تحلیلی درباره بصیرت یاوران امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و فرایند دستیابی به آن در آینه قرآن و کلام علوی علیه السلام

 

 

یکی از ویژگی های یاوران حضرت مهدی(عج) و مؤثر در تحقق دولت کریمه، بصیرت است که واژه ای است کانونی و نقش بسزایی در ایجاد و ابقای حاکمیت دین در عصر ظهور دارد. نوشتار پیش رو، با محور قرار دادن شاخص بصیرت، فرایند دستیابی به آن را بر اساس داده های قرآنی و کلام علوی بر می رسد و تلاش دارد الگویی برای متصف شدن به بصیرت ارائه کند. با نگاهی دقیق به متون دینی، می توان دانست که بصیرت زمانی حاصل می شود که فرایند آن پیموده شود. بر اساس فرایند بصیرت، ابتدا انسان باید مبدأ وجودی خویش را بشناسد و بداند برای چه هدفی پا به عرصه وجود نهاده تا از این رهگذر، از وجود خویش بهره برد. سپس هر یک از این مراحل را طی کند: به حقایق گوش دهد، در شنیده ها تفکر کند و هدایت جویانه در پی ظهور حقیقت باشد. سپس افق دید خویش را بالا گرفته و هوشیارانه عبرت اندوزد و در جاده ای روشن گام نهد. یاوران حضرت مهدی(عج) با پیمودن این فرایند، در جاده روشن یاوری امام زمان(عج)  پای می نهند.

 

واژگان کلیدی:

بصیرت یاوران مهدی، شاخص بصیرت، فرایند بصیرت یابی، عصر ظهور

 

طرح مسئله

آموزه های روایی مربوط به عصر ظهور، شاخص ها و کارکردهای متعددی را درباره یاوران حضرت مهدی(عج) مطرح کرده اند و در این زمینه آثار متعددی پدید آمده است. یکی از محوریترین شاخص های یاوران حضرت مهدی(عج) بصیرت است که سایر شاخص ها و نیز کارکردهای ایشان از آن تأثیر می پذیرد. این که یاوران حضرت در رکاب امام زمانشان کارکردهایی مانند نبرد با ستمگران، مبارزه با انحرافات، برداشت و تبیین درست معارف دینی و آبادسازی کشورها و برقراری عدالت را دارند؛ بر اثر وجود شاخص بصیرت است. بی - تردید بیان شاخص های یاوران مهدی موعود(عج) با هدف تربیت پیروان و ایجاد انگیزه در ایشان برای دستیابی به چنین اوصافی است. از این رو، نگارنده معتقد است یکی از مسائل مهمی که نباید از دید پژوهشگران عرصه مهدویت پنهان بماند، تبیین و تحلیل چگونگی دستیابی به شاخص های یاوران مهدی موعود(عج) است. نوشتار حاضر در پی دستیابی به پاسخ این سؤال است که از طریق چه فرایندی می توان به بصیرت دست یافت؟ بی تردید چنین مباحثی می تواند ضمن ایجاد انگیزش، تلاشآفرین باشد و راه را برای آمادگی بیش تر و بهتر پیروان و زمینه سازی آنان برای ظهور حضرت مهدی(عج)، هموار گرداند.

 

پیشینه بحث

درباره پیشینه بحث بصیرت یاوران حضرت مهدی(عج) در آینه قرآن و روایات، باید اذعان کرد به طور خاص منابعی که به بحث بصیرت یاوران حضرت مهدی(عج) پرداخته اند، بسیار محدودند؛ از جمله می توان به مقاله بررسی تحلیلی روایی عنصر بصیرت در یاران امام زمان (عج)، در فصلنامه انتظار موعود شماره ٤٣ و مقاله بررسی سندی و تحلیل دلالی روایات شاخص ها و کارکردهای یاران جوان مهدی موعود ارائه شده در سیزدهمین همایش دکترین مهدویت اشاره کرد؛ اما کاستی هایی که در این منابع درباره چگونگی دستیابی به بصیرت وجود دارد، نگارنده را برآن داشت پژوهشی در این زمینه ارائه کند تا بستری مناسب برای اندیشیدنی ژرفتر و نگاهی دقیق تر به ویژگی های یاوران حضرت مهدی(عج) فراهم آید.

 

تعریف بصیرت

بصیرت واژه ای است عربی که در زبان فارسی نیز در معانی مختلفی به کار می رود.

بصیرت در زبان فارسی به معنای بینش، زیرکی، هوشیاری، چشم خرد، چشم عقل و دیده دل، دانایی، بینایی و آگاهی آمده است (دهخدا، ١٣٧٧: ص٤٨٥٣). لغت دانان عرب درباره معنای بصیرت آرای متعددی دارند. برخی بصیرت را به معنای عقیده قلبی دانسته. (ازهری، ١٤٢١: ج١٢، ص١٢٣) و عده ای آن را به علم معنا کرده اند (فیومی، ١٤١٤: ٢ج، ص٥٠).

بصیرت به معنای عبرت گرفتن، ثبات در دین (ازهری، ١٤٢١: ج١٢، ص١٢٤)؛ دلیل و برهان (جوهری، ١٣٧٦: ج٢، ص٥٩٢)؛ زیرکی (صاحب، ١٤١٤: ج٨، ص١٣٦)؛ شاهد (ابن سیده، ١٤٢١: ٨، ص٣١٦)؛ سپر (ازهری، ١٤٢١: ج١٢، ص١٢٤) زره (فراهیدی، ١٤٠٩: ج٧، ص١١٧) و قوه فهم و درک آدمی (راغب، ١٤١٢: ص ١٢٧) نیز آمده است.

با توجه به اختلاف لغت شناسان در این که ریشه های واژگان دارای اصل واحد هستند یا می توانند اصول متعدد داشته باشند؛ دو دیدگاه درباره ریشه بصیرت مطرح شده (ابن فارس، ١٤٠٤: ١/ ٢٥٤ -٢٥٣)؛ اما از آن جا که نگارنده به وجود اصل واحد در ریشه لغت معتقد است، بصیرت را بر پایه اصل واحد معنا کرده و آن را نیرویی روشنی بخش می داند که با روشنگری اش ادراک را برای عقل هموار می سازد. در معنای واژه بصر یک ویژگی وجود دارد و آن آشکار بودن شیء دیده شده است. بر این اساس، بصیرت را می توان به روشن بینی معنا کرد. سایر معانی لغوی یا به عوامل بصیرت اشاره دارد و یا فواید آن را بیان می کند و یا مؤلفه ای از مؤلفه های بصیرت و یا بخشی از فرایند آن را مطرح ساخته است. به عنوان مثال، شناخت، مؤلفه ای از مؤلفه های بصیرت است. معانی عبرت و ثبات در دین از فواید و نتایج بصیرت و معنای برهان که به تفکر و تعقل اشاره دارد؛ از عوامل بصیرت است.

نسبت بصیرت به روح، نسبت بصر است به جسم. شاید منظور کسانی که بصیرت را به معرفت و علم معنا کرده اند، همان ادراک روشنی بخش باشد؛ زیرا بصیرت باعث ادراکی پروضوح می شود که گویی انسان، معلوم را با چشمش می بیند. بر این اساس، بصیرت، یعنی بینش و نیرویی که به وسیله آن بتوان به وضوح حقایق را شناخت.

بصیرت، دایره معنایی گسترده ای دارد و با برخی از واژگان مانند فرقان، یقین، یقظه، معرفت، علم، حکمت، عقل و نور، معنای نزدیکی دارد؛ به طوری که برخی از اندیشمندان در ضرورت کاربرد معنای بصیرت، آن واژگان را به جای بصیرت به کار می برند و بصیرت را دقیقا به آن معنا تفسیر می کنند؛ در حالی که با نگاهی دقیق تر به مسئله متوجه خواهیم شد بین بصیرت و آن واژگان تفاوتهای ظریفی وجود دارد.

اما درباره تعریف اصطلاح بصیرت، با در نظر گرفتن مؤلفه ها و فرایند بصیرت، می توان آن را این گونه عنوان کرد: روشن بینی مبتنی بر شناخت به همراه باور قلبی که بر اثر مشاهده درست رخدادها و اندیشیدن و سنجش و عبرت گرفتن و تیزهوشی و دور اندیشی حاصل می گردد.[۱]

 

بصیرت یاوران حضرت مهدی(عج) در روایات

در منابع روایی، روایاتی وجود دارند که ویژگی ها و شاخص های یاوران امام زمان(عج)  در عصر ظهور را بر می شمارند. از مطالعه این روایات می توان به اهمیت شاخص بصیرت که از محوریترین شاخص های یاوران امام زمان(عج)  است؛ پی برد. در این جا به یکی از روایات مربوط از امام صادق(ع) اشاره می شود:

... رجال کأن قلوبهم زبر الحدید لایشوبها شک فی ذات الله؛ أشد من الحجر؛ لوحملوا علی الجبال لأزالوها؛ لایقصدون برایاتهم بلدة إلا خربوها؛ کأن علی خیولهم العقبان یتمسحون بسرج الإمام(ع) یطلبون بذلک البرکة؛ و یحفون به یقونه بأنفسهم فی الحروب و یکفونه ما یرید فیهم؛ رجال لاینامون اللیل؛ لهم دوی فی صلاتهم کدوی النحل؛ یبیتون قیاما علی أطرافهم و یصبحون علی خیولهم؛ رهبان باللیل لیوث بالنهار؛ هم أطوع له من الأمة لسیدها؛ کالمصابیح کأن قلوبهم القنادیل؛ و هم من خشیة الله مشفقون؛ یدعون بالشهادة و یتمنون أن یقتلوا فی سبیل الله؛ شعارهم یا لثارات الحسین؛ إذا ساروا یسیر الرعب أمامهم مسیرة شهر؛ یمشون إلی المولی إرسالا بهم ینصر الله إمام الحق؛... مردانی که دلهاشان مانند پاره های آهن است. در دل این مردان شک در ذات الاهی راه نیافته و نیرومند تر از سنگ است. اگر به کوهها حمله ور شوند، آنها را متلاشی می سازند؛ با پرچم هایشان آهنگ هیچ دیاری را نکنند، جز آن که ویرانش سازند. گویا بر اسب هایشان عقابانند. برای برکت به زین اسب امام(عج) دست می کشند و گرداگرد او می گردند و در نبردها او را نگاهبانی می کنند. شب را به عبادت می گذرانند و روز را بر اسبان خود. زاهدان شب و شیران روزند. اطاعت پذیرتر از کنیز به سرور خویشند. چونان چراغ روشن و روشنگرند. انگار در دلهایشان چلچراغهایی فروزان است و از ناخشنودی خدایشان هراس دارند. برای شهادت دعا می کنند و آرزوی کشته شدن در راه خدا را در سر می پرورانند. شعارشان این است: ای قاتلان حسین! آنگاه که به راه افتند، ترس و وحشت پیشاپیش ایشان به سرعت یک ماه را بپیماید. متوجه مولای خود می شوند و به حرکت در می آیند. خدای والا به ایشان، امام حق را یاری می رساند (بهاء الدین نیلی نجفی، ١٤٢٦: ص٩٦ و مجلسی ١٤٠٣: ج٥٢، ص٣٠٧).

ویژگی ها و شاخص های متعددی در این روایت بیان شده است؛ از جمله ایمان عمیق و استوار، شکست ناپذیری، ولایت مداری و اطاعت محض، خدا ترسی، یاری امام حق، با کفایتی، شب زندهداری، داشتن روحیه شهادت طلبی و داشتن روحیه حماسی و سلحشوری. یکی از شاخص های مذکور در روایت شاخص بصیرت است. حضرت در توصیف یاران امام عصر(عج) می فرماید: کأن قلوبهم القنادیل؛ گویا دلهای آنان مشعل نورانی است. مراد از این تعبیر روشن بینی و بصیرت است. یعنی یاران حضرت مهدی(عج) از بصیرت و روشن بینی، شم سیاسی بالا، آگاهی به زمان و مکان و تحلیل سیاسی از مسایل جهانی برخوردارند.

نکته قابل توجه این که اگر در یک هندسه نظام مند به همه ویژگی ها و شاخص های یاوران بنگریم، متوجه خواهیم شد در این میان شاخص بصیرت نقش محوری دارد؛ زیرا به فرموده امیرمؤمنان علی(ع):

فإن نور البصیرة روح الحیاة الذی لا ینفع إیمان إلا به؛ نور بصیرت، جان زندگی است و ایمان، سودی نمی بخشد، مگر با این نور (ابن طاووس، ١٣٧٥: ص ٢٧٠- ۲۷۱)

برای تبیین محوری بصیرت بایسته است نقش بودن بصیرت در تحقق ایمان را از کلام امیرمؤمنان(ع) تبیین کنیم:

 

جایگاه بصیرت یاوران در تحقق ایمان

از ویژگی های بارز یاوران حضرت مهدی(عج) ایمان عمیق و استوار است:

رجال کأن قلوبهم زبر الحدید لایشوبها شک فی ذات الله ؛ أشد من الحجر (نیلی نجفی، ١٤٢٦: ص٩٦ و مجلسی، ١٤٠٣: ج٥٢، ص٣٠٧).

در روایت مفصلی از امیر سخن، حضرت علی(ع)، ایمان، ارکان و شعبه های آن در چارچوبی نظاممند، هندسه یافته و بصیرت یکی از شعب یقین معرفی شده است (کلینی ؛ ١٤٠٧: ج٢، ص٥١ -٥٠).

تحلیلی درباره بصیرت یاوران امام زمان.PNG

بر اساس این روایت، بصیرت اولین شعبه یقین است. اگر بصیرت نباشد، سایر شعبه های یقین نیز تحقق نیافته و ایمان به تمام نرسد. وجود مقدس امیرالمومنین (ع)، یقین را این گونه معنا می فرماید که انسان با بصیرت، باید به اطراف نگاه کند و با دقت بنگرد و هر اندازه که نگاه انسان به اشیا و حوادث عالم، با دقت بیش تری همراه باشد، طبعا، حقیقت آنها نیز بهتر کشف می شود. عبارت تبصرة اْلفطْنَة، به معنای بصیرت و دوراندیشی همراه با زیرکی و فطانت است؛ یعنی تیزبینی همراه با هوش و درایت در فهم و قابلیت دریافت صحیح و درست. مراد از نگاه کردن، دیدن با چشم نیست، بلکه لحاظ کردن است. کلمه اْلفطْنَة نیز به معنای دور اندیشی است ؛ یعنی یقین آن است که انسان، پیرامون خود را از روی دقت و تأمل نگاه کند و با دور اندیشی، درستی و به تمام معنا ببیند.

 

شارحان در تبیین این بخش از روایت می نویسند:

فطنه به معنای خوش ذهنی و آمادگی آن برای درک اشیا و حالات آن  به طور دقیق  است (مازندرانی، ١٣٨٢: ج٨، ص١٥٧).

تبصره مصدر باب تفعیل، و فطنة، حذاقت و خوشفهمی است و ابن میثم می گوید: هجوم سریع نفس است بر آنچه حواس بدان عرضه کنند و می گوید تبصرة الفطنة، یعنی به کار بردن هوش. اضافه تبصرة به الفطنة از باب اضافه مصدر به مفعول است؛ یعنی انسان فطنه را بیدار می سازد.

