او نه نارنجکی به کمر بسته بود که آماده  ی جنگ تن به تن با دشمن باشد ، و نه لباس رزمی بر تن داشت که ثابت کند طرفدار جنگ گرم است....

 

جنگ او جنگ با سلاح گرم نبود...
لباس رزم او علمش بود و سلاح او افتخاراتی بزرگ در سایه ی قدرت های بی حد و مرز و ....

ولی این را خوب میدانم که ، دشمنانش حتی از همین سلاحهای بظاهر سرد ،ولی گرمش ؛نمیدانستند چگونه عرقِ ترس از پیشانی خود را پاک کنند...

پس بهترین راه و ساده ترین راه را انتخاب کردند. 

❌حذف مهره ی شاه،
آری من اورا شاهی میدانم در میدان حریفان بُزدل که حتی قادر به حرکت دادن مهره های سرباز به ظاهر قدرتمند خود نیستند ، چه برسد به شاهان و وزیران و رُخ هایشان...

انها از شهید فخری زاده نمیترسیدند ، انها از وجود مهره ی اصلی برنامه ی هسته ای نظامی می ترسیدند..

انها از او نمیترسیدند ....  آنان ترس  از کشوری  دارند که هر روز قدمهای پیشرفتش تند و تندتر میشود...

او هم‌اسمانی شد.. و دشمن باید بداند...هستند هنوز،سلیمانی ها
شهریاری ها.... علی محمدی ها.... فخری زاده ها...

 

هنوز هستند جوانان این سرزمین که باهر شهادت بزرگان  بارِ نفرتشان چند برابر میشود ... و پر استقامت تر از قبل در مسیر عشق،مسیر دفاع،مسیر رهبر،مسیر کشور می ایستند و قدم بر میدارند....

 

خداوندا نصیبمان کن همان دولت کریمه ای که وعده داده ای ...
که در ان دولت اسلام و اهلش عزت یابند و نفاق و اهلش  خوار و ذلیل  میشوند...(۱)
.........................

اللهم انّا نرغَبُ الیکَ فی دولَه کریمه... تُعِزُ بها الاسلام و اهلُه ... و تُذلُّ بها النفاقُ و اهله....و تَجعلنا فیها من الدعاه الی طاعتک و القاده الی سبیلک

 

دلنوشته حوریه احمدی، طلبه پایه اول حوزه علمیه حضرت عبدالعظیم علیه السلام- خواهران

دسته بندی: