♦ جزء بیست و ششم ♦
احقاف، آیه ۳
مَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَيْنَهُمَا إِلَّا بِالحقّ وَ أَجَلٍ مُّسَمًّى وَ الَّذِينَ كَفَرُواْ عَمَّا أُنذِرُواْ مُعْرِضُون
ما آسمانها و زمين و آنچه را در ميان اين دو است جز بحق و براى سرآمد معيّنى نيافريديم؛ امّا كافران از آنچه انذار مىشوند روى گردانند!
غفلت از هدف آفرینش
در آیه شریفه، به كتاب" تكوين" پرداخته، و از عظمت و حقانيت آسمانها و زمين سخن مىگويد، و مىفرمايد:" ما آسمانها و زمين و آنچه را ميان اين دو است جز به حق نيافريديم" (ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما إِلَّا بِالْحَقِ).
نه در كتاب آسمانيش كلمهاى بر خلاف حق است، و نه در مجموعه عالم خلقتش چيزى ناموزون و مخالف حق يافت مىشود، همه موزون، همه سنجيده، و همه همراه و توأم با حق است.
اما اين آفرينش همانگونه كه سرآغازى داشته سرانجامى نيز دارد، و لذا در دنباله آيه مىافزايد:" ما براى آن سرآمد معينى قرار داديم" (وَ أَجَلٍ مُسَمًّى).
كه با فرارسيدن آن دنيا فانى مىشود، و چون اين جهان توأم با حق و داراى هدف است، طبعا بايد به دنبال آن جهانى ديگر كه نتائج اعمال در آن بررسى مىشود وجود داشته باشد، بنا بر اين حقانيت اين جهان خود دليل بر وجود معاد است، و گرنه پوچ و بيهوده بود و توأم با ظلم و ستم فراوان.
اما با اينكه قرآن حق است، و آفرينش جهان نيز حق" كافران لجوج از آنچه انذار شدهاند رويگردان هستند" (وَ الَّذِينَ كَفَرُوا عَمَّا أُنْذِرُوا مُعْرِضُونَ).
از يك سو آيات قرآن پى در پى آنها را انذار و بيم مىدهد كه دادگاه بزرگى در پيش داريد، و از سوى ديگر جهان آفرينش با نظامات خاص خود نيز هشدار مىدهد كه حسابى در كار است، اما اين غافلان بيخبر نه به اين توجهى مىكنند، و نه به آن.
تعبير به" معرضون" از ماده" اعراض" اشاره به اين است كه اگر با آيات تكوين و تدوين روبرو و مواجه شوند حقايق را درك مىكنند اما آنها صورت خود را برمىگردانند، و از حق گريزانند مبادا در روند تقاليد و تخيلات و هوى و هوس آنها دگرگونى ايجاد كند.
منبع: تفسير نمونه، ج۲۱، ص: ۲۹۸
تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی( آیه ۱-۳)
مدت زمان: ۱۶ دقیقه
احقاف، آیه ۵-۶
وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّن يَدْعُواْ مِن دُونِ اللَّهِ مَن لَّا يَسْتَجِيبُ لَهُ إِلىَ يَوْمِ الْقِيَمَةِ وَ هُمْ عَن دُعَائهِمْ غَافِلُونَ(۵)
چه كسى گمراهتر است از آن كس كه معبودى غير خدا را مىخواند كه تا قيامت هم به او پاسخ نمىگويد و از خواندن آنها (كاملا) بىخبر است؟! (و صداى آنها را هيچ نمىشنود!)
وَ إِذَا حُشِرَ النَّاسُ كاَنُواْ لهمْ أَعْدَاءً وَ كاَنُواْ بِعِبَادَتهمْ كَافِرِينَ(۶)
چه كسى گمراهتر است از آن كس كه معبودى غير خدا را مىخواند كه تا قيامت هم به او پاسخ نمىگويد و از خواندن آنها (كاملا) بىخبر است؟! (و صداى آنها را هيچ نمىشنود!)
پندار حمایت بتها از مشرکان در آخرت
آیه شریفه براى بيان عمق گمراهى مشركان مىافزايد:" چه كسى گمراهتر است از آنها كه موجودى غير از خدا را پرستش مىكنند كه اگر تا قيامت هم آنان را بخوانند پاسخشان نمىگويند"؟ (وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ يَدْعُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ مَنْ لا يَسْتَجِيبُ لَهُ إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ).
نه تنها پاسخ آنها را نمىدهند، اصلا سخنانشان را نمىشنوند" و از دعا و نداى آنها غافلند"! (وَ هُمْ عَنْ دُعائِهِمْ غافِلُونَ).
اينكه مىگويد تا روز قيامت به سخن آنها پاسخ نمىگويند مفهومش اين نيست كه در قيامت جوابشان را مىدهند- آن چنان كه بعضى پنداشتهاند- بلكه اين يك تعبير رائج است كه براى نفى ابد به كار مىرود، فى المثل مىگوئيم: اگر تا روز قيامت هم به فلان كس اصرار كنى به تو وام نمىدهد يعنى هرگز چنين كارى انجام نخواهد شد، نه اينكه در قيامت خواسته تو را عملى مىكند.
نكته آن نيز معلوم است، زيرا هر گونه فعاليت و تلاش و كوشش و اجابت دعوت در اين دنيا مفيد است، هنگامى كه دنيا پايان مىگيرد زمينه همه اين امور كلا برچيده مىشود.
و از آن اسفبارتر اينكه:" هنگامى كه مردم مشرك در قيامت محشور مىشوند معبودهاى آنها دشمنان آنها خواهند بود حتى عبادت آنها را انكار مىكنند"! (وَ إِذا حُشِرَ النَّاسُ كانُوا لَهُمْ أَعْداءً وَ كانُوا بِعِبادَتِهِمْ كافِرِينَ).
معبودهايى كه عقل دارند رسما به دشمنى برمىخيزند، حضرت مسيح ع از عابدان خود بيزارى مىجويد، و فرشتگان نيز تبرى مىجويند، حتى شياطين و جن نيز اظهار تنفر مىكنند، و آنها كه بىعقل بودند خداوند حيات و عقل به آنها مىبخشد تا به سخن درآيند و مراتب دشمنى و نفرت خود را از اين عابدان اظهار كنند.
اما چگونه معبودان عبادت عابدان را انكار مىكنند در حالى كه جاى انكار نيست؟
ممكن است اشاره به اين باشد كه آنها در حقيقت هواى نفس خويش را مىپرستيدند نه معبودان را چرا كه سرچشمه" بتپرستى"" هوىپرستى" است.
منبع: تفسير نمونه، ج۲۱، ص: ۳۰۳-۳۰۵
تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی
مدت زمان: ۷ دقیقه
احقاف، آیه ۱۵-۱۶
وَ وَصَّيْنَا الْانسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهًا وَ وَضَعَتْهُ كُرْهًا وَ حَمْلُهُ وَ فِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شهرًا حَتىَّ إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً قَالَ رَبّ أَوْزِعْنىِ أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتىِ أَنْعَمْتَ عَلى وَ عَلىَ وَالِدَىَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَئهُ وَ أَصْلِحْ لىِ فىِ ذُرِّيَّتىِ إِنىّتُبْتُ إِلَيْكَ وَ إِنىّمِنَ الْمُسْلِمِينَ(۱۵)
ما به انسان توصيه كرديم كه به پدر و مادرش نيكى كند، مادرش او را با ناراحتى حمل مىكند و با ناراحتى بر زمين مىگذارد؛ و دوران حمل و از شير بازگرفتنش سى ماه است؛ تا زمانى كه به كمال قدرت و رشد برسد و به چهل سالگى بالغ گردد مىگويد: «پروردگارا! مرا توفيق ده تا شكر نعمتى را كه به من و پدر و مادرم دادى بجا آورم و كار شايستهاى انجام دهم كه از آن خشنود باشى، و فرزندان مرا صالح گردان؛ من به سوى تو بازمىگردم و توبه مىكنم، و من از مسلمانانم!»
أُوْلَئكَ الَّذِينَ نَتَقَبَّلُ عَنهْمْ أَحْسَنَ مَا عَمِلُواْ وَ نَتَجَاوَزُ عَن سَيِّاتهمْ فىِ أَصحابِ الجنَّةِ وَعْدَ الصِّدْقِ الَّذِى كاَنُواْ يُوعَدُونَ(۱۶)
آنها كسانى هستند كه ما بهترين اعمالشان را قبول مىكنيم و از گناهانشان مىگذريم و در ميان بهشتيان جاى دارند؛ اين وعده راستى است كه وعده داده مىشدند.
پذیرش مؤدبانه هشدارهای والدین
اين آيات و آيات آينده در حقيقت توضيحى است در باره دو گروه" ظالم" و" محسن" كه در آيات قبل به سرنوشت آنها اجمالا اشاره شده است.
نخست به وضع" نيكوكاران" پرداخته، و از مساله نيكى به پدر و مادر و شكر زحمات آنها كه مقدمهاى است براى شكر پروردگار شروع مىكند، مىفرمايد:" ما انسان را توصيه كرديم كه در باره پدر و مادرش نيكى كند" (وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ إِحْساناً)
سپس به دليل لزوم حقشناسى در برابر مادر پرداخته مىگويد:" مادر، او را با اكراه و ناراحتى حمل مىكند، و با ناراحتى بر زمين مىگذارد، و دوران حمل و از شير باز گرفتنش سى ماه است" (حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ كُرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً).
سپس مىافزايد:" حيات انسان هم چنان ادامه مىيابد تا زمانى كه به كمال قدرت و نيروى جسمانى رسد، و به مرز چهلسالگى وارد مىگردد" (حَتَّى إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً)
قرآن در دنباله اين سخن مىافزايد: اين انسان لايق و با ايمان هنگامى كه به چهلسالگى رسيد سه چيز را از خدا تقاضا مىكند: نخست مىگويد:" پروردگارا! به من الهام ده و توفيق بخش تا شكر نعمتى را كه به من و پدر و مادرم ارزانى داشتى بجا آورم" (قالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ عَلى والِدَيَ)
اين تعبير نشان مىدهد كه انسان با ايمان در چنين سن و سالى هم از عمق و وسعت نعمتهاى خدا بر او آگاه مىگردد، و هم از خدماتى كه پدر و مادر به او كرده است تا به اين حد رسيده، چرا كه در اين سن و سال معمولا خودش پدر يا مادر مىشود، و زحمات طاقتفرسا و ايثارگرانه آن دو را با چشم خود مىبيند، و بىاختيار به ياد آنها مىافتد و بجاى آنها در پيشگاه خدا شكرگزارى مىكند.
در دومين تقاضا عرضه مىدارد:" خداوندا! به من توفيق ده تا عمل صالح بجا آورم، عملى كه تو از آن خشنود باشى" (وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ).
و بالآخره در سومين تقاضايش عرض مىكند:" خداوندا! صلاح و درستكارى را در فرزندان و دودمان من تداوم بخش" (وَ أَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي).
و در پايان آيه دو مطلب را اعلام مىدارد كه هر كدام بيانگر يك برنامه عملى مؤثر است، مىگويد:" پروردگارا! من در اين سن و سال به سوى تو بازمىگردم و توبه مىكنم" (إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ).
ديگر اينكه مىگويد:" من از مسلمين هستم" (وَ إِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ).
در حقيقت اين دو جمله پشتوانهاى است براى آن دعاهاى سهگانه و مفهومش اين است: چون من توبه كردهام، و تسليم مطلق در برابر فرمان توام، تو نيز بزرگوارى كن و مرا مشمول آن نعمتها بفرما.
آيه بعد بيان گويايى است از اجر و پاداش اين گروه از مؤمنان شكرگزار صالح العمل و توبهكار كه به سه پاداش مهم در آن اشاره شده است.
نخست مىفرمايد:" آنها كسانى هستند كه ما بهترين اعمالشان را قبول مىكنيم" (أُولئِكَ الَّذِينَ نَتَقَبَّلُ عَنْهُمْ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا).
موهبت دوم پاكسازى آنها است، مىگويد:" ما از گناهانشان مىگذريم" (وَ نَتَجاوَزُ عَنْ سَيِّئاتِهِمْ).
در حالى كه در ميان بهشتيان جاى دارند (فِي أَصْحابِ الْجَنَّةِ).
و اين سومين موهبت الهى نسبت به آنها است كه آنان را با اين كه لغزشهايى داشتهاند شستشو داده، در كنار نيكان و پاكانى جاى مىدهد كه از مقربان درگاه اويند.
و در پايان آيه براى تاكيد بر اين نعمتها كه گفته شد مىافزايد:" اين وعده صدقى است كه پيوسته به آنها داده شده است" (وَعْدَ الصِّدْقِ الَّذِي كانُوا يُوعَدُونَ)
چگونه وعده صدق نباشد در حالى كه تخلف از وعده يا به خاطر پشيمانى و نادانى است، و يا از ضعف و ناتوانى، و خداوند از همه اين امور منزه است.
منبع: تفسير نمونه، ج۲۱، ص: ۳۲۵-۳۳۱
تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی( آیه ۱۵)
مدت زمان: ۱۰ دقیقه
تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی( آیه ۱۶)
مدت زمان: ۷ دقیقه
احقاف، آیه ۳۳
أَ وَ لَمْ يَرَوْاْ أَنَّ اللَّهَ الَّذِى خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ لَمْ يَعْىَ بخلْقِهِنَّ بِقَدِرٍ عَلىَ أَن يُحىَ الْمَوْتىَ بَلىَ إِنَّهُ عَلىَ كلُ شىَءٍ قَدِير
آيا آنها نمىدانند خداوندى كه آسمانها و زمين را آفريده و از آفرينش آنها ناتوان نشده است، مىتواند مُردگان را زنده كند؟! آرى او بر هر چيز تواناست!
اثبات قدرت خدا در احیای مردگان و برپایی قیامت
اين آيات كه آخرين آيات سوره" احقاف" است به بحث پيرامون" معاد" مىپردازد، زيرا از يك سو در آخرين آيات گذشته كه از زبان مبلغان جن نقل شد اشاره به مساله" معاد" آمده بود.
و از سوى ديگر سوره" احقاف" در بخشهاى نخست از مساله توحيد و عظمت قرآن مجيد و اثبات نبوت پيامبر اسلام سخن مىگويد.
و در آخرين بخش از اين سوره مساله" معاد" را پيش مىكشد، و به اين ترتيب اصول سهگانه اعتقادى را تكميل مىكند.
نخست مىفرمايد:" آيا آنها نمىدانند خداوندى كه آسمانها و زمين را آفريده، و از آفرينش آنها هرگز خسته و ناتوان نشده، قادر است كه مردگان را زنده كند آرى او بر هر چيز تواناست"؟! (أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ لَمْ يَعْيَ بِخَلْقِهِنَّ بِقادِرٍ عَلى أَنْ يُحْيِيَ الْمَوْتى بَلى إِنَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ).
آفرينش آسمانها و زمين با موجودات رنگارنگ و مختلفش نشانه قدرت او بر هر چيز است، چرا كه هر چيز به تصور آيد او در اين عالم آفريده است، با اين حال چگونه ممكن است از تجديد حيات انسانها عاجز باشد؟ اين دليلى است دندانشكن بر مساله" امكان معاد".
اصولا بهترين دليل بر امكان هر چيز وقوع آن است، ما كه اينهمه پيدايش موجود زنده و جاندار را از موجودات بيجان مىبينيم چگونه مىتوانيم در قدرت مطلقه او بر مساله معاد ترديد به خود راه دهيم؟
اين يكى از دلائل متعدد معاد است كه قرآن مجيد در آيات مختلف از جمله در آيه ۸۱ سوره يس روى آن تكيه كرده است
منبع: تفسير نمونه، ج۲۱، ص: ۳۷۵
تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی
مدت زمان: ۳ دقیقه
محمد، آیه۴
فَإِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُواْ فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتىَّ إِذَا أَثخنتُمُوهُمْ فَشُدُّواْ الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنَّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِدَاءً حَتىَ تَضَعَ الحرْبُ أَوْزَارَهَا ذَالِكَ وَ لَوْ يَشَاءُ اللَّهُ لاَنتَصَرَ مِنهمْ وَ لَاكِن لِّيَبْلُوَاْ بَعْضَكُم بِبَعْضٍ وَ الَّذِينَ قُتِلُواْ فىِ سَبِيلِ اللَّهِ فَلَن يُضِلَّ أَعْمَالَهُم
و هنگامى كه با كافران (جنايتپيشه) در ميدان جنگ رو به رو شديد گردنهايشان را بزنيد، (و اين كار را هم چنان ادامه دهيد) تا به اندازه كافى دشمن را در هم بكوبيد؛ در اين هنگام اسيران را محكم ببنديد؛ سپس يا بر آنان منّت گذاريد (و آزادشان كنيد) يا در برابر آزادى از آنان فديه [غرامت] بگيريد؛ (و اين وضع بايد هم چنان ادامه يابد) تا جنگ بار سنگين خود را بر زمين نهد، (آرى) برنامه اين است! و اگر خدا مىخواست خودش آنها را مجازات مىكرد، اما مىخواهد بعضى از شما را با بعضى ديگر بيازمايد؛ و كسانى كه در راه خدا كشته شدند، خداوند هرگز اعمالشان را از بين نمىبرد!
حکم اسیران جنگی
آيات گذشته مقدمهاى بود براى آماده ساختن مسلمانان براى بيان يك دستور مهم جنگى كه در آيات مورد بحث مطرح شده است، مىفرمايد:" هنگامى كه با كافران در ميدان جنگ روبرو مىشويد با تمام قدرت به آنها حمله كنيد و گردنهايشان را بزنيد"! (فَإِذا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقابِ) بديهى است گردن زدن كنايه از قتل است، بنا بر اين ضرورتى ندارد كه جنگجويان كوشش خود را براى انجام خصوص اين امر به كار برند، هدف اين است كه دشمن از پاى درآيد، ولى چون گردن زدن روشنترين مصداق قتل بوده روى آن تكيه شده است.
و به هر حال اين حكم مربوط به ميدان نبرد است زيرا" لقيتم" از ماده" لقاء" در اين گونه موارد به معنى" جنگ" است، قرائن متعددى در خود اين آيه مانند مساله" اسارت اسيران" و واژه" حرب" (جنگ) و" شهادت در راه خدا" كه در ذيل آيه آمده است گواه بر اين معنى است.
و از اينجا روشن مىشود افرادى كه به منظور تبليغات ضد اسلامى آيه را طورى معنى كردهاند كه اسلام مىگويد:" با هر كافرى روبرو شدى گردنش را بزن"! چيزى جز اعمال غرض و سوء نيت نيست، و گرنه خود اين آيه صراحت در مساله روبرو شدن در ميدان جنگ دارد.
سپس مىافزايد:" اين حملات كوبنده بايد هم چنان ادامه يابد تا به اندازه كافى دشمن را درهم بكوبيد، و به زانو درآوريد، در اين هنگام اقدام به گرفتن اسيران كنيد، و آنها را محكم ببنديد" (حَتَّى إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثاقَ).
آيه فوق بيانگر يك دستور حساب شده جنگى است كه پيش از درهم شكستن قطعى مقاومت دشمن نبايد اقدام به گرفتن اسيران كرد، چرا كه پرداختن به اين امر گاهى سبب تزلزل موقعيت مسلمانان در جنگ خواهد شد، و پرداختن به امر اسيران و تخليه آنها در پشت جبهه آنها را از وظيفه اصلى بازمىدارد.
در جمله بعد حكم اسيران جنگى را بيان مىكند كه بعد از خاتمه جنگ بايد در مورد آنها اجرا شود، مىفرمايد: يا بر آنها منت بگذاريد، و بدون عوض آزادشان كنيد، و يا از آنها فديه و عوض بگيريد و آزاد نمائيد" (فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً).
و به اين ترتيب اسير جنگى را نمىتوان بعد از پايان جنگ به قتل رسانيد، بلكه رهبر مسلمين طبق مصالحى كه در نظر مىگيرد آنها را گاه بدون عوض، گاه با عوض، آزاد مىسازد، و اين عوض در حقيقت يك نوع غرامت جنگى است كه دشمن بايد بپردازد.
البته حكم سومى در اين رابطه نيز در اسلام هست كه اسيران را بصورت بردگان درآورند، ولى آن يك دستور الزامى نمىباشد بلكه در صورتى است كه رهبر مسلمين در شرائط و ظروف خاصى آن را لازم ببيند، و شايد به همين دليل در متن قرآن صريحا نيامده، و تنها در روايات اسلامى منعكس است.
سپس در دنباله آيه مىافزايد:" اين وضع بايد هم چنان ادامه يابد، و دشمنان را بايد هم چنان بكوبيد، و گروهى را به اسارت درآوريد تا جنگ بار سنگين خود را بر زمين نهد" (حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزارَها).
تنها وقتى دست بكشيد كه توان مقابله دشمن را درهم شكسته باشيد، و آتش جنگ خاموش گردد.
سپس اضافه مىكند:" برنامه شما همين گونه است" (ذلِكَ).
" و هر گاه خدا مىخواست از طرق ديگر از آنها انتقام مىگرفت" (وَ لَوْ يَشاءُ اللَّهُ لَانْتَصَرَ مِنْهُمْ).
از طريق صاعقههاى آسمانى، زلزلهها، تندبادها، و بلاهاى ديگر، ولى در اين صورت ميدان آزمايش تعطيل مىشد،" اما خدا مىخواهد بعضى از شما را با بعضى ديگر بيازمايد" (وَ لكِنْ لِيَبْلُوَا بَعْضَكُمْ بِبَعْضٍ).
اين در حقيقت فلسفه جنگ و نكته اصلى درگيرى حق و باطل است، در اين پيكارها صفوف مؤمنان واقعى و آنها كه اهل عملند از اهل سخن جدا مىشوند.
در آخرين جمله آيه مورد بحث از شهيدانى كه در اين پيكارها جان شيرين خود را از دست مىدهند، و حق بزرگى بر جامعه اسلامى دارند، سخن به ميان آورده مىگويد:" كسانى كه در راه خدا كشته شدند خداوند اعمالشان را هرگز نابود نمىكند" (وَ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَنْ يُضِلَّ أَعْمالَهُمْ).
زحمات و رنجها و ايثارهاى آنها از ميان نمىرود، همه در پيشگاه خدا محفوظ است
منبع: تفسير نمونه، ج۲۱، ص: ۳۹۸-۴۰۳
تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی
مدت زمان: ۱۰ دقیقه
محمد، آیه۷
يَأَيهّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِن تَنصُرُواْ اللَّهَ يَنصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدَامَكم
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! اگر (آيين) خدا را يارى كنيد، شما را يارى مىكند و گامهايتان را استوار مىدارد.
نصرت الهی
اين آيات هم چنان ادامه تشويق مؤمنان به مساله پيكار با دشمنان حق است، با تعبيرى جالب و رسا آنها را تشويق به" جهاد" مىكند مىفرمايد:" اى كسانى كه ايمان آوردهايد اگر خدا را يارى كنيد شما را يارى مىكند، و گامهايتان را استوار مىدارد" (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَكُمْ).
تكيه بر مساله" ايمان" اشاره به اين است كه يكى از نشانههاى ايمان راستين پيكار با دشمنان حق است.
تعبير به يارى كردن خدا به وضوح به معنى يارى كردن آئين او است، يارى كردن پيامبر او، و شريعت و تعليمات او.
اما ببينيم وعدهاى را كه خداوند در برابر دفاع از آئينش به مجاهدان داده چيست؟ نخست: مىگويد:" شما را يارى مىكند" اما از كدام طريق؟
از طريق بسيار، در قلب شما نور ايمان و در روح شما تقوا، در اراده شما قدرت، در فكر شما آرامش مىافكند.
از سوى ديگر فرشتگان را به يارى شما مىفرستد، حوادث را به نفع شما تغيير مسير مىدهد، قلوب مردم را به شما متمايل مىكند، سخنانتان را نافذ، فعاليتهايتان را پر ثمر مىسازد، آرى يارى خدا جسم و جان و درون و برون را احاطه مىكند.
اما در ميان تمام اشكال يارى كردن روى مساله" ثبات قدم" تاكيد مىكند، چرا كه ايستادگى در برابر دشمن مهمترين رمز پيروزى است، و برندگان جنگها آنها هستند كه ثبات و استقامت بيشترى نشان مىدهند.
منبع: تفسير نمونه، ج۲۱، ص:۴۴۲۵-۴۲۶
تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی
مدت زمان: ۷ دقیقه
محمد، آیه ۱۲
إِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تجرِى مِن تحتها الْأَنهارُ وَ الَّذِينَ كَفَرُواْ يَتَمَتَّعُونَ وَ يَأْكلونَ كَمَا تَأْكلُ الْأَنْعَامُ وَ النَّارُ مَثْوًى لهّم
خداوند كسانى را كه ايمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند وارد باغهايى از بهشت مىكند كه نهرها از زير (درختانش) جارى است؛ در حالى كه كافران از متاع زودگذر دنيا بهره مىگيرند و همچون چهارپايان مىخورند، و سرانجام آتش دوزخ جايگاه آنهاست!
برخورداری مؤمنان از نعمتهای جاودان بهشتی
از آنجا كه آيات گذشته پيرامون پيكار مستمر حق و باطل و ايمان و كفر سخن مىگفت آيات مورد بحث در يك مقايسه روشن سرنوشت مؤمنان و كفار را تشريح مىكند، تا روشن شود كه اين دو گروه تنها در زندگى دنيا متفاوت نيستند بلكه در آخرت نيز فوق العاده با هم متفاوتند مىفرمايد:" خداوند كسانى را كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند وارد باغهايى از بهشت مىكند كه نهرها از زير درختان و قصرهايش جارى است" (إِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ).
" در حالى كه كافران از متاع زودگذر اين دنيا بهره مىگيرند، و همچون چهارپايان مىخورند و سرانجام دوزخ جايگاه آنهاست"! (وَ الَّذِينَ كَفَرُوا يَتَمَتَّعُونَ وَ يَأْكُلُونَ كَما تَأْكُلُ الْأَنْعامُ وَ النَّارُ مَثْوىً لَهُمْ).
درست است كه هر دو گروه در دنيا زندگى مىكنند و از مواهب آن بهرهمند مىشوند، ولى تفاوت اينجا است كه مؤمنان هدفشان انجام اعمال صالح است، اعمالى مفيد و سازنده و براى جلب خشنودى پروردگار.
ولى كافران تمام هدفشان همين خوردن و خوابيدن تمتع بردن از لذات حيات است.
قابل توجه اينكه در مورد مؤمنان مىگويد خداوند آنها را وارد باغهاى بهشت مىكند اما در مورد كافران مىگويد: آتش جايگاه آنها است كه تعبير اول احترام و اعتنايى است نسبت به مقام اهل ايمان، و تعبير دوم تحقير و بىاعتنايى نسبت به كفار است كه از تحت ولايت او بيرون رفتهاند.
منبع: تفسير نمونه، ج۲۱، ص: ۴۳۳-۴۳۴
تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی
مدت زمان: ۹ دقیقه
محمد، آیه ۳۳-۳۵
يَأَيهّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَ أَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَ لَا تُبْطِلُواْ أَعْمَالَكمُ(۳۳)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! اطاعت كنيد خدا را، و اطاعت كنيد رسول (خدا) را، و اعمال خود را باطل نسازيد!
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ وَ صَدُّواْ عَن سَبِيلِ اللَّهِ ثم مَاتُواْ وَ هُمْ كُفَّارٌ فَلَن يَغْفِرَ اللَّهُ لهمْ(۳۴)
كسانى كه كافر شدند و (مردم را) از راه خدا بازداشتند سپس در حال كفر از دنيا رفتند، خدا هرگز آنها را نخواهد بخشيد.
عواقب سستی در جهاد
در آيه شریفه، روى سخن را به مؤمنان كرده، و بعد از بيان خطوط منافقين و كفار خط آنها را نيز چنين تبيين مىكند:" اى كسانى كه ايمان آوردهايد! اطاعت كنيد خدا و اطاعت كنيد رسول خدا را، و اعمال خود را باطل مسازيد" (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ لا تُبْطِلُوا أَعْمالَكُمْ).
در حقيقت برنامه مؤمنان در همه چيز نقطه مقابل گروه كافر و منافق است آنها مخالفت فرمان خدا مىكنند، و اينها اطاعت، آنها به عداوت و دشمنى با پيامبر ص برمىخيزند و اينها فرمانبردارند، آنها اعمالشان بر اثر كفر و ريا و منت و مانند آن نابود مىشود اما اينها با ترك اين امور پاداش اعمالشان در پيشگاه خدا محفوظ است.
به هر حال لحن آيه نشان مىدهد كه در ميان مؤمنان آن روز نيز افرادى بودهاند كه در مساله اطاعت خداوند و رسول و حفظ اعمالشان از باطل شدن كوتاهىهايى داشتهاند كه خداوند با اين آيه به آنها اخطار مىكند.
آخرين آيه مورد بحث توضيح و تاكيدى است براى آنچه در آيات قبل پيرامون كفار آمده است، و در ضمن راه بازگشت را به آنها كه مايل باشند نشان مىدهد، مىفرمايد:" كسانى كه كافر شدند و مردم را نيز از پيمودن راه خدا باز داشتند سپس در همان حال كفر از دنيا رفتند خدا هرگز آنها را نخواهد بخشيد"! (إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ ماتُوا وَ هُمْ كُفَّارٌ فَلَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ).
چرا كه با مرگ درهاى توبه بسته مىشود، اينها بار سنگين كفر خودشان و اضلال و گمراهى ديگران را هر دو بر دوش مىكشند، چگونه امكان دارد خداوند آنها را ببخشد؟.
منبع: تفسير نمونه، ج۲۱، ص:۴۸۵-۴۸۶
تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی( آیه ۳۳)
مدت زمان: ۶ دقیقه
تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی( آیه ۳۴)
مدت زمان: ۳ دقیقه
تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی( آیه ۳۵)
مدت زمان: ۳ دقیقه
محمد، آیه ۳۶-۳۸
إِنَّمَا الحْيَوةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ إِن تُؤْمِنُواْ وَ تَتَّقُواْ يُؤْتِكم أُجُورَكُمْ وَ لَا يَسالْكُمْ أَمْوَالَكُمْ(۳۶)
زندگى دنيا تنها بازى و سرگرمى است؛ و اگر ايمان آوريد و تقوا پيشه كنيد، پاداشهاى شما را مىدهد و اموال شما را نمىطلبد،
إِن يَسالْكُمُوهَا فَيُحْفِكُمْ تَبْخَلُواْ وَ يخرِجْ أَضْغَانَكمُ(۳۷)
چرا كه هر گاه اموال شما را مطالبه كند و حتّى اصرار نمايد، بخل مىورزيد؛ و كينه و خشم شما را آشكار مىسازد!
هَأَنتُمْ هَؤُلَاءِ تُدْعَوْنَ لِتُنفِقُواْ فىِ سَبِيلِ اللَّهِ فَمِنكُم مَّن يَبْخَلُ وَ مَن يَبْخَلْ فَإِنَّمَا يَبْخَلُ عَن نَّفْسِهِ وَ اللَّهُ الْغَنىِ وَ أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ وَ إِن تَتَوَلَّوْاْ يَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَيركُمْ ثُمَّ لَا يَكُونُواْ أَمْثَالَكمُ(۳۸)
آرى، شما همان گروهى هستيد كه براى انفاق در راه خدا دعوت مىشويد، بعضى از شما بخل مىورزند؛ و هر كس بخل ورزد، نسبت به خود بخل كرده است؛ و خداوند بىنياز است و شما همه نيازمنديد؛ و هر گاه سرپيچى كنيد، خداوند گروه ديگرى را جاى شما مىآورد پس آنها مانند شما نخواهند بود (و سخاوتمندانه در راه خدا انفاق مىكنند)
حب دنیا، عامل سستی در جهاد
آيات مورد بحث كه آخرين آيات اين سوره است نيز به يكى ديگر از مسائل زندگى انسانها در رابطه با جهاد مىپردازد، و براى تشويق و تحريك هر چه بيشتر مسلمانان در زمينه اطاعت خداوند عموما و مساله جهاد خصوصا بىارزش بودن زندگى دنيا را مطرح مىكند، زيرا يك عامل مهم بازدارنده از جهاد، سرگرم شدن و دلبستگى به زندگى مادى دنيا است.
مىفرمايد:" زندگى دنيا تنها بازى و سرگرمى است" (إِنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ).
به دنبال آن مىافزايد:" و اگر ايمان آوريد و تقوا پيشه كنيد خداوند پاداشهاى شما را به نحو كامل و شايسته مىدهد، و در برابر آن اموال شما را نمىطلبد" (وَ إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا يُؤْتِكُمْ أُجُورَكُمْ وَ لا يَسْئَلْكُمْ أَمْوالَكُمْ)
نه خداوند در برابر هدايت و راهنمايى و آن همه پاداشهاى عظيم در دنيا و آخرت مالى از شما مىطلبد، و نه پيامبرش، اصولا خدا نيازى ندارد، و نياز پيامبرش نيز فقط به خدا است.
در آيه بعد براى نشان دادن ميزان دلبستگى غالب مردم به اموال و ثروتهاى شخصى مىافزايد:" هر گاه اموال شما را مطالبه كند، و حتى اصرار ورزد بخل مىكنيد، بلكه از آن بالاتر كينهها و خشم شما را آشكار مىسازد"! (إِنْ يَسْئَلْكُمُوها فَيُحْفِكُمْ تَبْخَلُوا وَ يُخْرِجْ أَضْغانَكُمْ).
خلاصه اينكه آيه بيانگر دلبستگى شديد بسيارى از مردم به مسائل مالى است و در حقيقت يك نوع ملامت و سرزنش آنها و در عين حال تشويق به ترك اين وابستگى است، تا آنجا كه اگر خدا نيز از آنها مطالبه كند خشم و كينه او را به دل مىگيرند! و به اين ترتيب با اين تازيانه ملامت روح خفته انسانها را بيدار مىسازد، تا زنجير اسارت و بردگى اموال را از گردن خويش بردارند و آن چنان شوند كه در راه دوست از همه چيز بگذرند، و همه را بر پاى او نثار كنند، در عوض ايمان و تقوا و رضا و خشنودى او را بطلبند.
آخرين آيه مورد بحث كه آخرين آيه سوره محمد ص است تاكيد ديگرى است بر آنچه در آيات گذشته پيرامون مسائل مادى و دلبستگىهاى مردم به آن و انفاق در راه خدا آمده است.
مىفرمايد:" بدانيد شما همان جمعيتى هستيد كه دعوت براى انفاق در راه خدا مىشويد، بعضى از شما اين فرمان الهى را اطاعت مىكنند در حالى كه بعضى بخل مىورزند (ها أَنْتُمْ هؤُلاءِ تُدْعَوْنَ لِتُنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَمِنْكُمْ مَنْ يَبْخَلُ).
در اينجا اين سؤال مطرح مىشود كه در آيات قبل گفته شد خداوند اموال شما را مطالبه نمىكند چگونه در اين آيه دستور به انفاق فى سبيل اللَّه داده شده است؟
ولى دنباله خود آيه در حقيقت به اين سؤال از دو راه پاسخ مىدهد: نخست مىگويد:" كسى كه در انفاق بخل كند نسبت به خود بخل كرده است" (وَ مَنْ يَبْخَلْ فَإِنَّما يَبْخَلُ عَنْ نَفْسِهِ)
چرا كه نتيجه انفاقها هم در دنيا به خود شما بازمىگردد، زيرا فاصلههاى طبقاتى كم مىشود آرامش و امنيت در جامعه حكمفرما مىگردد، محبت و صفا و صميميت جاى كينه و عداوت را مىگيرد اين پاداش دنيوى شما است.
و هم در آخرت در برابر هر درهم و دينارى مواهب و نعمتهايى به شما ارزانى مىدارد كه هرگز به فكر بشرى خطور نكرده است، بنا بر اين هر قدر بخل كنيد به خودتان بخل كردهايد
پاسخ ديگر اينكه" خداوند غنى و بىنياز است و شما همه نيازمنديد" (وَ اللَّهُ الْغَنِيُّ وَ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ).
او هم از انفاق شما بىنياز است، و هم از اطاعتتان، اين شما هستيد كه در دنيا و آخرت نياز به لطف و رحمت و پاداش او داريد.
آخرين جمله هشدارى است به همه مسلمانان كه قدر اين نعمت بزرگ و موهبت عظيم را بدانيد كه خداوند شما را پاسدار آئين پاكش قرار داد تا حاميان دين و ياوران پيامبر او باشيد، اگر به اين نعمت بزرگ ارج ننهيد" و اگر روىگردان شويد اين ماموريت را به گروه ديگرى مىسپارد گروهى كه همانند شما نخواهند بود"! (وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا يَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَيْرَكُمْ ثُمَّ لا يَكُونُوا أَمْثالَكُمْ).
منبع: تفسير نمونه، ج۲۱، ص: ۴۹۳-۴۹۸
تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی( آیه ۳۶)
مدت زمان: ۶ دقیقه
تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی( آیه ۳۷)
مدت زمان: ۳ دقیقه
تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی( آیه ۳۸)
مدت زمان: ۹ دقیقه
فتح، آیه۱
إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُّبِينًا
ما براى تو پيروزى آشكارى فراهم ساختيم! ...
فتح المبین
در نخستين آيه سوره فتح، بشارت عظيمى به پيامبر ص داده شده است، بشارتى كه طبق بعضى از روايات نزد پيامبر ص محبوبتر از تمام جهان بود، مىفرمايد:" ما براى تو فتح آشكار و نمايانى كرديم" (إِنَّا فَتَحْنا لَكَ فَتْحاً مُبِيناً).
پيروزى چشمگيرى كه آثار آن در كوتاه مدت و دراز مدت در پيشرفت اسلام و زندگى مسلمانان آشكار شده و مىشود، فتحى كه در طول تاريخ اسلام كم نظير يا بى نظير بود.
در اينجا گفتگو و بحث عظيمى در ميان مفسران در گرفته است كه منظور از اين فتح كدام فتح است؟! اكثر مفسران آن را اشاره به پيروزى عظيمى مىدانند كه از" صلح حديبيه"
ولى قرائن فراوانى در دست است كه مساله صلح حديبيه را ترجيح مىدهد.
صلح حديبيّه از آن جهت مهم است كه سرآغاز فتح مكّه و پيروزىهاى مهم پس از آن بوده است، علاوه بر آنكه تا آن روز مشركان تنها به نابودى مسلمانان مىانديشيدند و براى آنان جايگاهى قائل نبودند، امّا با پذيرش صلح، در حقيقت مسلمانان را پذيرفتند كه اين در واقع پيروزى بزرگى در صحنه سياسى اجتماعى بود.
فتح مبين از آن جهت بود كه در سال ششم، يك هزار و چهارصد نفر همراه حضرت بودند ولى بعد از دو سال، ده هزار نفر در فتح مكّه با پيامبر همراه بودند.
ماجراى صلح حديبيّه
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در ماه ذى القعده سال ششم هجرت، به قصد سفر حج به سوى مكّه حركت كرد و مسلمانان را به شركت در اين سفر، تشويق نمود و سرانجام با جمعيّت يك هزار و چهارصد نفرى، با لباس احرام به سوى مكّه حركت كردند. خبر به مشركان مكّه رسيد و در نزديكى مكّه (روستاى حديبيّه) راه را بر مسلمانان بستند و مانع ورود آنان به مكّه شدند.
در اين ماجرا، نمايندگانى از دو طرف براى گفتگو رفت و آمد كردند، نماينده مشركان هنگامى كه ديد مسلمانان چنان شيفته پيامبرند كه قطرات آب وضوى پيامبر را براى تبرك برمى دارند، به مشركان گفت: با اين عشق و علاقهاى كه مردم به محمد دارند، نمىتوانيد آنها را از او جدا كنيد.
عثمان به عنوان سفير مسلمانان براى مذاكره به مكّه رفت، امّا شايع شد كه او را در مكّه به قتل رساندهاند. پيامبر صلى الله عليه و آله براى آمادهباش مسلمانان، در زير درختى با يارانش تجديد بيعت كرد كه اين بيعت، بيعت رضوان نام گرفت.
پس از چند روز، عثمان به سلامت برگشت و با حضور نمايندگان دو طرف، صلح نامهاى در چند ماده تهيه و توسط حضرت على عليه السلام نوشته شد و به امضاى طرفين رسيد. از جمله اينكه دو گروه متعهد شدند:
تا ده سال، جنگى ميان آنان صورت نگيرد.
مسلمانان از همانجا برگردند و سال آينده به مدت سه روز براى عمره به مكّه بيايند.
به دستور پيامبر صلى الله عليه و آله شترانى را كه براى حج آورده بودند، در همانجا قربانى كردند و سرهاى
خود را تراشيده و از احرام خارج شدند و به مدينه بازگشتند.
گرچه مسلمانان به حج نرفتند، ولى اين صلح نامه و مفاد آن كه تعطيل شدن جنگ به مدت ده سال و آزاد شدن مراسم عمره بود، براى مسلمانان پيروزى آشكارى به حساب مىآمد.
زيرا پايانى بر خصومتورزى آشكار مشركان و گشودن راهى براى تبليغ دين و تجديد قواى مسلمانان بود و زمينهساز فتح مكّه گشت.
منبع: تفسير نمونه، ج۲۲، ص: ۱۰ و تفسير نور، ج۹، ص: ۱۱۲-۱۱۴
تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی(آیه ۱-۳)
مدت زمان: ۱۲ دقیقه
فتح، آیه۱۸
لَّقَدْ رَضىِ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تحتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فىِ قُلُوبهمْ فَأَنزَلَ السَّكِينَةَ عَلَيهمْ وَ أَثَابَهُمْ فَتْحًا قَرِيبًا
خداوند از مؤمنان- هنگامى كه در زير آن درخت با تو بيعت كردند- راضى و خشنود شد؛ خدا آنچه را در درون دلهايشان (از ايمان و صداقت) نهفته بود مىدانست؛ از اين رو آرامش را بر دلهايشان نازل كرد و پيروزى نزديكى بعنوان پاداش نصيب آنها فرمود؛
بیعت رضوان
در ماجراى حديبيه سفرايى ميان" پيامبر" ص و" قريش" رد و بدل شد، از جمله پيامبر ص" عثمان بن عفان" را (كه از بستگان ابو سفيان بود و اين رابطه ظاهرا در انتخاب او تاثير داشت) به عنوان نماينده نزد مشركان مكه و اشراف قريش فرستاد تا آنها را از اين حقيقت آگاه كند كه مسلمانان به قصد جنگ نيامدهاند بلكه هدفشان زيارت خانه خدا و احترام كعبه است، اما قريش عثمان را موقتا توقيف كردند، و به دنبال آن در بين مسلمانان شايع شد كه عثمان كشته شده پيامبر ص فرمود من از اينجا حركت نمىكنم تا با اين گروه پيكار كنم.
سپس به زير درختى كه در آنجا بود آمد، و با مردم تجديد بيعت كرد، و از آنها خواست كه در پيكار با مشركان كوتاهى نكنند، و كسى پشت به ميدان جهاد نكند.
آوازه اين بيعت در مكه پيچيد و قريش سخت به وحشت افتادند و عثمان را آزاد كردند.
چنان كه مىدانيم اين بيعت به عنوان" بيعت رضوان" (بيعت خشنودى خداوند) معروف شد، و لرزه بر اندام مشركان انداخت و نقطه عطفى در تاريخ اسلام بود.
آيات مورد بحث در باره اين ماجرا سخن مىگويد.
نخست مىفرمايد:" خداوند از مؤمنانى كه در زير درخت با تو بيعت كردند راضى و خشنود شد" (لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ).
هدف از اين" بيعت" انسجام هر چه بيشتر نيروها، تقويت روحيه، تجديد آمادگى رزمى، سنجش افكار، و آزمودن ميزان فداكارى دوستان وفادار بود.
اين بيعت روح تازهاى در كالبد مسلمين دميد، چرا كه دست به دست پيامبر خدا ص مىدادند، و از صميم دل اظهار وفادارى مىكردند.
خداوند به اين مؤمنان فداكار و ايثارگر كه در اين لحظه حساس با پيامبر ص بيعت كردند چهار پاداش بزرگ داد كه از همه مهمتر همين پاداش سخت يعنى رضايت و خشنودى او بود، همانگونه كه در آيه ۷۲ سوره توبه نيز مىخوانيم وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَرُ:" و رضا و خشنودى خداوند از همه نعمتهاى بهشتى برتر است".
سپس مىافزايد:" خداوند مىدانست آنچه در درون قلب آنها از صداقت و ايمان و آمادگى وفادارى نسبت به اين پيمان نهفته است، و لذا سكينه و آرامش را بر آنها نازل كرد" (فَعَلِمَ ما فِي قُلُوبِهِمْ فَأَنْزَلَ السَّكِينَةَ عَلَيْهِمْ).
آن چنان آرامشى كه در ميان انبوه دشمنان در نقطه دور دستى از شهر و ديار خود، در ميان سلاحهاى آماده آنها، با نداشتن اسلحه كافى (چون براى زيارت آمده بودند نه براى جنگ) ترس و وحشتى به دل راه نمىدادند، و همچون كوه استوار و پا بر جا ايستاده بودند.
و اين دومين موهبت الهى نسبت به آنها بود.
منبع: تفسير نمونه، ج۲۲، ص: ۶۶-۶۷
تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی (آیه ۱۸ و۱۹)
مدت زمان: ۹ دقیقه
فتح، آیه۲۷
لَّقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّءْيَا بِالْحَقّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِن شَاءَ اللَّهُ ءَامِنِينَ محُِّقِينَ رُءُوسَكُمْ وَ مُقَصِّرِينَ لَا تخََافُونَ فَعَلِمَ مَا لَمْ تَعْلَمُواْ فَجَعَلَ مِن دُونِ ذَالِكَ فَتْحًا قَرِيبًا
خداوند آنچه را به پيامبرش در عالم خواب نشان داد راست گفت؛ بطور قطع همه شما بخواست خدا وارد مسجد الحرام مىشويد در نهايت امنيّت و در حالى كه سرهاى خود را تراشيده يا كوتاه كردهايد و از هيچ كس ترس و وحشتى نداريد؛ ولى خداوند چيزهايى را مىدانست كه شما نمىدانستيد (و در اين تأخير حكمتى بود)؛ و قبل از آن، فتح نزديكى (براى شما) قرار داده است.
آداب حج عمره
اين آيه نيز فراز ديگرى از فرازهاى مهم داستان" حديبيه" را ترسيم مىكند ماجرا اين بود:
پيامبر ص در مدينه خوابى ديد كه به اتفاق يارانش براى انجام مناسك" عمره" وارد مكه مىشوند، و اين خواب را براى ياران بيان كرد، همگى شاد و خوشحال شدند، اما چون جمعى تصور مىكردند تعبير و تحقق اين خواب در همان سال واقع خواهد شد، هنگامى كه مشركان راه ورود به مكه را در حديبيه به روى آنها بستند، گرفتار شك و ترديد شدند، كه مگر رؤياى پيامبر هم ممكن است نادرست از آب در آيد؟ مگر بنا نبود ما به زيارت خانه خدا مشرف شويم؟ پس چه شد اين وعده؟ و كجا رفت آن خواب رحمانى؟! پيامبر ص در پاسخ اين سؤال فرمود: مگر من به شما گفتم اين رؤيا همين امسال تحقق خواهد يافت؟
آيه فوق در همين رابطه در طريق بازگشت به مدينه نازل شد و تاكيد كرد كه اين رؤياى صادقه بوده و چنين مساله حتمى و قطعى و انجام شدنى است.
مىفرمايد:" خداوند آنچه را به پيامبرش در عالم خواب نشان داده صدق و حق بود" (لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيا بِالْحَقِ).
سپس مىافزايد:" به طور قطع همه شما به خواست خدا وارد مسجد الحرام مىشويد در نهايت امنيت، و در حالى كه سرهاى خود را تراشيده، يا ناخنهاى خود را كوتاه كردهايد، و از هيچكس ترس و وحشتى نداريد" (لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرامَ إِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُؤُسَكُمْ وَ مُقَصِّرِينَ لا تَخافُونَ).
" ولى خداوند چيزهايى مىدانست كه شما نمىدانستيد" (فعلم ما لم تعلموا).
و در اين تاخير حكمتى بود" و قبل از آن فتح نزديكى قرار داد" (فَجَعَلَ مِنْ دُونِ ذلِكَ فَتْحاً قَرِيباً).
جمله" مُحَلِّقِينَ رُؤُسَكُمْ وَ مُقَصِّرِينَ" (در حالى كه سرها را تراشيدهايد و ناخنها را گرفتهايد) اشاره به يكى از آداب مراسم عمره است كه" تقصير" نام دارد، و به وسيله آن محرم از احرام خارج مىشود، بعضى اين آيه را دليل بر" تخيير" در مساله تقصير و خروج از احرام دانستهاند، كه محرم مىتواند سر را بتراشد و يا ناخن خود را بگيرد، زيرا جمع ميان اين دو قطعا واجب نيست.
منبع: تفسير نمونه، ج۲۲، ص: ۱۰۳-۱۰۵
تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی
مدت زمان: ۹ دقیقه
حجرات، آیه ۱
يَأَيها الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تُقَدِّمُواْ بَين يَدَىِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُواْ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سميعٌ عَلِيم
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! چيزى را بر خدا و رسولش مقدّم نشمريد (و پيشى مگيريد)، و تقواى الهى پيشه كنيد كه خداوند شنوا و داناست!
سبقتنگرفتن از خدا و پیامبر در بیان احکام دینی
در اين سوره يك رشته از مباحث مهم اخلاقى و دستورات انضباطى نازل شده كه آن را شايسته نام" سوره اخلاق" مىكند، و در آيات مورد بحث كه در آغاز سوره قرار گرفته، به دو قسمت از اين دستورات اشاره شده است:
نخست تقدم نيافتن بر خدا و پيامبر ص، و ديگرى در محضر پيامبر ص سر و صدا و قال و غوغا راه نينداختن.
بعد مىفرمايد:" اى كسانى كه ايمان آوردهايد چيزى را در برابر خدا و رسولش مقدم نشمريد، و تقواى الهى پيشه كنيد، كه خداوند شنوا و داناست" (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ).
منظور از مقدم نداشتن چيزى در برابر خدا و پيامبر پيشى نگرفتن بر آنها در كارها، و ترك عجله و شتاب در مقابل دستور خدا و پيامبر ص است.
منبع: تفسير نمونه، ج۲۲، ص: ۱۳۷-۱۳۶
تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی
مدت زمان: ۱۲ دقیقه
حجرات، آیه۶
يَأَيهّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِن جَاءَكم فَاسِقُ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُواْ أَن تُصِيبُواْ قَوْمَا بجهَالَةٍ فَتُصْبِحُواْ عَلىَ مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِين
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! اگر شخص فاسقى خبرى براى شما بياورد، درباره آن تحقيق كنيد، مبادا به گروهى از روى نادانى آسيب برسانيد و از كرده خود پشيمان شويد!
نبأ
در آيات گذشته سخن از وظائف مسلمانان در برابر رهبر و پيشوايشان پيامبر ص بود، و دو دستور مهم در آن آمده بود: نخست پيشى نگرفتن بر خدا و پيامبر ص و ديگر رعايت ادب به هنگام سخن گفتن و صدا زدن در محضر او.
آيات مورد بحث ادامه وظائف امت در برابر اين رهبر بزرگ است و مىگويد هنگامى كه اخبارى را خدمت او مىآورند بايد از روى تحقيق باشد، و اگر شخص فاسقى خبر از چيزى داد بدون تحقيق نپذيرند، و پيامبر ص را براى پذيرش آن تحت فشار قرار ندهند.
نخست مىفرمايد:" اى كسانى كه ايمان آوردهايد اگر شخص فاسقى خبرى براى شما بياورد در باره آن تحقيق كنيد": (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا).
سپس به علت آن اشاره كرده مىافزايد:" مبادا در صورت عمل كردن بدون تحقيق به گروهى از روى نادانى آسيب برسانيد، و از كرده خود پشيمان شويد"! (أَنْ تُصِيبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلى ما فَعَلْتُمْ نادِمِينَ).
همانگونه كه اگر پيامبر ص به گفته" وليد بن عقبه" عمل مىفرمود و با طايفه" بنى المصطلق" به عنوان يك قوم مرتد پيكار مىكرد فاجعه و مصيبت دردناكى به بار مىآمد.
از لحن آيه بعد چنين استفاده مىشود كه جمعى اصرار بر اين پيكار داشتند قرآن مىگويد: اين كار شايسته شما نيست، اين عين جهالت و نادانى است و سرانجامش ندامت و پشيمانى خواهد بود.
منبع: تفسير نمونه، ج۲۲، ص: ۱۵۴- ۱۵۵
تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی
مدت زمان: ۱۴ دقیقه
حجرات، آیه۱۰
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُواْ بَين أَخَوَيْكم وَ اتَّقُواْ اللَّهَ لَعَلَّكم تُرْحَمُون
مؤمنان برادر يكديگرند؛ پس دو برادر خود را صلح و آشتى دهيد و تقواى الهى پيشه كنيد، باشد كه مشمول رحمت او شويد!
اخوت
آیه شریفه در ادامه آیه قبل که سخن از صلح میان مومنین است، براى تاكيد اين امر و بيان علت آن مىافزايد:" مؤمنان برادر يكديگرند، بنا بر اين در ميان دو برادر خود، صلح را بر قرار كنيد" (إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ)
همان اندازه كه براى ايجاد صلح در ميان دو برادر نسبى تلاش و كوشش مىكنيد بايد در ميان مؤمنان متخاصم نيز براى برقرارى صلح به طور جدى و قاطع وارد عمل شويد.
و از آنجا كه در بسيارى از اوقات" روابط" در اين گونه مسائل جانشين" ضوابط" مىشود، بار ديگر هشدار داده و در پايان آيه مىافزايد:" تقواى الهى پيشه كنيد تا مشمول رحمت او شويد" (وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ).
و به اين ترتيب يكى از مهمترين مسئليتهاى اجتماعى مسلمانان در برابر يكديگر و در اجراى عدالت اجتماعى با تمام ابعادش روشن مىشود.
امروزه براى اظهار علاقه، كلمات رفيق، دوست، هم شهرى و هم وطن بكار مىرود، امّا اسلام كلمه برادر را بكار برده كه عميقترين واژههاست.
اخوّت و برادرى
از امتيازات اسلام آن است كه اصلاحات را از ريشه شروع مىكند. مثلا مىفرمايد: «إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعاً» (یونس،۶۵)تمام عزّت براى خداست، چرا به خاطر كسب عزّت به سراغ اين و آن مىرويد؟ يا مىفرمايد: «أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعاً»(بقره، ۱۶۵) تمام قدرتها از اوست، چرا هر ساعتى دور يك نفر مىچرخيد!؟ در اين آيه نيز مىفرمايد: همهى مؤمنان با يكديگر برادرند، بعد مىفرمايد: اكنون كه همه برادر هستيد، قهر و جدال چرا؟ همه با هم دوست باشيد.
بنابراين براى اصلاح رفتار فرد و جامعه بايد مبناى فكرى و اعتقادى آنان را اصلاح كرد.
طرح برادرى واخوّت وبكارگيرى اين واژه، از ابتكارات اسلام است.
در صدر اسلام پيامبر صلى الله عليه و آله به همراه هفتصد و چهل نفر در منطقهى «نخيله» حضور داشتند كه جبرئيل نازل شد و فرمود: خداوند ميان فرشتگان عقد برادرى بسته است، حضرت نيز ميان اصحابش عقد اخوّت بست و هر كس با كسى برادر مىشد.
در جنگ احد، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله دستور داد دو نفر از شهدا، به نامهاى عبداللَّهبن عمر و عمربن جموح را كه ميانشان برادرى برقرار شده بود، در يك قبر دفن كنند.
منبع: تفسير نمونه، ج۲۲، ص: ۱۶۹ و تفسير نور، ج۹، ص: ۱۸۱-۱۷۹
تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی
مدت زمان: ۹ دقیقه
حجرات، آیه ۱۱
يَأَيهّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِّن قَوْمٍ عَسىَ أَن يَكُونُواْ خَيرا مِّنهمْ وَ لَا نِسَاءٌ مِّن نِّسَاءٍ عَسىَ أَن يَكُنَّ خَيرا مِّنهُْنَّ وَ لَا تَلْمِزُواْ أَنفُسَكمُ وَ لَا تَنَابَزُواْ بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْايمَانِ وَ مَن لَّمْ يَتُبْ فَأُوْلَئكَ هُمُ الظَّالِمُون
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! نبايد گروهى از مردان شما گروه ديگر را مسخره كنند، شايد آنها از اينها بهتر باشند؛ و نه زنانى زنان ديگر را، شايد آنان بهتر از اينان باشند؛ و يكديگر را مورد طعن و عيبجويى قرار ندهيد و با القاب زشت و ناپسند يكديگر را ياد نكنيد، بسيار بد است كه بر كسى پس از ايمان نام كفرآميز بگذاريد؛ و آنها كه توبه نكنند، ظالم و ستمگرند!
اجتناب از تمسخر و تحقیر یکدیگر
مىفرمايد:" اى كسانى كه ايمان آوردهايد! نبايد گروهى از مردان شما گروه ديگرى را استهزاء كند" (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ).
چه اينكه" شايد آنها كه مورد سخريه قرار گرفتهاند از اينها بهتر باشند" (عَسى أَنْ يَكُونُوا خَيْراً مِنْهُمْ).
" همچنين هيچ گروهى از زنان نبايد زنان ديگرى را مورد سخريه قرار دهند، چرا كه ممكن است آنها از اينها بهتر باشند" (وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسى أَنْ يَكُنَّ خَيْراً مِنْهُنَ).
در اينجا مخاطب مؤمنانند، اعم از مردان و زنان، قرآن به همه هشدار مىدهد كه از اين عمل زشت بپرهيزند، چرا كه سرچشمه استهزاء و سخريه همان حس خود برتربينى و كبر و غرور است كه عامل بسيارى از جنگهاى خونين در طول تاريخ بوده.
هيچ كس نمىتواند بگويد: من در پيشگاه خدا از فلان كس برترم، و به همين دليل تحقير ديگران و خود را برتر شمردن يكى از بدترين كارها، و زشترين عيوب اخلاقى است كه بازتاب آن در تمام زندگى انسانها ممكن است آشكار شود.
سپس در دومين مرحله مىفرمايد:" و يكديگر را مورد طعن و عيبجويى قرار ندهيد" (وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ).
" لا تلمزوا" از ماده" لمز" بر وزن (طنز) به معنى عيبجويى و طعنه زدن است، و بعضى فرق ميان" همز" و" لمز" را چنين گفتهاند كه" لمز" شمردن عيوب افراد است در حضور آنها، و" همز" ذكر عيوب در غياب آنها است، و نيز گفتهاند كه" لمز" عيبجويى با چشم و اشاره است، در حالى كه" همز" عيبجويى با زبان است (شرح بيشتر پيرامون اين موضوع به خواست خدا در تفسير سوره" همزه" خواهد آمد).
و بالآخره در مرحله سوم مىافزايد:" و يكديگر را با القاب زشت و ناپسند ياد نكنيد" (وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ).
بسيارى از افراد بى بند و بار در گذشته و حال اصرار داشته و دارند كه بر ديگران القاب زشتى بگذارند، و از اين طريق آنها را تحقير كنند، شخصيتشان را بكوبند، و يا احيانا از آنان انتقام گيرند، و يا اگر كسى در سابق كار بدى داشته سپس توبه كرده و كاملا پاك شده باز هم لقبى كه بازگو كننده وضع سابق باشد بر او بگذارند.
اسلام صريحا از اين عمل زشت نهى مىكند، و هر اسم و لقبى را كه كوچكترين مفهوم نامطلوبى دارد و مايه تحقير مسلمانى است ممنوع شمرده.
به همين جهت در پايان آيه مىافزايد:" بسيار بد است كه بر كسى بعد از ايمان آوردن نام كفر بگذارند" (بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمانِ).
و در پايان آيه براى تاكيد بيشتر مىفرمايد:" و آنها كه توبه نكنند و از اين اعمال دست بر ندارند ظالم و ستمگرند" (وَ مَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ).
منبع: تفسير نمونه، ج۲۲، ص: ۱۷۹-۱۸۱
تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی
مدت زمان: ۱۲ دقیقه
حجرات، آیه۱۲
يَأَيهّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اجْتَنِبُواْ كَثِيرًا مِّنَ الظَّنّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنّ إِثْمٌ وَ لَا تجسَّسُواْ وَ لَا يَغْتَب بَّعْضُكُم بَعْضًا أَ يحبُّ أَحَدُكُمْ أَن يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُواْ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَّحِيم
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! از بسيارى از گمانها بپرهيزيد، چرا كه بعضى از گمانها گناه است؛ و هرگز (در كار ديگران) تجسّس نكنيد؛ و هيچ يك از شما ديگرى را غيبت نكند، آيا كسى از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده خود را بخورد؟! (به يقين) همه شما از اين امر كراهت داريد؛ تقواى الهى پيشه كنيد كه خداوند توبهپذير و مهربان است!
غیبت
مىفرمايد:" اى كسانى كه ايمان آوردهايد! از بسيارى از گمانها بپرهيزيد، چرا كه بعضى از گمانها گناه است"! (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ).
منظور از" كَثِيراً مِنَ الظَّنِ" گمانهاى بد است كه نسبت به گمانهاى خوب در ميان مردم بيشتر است.
سپس در دستور بعد مساله" نهى از تجسس" را مطرح كرده، مىفرمايد:
" و هرگز در كار ديگران تجسس نكنيد" (وَ لا تَجَسَّسُوا).
" تجسس" و" تحسس" هر دو به معنى جستجوگرى است ولى اولى معمولا در امور نامطلوب مىآيد، و دومى غالبا در امر خير، چنان كه يعقوب به فرزندانش دستور مىدهد: يا بَنِيَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ يُوسُفَ وَ أَخِيهِ:" اى فرزندان من! برويد و از (گمشده من) يوسف و برادرش جستجو كنيد" (يوسف- ۸۷).
در حقيقت گمان بد عاملى است براى جستجوگرى، و جستجوگرى عاملى است براى كشف اسرار و رازهاى نهانى مردم، و اسلام هرگز اجازه نمىدهد كه رازهاى خصوصى آنها فاش شود.
و بالآخره در سومين و آخرين دستور كه در حقيقت معلول و نتيجه دو برنامه قبل است مىفرمايد:" هيچكدام از شما ديگرى را غيبت نكند" (وَ لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً).
و به اين ترتيب گمان بد سرچشمه تجسس، و تجسس موجب افشاى عيوب و اسرار پنهانى، و آگاهى بر اين امور سبب غيبت مىشود كه اسلام از معلول و علت همگى نهى كرده است.
سپس براى اينكه قبح و زشتى اين عمل را كاملا مجسم كند آن را در ضمن يك مثال گويا ريخته، مىگويد:" آيا هيچ يك از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده خود را بخورد"؟! (أَ يُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتاً).
" به يقين همه شما از اين امر كراهت داريد" (فكرهتموه).
آرى آبروى برادر مسلمان همچون گوشت تن او است، و ريختن اين آبرو به وسيله غيبت و افشاى اسرار پنهانى همچون خوردن گوشت تن او است، و تعبير به" مرده" به خاطر آن است كه" غيبت" در غياب افراد صورت مىگيرد، كه همچون مردگان قادر بر دفاع از خويشتن نيستند.
و اين ناجوانمردانهترين ستمى است كه ممكن است انسان در باره برادر خود روا دارد.
و از آنجا كه ممكن است افرادى آلوده به بعضى از اين گناهان سهگانه باشند و با شنيدن اين آيات متنبه شوند، و در صدد جبران بر آيند در پايان آيه راه را به روى آنها گشوده، مىفرمايد:" تقواى الهى، پيشه كنيد و از خدا بترسيد كه خداوند توبه پذير و مهربان است" (وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِيمٌ).
نخست بايد روح تقوا و خدا ترسى زنده شود، و به دنبال آن توبه از گناه صورت گيرد، تا لطف و رحمت الهى شامل حال آنها شود.
منبع: تفسير نمونه، ج۲۲، ص: ۱۸۲-۱۸۵
تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی
مدت زمان: ۱۳ دقیقه
حجرات، آیه۱۳
يَأَيها النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكمُ مِّن ذَكَرٍ وَ أُنثىَ وَ جَعَلْنَاكم شُعُوبًا وَ قَبَائلَ لِتَعَارَفُواْ إِنَّ أَكْرَمَكم عِندَ اللَّهِ أَتْقَئكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِير
اى مردم! ما شما را از يك مرد و زن آفريديم و شما را تيرهها و قبيلهها قرار داديم تا يكديگر را بشناسيد؛ (اينها ملاك امتياز نيست،) گرامىترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست؛ خداوند دانا و آگاه است!
تقوا، معیار سنجش
در آيات گذشته روى سخن به مؤمنان بود، و خطاب به صورت" يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا" و در ضمن آيات متعددى را كه يك" جامعه مؤمن" را با خطر روبرو مىسازد بازگو كرد و از آن نهى فرمود.
در حالى كه در آيه مورد بحث مخاطب كل جامعه انسانى است و مهمترين اصلى را كه ضامن نظم و ثبات است بيان مىكند، و ميزان واقعى ارزشهاى انسانى را در برابر ارزشهاى كاذب و دروغين مشخص مىسازد.
مىفرمايد:" اى مردم! ما شما را از يك مرد و زنى آفريديم، و شما را تيرهها و قبيلهها قرار داديم تا يكديگر را بشناسيد" (يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا).
قرآن مجيد بعد از آنكه بزرگترين مايه مباهات و مفاخره عصر جاهلى يعنى نسب و قبيله را از كار مىاندازد، به سراغ معيار واقعى ارزشى رفته مىافزايد:" گرامىترين شما نزد خداوند با تقواترين شما است" (إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ).
به اين ترتيب قلم سرخ بر تمام امتيازات ظاهرى و مادى كشيده، و اصالت و واقعيت را به مساله تقوا و پرهيزكارى و خدا ترسى مىدهد، و مىگويد براى تقرب به خدا و نزديكى به ساحت مقدس او هيچ امتيازى جز تقوا مؤثر نيست.
و از آنجا كه تقوا يك صفت روحانى و باطنى است كه قبل از هر چيز بايد در قلب و جان انسان مستقر شود، و ممكن است مدعيان بسيار داشته باشد و متصفان كم، در آخر آيه مىافزايد:" خداوند دانا و آگاه است" (إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ).
پرهيزگاران را به خوبى مىشناسد، و از درجه تقوا و خلوص نيت و پاكى و صفاى آنها آگاه است، آنها را بر طبق علم خود گرامى مىدارد و پاداش مىدهد مدعيان دروغين را نيز مىشناسد و كيفر مىدهد.
منبع: تفسير نمونه، ج۲۲، ص: ۱۹۷-۱۹۸
تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی
مدت زمان: ۶ دقیقه