کسی که بینایی هوشمندانه داشته باشد، حکمت و دقایق امور برای او روشن می شود و کسی که دقایق امور برای او روشن شود، عبرت فرا می گیرد و کسی که درس عبرت گیرد، چنان است که گویا همیشه با گذشتگان بوده است. صاحب منهاج البراعة یقین را همان حکمت متعالیه فلاسفه دانسته که به تیزهوشی بصیرت و نگاه نافذ در عواقب امور احتیاج دارد؛ بصیرت و نگاه عمیق و نافذی که پرده های ماده را کنار بزند و به ماورای عالم محسوس و محدود نفوذ کند. تا زمانی که تیزبینی و بصیرت نافذ برای انسان حاصل نشود، حکمت برای او تبیین نمی گردد و نمی تواند میزانهای درست را برای سنجش حقایق برپا کند.

از این رو، کسی که دارای بصیرت باشد بهترین فرد و خردمندترین اهل زمانه خویش است (حرانی، ١٤٠٤: ص٤٠٠  ٣٨٣). همچنین از روایات دانسته می شود که بصیرت، معیار ارزشمندی اعمال و نیز معیار سنجش و امتحان مؤمن است (منسوب به امام هشتم، ١٤٠٦: ص ٣٥٦- ٣٥٣).

 

شاخصه های بصیرت یاوران حضرت مهدی(عج)

از روایتی که از امام صادق(ع) درباره یاوران حضرت مهدی(عج) بیان گردید، شاخصه های متعددی برای بصیرت یاوران حضرت مهدی(عج) به دست می آید؛ از جمله ایمان عمیق و استوار، شب زندهداری، داشتن کفایت کافی، ولایت مداری، سلحشوری و داشتن روحیه شهادت طلبی و شکست ناپذیری. با نگریستن در این شاخص ها سه محور اصلی، در تحقق معنای یاوری رخ می نماید:

یکم. خشیت فقط از خدا: بر اساس آموزه قرآن کریم، این ویژگی به علماء منحصر است (فاطر: ٢٨) که در هندسه آیات الاهی همان اولوا الالباب (رعد: ٢١)، اولوا الابصار (نور: ٤٤)، خاشعون (مؤمنون: ٢)، حزب الله (مجادله: ٢)، مخبتین (حج: ٣٤) و عبادالرحمان اند (فرقان: ٦٣) و بصیرت وصف مشترک همه این هاست و بر اثر وجود چنین وصفی، عمل بر اساس یقین، رجوع به قرآن، شناخت حق و تعارض با باطل، پیروی خالصانه از امام دارند. یاوران حضرت مهدی(عج) نیز به دلیل وجود چنین شاخص هایی است که پیروی آگاهانه و صادقانه و تام و کاملی نسبت به امام خویش دارند. از این رو، روایات، یاوران حضرت مهدی(عج) را این گونه وصف کرده است: و هم من خشیة الله مشفقون (نیلی نجفی، ١٤٢٦: ص٩٦ و مجلسی، ١٤٠٣: ج٥٢، ص٣٠٧). این که یاران حضرت چنین خشیتی از خدای یکتا دارند، به خاطر بهرهمندی از بصیرت کاملشان است.

دوم. پیروی محض از امام زمان(عج) : یاران امام زمان(عج)  در برابر فرمان امامشان از برده مطیع، فرمانبردارترند؛ زیرا خدا و خلیفه خدا را بر خویش مقدم می دارند. اینان ولایتمداران بی همتایند که به هیچ رو از فرمان ولی خود سر بر نمی تابند. لذا در وصف ایشان می خوانیم:

هم أطوع له من الأمة لسیدها (نیلی نجفی، ١٤٢٦: ص٩٦ و مجلسی، ١٤٠٣: ج٥٢، ص٣٠٧). آنان بر اطاعت بی چون و چرای مولای خود کمر بسته و دل در رضای او سپردهاند و هر چه او بخواهد، آن را حق محض شمرند. لذا رأیی چون رأی امام خویش ندارند و نه از ایشان پیشی می گیرند و نه عقب می مانند.

سوم. دوام بصیرت: چگونگی کاربست واژگان در روایت مذکور، حکایت از دوام بصیرت در زندگی یاوران حضرت مهدی(عج) دارد. از آنجا که چنین کاربستی حکیمانه و در جهت اهداف تربیتی و ارائه الگو به جامعه است؛ می توان فهمید بصیرتی کار ساز است که با دوام باشد و بصیرت اگر به وصف دوام موصوف شود، به انسان در پیمودن مسیر سعادت مصونیت می بخشد. ممکن است گاهی انسان در مرحله ای از مراحل زندگی دارای بصیرت باشد؛ اما بصیرت او دوام نداشته و در آزمونی دیگر دچار تاریکی و گمراهی شود. به ویژه در آزمونهای دوران امام زمان(عج)  (چه در زمان غیبت و چه در عصر ظهور) که مردم به حیرت و سرگردانی، گمراهی، شک در مهدویت و دشواری حفظ ایمان مبتلا می شوند؛ ضروت دوام بصیرت انکارناشدنی است. لذا از شاخصه های یاوران حضرت مهدی(عج) این است که لا ینامون اللیل لهم دوی فی صلاتهم کدوی النحل و پیوسته در دل شب، هدایت به صراط مستقیم را از خدای بصیر طلب می کنند؛ زیرا دوام آن کمال و بقای آن حال نیازمند دوام افاضه است (جوادی آملی، ١٣٨٨: ج١، ص٤٥٩). این راز و رمز دعایی است که خداوند از قول صالحان بیان فرموده است:

ربنا لا تزغ قلوبنابعد إذ هدیتنا و هب لنا من لدنک رحمة إنک أنت الوهاب [و گویند:] پروردگارا! دلهای ما را پس از آنکه ما را راه نمودی، از راستی به کژی مگردان، و ما را از نزد خود بخشایشی ارزانی دار، که تویی بسیار بخشنده (آل عمران : ٨). از این رو امام صادق(ع) به هشام می فرمایند:

یا هشام إن الله حکی عن قوم صالحین أنهم قالوا "ربنا لا تزغ قلوبنابعد إذ هدیتنا و هب لنا من لدنک رحمة إنک أنت الوهاب"  حین علموا أن القلوب تزیغ و تعود إلی عماها (کلینی، ١٤٠٧: ج١، ص١٨)

پس زیغ قلب حالتی است که انسان در معرض آن قرار دارد و صالحان از آن حالت به خدا پناه می برند "اهدنا الصراط المستقیم"؛ در واقع تمنای بصیرتی است در برابر عمی و درخواستی است برای حفظ داشته های بینشی و کنشی و ارتقای آن. متون دینی و تاریخی مصادیق بسیاری از کسانی که هماره اهل بصیرت بودند در خود ثبت کرده که در فتنه های روزگار مسیر درست را تشخیص دادند و به موقع و بجا اقدام کردند. از این رو، امام رضا (ع) در دعا برای امام زمان(عج)  دوام یاوری حضرت را از خدای متعال درخواست می فرماید (طوسی، ١٤١١: ج١، ص٤١١). امثال عمار یاسر، سلمان فارسی، ابوذر غفاری و حبیب بن مظاهر کسانی هستند که بصیرتشان در یاوری امامشان دوام داشت. از دیگر سو، تاریخ نمونه های فراوانی چون زبیر و سعد بن عباده دارد که بصیرتشان مقطعی بود و دوام نداشت (شریف رضی، ١٤١٤: حکمت ٤٥٣ و بلاذری، ١٤١٧: ج١، ص٥٨٢). از این رو، کسانی می توانند لایق یاوری امام زمان(عج)  باشند که بصیرتشان با دوام باشد و در همه دوران زندگی، رخدادها را درست مشاهده کنند و با سنجش و عبرت گرفتن و تیزهوشی و دور اندیشی؛ روشن بینی و بصیرتی مبتنی بر شناخت به همراه باور قلبی داشته باشند.

