گهگاه رضا شاه با ارسال هدايا براي برخي علماي داخل و خارج سعي در تحبيب قلوب آنان داشت و نيز در مواردي با برخي روحانيون ديدار و يا از آنان عيادت مي‌كرد ليكن سياست كلي رژيم عبادت بود از در انزوا قرار دادن مذهب و روحانيت بويژه در نيمه دوم سلطنت رضا شاه مذهب و شعاير مذهبي با بي‌مهري شديد‌ تحت‌الشعاع برنامه‌هاي تجددگرايانه قرار گرفت به عقيده يكي از محققان خارجي اين احساس فزاينده وجود داشت كه باورها و نهادهاي سنتي اسلامي قادر به درك اهداف كشور نيستند و در نتيجه قابل چشم پوشي بودند.

با برانداختن سلطه قوانيني شرعي از محاكم و امور روزمره زندگي و جايگزين شدن قوانين جديد ملهم از قوانين غربي حكومت پهلوي به طور رسمي خود را از قيد و بند دين و مذهب رهانيد و حتي به اين اندازه نيز اكتفا نكرد و در صدد برانداختن سلطه اجتماعي مذهب برآمد و با شعاير ديني به مبارزه پرداخت و علما و روحانيون را شديداً تحت فشار گذارد و اقدام به پرورش روحاني دولتي كرد تا از اين طريق هم روحانيون را به عنوان متوليان مذهب تحت‌الشعاع قرار دهد و هم نبض امور مربوط به روحانيت را در دست گيرد هدف آن بود تا حوزه‌هاي ديني و مدارس طلاب همانند تجربه تركيه از روي كشورهاي غربي در صورت عدم تمكين به دولتي شدن به شكل كاملاً درونگرا درآيند و نقش اجتماعي- سياسي دين به طور كلي فراموش شود( ۱)  از اينرو بود كه يكي از سياحان اروپايي در ذكر مشاهدات خود از ايران عصر رضاشاه نوشت:

«در ايران پديده عجيب‌ اسلامي دولتي ديده مي‌شود به طوريكه دولت در ظاهر در فكر تعديل و شايد اصلاح دين و در واقع درفكر تباه ساختن دين از درون است شماري از تحصيلكرده‌ها معتقدند كه بايد دين را دولتي كرد هر چند مورد قبول اندكي از مردم باشد.» ( ۲)

امام خميني كه خود از اساتيد حوزه‌ علميه در آن زمان بودند راجع‌به اوضاع طلاب چنين فرمودند:

«روحانيت را با تمام قوا كوبيدند به طوري كه اين حوزه علميه‌اي كه آن وقت البته هزار و چند صد تا محصل داشت رسيد به يك چهارصد نفر آن هم چهارصد نفري كه توسري خورده چهارصد نفري كه هيچ نتواند يك كلمه صحبت كند تمام منابر را در سرتاسر ايران تمام خطبا‌ را در سرتاسر ايران زبانشان را بستند.» ( ۳)

البته در اين ميان اساتيدي بودند كه از اظهارنظر در امور سياسي و بيان نظريات خود ابايي نداشتند مثل آيت‌الله بافقي كه در حادثه قم در نوروز ۱۳۰۷ روي داد براساس سنت تشريفاتي شاه و خانواده سلطنتي در هنگام تحويل سال در حرم حضرت معصومه (س) حضور مي‌يافتند در اين سال رضاشاه ابتدا به تنهايي به قم رفت و پس از مراجعت او ملكه و دخترانش شمس و اشرف با عده‌اي مستخدم به قم رفتند و با روي باز و موي نمايان در بالاي ايوان آينه به تماشاي مردم پرداختند كه وقتي آيت‌الله بافقي مطلع شدند چنين فرمودند: «كيستيد اگر مسلمانيد چرا چنين آمده‌ايد و اگر [مسلمان] نيستيد اينجا چه مي‌كنيد؟» ( ۴)

شايد برجسته‌ترين فردي كه در اين زمينه بتوان نام برد و تأثير شگرفي بر حوزه‌هاي علميه گذاشت امام خميني بود از خاطراتي كه امام خميني از دوران روي كارآمدن رضاخان ملاقاتهاي خود با مدرس رفتن به مجلس شوراي ملي به عنوان تماشاچي و امثال آنها نقل كرده‌اند آشكارا مي‌توان حضور دقت و كنجكاوي ايشان در امور سياسي و اجتماعي را درك كرد و تمامي اين اطلاعات را همراه با تفسيرهاي خود براي طلاب برسر كلاس بيان مي‌كردند كه خيلي اوقات همراه با عكس‌العمل شهرباني قم بود اما امام مي‌فرمودند« من موظف هستم به هر نحوي كه هست اين جلسه را برگزار كنم.» يكي ديگر از عواملي كه به منزوي شدن حوزه‌ها كمك مي‌كرد معدود روحانيوني بودند كه تحت تأثير تبليغات انحرافي و كاذب عليه دين و روحانيون با سياستهاي رژيم همگام و همراه بودند همانند علي‌اكبر حكمي‌زاده از طلاب تجددگرا و حامي انديشه‌هاي كسروي بود يا علي‌اكبر برقعي كه در مقالات خود از رضاشاه ستايش و تمجيد مي‌كرد.

حال به گوشه‌اي از بيانات رهبر كبير انقلاب امام خميني ره كه در احيا و بيداري سياسي حوزه‌ها بيان فرموده‌اند اشاره مي‌كنيم:

۱- اخذ پيمان خدا از علما

«مگرنه اين است كه خداوند از علما پيمان گرفته است كه در برابر ستم ستمكاران و ظلم جنايت‌ پيشگان ساكت و آرام نمانند.» ( ۵)

مگر نه اين است كه علما حجت پيامبران و معصومين بر زمين هستند؟ پس بايد علما و روشنفكران و محققان به داد اسلام برسند و اسلام را از غربتي كه دامنگيرش شده است نجات دهد و بيش از اين ذلت و حقارت را تحمل نكنند و بت‌ سيادت تحميلي جهانخواران را بشكنند و با بصيرت و سياست چهره منور و پراقتدار خود را آشكار سازند.» ( ۶)

۲- لزوم اصلاح فكري حوزويان

«ما بايد در اصلاح فكري و اخلاقي افراد و حوزه كوشش كنيم آثار فكري و روحي را كه ناشي از تبليغات و تلقينات بيگانگان و سياست دولتهاي خائن و فاسد است از بين ببريم و با آن مبارزه كنيم.

اين آثار كاملاً مشهود است مثلاً بعضي را مي‌بينيم كه در حوزه‌ها نشسته به گوش يكديگر مي‌خوانند كه اين كارها از ما ساخته نيست چه كار داريم به اين كارها؟ ما فقط بايد دعا كنيم و مسئله بگوئيم اين افكار آثار تلقينات بيگانگان است نتيجه تبليغات سوء چند صد ساله استعمارگران است كه در اعماق قلوب نجف و مشهد و قم و ديگر حوزه‌ها وارد شده و باعث افسردگي و سستي و تنبلي گرديده و نمي‌گذارد رشدي داشته باشند مرتباً عذرخواهي مي‌كنند كه اين كارها از ما ساخته نيست.» ( ۷)

۳- دخالت در سياست و حضور در صحنه:

«اين را كه «ديانت بايد از سياست جدا باشد و علماي اسلام در امور اجتماعي و سياسي دخالت نكنند» استعمارگران گفته و شايع كرده‌اند اين را بي‌دينها مي‌گويند مگر زمان پيغمبر اكرم (ص) سياست از ديانت جدا بود؟ مگر در آن دوره عده‌اي روحاني بودند و عده ديگر سياستمدار و زمامدار؟

مگر زمان خلفاي حق يا ناحق زمان خلافت حضرت امير سياست ازديانت جدا بود؟ دو دستگاه بود اين حرفها را استعمارگران و عمال سياسي آنها درست كرده‌اند تا دين را از تصرف امور دنيا و از تنظيم جامعه مسلمانان بركنار سازند و ضمناً علماي اسلام را ازمردم و مبارزان راه آزادي و استقلال جدا كنند در اين صورت مي‌توانند بر مردم مسلط شده و ثروتهاي ما را غارت كنند منظور آنها همين است.» ( ۸)

۴- سياست حق انبيا و اوليا و روحانيون:

«بايد عرض كنم كه سياست براي روحانيون و براي انبيا و براي اولياي خدا حقي است لكن سياستي كه آنها دارند دامنه‌اش با سياستي كه اينها دارند فرق دارد ما اگر فرض كنيم كه يك فردي هم پيدا شود كه سياست صحيح اجرا كند نه به آن معناي شيطاني فاسدش يك حكومتي يك رئيس جمهوري يك دولتي سياست صحيح را هم اجرا كند و به خير و صلاح ملت باشد اين سياست يك بعد از سياستي است كه براي انبيا بوده است و براي اوليا و حالا براي علماي اسلام.» ( ۹)

۵- جناح سياست را رها نكنيد

«كوشش كنيد آقايان در تهذيب نفس در تحكيم مبادي اسلام در تحكيم فقه اسلام در بسط فقه اسلام اين فقه غني در عالم مثل فقه شما چيزي نيست اين فقه غني را بسطش بدهيد لكن در عين حالي كه فقيه هستيد جناح سياست را رها نكنيد تفكر كنيد در امور وارد بشويد در امور دخالت كنيد در امور« من فقيهم و ديگر كاري ندارم به چيزي» نمي‌شود اين شما فقيه هستيد ولي بايد در امور دخالت كنيد در مقررات مردم دخالت كنيد شما پاسداران اسلام هستيد بايد پاسداري كنيد خداوند ان‌ شاءا... همه شما را توفيق بدهد خداوند ان‌شاءا... ما را در پناه شما حفظ كند.» ( ۱۰)

۶- روحانيت بايد عضو فعال جامعه باشد

«اين طور نيست كه آدم خوب كسي باشد كه در كناري نشسته باشد و تسبيحي دست بگيرد و در مسجد ذكر بگويد اگر انسان خوب اين گونه بود حضرت رسول (ص) و حضرت اميرالمؤمنان (ع) هم اين كار را مي‌كردند ما نديديم كه در تاريخ كسي گفته باشد رسول اكرم و امير مومنان در جايي از صحنه كناره‌گيري كنند و در مسجد بنشينند و ذكر بگويند بلكه بعكس در همه جا حضور داشته و در صحنه بودند.

بنابراين اين كه عده‌اي نشسته‌اند و مي‌گويند بايد كناره‌گيري كرد درست نيست روحانيت بايد عضو فعال جامعه باشد و مردم را هدايت و ارشاد نمايد.

شما آقايان هم بر امور جاري در محل خودتان نظارت داشته باشيد و مردم را هدايت كنيد.»( ۱۱)

پی نوشت:

۱- هاكس مريت، ايران: افسانه و واقعيت (خاطرات سفر به ايران)، به ترجمه محمدحسين نظري‌نژاد، ۲- محمدتقي اكبري، احمد نمايي، معاونت فرهنگي آستان قدس رضوي،  ۱۳۶۸ ص ۱۹۵

۳- روح‌الله خميني، صحيفه نور، مركز مدارك فرهنگي انقلاب اسلامي، جلد ۱۱ ص ۱۲۷

۴- حميد بصيرت‌منش، علما و رژيم شاه، مؤسسه چاپ و نشر عروج، زمستان ۱۳۷۶، ص ۳۵

۵- نهج‌البلاغه، به ترجمه‌ي محمد دشتي

۶- رسول سعادتمند، روحانيت و سياست از ديدگاه امام خميني، انتشارات تسنيم، چاپ اول ۱۳۷۸،  ص ۳۱

۷- مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، ولايت فقيه، چاپ اول بهار ۱۳۷۳، ص ۱۲۶

۸- معاونت پژوهشي مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني،روحانيت و حوزه‌هاي علميه از ديدگاه امام، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، اسفند ۱۳۷۴ ص ۲۲۹

۹- روح‌الله خميني، صحيفه نور، مركز مدارك فرهنگي انقلاب اسلامي، جلد ۱۳ ص ۲۱۷

۱۰- رسول سعادتمند، روحانيت و سياست از ديدگاه امام خميني، انتشارات تسنيم چاپ اول ۱۳۷۸، ص ۳۹

۱۱- روح‌الله خميني، صحيفه نور، مركز مدارك فرهنگي انقلاب اسلامي، جلد ۱۷ ص ۸۴


برگرفته از: پایان نامه« امام خميني (رحمة‌الله عليه) احياگر تفكر ديني»- عاطفه نصيري نصر ( طلبه سطح ۲، حوزه علمیه حضرت عبدالعظیم ع)

 

 

دسته بندی: