♦ جزء شانزدهم ♦

 

 ♦ کهف، آیه۸۴

إِنَّا مَكَّنَّا لَهُ فىِ الْأَرْضِ وَ ءَاتَيْنَاهُ مِن كلُ شىءٍ سَبَبًا

ما به او در روى زمين، قدرت و حكومت داديم؛ و اسباب هر چيز را در اختيارش گذاشتيم.

 

 علم و قدرت خدادادی ذوالقرنین

آیه شریفه در ادامه اشاره به ذوالقرنین و شخصیت وی، می فرماید: " ما در روى زمين او را تمكين داديم" (قدرت و ثبات و نيرو و حكومت بخشيديم) (إِنَّا مَكَّنَّا لَهُ فِي الْأَرْضِ‏).

" و اسباب هر چيز را در اختيارش نهاديم" (وَ آتَيْناهُ مِنْ كُلِّ شَيْ‏ءٍ سَبَباً)

آیه نشان مى‏دهد كه خداوند اسباب وصول به هر چيزى را در اختيار ذو القرنين گذارده بود: عقل و درايت كافى، مديريت صحيح، قدرت و قوت، لشگر و نيروى انسانى و امكانات مادى خلاصه آنچه از وسائل معنوى و مادى براى پيشرفت و رسيدن به هدفها لازم بود در اختيار او نهاديم.

 

" تمكين" به معناى قدرت دادن است. وقتى گفته مى‏شود" مكنته" و يا" مكنت له" معنايش اين است كه من او را توانا كردم. پس" تمكن در زمين" به معناى قدرت تصرف در زمين است، تصرفى مالكانه و دلخواه.

كلمه" سبب" به معناى وصله و وسيله است. پس معناى ايتاء سبب از هر چيز اين مى‏شود كه از هر چيزى كه معمولا مردم به وسيله آن متوسل به مقاصد مهم زندگى خود مى‏شوند، از قبيل عقل و علم و دين و نيروى جسم و كثرت مال و لشگر و وسعت ملك و حسن تدبير و غير آن.

منبع: الميزان في تفسير القرآن، ج‏۱۳، ص: ۳۶۰- تفسير نمونه، ج‏۱۲، ص: ۵۲۶

تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی( آیه ۸۴-۸۵)

مدت زمان:  ۸  دقیقه


 

 ♦ کهف، آیه ۱۱۰

قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكمُ‏ْ يُوحَى إِلىَ أَنَّمَا إِلَاهُكُمْ إِلَاهٌ وَاحِدٌ  فَمَن كاَنَ يَرْجُواْ لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَ لَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدَا

بگو: «من فقط بشرى هستم مثل شما؛ (امتيازم اين است كه) به من وحى مى‏شود كه تنها معبودتان معبود يگانه است؛ پس هر كه به لقاى پروردگارش اميد دارد، بايد كارى شايسته انجام دهد، و هيچ كس را در عبادت پروردگارش شريك نكند!

 

 نفی پندار الوهیت پیامبر

آخرین آیه سوره مبارکهف، مجموعه‏اى است از اصول اساسى‏ اعتقادات دينى، يعنى توحيد و معاد و رسالت پيامبر ص و در واقع همان چيزى است كه آغاز سوره كهف نيز با آن بوده است، چرا كه در آغاز نيز سخن از اللَّه و وحى و پاداش عمل و قيامت بود، و از يك نظر عصاره و فشرده‏اى است از مجموع اين سوره كه قسمت مهمى از آن بر محور اين سه موضوع دور ميزد.

و از آنجا كه مساله نبوت در طول تاريخش با انواع غلو و مبالغه همراه بوده است آن را چنين بيان مى‏كند:

" بگو من فقط بشرى همچون شما هستم، يگانه امتيازم اين است كه بر من وحى مى‏شود" (قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحى‏ إِلَيَ‏).

و با اين تعبير بر تمام امتيازات پندارى شرك‏آلودى كه پيامبران را از مرحله بشريت به مرحله الوهيت بالا مى‏برد قلم سرخ مى‏كشد.

سپس از ميان تمام مسائلى كه وحى مى‏شود، انگشت روى مساله توحيد مى‏گذارد و مى‏گويد:" بر من وحى مى‏شود كه معبود شما فقط يكى است" (أَنَّما إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ):

چرا تنها به اين مساله اشاره شده است براى اينكه توحيد، عصاره همه معتقدات و همه برنامه‏هاى فردى و اجتماعى سعادتبخش انسان است، در جاى ديگر نيز گفته‏ايم كه توحيد تنها يك اصل از اصول دين نيست بلكه خميرمايه همه اصول و فروع اسلام است.

سومين جمله اين آيه اشاره به مساله رستاخيز مى‏كند و آن را با" فاء تفريع" به مساله توحيد پيوند مى‏زند، و مى‏گويد:" بنا بر اين هر كس اميد لقاى پروردگارش را دارد بايد عمل صالح انجام دهد" (فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً).

لقاى پروردگار كه همان مشاهده باطنى ذات پاك او با چشم دل و بصيرت درون است گر چه در اين دنيا هم براى مؤمنان راستين امكان‏پذير است اما از آنجا كه اين مساله در قيامت به خاطر مشاهده آثار بيشتر و روشنتر و صريحتر جنبه همگانى و عمومى پيدا مى‏كند.

در آخرين جمله حقيقت عمل صالح را در يك بيان كوتاه چنين بازگو مى‏كند:" و نبايد كسى را در عبادت پروردگارش شريك سازد" (وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً).

به تعبير روشنتر تا حقيقت خلوص و اخلاص در عمل نيايد، رنگ عمل صالح به خود نخواهد گرفت.

منبع: تفسير نمونه، ج‏۱۲، ص: ۵۷۶- ۵۷۸

تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی

مدت زمان:  ۱۱  دقیقه


 

 ♦ مریم، آیه۶۴

وَ مَا نَتَنزَّلُ إِلَّا بِأَمْرِ رَبِّكَ  لَهُ مَا بَينَ أَيْدِينَا وَ مَا خَلْفَنَا وَ مَا بَين ذَالِكَ  وَ مَا كاَنَ رَبُّكَ نَسِيًّا

(پس از تأخير وحى، جبرئيل به پيامبر عرض كرد:) ما جز بفرمان پروردگار تو، نازل نمى‏شويم؛ آنچه پيش روى ما، و پشت سر ما، و آنچه ميان اين دو مى‏باشد، همه از آن اوست؛ و پروردگارت هرگز فراموشكار نبوده (و نيست)!

 

 نزول فرشته وحی به امرالهی

آیه شریفه، تاكيدى است بر اينكه هر چه جبرئيل در آيات پيشين آورده همه بى‏كم و كاست از ناحيه خدا است، و چيزى از خود او نيست، نخستين آيه از زبان پيك وحى مى‏گويد:

" ما جز به فرمان پروردگار تو نازل نمى‏شويم" (وَ ما نَتَنَزَّلُ إِلَّا بِأَمْرِ رَبِّكَ‏).

همه چيز از او است و ما بندگانيم جان و دل بر كف" آنچه پيش روى ما و آنچه پشت سر ما، و آنچه در ميان اين دو است همه از آن او است" (لَهُ ما بَيْنَ أَيْدِينا وَ ما خَلْفَنا وَ ما بَيْنَ ذلِكَ‏).

خلاصه آينده و گذشته و حال و اينجا و آنجا و همه جا و دنيا و آخرت و برزخ همه متعلق به ذات پاك پروردگار است.

و اين را نيز بدان كه" پروردگارت فراموشكار نبوده و نيست" (وَ ما كانَ رَبُّكَ نَسِيًّا).

بعضى از مفسران براى جمله" لَهُ ما بَيْنَ أَيْدِينا وَ ما خَلْفَنا وَ ما بَيْنَ ذلِكَ‏" تفسيرهاى متعددى كه احيانا بالغ بر يازده تفسير ميشود ذكر كرده‏اند، ولى آنچه در بالا آورديم از همه مناسبتر به نظر مى‏رسد.

منبع: تفسير نمونه، ج‏۱۳، ص: ۱۱۱

تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی

مدت زمان:  ۴  دقیقه


 

 ♦ مریم، آیه۶۷

أَ وَ لَا يَذْكُرُ الْانسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ وَ لَمْ يَكُ شَيْا

آيا انسان به خاطر نمى‏آورد كه ما پيش از اين او را آفريديم در حالى كه چيزى نبود؟!

 

 زنده کردن مردگان

در آيات گذشته بحثهاى قابل ملاحظه‏اى در باره رستاخيز و بهشت و دوزخ به ميان آمد، آیه مورد بحث نيز در همين زمينه سخن مى‏گويد در ادامه بیان آنکه آيا هنگامى كه من مردم، در آينده زنده مى‏شوم و سر از قبر برمى‏دارم"؟!

در آیه گذشته در آیه مورد بحث بلافاصله با همان لحن و تعبير به آن پاسخ مى‏گويد كه:" آيا انسان اين واقعيت را به ياد نمى‏آورد كه ما او را پيش از اين آفريديم، و او ابدا چيزى نبود"؟! (أَ وَ لا يَذْكُرُ الْإِنْسانُ أَنَّا خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَمْ يَكُ شَيْئاً).

تعبير به" الانسان" در اينجا نيز ممكن است اشاره به اين نكته باشد كه انسان با آن استعداد و هوش خداداد نبايد در برابر چنين سؤالى خاموش بنشيند، بايد خودش با يادآورى خلقت نخستين به آن پاسخ گويد و گرنه حقيقت" انسانيت" خود را به كار نگرفته است.

منبع: تفسير نمونه، ج‏۱۳، ص: ۱۱۴

تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی( آیه ۶۶- ۶۷)

مدت زمان:  ۹  دقیقه


 

 ♦ مریم، آیه۹۶

ثمَ لَنَنزِعَنَّ مِن كلُ‏ شِيعَةٍ أَيهُّمْ أَشَدُّ عَلىَ الرَّحْمَانِ عِتِيًّا

سپس از هر گروه و جمعيّتى، كسانى را كه در برابر خداوند رحمان از همه سركش تر بوده‏اند، جدا مى‏كنيم.

 

 ودّ

پس از بیان تشکیل دادگاه منکران در معاد، از آنجا كه اولويتها در آن دادگاه عدل منظور مى‏شود در آيه شریفه مى‏گويد: ما اول به سراغ سركشترين و ياغى‏ترين افراد مى‏رويم،" ما از هر گروه و جمعيتى افرادى را كه از همه در برابر خداوند رحمان سركش‏تر بودند جدا مى‏كنيم" (ثُمَّ لَنَنْزِعَنَّ مِنْ كُلِّ شِيعَةٍ أَيُّهُمْ أَشَدُّ عَلَى الرَّحْمنِ عِتِيًّا).

 همان بى‏شرمانى كه حتى مواهب خداى" رحمان" را به دست فراموشى سپردند و در برابر ولى نعمت خود به گستاخى و طغيان و ياغى‏گرى برخاستند، آرى اينها از همه به آتش دوزخ سزاوارترند!

منبع: تفسير نمونه، ج‏۱۳، ص: ۱۱۶

تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی

مدت زمان:  ۱۱  دقیقه


 

 ♦ طه، آیه۵

الرَّحْمَانُ عَلىَ الْعَرْشِ اسْتَوَى

همان بخشنده‏اى كه بر عرش مسلّط است.

 

 استواء بر عرش

آیه شریفه به معرفى پروردگار نازل كننده قرآن ادامه مى‏دهد و مى‏گويد:" او خداوندى است رحمان كه فيض رحمتش همه جا را فرا گرفته، و بر عرش مسلط است" (الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى‏).

" عرش" در لغت به چيزى مى‏گويند كه داراى سقف است و گاهى به خود سقف و يا تختهاى پايه بلند مانند تختهاى سلاطين نيز عرش اطلاق مى‏شود.

" اسْتَوى‏ عَلَى الْعَرْشِ‏"، كنايه از تسلط پروردگار و احاطه كامل او نسبت به جهان هستى و نفوذ امر و فرمان و تدبيرش در سراسر عالم است.

اصولا كلمه" عرش" در لغت عرب و" تخت" در فارسى غالبا كنايه از قدرت مى‏باشد، مثلا مى‏گوئيم فلان كس را از تخت فرو كشيدند، يعنى به قدرت و حكومتش پايان دادند، يا در عربى مى‏گوئيم: ثل عرشه (تختش فرو ريخت).

به هر حال بسيار كودكانه است اگر كسانى بخواهند از اين تعبير توهم جسميت خداوند را بكنند.

منبع: تفسير نمونه، ج‏۱۳، ص: ۱۶۰

تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی( آیه ۵-۸)

مدت زمان:  ۱۵  دقیقه


 

 ♦ طه، آیه۸

اللَّهُ لَا إِلَاهَ إِلَّا هُوَ  لَهُ الْأَسْمَاءُ الحُسْنى‏

او خداوندى است كه معبودى جز او نيست؛ و نامهاى نيكوتر از آن اوست!

 

 اسماء الحسنی

در آیات گذشته ترسيم روشنى از علم بى‏پايان پروردگار شده است و از مجموع آن آیات، شناخت اجمالى نسبت به نازل كننده قرآن در ابعاد چهارگانه" خلقت" و" حكومت" و" مالكيت" و" علم" حاصل مى‏گردد و شايد به همين جهت است كه در آيه بعد مى‏گويد:" او اللَّه است همان خداوندى كه معبودى جز او نيست براى او نامها و صفات نيك است" (اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‏).

تعبير به" اسماء حسنى" در اصل به معنى نامهاى نيك است، بديهى است كه همه نامهاى پروردگار نيك است، ولى از آنجا كه در ميان اسماء و صفات خدا بعضى داراى اهميت بيشترى‏ است، به عنوان" اسماء حسنى" ناميده شده است.

در بسيارى از روايات كه از پيامبر و ائمه ع به ما رسيده مى‏خوانيم خداوند داراى ۹۹ اسم است، هر كس او را به اين نامها بخواند دعايش مستجاب مى‏شود و هر كس آنها را احصا كند اهل بهشت است، اين مضمون در منابع معروف حديث اهل تسنن نيز ديده مى‏شود.

به نظر مى‏رسد كه منظور از احصاء و شماره كردن اين نامها همان" تخلق" به اين صفات است، نه تنها ذكر الفاظ آنها، بدون شك اگر كسى با صفت عالم و قادر يا رحيم و غفور و امثال اينها، تخلق پيدا كند و اشعه‏اى از اين صفات بزرگ الهى در وجود او بتابد هم بهشتى است و هم دعايش مستجاب‏

منبع: تفسير نمونه، ج‏۱۳، ص: ۱۶۳

تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی(  آیه ۵-۸)

مدت زمان:  ۱۱  دقیقه


 

 ♦ طه، آیه۲۵-۲۸

قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لىِ صَدْرِى(۲۵)

(موسى) گفت: «پروردگارا! سينه‏ام را گشاده كن؛

 

وَ يَسِّرْ لىِ أَمْرِى(۲۶)

و كارم را برايم آسان گردان!

 

وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانىِ(۲۷)

و گره از زبانم بگشاى؛

 

يَفْقَهُواْ قَوْلى‏(۲۸)

تا سخنان مرا بفهمند!

 

 شرح صدر

موسى ع نه تنها از چنين ماموريت سنگينى وحشت نكرد، و حتى كمترين تخفيفى از خداوند نخواست، بلكه با آغوش باز از آن استقبال نمود، منتهى وسائل پيروزى در اين ماموريت را از خدا خواست.

همين كه حضرت موسى عليه السلام به رسالت الهى مأمور گرديد، چهار خواسته را از خداوند طلب نمود:

۱- سعه‏ى صدر. «رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي» ۲- شرايط آماده. «وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي»

۳- بيان روان. «وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي» ۴- داشتن وزير. «وَ اجْعَلْ لِي وَزِيراً»

از آنجا كه نخستين وسيله پيروزى روح بزرگ، فكر بلند و عقل توانا و به عبارت ديگر گشادگى سينه است" عرض كرد پروردگار من! سينه مرا گشاده بدار" (قالَ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي‏).

آرى نخستين سرمايه براى يك رهبر انقلابى، سينه گشاده، حوصله فراوان استقامت و شهامت و تحمل بار مشكلات است، و به همين دليل در حديثى از امير مؤمنان على ع مى‏خوانيم:

آلة الرياسة سعة الصدر:" وسيله رهبرى و رياست سينه گشاده است"( نهج البلاغه كلمات قصار حكمت ۱۷۶.)

و از آنجا كه اين راه مشكلات فراوانى دارد كه جز به لطف خدا گشوده‏ نمى‏شود در مرحله دوم از خدا تقاضا كرد كه كارها را بر او آسان گرداند و مشكلات را از سر راهش بردارد، عرض كرد" كار مرا آسان گردان" (وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي‏).

سپس موسى تقاضاى قدرت بيان هر چه بيشتر كرد و عرضه داشت:" گره از زبانم بگشا" (وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي‏).

درست است كه داشتن سرمايه شرح صدر، مهمترين سرمايه است ولى كار سازى اين سرمايه در صورتى است كه قدرت ارائه و اظهار آن به صورت كامل وجود داشته باشد، به همين دليل، موسى بعد از تقاضاى شرح صدر و برطرف شدن موانع، تقاضا كرد خداوند گره از زبانش بردارد.

و مخصوصا علت آن را چنين بيان كرد:" تا سخنان مرا درك كنند" (يَفْقَهُوا قَوْلِي‏).

اين جمله در حقيقت، آيه قبل را تفسير مى‏كند و از آن، روشن مى‏شود كه منظور از گشوده شدن گره زبان، اين نبوده است كه زبان موسى ع بخاطر سوختگى در دوران طفوليت يك نوع گرفتگى داشته (آن گونه كه بعضى از مفسران از ابن عباس نقل كرده‏اند) بلكه منظور گرههاى سخن است كه مانع درك و فهم شنونده مى‏گردد، يعنى آن چنان فصيح و بليغ و رسا و گويا سخن بگويم كه هر شنونده‏اى منظور مرا به خوبى درك كند.

منبع: تفسير نمونه، ج‏۱۳، ص: ۱۸۶- ۱۸۷، تفسير نور، ج‏۵، ص: ۳۳۴

تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی

مدت زمان:  ۹  دقیقه


 

 ♦ طه، آیه۱۲۴

وَ مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِى فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكاً وَ نحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَمَةِ أَعْمَى

و هر كس از ياد من روى گردان شود، زندگى (سخت و) تنگى خواهد داشت؛ و روز قيامت، او را نابينا محشور مى‏كنيم!»

 

 معیشت ضنک

براى اينكه تكليف آنهایی كه فرمان حق را فراموش مى‏كنند روشن گردد می فرماید:" و كسى كه از ياد من روى‏گردان شود، زندگى سخت و تنگى خواهد داشت (وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً).

" و در قيامت او را نابينا محشور مى‏كنيم" (وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى‏).

منبع: گاه مى‏شود درهاى زندگى به روى انسان به كلى بسته مى‏شود، و دست به هر كارى ميزند با درهاى بسته رو به رو مى‏گردد، و گاهى به عكس به هر جا روى مى‏آورد خود را در برابر درهاى گشوده مى‏بيند، مقدمات هر كار فراهم است و بن‏بست و گرهى در برابر او نيست، از اين حال تعبير به وسعت زندگى و از اولى به ضيق يا تنگى معيشت تعبير مى‏شود، منظور از" معيشت ضنك" كه در آيات بالا آمد نيز همين است‏.

گاهى تنگى معيشت به خاطر اين نيست كه درآمد كمى دارد، اى بسا پول‏ و درآمدش هنگفت است، ولى بخل و حرص و آز زندگى را بر او تنگ مى‏كند نه تنها ميل ندارد در خانه‏اش باز باشد و ديگران از زندگى او استفاده كنند، بلكه گويى نمى‏خواهد آن را به روى خويش بگشايد، به فرموده على ع" همچون فقيران زندگى مى‏كند و همانند اغنياء و ثروتمندان حساب پس مى‏دهد".

راستى چرا انسان گرفتار اين تنگناها مى‏شود، قرآن مى‏گويد: عامل اصليش اعراض از ياد حق است.

ياد خدا مايه آرامش جان، و تقوا و شهامت است و فراموش كردن او مايه اضطراب و ترس و نگرانى است.

هنگامى كه انسان مسئوليتهايش را به دنبال فراموش كردن ياد خدا به فراموشى بسپارد، غرق در شهوات و حرص و طمع مى‏گردد، پيدا است، كه نصيب او معيشت ضنك خواهد بود، نه قناعتى كه جان او را پر كند، نه توجه به معنويت كه به او غناى روحى دهد، و نه اخلاقى كه او را در برابر طغيان شهوات باز دارد.

اصولا تنگى زندگى بيشتر به خاطر كمبودهاى معنوى و نبودن غناى روحى است، به خاطر عدم اطمينان به آينده و ترس از نابود شدن امكانات موجود، و وابستگى بيش از حد به جهان ماده است، و آن كس كه ايمان به خدا دارد و دل به ذات پاك او بسته، از همه اين نگرانيها در امان است.

البته تا اينجا سخن از فرد بود، هنگامى كه به جامعه‏هايى كه از ياد خدا روى گردانده‏اند وارد شويم، مساله از اين وحشتناكتر خواهد بود، جوامعى كه على رغم پيشرفت شگفت‏انگيز صنعت و على رغم فراهم بودن همه وسائل زندگى در اضطراب و نگرانى شديد بسر مى‏برند، در تنگناى عجيبى گرفتارند و خود را محبوس و زندانى مى‏بينند.

همه از هم مى‏ترسند، هيچكس به ديگرى اعتماد نمى‏كند، رابطه‏ها و پيوندها همه بر محور منافع شخصى است، بار تسليحات سنگين به خاطر ترس از جنگ بيشترين امكانات اقتصادى آنها را در كام خود فرو برده، و پشتهايشان زير اين بار سنگين خم شده است.

زندانها مملو از جنايتكاران است، در محيط خانواده‏هاشان نه نور محبتى است، و نه پيوند عاطفى نشاط بخشى، آرى اين است زندگى سخت و معيشت ضنك آنها!

جالب اينكه در روايات اسلامى مى‏خوانيم كه از امام صادق ع پرسيدند منظور از آيه‏ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً چيست؟ فرمود: اعراض از ولايت امير مؤمنان ع است"( نور الثقلين جلد ۳ صفحه ۴۰۵.)آرى آن كس كه الگوى خود را از زندگى على ع بگيرد همان ابرمردى كه تمام دنيا در نظرش از يك برگ درخت كم ارزشتر بود آن چنان به خدا دل ببندد كه جهان در نظرش كوچك گردد، او هر كس باشد، زندگى گشاده و وسيعى خواهد داشت، اما آنها كه اين الگوها را فراموش كنند در هر شرائط گرفتار معيشت ضنك هستند.

تفسير نمونه، ج‏۱۳، ص: ۳۲۶-۳۲۹

تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی( آیه ۱۲۴-۱۲۶)

مدت زمان:  ۶  دقیقه


 

 ♦ طه، آیه۱۳۰

فَاصْبرْ عَلىَ‏ مَا يَقُولُونَ وَ سَبِّحْ بحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبهَا  وَ مِنْ ءَانَاى الَّيْلِ فَسَبِّحْ وَ أَطْرَافَ النهَّارِ لَعَلَّكَ تَرْضى

پس در برابر آنچه مى‏گويند، صبر كن! و پيش از طلوع آفتاب، و قبل از غروب آن؛ تسبيح و حمد پروردگارت را بجا آور؛ و همچنين (برخى) از ساعات شب و اطراف روز (پروردگارت را) تسبيح گوى؛ باشد كه (از الطاف الهى) خشنود شوى!

 

 صبر در مقابل مخالفت ها

به پيامبر ص كرده، مى‏گويد:" اكنون كه بنا نيست اين بدكاران فورا مجازات شوند تو در برابر آنچه آنها مى‏گويند صابر و شكيبا باش" (فَاصْبِرْ عَلى‏ ما يَقُولُونَ‏).

و براى تقويت روحيه پيامبر ص و تسلى خاطر او دستور راز و نياز با خدا و نماز و تسبيح را مى‏دهد و مى‏گويد:" قبل از طلوع آفتاب و پيش از غروب آن، همچنين در اثناء شب و اطراف روز تسبيح و حمد پروردگارت را بجا آور تا راضى و خشنود شوى" و قلب تو در برابر سخنان دردآور آنها ناراحت نشود (وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِها وَ مِنْ آناءِ اللَّيْلِ فَسَبِّحْ وَ أَطْرافَ النَّهارِ لَعَلَّكَ تَرْضى‏).

بدون شك اين حمد و تسبيح مبارزه‏اى است با شرك و بت‏پرستى در عين صبر و شكيبايى در برابر بدگوئيها و سخنان ناهنجار مشركان‏.

جمله" لَعَلَّكَ تَرْضى‏" در واقع نتيجه حمد و تسبيح پروردگار و شكيبايى در مقابل گفته آنها است، چرا كه اين حمد و تسبيح و نمازهاى شب و روز پيوند انسان را با خدا آن چنان محكم مى‏كند كه به هيچ چيز جز او نمى‏انديشد، از حوادث سخت نمى‏هراسد، و با داشتن چنين تكيه‏گاه محكمى از دشمنان واهمه نمى‏كند، و به اين ترتيب آرامش و اطمينان روح و جان او را پر مى‏كند.

ضمنا گرچه مخاطب در اين آيه پيامبر اسلام ص است ولى قرائن نشان مى‏دهد كه اين حكم جنبه عمومى دارد.

منبع: تفسير نمونه، ج‏۱۳، ص: ۳۳۷- ۳۳۹

تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی

مدت زمان:  ۹  دقیقه


 

 ♦ طه، آیه۱۳۱

وَ لَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلىَ‏ مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّنهُمْ زَهْرَةَ الحَْيَوةِ الدُّنْيَا لِنَفْتِنهُمْ فِيهِ  وَ رِزْقُ رَبِّكَ خَيرٌ وَ أَبْقَى

و هرگز چشمان خود را به نعمتهاى مادّى، كه به گروه‏هايى از آنان داده‏ايم، ميفكن! اينها شكوفه‏هاى زندگى دنياست؛ تا آنان را در آن بيازماييم؛ و روزى پروردگارت بهتر و پايدارتر است!

 

 بی‌توجهی به قدرت ظاهری مخالفان

در آیه شریفه دستوراتى به پيامبر داده شده كه در حقيقت منظور از آن عموم مسلمانان است، و تكميلى است براى بحثى كه در زمينه" شكيبايى" در آيات گذشته خوانديم.

" نخست مى‏گويد هرگز چشم خود را به نعمتهاى مادى كه به گروه‏هايى از آنها (كفار و مخالفان) داده‏ايم ميفكن" (وَ لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلى‏ ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ‏).

آرى" اين نعمتهاى ناپايدار كه شكوفه‏هاى زندگى دنيا است" (زَهْرَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا).

شكوفه‏ هايى كه زود مى‏شكفد و پژمرده مى‏شود و پرپر مى‏گردد و بر روى زمين مى‏ريزد، و چند صباحى بيشتر پايدار نمى‏ماند.

در عين حال" اينها همه براى آن است كه ما آنان را با آن بيازمائيم" (لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ‏).

و به هر حال" آنچه پروردگارت به تو روزى داده بهتر و پايدارتر است" (وَ رِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَ أَبْقى‏).

خداوند انواع مواهب و نعمتها را به تو بخشيده است، ايمان و اسلام، قرآن و آيات الهى، روزيهاى حلال و پاكيزه و سرانجام نعمتهاى جاودان آخرت اين روزيها پايدارند و جاودانى.

منبع: از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه فرمودند: هر كس چشم به دست مردم داشته باشد، غم او طولانى گردد و غيظش باقى ماند.

گرچه قرآن كريم، مال دنيا را خير(« ان ترك خيراً» بقره، ۱۸۰.)، فضل(« و ابتغوا من فضل اللّه» جمعه، ۱۰.)‏ و زينت(« المال و البنون زينة الحيوة الدنيا» كهف، ۴۶.)‏ مى‏داند و بهره‏مندى از آن را حلال و مجاز مى‏شمارد، ليكن دلبستگى شديد به آن را مذمّت مى‏كند. چرا كه زندگى دنيا مثل يك غنچه، عمرى كوتاه دارد و با يك نسيم از بين مى‏رود

منبع: تفسير نمونه، ج‏۱۳، ص: ۳۴۲- تفسير نور، ج‏۵، ص: ۴۱۱

تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی

مدت زمان:  ۷  دقیقه


 

 ♦ طه، آیه۱۳۲

وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلَوةِ وَ اصْطَبرْ عَلَيهَا  لَا نَسَلُكَ رِزْقًا  نحّْنُ نَرْزُقُكَ  وَ الْعَقِبَةُ لِلتَّقْوَى

خانواده خود را به نماز فرمان ده؛ و بر انجام آن شكيبا باش! از تو روزى نمى‏خواهيم؛ (بلكه) ما به تو روزى مى‏دهيم؛ و عاقبت نيك براى تقواست!

 

 تشویق به نماز و بندگی خدا

در آیه شریفه براى تلطيف روح پيامبر ص و تقويت قلب او مى‏فرمايد:

" خانواده خود را به نماز دستور ده و خود نيز بر انجام آن شكيبا و پر استقامت باش" (وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَيْها).

چرا كه اين نماز براى تو و خاندانت مايه پاكى و صفاى قلب و تقويت روح و دوام ياد خدا است.

بدون شك ظاهر" اهل" در اينجا خاندان پيامبر ص بطور كلى است، ولى از آنجا كه اين سوره در مكه نازل شده در آن زمان مصداق اهل، خديجه و على ع بوده‏اند، و ممكن است بعضى ديگر از نزديكان پيامبر ص را نيز شامل شود، ولى با گذشت زمان دامنه خاندان پيامبر گسترده شد.

«اصْطَبِرْ عَلَيْها» يعنى هم در انجام نماز وهم در امر به آن تأكيد وپايدارى كن.

سپس اضافه مى‏كند اگر دستور نماز به تو و خاندانت داده شده است منافع و بركاتش تنها متوجه خود شما است" ما از تو روزى نمى‏خواهيم بلكه به تو روزى مى‏دهيم" (لا نَسْئَلُكَ رِزْقاً نَحْنُ نَرْزُقُكَ‏).

اين نماز چيزى بر عظمت پروردگار نمى‏افزايد، بلكه سرمايه بزرگى براى تكامل شما انسانها و كلاس عالى تربيت است.

و در پايان آيه اضافه مى‏كند" عاقبت و سرانجام نيك از آن تقوا است" (وَ الْعاقِبَةُ لِلتَّقْوى‏).

آنچه باقى مى‏ماند و سرانجامش مفيد و سازنده و حيات‏بخش است همان تقوا و پرهيزكارى است، پرهيزكاران سرانجام پيروزند و بى‏تقوايان محكوم به شكست.

منبع: تفسير نمونه، ج‏۱۳، ص: ۳۴۳- تفسير نور، ج‏۵، ص: ۴۱۲

 

تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی

مدت زمان:  ۵  دقیقه