حال که از لسان آیات و روایات دانسته شد، بصیرت دارای نقش محوری در ایمان انسان است و سایر ویژگی های مؤمن در سنجه بصیرت ارزش گذاری می گردد؛ بایسته است فرایند دستیابی به چنین بصیرتی تبیین و تحلیل شود تا با نگاهی دقیق تر، بستر فهمی بهتر از چرایی اتصاف یاوران حضرت مهدی(عج) به بصیرت ایجاد شود و راهکار دست یازیدن به چنین شاخصی بر اساس آموزه های دین ارائه و تبیین گردد.

 

فرایند بصیرت یابی

بصیرت دارای فرایند مشخصی است و این مقوله زمانی حاصل می شود که فرایند آن طی شود. یکی از روایت های زیبا در تبیین فرایند بصیرت، بیان مولای متقیان، علی(ع) است:

«فلینتفع امرؤ بنفسه فإنما البصیر من سمع و تفکر و نظر و أبصر و انتفع بالعبر و سلک جددا واضحا یتجنب فیه الصرعة فی المهوی و یتنکب طریق العمی و لا یعین علی فساد نفسه الغواة بتعسف فی حق  أو تحریف فی نطق أو تغییر فی صدق؛ هر کس باید از خویشتن بهره گیرد؛ شخص بصیر و بینا آن است که بشنود و بیندیشد؛ نگاه کند و ببیند و عبرت گیرد و از آن چه موجب عبرت است، نفع ببرد. سپس در جاده ای روشنی گام نهد، و از راههایی که به سقوط و گمراهی و شبهات اغوا کننده منتهی می شود، دوری جوید و گمراهان را بر ضد خویش به وسیله سختگیری در حق، یا تحریف در سخن و یا ترس از راستگویی تحریک نکند» (شریف رضی، ١٤١٤، خطبه ١٥٣).

در بیانی شبیه همین فرمایش، حضرت برای صاحبان بصیرت دعا کرده و این گونه ایشان را معرفی می فرمایند:

رحم الله امرأ سمع حکما فوعی و دعی إلی رشاد فدنا و أخذ بحجزة هاد فنجا راقب ربه و خاف ذنبه قدم خالصا و عمل صالحا اکتسب مذخورا و اجتنب محذورا و رمی غرضا و أحرز عوضا کابر هواه و کذب مناه جعل الصبر مطیة نجاته و التقوی عدة وفاته رکب الطریقة الغراء و لزم المحجة البیضاء اغتنم المهل و بادر الأجل و تزود من العمل (همان : خطبه ٧٦)؛ خدا رحمت کند کسی را که چون سخن حکیمانه ای را بشنود، خوب فرا گیرد و چون به هدایت ارشاد گردد، بپذیرد؛ دست به دامن هادی و رهبری زند و نجات یابد. از مراقبت پروردگارش لحظه ای غفلت نورزد و همواره از گناهان خود بترسد. خالصانه گام پیش نهد و عمل نیک انجام دهد. ذخیره ای برای آخرت تهیه کند و از گناه بپرهیزد. همیشه انگیزه های دنیایی را به دور اندازد و در عوض، کالای گرانبهای آخرت را به دست آورد. با خواسته های دلش بجنگد و آرزوهای نابجایش را تکذیب کند. استقامت را مرکب راهوار نجات خویش قرار دهد و پرهیزکاری را زاد و توشه مرگش گرداند. در راه روشن گام نهد و هرگز از جاده وسیع و آشکار حق فاصله نگیرد. این چند روز زندگی را مغتنم شمارد. و پیش از آن که مرگ فرا رسد، خویش را آماده کند، و از اعمال نیک توشه آخرت برگیرد (همان، خطبه ٧٦).

این بیان شیوا، به خوبی فرایند بصیرت یابی را بیان می نماید. در ابتدا حضرت به نکته مهمی اشاره می فرمایند که هر کس باید از خویشتن بهره گیرد و از فرصت وجود و حیات استفاده بهینه کند. این مهم تنها از راه بصیرت محقق است و کسی که بصیرت نداشته باشد، از خویشتن نیز بهره ای نبرده است. لذا در ابتدای خطبه سخن از بی بصیرتان را مطرح و بیان فرموده که این افراد بر اثر غفلت از خویشتن بی بهره اند. حضرت در این باره می فرماید:

انسان گمراه در مهلتی از جانب خدا به سر می برد. هوا و میلش با غفلت زدگان است ؛ بامدادان که سر از خواب بردارد، دمساز گنهکاران است. نه راه راست برای حرکت پیش می گیرد و نه از پیشوایی راهنما پیروی می نماید تا آن گاه که خداوند توانا از روی جزای گناه آنان پرده بردارد و آنان را از حجابهای غفلتشان بیرون بیاورد. در این هنگام با اموری رویاروی می شوند که به آنها پشت داشتند و پشت گردانند به آنچه رو به آنها کرده بودند. غفلت زدگان از آنچه به عنوان مطلوب دریافته بودند، سودی نبردند و از آن اموری که خود را نیازمند آنها می دانستند، به نفعی نرسیدند. من خودم را و شما را از موقعیت غفلت زدگی بر حذر می دارم. پس هر کسی برای خود به وسیله خویشتن منتفع گردد (همان).

بصیر با به کارگیری به موقع اموری چون شنیدن، تفکر، سپس بررسی عمیق و ارزیابی مطلب، پس از آن نگاه را به حقایق دوختن و با چشم بینا عبرتهای تاریخی و اجتماعی را بررسی کردن، به موفقیت می رسد و علامت موفقیت آن این که انسان بصیر در راههای روشنی گام بر می دارد و از پرتگاهها اجتناب می ورزد. هیچ گاه انسان بصیر، خود به کوری خود کمک نمی کند از کمک گرفتن از کسانی که خود گمراهند اجتناب می کند.

نکته مهمی که از روایات مذکور فهمیده می شود، این که بصیرت از اموری نیست که ناگهان تحقق یابد، بلکه بر اساس یک فرآیند با علل و عوامل مختلف پدیدار می شود. انسان با تحلیل دقیق داشته های خود که از آن به آیات انفسی یاد می شود و داده های بیرونی که از آن به آیات آفاقی یاد شده است، می تواند امیدوار باشد که به یک شناخت یقینی برسد (مصباح یزدی، ١٣٧٦: ص ١٧٩).

 

بنابر فرمایش امیرمؤمنان، علی(ع) می توان فرایند پیدایش بصیرت را این گونه بر شمرد:

١. بهره بردن از وجود خویش

 بی شک برای بهره بردن وافی و کافی از چیزی بایسته است دامنه بهرهوری و چگونگی آن تبیین گردد. این مهم بر اساس تفاوت نوع نگاه به جهان و چرایی آفرینش انسان، متفاوت خواهد بود. از نگاه اسلام، بهره وری درست و کامل بر جهان بینی توحیدی و نفی جهانبینی های دیگر مبتنی است. بنابراین، انسان باید مبدأ وجودی خویش را بشناسد و بداند برای چه هدفی پا به عرصه وجود نهاده و یقین کند دنیا مزرعه آخرت است. چنین بینشی تنها از طریق بصیرت محقق می گردد. ابن میثم می نویسد:

و شرح کیفیة الانتفاع بشرح حال البصیر لأنه لا ینتفع بنفسه إلا البصیر؛ این که حضرت برای تبیین چگونگی انتفاع انسان از خویشتن به شرح حال انسان بصیر پرداخته؛ بدین دلیل است که جز انسان بصیر، هیچ کس از وجود خویش بهره [حقیقی] نمی برد (بحرانی، ١٣٦٢: ج٣، ص٢٤٢).

تنها انسان بصیر است که با ایمان حقیقی و پی جویی از حق، از وجود خویش استفاده بهینه می کند. از این رو، برخی مفسران ذیل آیه ١٠٤ سوره انعام در تبیین "بصائر من ربکم"؛ می نویسند:

پس، کسی که نور ایمان در قلبش جای گرفت و به حق و حقیقت پی برد؛ نفعش نصیب خودش شده و می شود و کسی که بر اثر گناه قلبش تیره و تار و از دریافت حق محروم شد و در گمراهی باقی ماند؛ ضررش به خودش رسیده و می رسد (ثقفی تهرانی، ١٣٩٨: ج٢، ص٣٦٣).

به بیانی دیگر، غرض از جعل و وضع جهان تکلیف برای انسان، تعلیم و تربیت است که آنچه از مقام انسانیت کمون دارند، بر اثر پیروی از تعلیمات مکتب قرآن به ظهور رسانند؛ زیرا بهترین کمال انسانی معرفت پروردگار و تشبه به صفات او است. بصیرت و معرفت بشر نسبت به ساحت پروردگار صورت و حقیقت روان و روح ایمان است که پروردگار موهبت می فرماید و سیرت آن هنگام رستاخیز خشنودی پروردگار و اقصا مرتبه کمال انسانی است و چون نظام جهان بر اساس اختیار است ؛ پیمودن راه سعادت و یا شقاوت، ناگزیر از طریق اعمال اختیاری خواهد بود. چنانچه به دلایل و نشانه های یگانگی پروردگار توجه نکند و از آنها چشم بپوشد، بر خود ستم نموده و خود را از تابش نور معرفت محروم کرده و از درک کمالات انسانی و سعادت باز داشته است.

پس کسی که حق را بنگرد و به آن ایمان بیاورد، به سود خودش کار کرده، و هر کس از آن، صرف نظر کند، بر ضرر خود عمل کرده است (حسینی همدانی، ١٤٠٤: ج٦، ص٨٣).

بنابر فرمایش امیرمؤمنان، علی(ع) دستیابی به منفعت برای نفس آدمی، از نتایج بصیرت و ژرفنگری است؛ بدین بیان که هر رخداد و آیه ای برای این دسته افراد نه تنها ایمان آفرین است، بلکه با روشنگری که ایجاد می کند، موجب می شود از یک رویداد، حتی از فتنه و بلا بهترین بهره را ببرد و منافع خویش را افزایش دهد. از نظر قرآن هر رخدادی، آیه ای روشنگر است و لذا از آن به بصائر، یعنی مایه های روشنگری یاد می کند. انسانی که اهل بصیرت است، با این روشنایی که از هر رخداد به دست می آورد و باطن و حقایق آن را می یابد؛ این امکان را برای خود فراهم می آورد تا از آن چیز بهترین استفاده را داشته باشد (مصباح یزدی، ١٣٧٦: ص ١٦٧).

 

٢. گوش سپردن به حقایق

گوش که ابزار شنیدن است، وسیله ای است برای دستیابی به حقیقت. یکی از مؤلفه های بصیرت گوش سپردن به حقایق است و بصیر کسی است که به حقایق گوش می دهد. سر تأکید امام بر خوب گوش دادن، همین است که برای رسیدن به سعادت اولین گام خوب گوش دادن است. از این رو، وجود پر نور امام که خود خاستگاه بصیرت است، هماره انسان ها را به گوش دادن به حقایق دعوت می کند و می فرماید:

فاسمعوا أیها الناس و عوا و أحضروا آذان قلوبکم تفهموا؛ ای مردم! سخنان مرا بشنوید، و به خوبی حفظ کنید. گوش دل خود را باز کنید تا گفته های مرا بفهمید (شریف رضی، ١٤١٤: خطبه ١٨٧).

در جای دیگر، حضرت امیرمؤمنان(ع) پس از توصیف درگذشتگان می فرماید:

و لئن عمیت آثارهم و انقطعت أخبارهم لقد رجعت فیهم أبصار العبر و سمعت عنهم آذان العقول؛ و اگر آثارشان محو شده و اخبارشان منقطع گشته، چشم های عبرتگیر، آنها را می نگرد، و گوش دل اخبار آنان را می شنود (همان، خطبه ٢٢١).

ظرف حکمت شدن گوش، چنان اهمیت دارد که امام عصر(عج) بر آن تأکید فرموده اند. در توقیع صاحب العصر(عج) آمده است : اللهم إنی أسألک... أن تملأ... سمعی نور وعی الحکمة (طبرسی، ١٤٠٣: ج٢، ص٤٩٤ و ابن مشهدی، ١٤١٩: ص٥٧٢).

در مقابل، خداوند درباره کسانی که بصیرت ندارند، می فرماید:

"و لهم آذان لا یسمعون بها"؛ و گوشهایی دارند که به آن [حق را] نمی شنوند (اعراف:١٧٩).

در روز قیامت که حقایق آشکار می شود و چشم ها تیز بین می گردد و واقعیت اشیا، آن

چنان که هست بر همگان هویدا می گردد؛ بی بصیرتان چنین می گویند:

"ربنا أبصرنا و سمعنا فارجعنا نعمل صالحا إنا موقنون" خدایا! دیدیم و شنیدیم، ما را بازگردان تا کاری نیک و شایسته کنیم، که ما بی گمان باوردارنده ایم (سجده: ١٢).

بر اساس آیه مذکور شنیدنی ای که انسان را به یقین می رساند، از مراحل فرایند بصیرت - یابی است.

از دیگر آیاتی که بر همین مطلب دلالت دارد، این آیه شریفه است:

"أ فرأیت من اتخذ إلهه هواه و أضله الله علی علم و ختم علی سمعه و قلبه و جعل علی بصره غشاوة فمن یهدیه من بعد الله أ فلا تذکرون"؛ آیا دیدی کسی را که خدای خود را خواهش و هوس دل خویش گرفت و خدا از روی دانش گمراهش کرد و بر گوش و دلش مهر نهاد و بر چشمش پرده افکند؟! پس کیست که او را پس از [فرو گذاشتن ] خدا راه نماید؟! آیا پند نمی گیرید؟! (جاثیه: ٢٣).

کسی که معبود او هوای نفس اوست، بر گوش او مهر نهاده شده است چنین کسی حقایق را نمی شنود، کسی که حقایق را نمی شنود قلب او ظرف حقایق نمی گردد و لذا بصیرت خویش از دست می دهد و پرده بر چشمانش افکنده می شود.

 

٣. تفکر در شنیده ها

تفکر از حیاتی ترین مراحل پیدایش بصیرت است. روایات متعددی درباره نقش تفکر در ایجاد و دوام بصیرت وجود دارد. بر اساس روایات، انسان بصیر دارای قلبی است که حیات آن بر تفکر متوقف است ؛ یعنی همانگونه که قلب صنوبری و جسمانی برای حیات خویش نیازمند عواملی مادی است؛ قلب روحانی انسان نیز برای زندگانی بصیرانه خویش محتاج تفکر است. پیامبر اسلام(ص) فرمودند:

فإن التفکر حیاة قلب البصیر کما یمشی المستنیر فی الظلمات بالنور فعلیکم بحسن التخلص و قلة التربص؛ پس به راستی اندیشه است که زنده میکند دل بینا را؛ چونان که روشنی جو در تاریکی ها به وسیله نور راه میرود، بر شما باد که نیکو برهید و کم انتظار برید (کلینی، ١٤٠٧: ج٢، ص٥٩٩).

بر همین مبناست که حضرت امیرمؤمنان(ع) خطاب به مردم بصره فرمودند:

وقر سمع لم یفقه الواعیة و کیف یراعی النبأة من أصمته الصیحة؛ کر باد گوشی که ندای بلند پند و اندرز را درک نکند! مسلما گوشی که با صیحه نادانی و جنایت کر شده است، آهنگ ملایم [حق ] را نشنود (شریف رضی، ١٤١٤: خطبه ٤).

امام(ع) در آغاز خطبه چهارم نهج البلاغه به فضیلت خود بر آنان اشاره فرمود و این که آن حضرت کسی است که فضیلت و شرف از ناحیه او کسب می شود. با این حال، آنها از امام(ع) کنارهگیری کرده از فرمان و اطاعت او با تکبر سر باز زدند و همین مخالفت آنها موجب شد که امام(ع) آنها را نفرین کند که چگونه دلایل پیروی از حضرتش را در نیافتند؛ بعد از آن که همه را شنیده بودند!

کاربست لم یفقه به جای لم یسمع، شاهدی است بر نظم منطقی فرایندی که حضرت درباره بصیرت بیان فرموده اند؛ بدین بیان که واژه لم یفقه، گویای این حقیقت است که تنها شنیدن اثری ندارد؛ بلکه آنچه مهم است درک کردن شنیده ها از طریق تفکر بر آن و تجزیه و تحلیل مطالب شنیده شده است (مکارم شیرازی، ١٣٧٥: ج١، ص٤١٦). چه بسیار انسانهایی که گوش دارند، اما نمی شنوند. قرآن کریم درباره این گونه افراد می فرماید:

"لهم ءاذان لا یسمعون بها"؛ گوشهایی دارند که به آن [حق را] نمی شنوند (اعراف: ۱۷۹).

 بنابراین، ممکن است انسان از لحاظ فیزیکی و جسمانی گوشی سالم داشته باشد، اما آنچه باید بشنود را نشنود! لذا در تفسیر آیه شریفه گفته شده: لا یسمعون بها الآیات و المواعظ سماع تدبر و اتعاظ (محلی، ١٤١٦: ص١٧٧).

ایشان کسانی هستند که استعداد برای قرار گرفتن در معرض رحمت الاهی در آنان زایل گشته، و دیگر در مسیر وزش نفحات ربانی قرار نمی گیرند و از مشاهده آیات خدا تکانی نمی خورند. گویا چشم هایشان نمی بیند و از شنیدن پند و موعظه مردان حق متاثر نمی گردند.

گویی گوش ندارند و حجت ها و بیناتی که فطرتشان در دلهایشان تلقین می کند؛ سودی به حالشان ندارد و یا گویی دل ندارند (طباطبایی، ١٣٩٠: ج٨، ص٣٣٦).

ابن میثم در تبیین سخن امام علی(ع) می گوید:

امام(ع) گوشی را که کلام رهبر را نمی شنود و او را سبب هدایت خود نمی داند و از شنیدن مقاصد کتاب های الاهی و سخنان انبیا و دعوت کنندگان به خدا بهره نمی برد؛ نفرین کرده و می فرماید: شایسته چنین گوشی این است که کر باشد؛ زیرا فایده ای که از گوش منظور است؛ این است که مقصود حکمت های الاهی را دریابد و نفس را در جهتی که سبب کمالش می شود، هدایت و او را برای رسیدن به کمال و به پیشگاه حق متعال یاری کند. وقتی که نفس از تحصیل امور مفید به وسیله شنیدن، روی گردان باشد، چه بسا اموری را دریافت کند که به بدیها منجر شود و او را به پستی بکشاند، در این صورت همان به، که چنین گوشی کر باشد (بحرانی،  ١٣٦٢: ج١، ص٢٧٤).

در جایی دیگر حضرت برای کسانی که نسبت به حکمت های الاهی گوش شنوا دارند و آن را با تفکر و تأمل نگاهداری می کنند؛ چنین دعا می فرمایند:

رحم الله امرأ سمع حکما فوعی و دعی إلی رشاد فدنا...؛ خدا رحمت کند کسی را که چون سخنان حکیمانه ای را بشنود، خوب فراگیرد و هنگامی که به سوی هدایت ارشاد گردد، پذیرا شود (شریف رضی، ١٤١٤: خطبه ٧٦).

در این خطبه، امام(ع) با بیان این وصف، در واقع مقدمات کار راهیان قرب الی الله و سالکان مسیر تقوا و خودسازی و اهل بصیرت را بیان فرمود؛ چه این که در آغاز راه، نخست گوش شنوا لازم است که حقایق را بشنود و در خود جای دهد و سپس گام برداشتن به سوی دعوت کننده الاهی برای فهم بیشتر.... درست است که خداوند، انسان را با فطرت الاهی آفریده و چراغ روشنی به نام عقل در اختیار او گذارده؛ بدون شک پیمودن این راه، تنها به کمک عقل و فطرت امکانپذیر نیست، هم دعوت کننده الاهی لازم است و هم داشتن دلیل و راهنما و استاد و مربی (مکارم شیرازی، ١٣٨٨: ج٣، ص٢٣٥).

 

٤. تیز بینی (نظر کردن)

مرحله بعدی فرایند بصیرتیابی، نظر کردن است. واژه نظر با واژگان بصر و رأی دارای معنای نزدیکی است ؛ اما تفاوتهای ظریفی بین آنها وجود دارد. تفاوت بصر و رأی در آشکار بودن شیء دیده شده است؛ به این معنا که در معنای بصر، آشکار بودن شی ء دیده شده وجود دارد. ابن درید رأی را منتهای بصر معنا کرده است (ابن درید، ١٩٩٨: ج١، ص٢٣٥). علامه مصطفوی درباره واژه نظرمی نویسد: اصل واحد در این ماده، همان رؤیت با تعمق و تحقیق در موضوع مادی یا معنوی با بصر یا بصیرت است. اما نکته جالب توجه این که نظر به معنایطلب الهدی و الظهور است (مصطفوی، ١٤٣٠: ج١٢، ص١٦٦). بنابراین، مرحله نظر در فرایند بصیرت، به معنای طلب هدایت و ظهور حقیقت می باشد. لذا در روایات آمده است:

نظر البصر لا یجدی إذا عمیت البصیرة؛ نگاه چشم، اگر بصیرت کور باشد فایده ای ندارد (تمیمی، ١٤١٠: ص٧٢٠).

 

٥. دور اندیشی (ابصار)

و من أبصر بها بصرته و من أبصر إلیها أعمته ؛ هر کس با چشم بصیرت بنگرد به او بصیرت و بینایی بخشد و آن کس که چشمش به دنبال آن باشد و فریفته آن گردد، از دیدن حقایق نابینایش کند (شریف رضی، ١٤١٤، خطبه ٨٢).

مراد حضرت از من ابصر بها آن است که دنیا را وسیله بصیرت و آینه ای نورانی برای انعکاس آثار جلال نعمت های الاهی قرار دهد. در این صورت، دنیا بصیرت انسان را می افزاید و نشانه ای به نشانه های بینش وی افزون می سازد. دنیا در این صورت، مجاری امور را به وی نشان می دهد. پس به خاطر شناخت حقیقت آن امور، به آنها فریفته نمی شود. در مقابل، کسی که افق دیدش دنیا باشد، هلاک می شود؛ زیرا بصیرتش از آگاه شدن نسبت به حقایق امور از بین می رود و دنیا، او را از دیدن ماورای خودش منع می نماید (الحسینی، ١٣٩٢: ص٢١٩).

 

٦. عبرت گرفتن

به فرموده امیرمؤمنان علی(ع):

إن من صرحت له العبر عما بین یدیه من المثلات حجزته التقوی عن تقحم الشبهات؛ کسی که از اعمال و کردار گذشتگان و عواقب سوء آن عبرت گیرد، تقوا وی را از فرو رفتن در آن گونه بدبختی ها باز دارد (شریف رضی، ١٤١٤: خطبه ١٦).

این فرمایش حضرت تبیین مؤلفه دیگری از مؤلفه های بصیرت است. بصیر کسی است که از اعمال و کردار گذشتگان و عواقب سوء آن عبرت گیرد. لذا قرآن مجید، مکرر به تفکر و دقت در اعمال و کردار گذشتگان و عواقب عملکرد ایشان دعوت می کند و با تعابیری نظیر "فاعتبروا یا أولی الأبصار" (حشر: ٢)؛ " إن فی ذلک لعبرة لأولی الأبصار" (آل عمران: ١٣)؛ "عبرة لأولی الألباب " (یوسف : ١١١)؛ "إن فی ذلک لعبرة لأولی الأبصار" (نور: ٤٤) "و إن فی ذلک لعبرة لمن یخشی " (نازعات: ٢٦)؛ دائما انسان ها را به عبرت گرفتن سفارش می کند. از این رو، امیرمؤمنان، علی(ع) در نامه ای به فرزند گرامی اش می نویسد:

بصره فجائع الدنیا؛ قلبت را با نشان دادن فجایع دنیا بصیر گردان... و اعرض علیه أخبار الماضین و ذکره بما أصاب من کان قبلک من الأولین و سر فی دیارهم و آثارهم فانظر فیما فعلوا... اخبار گذشتگان را بر او عرضه کن و آنچه به پیشینیان رسیده است، یاد آوری اش کن. در دیار و آثار مخروبه آنها گردش نما و درست بنگر آن ها چه کردهاند... و إن لم أکن عمرت عمر من کان قبلی فقد نظرت فی أعمالهم و فکرت فی أخبارهم و سرت فی آثارهم حتی عدت کأحدهم بل کأنی بما انتهی إلی من أمورهم قد عمرت مع أولهم إلی آخرهم فعرفت صفو ذلک من کدره و نفعه من ضرره فاستخلصت لک من کل أمر نخیله و توخیت لک جمیله و صرفت عنک مجهوله؛ پسرم درست است که من به اندازه همه کسانی که پیش از من می زیسته اند، عمر نکردهام؛ اما در کردار آنها نظر افکندم و در اخبارشان اندیشیدم و در آثار آنها به سیر و سیاحت پرداختم تا جایی که همانند یکی از آنها شدم؛ بلکه گویا بر اثر آنچه از تاریخ آنان به من رسیده با همه آنها از اول تا آخر بودهام. من قسمت زلال و مصفای زندگی آنان را از بخش کدر و تاریک باز شناختم و سود و زیانش را دانستم از میان تمام آنها قسمت های مهم و برگزیده را برایت خلاصه کردم و از بین همه آنها زیبایش را برایت انتخاب نمودم و مجهولات آن را از تو دور داشتم (شریف رضی، ١٤١٤: نامه ٣١).

در روایت آمده است: فاقد البصر فاسد النظر (تمیمی، ١٤١٠: ص٦٦). بنابر این، کارآیی عبرتها، روشنگری برای تصمیم گیری است و این، کاری است که انسان بصیر انجام می دهد و از سقوط در بدبختی ها نجات می یابد.

شایان ذکر است که نظر کردن، ابصار و عبرت گرفتن گویای مؤلفه دوم بصیرت است که تیز بینی و دور اندیشی باشد و با وجود آن، مؤلفه های بصیرت کامل و در سایه آن، فرایند بصیرت یابی تمام می شود. با نظر کردن و ابصار و عبرت گرفتن است که انسان به موقع و به اندازه وارد عرصه می شود و از امام خویش پیروی و حمایت می کند و منویات امام را اجرایی می سازد.

 

٧. در جاده ای روشن گام نهادن

امیرمؤمنان(ع) در خطبه ٧٦ نهج البلاغه می فرماید:

رحم الله امرأ سمع حکما فوعی و دعی إلی رشاد فدنا و أخذ بحجزة هاد فنجا راقب ربه و خاف ذنبه قدم خالصا؛ خدا رحمت کند کسی را که چون سخنان حکیمانه ای را بشنود، خوب فراگیرد و هنگامی که به سوی هدایت ارشاد گردد؛ پذیرا شود. دست به دامن هادی و رهبری زند و [در پرتو هدایتش ] نجات یابد. از مراقبت پروردگارش غفلت نورزد و از گناهان خود بترسد. اعمال خالصی از پیش فرستد.

مراد از رشاد در فرمایش بالا، همان جاده روشنی است که انسان بصیر در آن گام می نهد.

بر این اساس، گوش شنوا لازم است تا حقایق را بشنود و در خود جای دهد و در مرحله بعد، گام برداشتن به سوی دعوت کننده الاهی برای فهم بیش تر، و به دنبال آن، دست زدن به دامن هدایتگر و انتخاب رهبر و راهنما و در پی آن، خدا را در همه جا حاضر و ناظر خویش دانستن و از گناه و خطا ترسیدن؛ شرایط مهم حرکت است. کسی که این پنج فضیلت را به دست آورد، مقدمات سفر را کامل کرده و آماده حرکت خواهد بود.

بدیهی است منظور از راهنما و منجی که در این جمله ها به آن اشاره شده، پیامبر و امامان معصوم: است و کسانی که از آنها سخن می گویند و به سوی آنها دعوت می کنند (مکارم شیرازی، ١٣٨٨: ج٣، ص٢٣٥).

نتیجه گام نهادن در جاده ای روشن، دوری گزیدن از راههایی است که به سقوط و گمراهی و شبهات اغوا کننده منتهی می شود. چنین انسان بصیری گمراهان را از طریق سختگیری در حق، یا تحریف در سخن و یا ترس از راستگویی تحریک نمی کند.

بنابر این روایت، می توان دو نکته را دانست: اولا، تنها کسانی از خویش سود می برند که بصیر باشند؛ ثانیا بصیر کسی است که:

یک. در آنچه از کلام خدا و رسول خدا و پندهای بلیغ می شنود، اندیشه کند؛ زیرا از آن شنیده ها بدون اندیشه سودی نمی برد؛ دو. با چشم سر به دقت بنگرد و با چشم دل ببیند و اهداف سود بخش را اراده کند و بدان بینش یابد و با عقلش از آنها عبرت بگیرد؛ سه. از عبرت ها به وسیله عمل، طبق آنچه دانسته و درک کرده، سود بجوید؛ چهار. صراط مستقیمی که راه روشن است و در شریعت آمده است، بپیماید و از انحراف و خروج از آن بپرهیزد (بحرانی، ١٣٦٢: ج٣، ص٢٤٢).

صدر المتألهین نمونه ای از اهل بصیرت را این گونه معرفی می کند:

اعلم أن من الناس من یری بعین البصیرة أمور الآخرة و أحوالها و یحضر عنده شهود الجنة و أهلها قبل قیام الساعة فلا یحتاج فی معاینة ذلک العالم و بروز الحقائق له إلی حصول الموت الطبیعی لزوال الحجب عن وجه قلبه و عین بصیرته فحالهم قبل الموت کحال غیرهم بعد الموت (ملاصدرا، ١٩٨١: ج٩، ص٢٨٢).

این گونه افراد در هر عصر و زمانی وجود داشته اند و خداوند بر اثر دوری ایشان از معاصی، پرده ها را از چشمانشان کنار زد.

در روایتی از امیر مؤمنان علی(ع) آمده است:

الناظر بالقلب العامل بالبصر، یکون مبتدأ عمله أن یعلم أعمله علیه أم له ؛ کسی که با دل می بیند و با بینش عمل می کند؛ پیش از آن که عمل کند، می اندیشد که آیا عمل او به زیان اوست یا به سودش (شریف رضی، ١٤١٤: خطبه ١٥٤).

 

نتیجه گیری

بیان ویژگی ها و شاخص های یاوران امام مهدی(عج)، دارای هندسه ای نظاممند است که می توان با استفاده از روایاتی که جنبه توضیحی و تفسیری دارند، به آن هندسه دست یافت.

در میان شاخص های یاوران امام زمان(عج)  شاخص بصیرت نقش محوری دارد؛ زیرا لسان روایات بصیرت را به عنوان معیار و میزان سنجه مؤمن و اعمالش معرفی کرده است. به فرموده امیرمؤمنان، علی(ع): بصیرت اولین شعبه های یقین است. اگر بصیرت نباشد، سایر شبعه های یقین نیز تحقق نیافته و ایمان به تمام نرسد. از بررسی عمیق روایات می توان دانست شاخصه های بصیرت یاوران حضرت مهدی(عج)، دارای سه محور اصلی است:

خشیت فقط از خدا؛ پیروی محض از امام زمان(عج)  و دوام بصیرت. چگونگی دستیابی به چنین بصیرتی در روایتی از امیرمؤمنان، علی(ع) بیان گردیده است. از بررسی دقیق روایت مربوط می توان دانست بصیرت دارای فرایندی است و بصیر کسی است که همه مراحل مربوط به فرایند بصیرت را طی کند تا با بهرهگیری از وجود خویش و شناخت کافی و عمیق از ارتباط بین خود، خدا و مردم و از رهگذر تفکر و عبرت اندوزی، به روشن بینی مبتنی بر شناخت همراه باور قلبی دست یابد. چنین کسی می تواند در زمره یاوران امام زمان(عج)  باشد و آگاهانه و از روی بصیرت کارکردهای لازم را در جریان حکومت حضرت مهدی(عج) داشته باشد.

 

منابع

قرآن کریم.

١. ابن درید، محمد بن حسن، (١٩٩٥م). جمهرة اللغة، بیروت، دارالعلم للملایین.

٢. ابن سیده، علی بن اسماعیل (١٤٢١ق). المحکم و المحیط الأعظم، بیروت، دار الکتب العلمیة.

٣. ابن شعبه حرانی، حسن بن علی (١٤٠٤ ق). تحف العقول عن آل الرسول(ص)، قم، جامعه مدرسین.

٤. ابن طاووس، علی بن موسی (١٣٧٥ش). کشف المحجة، لثمرة المهجة - قم، بوستان کتاب.

٥. ابن فارس، احمد بن فارس (١٤٠٤ق). معجم مقاییس اللغه، قم، مکتبة الاعلام الاسلامی.

٦. ابن مشهدی، محمد بن جعفر (١٤١٩ ق). المزار الکبیر، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.

٧. ازهری، محمد بن احمد (١٤٢١ ق). تهذیب اللغة، بیروت، دار احیاء التراث العربی.

٨. بحرانی، میثم بن علی بن میثم (١٣٦٢). شرح نهج البلاغه، بی جا، دفتر نشر الکتاب.

٩. بلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر (١٤١٧ ق). جمل من انساب الأشراف، بیروت، دار الفکر.

١٠. بهاء الدین نیلی نجفی، علی بن عبد الکریم (١٤٢٦ق). سرور أهل الإیمان فی علامات ظهور صاحب الزمان(عج)، قم، دلیل ما.

١١. تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد (١٤١٠ ق). غرر الحکم و درر الکلم، بی نا، قم.

١٢. ثقفی تهرانی، محمد (١٣٩٨ ق). تفسیر روان جاوید، تهران، انتشارات برهان.

١٣. جوادی آملی، عبدالله (١٣٨٨). نسیم اندیشه (دفتر سوم)، قم، اسراء.

١٤. جوهری، اسماعیل بن حماد (١٣٧٦ ق). الصحاح(تاج اللغة و صحاح العربیة)، بیروت، دارالعلم للملایین.

١٥.حسینی همدانی نجفی، محمد (١٣٦٣ش). درخشان پرتوی از اصول کافی، قم، چاپخانه علمیه قم.

١٦. دهخدا، علی اکبر (١٣٧٧). لغت نامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران.

١٧. راغب اصفهانی، حسین بن محمد (١٤١٢ ق). مفردات الفاظ القرآن، بیروت، دارالقلم.

١٨. سید باقر الحسینی، سید جعفر (١٣٩٢). شرح مفردات نهج البلاغه، قم، بوستان کتاب.

١٩. سیزدهمین همایش دکترین مهدویت (١٣٩٦). کمیسیون تخصصی دانشگاه معارف اسلامی، قم، مدرسه امام کاظم (ع).

٢٠. شریف الرضی، محمد بن حسین (١٤١٤ق). نهج البلاغة، قم، هجرت.

٢١. صاحب، اسماعیل بن عباد (١٤١٤ ق). المحیط فی اللغة، بیروت، عالم الکتب.

٢٢. صدر الدین شیرازی، محمد بن ابراهیم (١٣٨٣ ش). شرح أصول الکافی (صدرا)، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.

٢٣.  (١٩٨١ م). الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، بیروت، دار احیاء التراث.

٢٤. طباطبایی، محمد حسین (١٣٩٠ ق). المیزان فی تفسیر القرآن،، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات.

٢٥. طبرسی، احمد بن علی (١٤٠٣ ق). الإحتجاج علی أهل اللجاج، مشهد، نشر مرتضی.

٢٦. طوسی، محمد بن الحسن (١٤١١ ق). مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، بیروت، مؤسسة فقه الشیعة.

٢٧. علم الهدی، محمد باقر، و دیگران (١٣٧٩). البصیرة و العمی فی کلام الباری و اولی النهی، تهران، میقات.

٢٨. فراهیدی، خلیل بن احمد (١٤٠٩ ق). کتاب العین، قم، نشر هجرت.

٢٩. فیومی، احمد بن محمد (١٤١٤ ق). المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، قم، مؤسسه دارالهجرة.

٣٠. کلینی، محمد بن یعقوب (١٤٠٧ ق). الکافی، تهران، الإسلامیة.

٣١. مازندرانی، محمد صالح بن احمد (١٣٨٢ ق). شرح الکافی -الأصول و الروضة، تهران، المکتبة الإسلامیة.

٣٢. مجلسی، محمدباقر (١٤٠٣ق). بحارالانوار، مصحح: جمعی از محققان، بیروت، دار احیاء التراث العربی.

٣٣. محلی جلال الدین، جلال الدین سیوطی (١٤١٦ ق). تفسیر الجلالین، بیروت، مؤسسه النور للمطبوعات.

٣٤. مصباح یزدی، محمد تقی (١٣٧٦). قرآن شناسی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی.

٣٥. مصطفوی، حسن (١٤٣٠ ق). التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، بیروت، قاهره، لندن، دارالکتب العلمیة.

٣٦. مفید، محمد بن محمد بن نعمان (١٤١٣ ق). النکت الاعتقادیه، قم، مجمع جهانی اهل بیت(ع).

٣٧. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران (١٣٧٥). پیام امام شرح تازه و جامعی بر نهج البلاغه، تهران، دارالکتب الاسلامیه.

٣٨. منسوب به علی بن موسی، امام هشتم (ع) (١٤٠٦ ق). الفقه المنسوب إلی الإمام الرضا(ع)، مشهد، مؤسسة آلالبیت(ع).

پی نوشت

[۱] تعریف از نگارنده است.


برگرفته از:  انتظار موعود » زمستان ۱۳۹۵ - شماره ۵۵ , منصوری، محمدهادی( استادیار گروه قرآن و متون اسلامی دانشگاه معارف اسلامی قم)

 

 

دسته بندی: