♦ جزء نهم ♦
♦ اعراف، آیه۹۶
و اگر اهل شهرها و آباديها، ايمان مىآوردند و تقوا پيشه مىكردند، بركات آسمان و زمين را بر آنها مىگشوديم؛ ولى (آنها حق را) تكذيب كردند؛ ما هم آنان را به كيفر اعمالشان مجازات كرديم.
نزول برکات
در آيات گذشته سرگذشت اقوامى همچون قوم هود و صالح و شعيب و نوح و لوط بطور اجمال مورد بحث واقع شد، گرچه خود آن آيات به اندازه كافى براى بيان نتائج عبرتانگيز اين سرگذشتها كافى بود، ولى در آيات مورد بحث به صورت گوياتر، نتيجهگيرى كرده، مىگويد:" اگر مردمى كه در اين آباديها و نقاط ديگر روى زمين زندگى داشته و دارند، به جاى طغيان و سركشى و تكذيب آيات پروردگار و ظلم و فساد، ايمان مىآوردند، و در پرتو آن تقوا و پرهيزكارى پيشه مىكردند، نه تنها مورد خشم پروردگار و مجازات الهى واقع نمىشدند، بلكه درهاى بركات آسمان و زمين را به روى آنها مىگشوديم"
«بَرَكاتٍ» جمع «بركت»، به موهبتهاى ثابت و پايدار گفته مىشود، در مقابل چيزهاى گذرا. در معناى «بركت»، كثرت، خير و افزايش وجود دارد. منظور از" بركات" زمين و آسمان در آیه، نزول باران و روئيدن گياهان است.
ولى متاسفانه آنها صراط مستقيم كه راه سعادت و خوشبختى و رفاه و امنيت بود رها ساختند،" و پيامبران خدا را تكذيب كردند، و برنامههاى اصلاحى آنها را زير پا گذاشتند، ما هم به جرم اعمالشان، آنها را كيفر داديم".
منبع: تفسير نمونه، ج۶، ص: ۲۶۶- تفسير نور، ج۳، ص: ۱۲۳
تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی
♦ اعراف، آیه۱۴۲
و ما با موسى، سى شب وعده گذاشتيم؛ سپس آن را با ده شب (ديگر) تكميل نموديم؛ به اين ترتيب، ميعاد پروردگارش (با او)، چهل شب تمام شد. و موسى به برادرش هارون گفت: «جانشين من در ميان قومم باش. و (آنها) را اصلاح كن! و از روش مفسدان، پيروى منما!»
و واعدنا موسی
در اين آيه اشاره به يكى ديگر از صحنههاى زندگى بنى اسرائيل و درگيرى موسى ع با آنها شده است و آن جريان رفتن موسى به ميعادگاه پروردگار و گرفتن احكام تورات از طريق وحى و تكلم با خدا و آوردن جمعى از بزرگان بنى اسرائيل به ميعادگاه براى مشاهده اين جريان و اثبات اينكه هرگز خداوند را با چشم نمىتوان ديد مىباشد، كه به دنبال آن داستان گوسالهپرستى بنى اسرائيل و انحراف از مسير توحيد و آن غوغاى عجيب سامرى ذكر شده است.
نخست مىگويد:" ما به موسى ع سى شب (يك ماه تمام) مواعده كرديم، سپس با ده روز ديگر آن را كامل ساختيم، و وعده خدا با او در چهل شب پايان يافت"
" ميقات" از ماده" وقت" به معنى وقتى است كه براى انجام كارى تعيين شده است، و معمولا بر زمان اطلاق مىشود، اما گاهى به مكانى كه بايد كارى در آن انجام پذيرد، گفته مىشود، مانند" ميقات حج" يعنى مكانى كه هيچكس بدون احرام نمىتواند از آنجا بگذرد.
سپس چنين نقل مىكند كه" موسى به برادرش هارون گفت: در ميان قوم من جانشين من باش و در راه اصلاح آنها بكوش و هيچگاه از طريق مفسدان پيروى مكن"
مراد از اصلاح در آيه، اصلاح در مسائل اجتماعى و جامعه است، نه اصلاح در رفتار فردى و شخصى. (كلمهى «أَصْلِحْ»، پس از «اخْلُفْنِي» آمده است.)
در زمان حضرت موسى، همانند هر زمان ديگر مفسدانِ توطئهگرى بودند كه موسى نگران آنها بود و به هارون سفارش مىكرد: نگذار زمام امور را به دست گيرند وخواسته يا ناخواسته دنبالهرو آنان شوى. «وَ لا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ»
منبع: تفسير نمونه، ج۶، ص: ۳۴۰- تفسير نور، ج۳، ص: ۱۶۵
تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی
♦ اعراف، آیه۱۷۲
و (به خاطر بياور) زمانى را كه پروردگارت از پشت و صلب فرزندان آدم، ذريه آنها را برگرفت؛ و آنها را گواه بر خويشتن ساخت؛ (و فرمود:) «آيا من پروردگار شما نيستم؟» گفتند: «آرى، گواهى مىدهيم!» (چنين كرد مبادا) روز رستاخيز بگوييد: «ما از اين، غافل بوديم؛ (و از پيمان فطرى توحيد بىخبر مانديم)»!
میثاق
آیه شریفه اشارهاى به" توحيد فطرى" و وجود ايمان به خدا در اعماق روح آدمى است و به همين جهت بحثهايى را كه در آيات گذشته اين سوره در زمينه" توحيد استدلالى" بوده است تكميل مىكند.
خداوند روى سخن را در اين آيه به پيامبر كرده، نخست چنين مىگويد:
" به خاطر بياور موقعى را كه پروردگارت از پشت فرزندان آدم ذريه آنها را بر گرفت و آشكار ساخت و آنها را گواه بر خويشتن نمود و از آنها پرسيد: آيا من پروردگار شما نيستم؟ آنها همگى گفتند آرى گواهى مىدهيم".
سپس اشاره به هدف نهايى اين سؤال و جواب و گرفتن پيمان از فرزندان آدم در مسئله توحيد نموده مىفرمايد:" اين كار را خداوند به اين جهت انجام داد كه در روز قيامت نگوئيد ما از اين موضوع (توحيد و شناسايى خدا) غافل بوديم"
چگونگى پيمان گرفتن خدا از بنىآدم در اين آيه بيان نشده است، ولى مفسّران اقوال متعدّدى بيان كردهاند كه مشهورترين آنها دو قول است؛
الف: طبق روايات، پس از خلقت حضرت آدم، همه فرزندان او تا پايان دنيا به صورت ذرّات ريز و پراكنده، همچون مورچگان از پشت او بيرون آمده، مورد خطاب و سؤال الهى قرار گرفتند و به قدرت الهى به ربوبيّت خدا اعتراف كردند. سپس همه به صلب و گل آدم برگشتند تا به تدريج و به طور طبيعى به اين جهان بيايند. اين عالم را «عالم ذرّ» و آن پيمان را «پيمان ألَست» مىگويند.
امام صادق عليه السلام فرمود: بعضى از ذريّهى آدم در عالم ذرّ به زبان اقرار كردند، ولى ايمان قلبى نداشتند. از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل شده كه اين اقرار، روز عرفه انجام شده است.
ب: مراد از عالم ذرّ، همان پيمان فطرت و تكوين مىباشد. يعنى هنگام خروج فرزندان آدم از صلب پدران به رحم مادران كه ذرّاتى بيش نيستند، خداوند فطرت توحيدى و حقّجويى را در سرشت آنها مىنهد و اين سرّ الهى به صورت يك حسّ درونى در نهاد وفطرت همه، به وديعت نهاده مىشود. همچنين در عقل و خردشان، خداباورى به صورت يك حقيقت خود آگاه نقش مىبندد. و لذا فطرت و خرد بشرى، بر ربوبيّت خداوند گواهى مىدهد.
منبع: تفسير نمونه، ج۷، ص: ۵- تفسير نور، ج۳، ص: ۲۱۶
تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی
♦ اعراف، آیه۱۹۹
(به هر حال) با آنها مدارا كن و عذرشان را بپذير، و به نيكىها دعوت نما، و از جاهلان روى بگردان (و با آنان ستيزه مكن)!
وجوب امر به معروف
در آيه شریفه اشاره به سه قسمت از وظائف رهبران و مبلغان- به صورت خطاب به پيامبر ص- شده، در آغاز مىگويد:" در طرز رفتار با مردم سختگير مباش و با آنها مدارا كن، عذرشان را بپذير، و بيش از آنچه قدرت دارند از آنها مخواه" (خُذِ الْعَفْوَ).
" عفو" گاهى به معنى مقدار اضافى چيزى آمده، و گاهى به معنى حد وسط و ميانه، و گاه به معنى قبول عذر خطاكار و بخشيدن او، و گاه به معنى آسان گرفتن كارها.
قرائن آيات نشان مىدهد كه آيه فوق ارتباط با مسائل مالى و گرفتن مقدار اضافى از اموال مردم كه بعضى از مفسران گفتهاند ندارد، بلكه مفهوم مناسب، همان" آسان گرفتن" و" گذشت" و" انتخاب حد وسط و ميانه" است.
بديهى است اگر رهبر و مبلغ، شخص سختگيرى باشد به زودى جمعيت از اطراف او پراكنده مىشوند، و نفوذ خود را در قلوب از دست خواهد داد، همانطور كه قرآن مجيد مىگويد: وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ:
اگر سختگير و بد اخلاق و سنگدل بودى به طور مسلم از گرد تو پراكنده مىشدند"( آل عمران آيه ۱۵۹)
سپس دومين دستور را به اين صورت مىدهد:" مردم را به كارهاى نيك و آنچه را عقل و خرد، شايسته مىشناسد و خداوند آن را نيك معرفى كرده، دستور ده" (وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ).
اشاره به اينكه ترك سختگيرى مفهومش مجامله كارى نيست، بلكه بايد رهبران و مبلغان همه حقايق را بگويند و مردم را به سوى حق دعوت كنند و چيزى را فروگذار ننمايند.
در مرحله سوم دستور به تحمل و بردبارى در برابر جاهلان داده مىگويد: " از جاهلان روى برگردان و با آنها ستيزه مكن" (وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِينَ).
رهبران و مبلغان در مسير خود با افراد متعصب، لجوج، جاهل و بيخبر، و افرادى كه سطح فكر و اخلاق آنها بسيار پائين است، روبرو مىشوند، از آنها دشنام مىشنوند، هدف تهمتشان قرار مىگيرند، سنگ در راهشان مىافكنند.
راه پيروزى بر اين مشكل گلاويز شدن با جاهلان نيست، بلكه بهترين راه تحمل و حوصله، ناديده گرفتن و نشنيده گرفتن اينگونه كارها است، و تجربه نشان مىدهد براى بيدار ساختن جاهلان و خاموش كردن آتش خشم و حسد و تعصبشان، اين بهترين راه است.*** در آيه بعد دستور ديگرى مىدهد كه در حقيقت چهارمين وظيفه رهبران و مبلغان را تشكيل مىدهد و آن اينكه بر سر راه آنها همواره وسوسههاى شيطانى در شكل مقام، مال، شهوت و امثال اينها خودنمايى مىكند، و شيطان و شيطانصفتان مىكوشند آنها را از طريق اين وسوسهها از مسيرشان منحرف سازند و از هدفشان باز دارند.
اين آيه با تمام سادگى و فشردگى، همهى اصول اخلاقى را در بر دارد. هم اخلاق فردى «عفو»، هم اخلاق اجتماعى «وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ»، هم با دوست «عفو»، هم با دشمن «أَعْرِضْ»، هم زبانى «وَ أْمُرْ»، هم عملى «أَعْرِضْ»، هم مثبت «خُذِ»، هم منفى «أَعْرِضْ»، هم براى رهبر، هم براى امّت، هم براى آن زمان و هم براى اين زمان. چنانكه امام صادق عليه السلام فرمودند: در قرآن آيهاى جامعتر از اين آيه در مكارم الاخلاق نيست
منبع: تفسير نمونه، ج۷، ص: ۶۳- تفسير نور، ج۳، ص: ۲۴۹
تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی
♦ اعراف، آیه۲۰۴
هنگامى كه قرآن خوانده شود، گوش فرا دهيد و خاموش باشيد؛ شايد مشمول رحمت خدا شويد!
سکوت هنگام تلاوت قرآن
قرآن در آيه فوق دستور مىدهد:" هنگامى كه قرآن تلاوت مىشود، با توجه گوش دهيد و ساكت باشيد، شايد مشمول رحمت خدا گرديد" (وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ).
" انصتوا" از ماده" انصات" به معنى سكوت توأم با گوش فرا دادن است
آنچه از ظاهر آيه استفاده مىشود اين است كه اين حكم، عمومى و همگانى است و مخصوص به حال معينى نيست
اين حكم به صورت كلى يك حكم استحبابى است، يعنى شايسته و مستحبّ است كه در هر كجا و در هر حال كسى قرآن را تلاوت كند، دگران به احترام قرآن سكوت كنند و گوش جان فرا دهند و پيام خدا را بشنوند و در زندگى خود از آن الهام گيرند، زيرا قرآن تنها كتاب قرائت نيست، بلكه كتاب فهم و درك و سپس عمل است، اين حكم مستحبّ به قدرى تاكيد دارد كه در بعضى از روايات از آن تعبير به واجب شده است.
در مجموع روشن مىشود كه استماع و سكوت به هنگام شنيدن آيات قرآن كار بسيار شايستهاى است ولى به طور كلى واجب نيست، و شايد علاوه بر اجماع و روايات، جمله" لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ" (شايد مشمول رحمت خدا بشويد) نيز اشاره به مستحبّ بودن اين حكم باشد.
منبع: تفسير نمونه، ج۷، ص: ۷۱
تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی
♦ انفال، آیه۱
از تو درباره انفال [غنايم، و هر گونه مال بدون مالك مشخص] سؤال مىكنند؛ بگو: «انفال مخصوص خدا و پيامبر است؛ پس، از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد! و خصومتهايى را كه در ميان شماست، آشتى دهيد! و خدا و پيامبرش را اطاعت كنيد اگر ايمان داريد!
انفال
آيه فوق پس از جنگ" بدر" نازل شده و پيرامون غنائم جنگى صحبت مىكند و به صورت قانون كلى، يك حكم وسيع اسلامى را بيان مىدارد، خطاب به پيامبر ص كرده و مىگويد:" از تو در باره انفال سؤال مىكنند"
" بگو انفال مخصوص خدا و پيامبر صلى اللَّه عليه و آله است"
بنا بر اين" تقوا را پيشه كنيد و در ميان خود اصلاح كنيد و برادرانى را كه با هم ستيزه كردهاند آشتى دهيد"
" و اطاعت خدا و پيامبرش كنيد، اگر ايمان داريد"
يعنى تنها ايمان با سخن نيست، بلكه جلوهگاه ايمان، اطاعت بى قيد و شرط در همه مسائل زندگى از فرمان خدا و پيامبر ص است، نه تنها در غنائم جنگى در همه چيز بايد گوش به فرمان و تسليم اوامر آنها باشيد.
«انفال» جمع «نَفل»، به معناى زياده و عطيّه است.
در روايات و كتب فقهى، منابع طبيعى و ثروتهاى عمومى، غنائم جنگى، اموال بىصاحب مثل: زمينى كه صاحبش آن را رها كرده، اموال مردگان بىوارث، جنگلها، درّهها، نيزارها، زمينهاى موات، معادن و ... از انفال شمرده شدهاند.
چون قبل از اسلام، نحوهى توزيع غنائم بر اساس تبعيضات بود، پس از جنگ بدر كه اوّلين جنگ مسلمانان و همراه با غنائم بسيار بود، در اينكه غنائم را چه بايد كرد و به چه كسانى مىرسد و چه كسانى اولويّت دارند، نظرهاى مختلفى وجود داشت. سرانجام با سؤال و درخواست مردم از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله، خود آن حضرت به تقسيم غنائم پرداخت و بطور عادلانه و يكسان ميان مردم تقسيم كرد تا تبعيضات موهوم دورهى جاهلى را از ميان برداشته و از مستضعفان حمايت كند، هر چند برخى، از اين برابرى رنجيدند.
گرچه آيات اين سوره دربارهى جنگ بدر است و اين آيه نيز بيشتر نظر به غنائم جنگى دارد، ولى اختصاص به آن ندارد.
منبع: تفسير نمونه، ج۷، ص: ۸۰- تفسير نور، ج۳، ص: ۲۶۵
تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی
♦ انفال، آیه۲-۳
مؤمنان، تنها كسانى هستند كه هر گاه نام خدا برده شود، دلهاشان ترسان ميگردد؛ و هنگامى كه آيات او بر آنها خوانده مىشود، ايمانشان فزونتر مىگردد؛ و تنها بر پروردگارشان توكل دارند. (۲)
آنها كه نماز را برپا مىدارند؛ و از آنچه به آنها روزى دادهايم، انفاق مىكنند. (۳)
صفات مومنان
در آيه گذشته به تناسب گفتگويى كه در امر غنائم ميان بعضى از مسلمانان روى داده بود سخن از تقوا و پرهيزكارى و ايمان به ميان آمد، براى تكميل اين موضوع در آيات مورد بحث صفات" مومنان راستين و حقيقى" در عباراتى كوتاه و پر معنى بيان شده است.
در اين آيات خداوند به پنج قسمت از صفات برجسته مؤمنان اشاره كرده كه سه قسمت آن، جنبه روحانى و معنوى و باطنى دارد و دو قسمت آن جنبه علمى و خارجى، سه قسمت اول عبارتند از" احساس مسئوليت" و" تكامل ايمان" و" توكل" و دو قسمت ديگر عبارتند از" ارتباط با خدا" و" ارتباط و پيوند با خلق خدا".
نخست مىگويد: مؤمنان تنها كسانى هستند كه هر وقت نام خدا برده شود، دلهاى آنها به خاطر احساس مسئوليت در پيشگاهش ترسان مىگردد"
" وجل" همان حالت خوف و ترسى است كه به انسان دست مىدهد كه سرچشمه آن يكى از اين دو چيز است، گاهى به خاطر درك مسئوليتها و احتمال عدم قيام به وظائف لازم در برابر خدا مىباشد، و گاهى به خاطر درك عظمت مقام و توجه به وجود بى انتها و پر مهابت او است.
توضيح اينكه: گاه مىشود انسان به ديدن شخص بزرگى كه راستى از هر نظر شايسته عنوان عظمت است مىرود. شخص ديدار كننده گاهى آن چنان تحت تاثير مقام پر عظمت او قرار مىگيرد، كه احساس يك نوع وحشت در درون قلب خويش مىنمايد، تا آنجا كه به هنگام سخن گفتن لكنت زبان پيدا مىكند و حتى گاهى حرف خود را فراموش مىنمايد، هر چند آن شخص بزرگ نهايت محبت و علاقه را به او و همه دارد، و كار خلافى نيز از اين شخص سرنزده است، اين نوع ترس، بازتاب و عكس العمل درك عظمت است.
قرآن مجيد مىگويد: لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ:" اگر اين قرآن را بر كوه نازل مىكرديم، خاشع و ترسان و از خوف خدا شكافته مىشد" (حشر- ۲۱) و نيز مىخوانيم" إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ" تنها بندگان عالم و آگاه از عظمت خدا، از او مىترسند" (فاطر- ۲۸).
و به اين ترتيب پيوندى ميان آگاهى و خوف، همواره بر قرار است، بنا بر اين اشتباه است، كه ما سرچشمه خوف و خشيت را تنها عدم انجام وظايف و مسئوليتها بدانيم.
سپس دومين صفت آنها را چنين بيان مىكند: آنها همواره در مسير" تكامل" پيش مىروند و لحظهاى آرام ندارند،" و هنگامى كه آيات خدا بر آنها خوانده شود بر ايمانشان افزوده مىشود" (وَ إِذا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آياتُهُ زادَتْهُمْ إِيماناً) نمو و تكامل، خاصيت همه موجودات زنده است، موجود فاقد نمو و تكامل يا مرده است و يا در سراشيبى مرگ قرار گرفته، مؤمنان راستين، ايمانى زنده دارند، كه نهالش با آبيارى از آيات خدا روز بروز نمو بيشتر و گلها و شكوفهها و ميوههاى تازهترى پيدا مىكند، آنها هم چنان مردگان زنده نما در جا نمىزنند، و در يك حال ركود و يك نواختى مرگبار نيستند، هر روز كه نو مىشود فكر و ايمان و صفات آنها هم نو مىشود.
سومين صفت بارز آنها اين است كه" تنها بر پروردگار خويش تكيه و توكل مىكنند"
افق فكر آنها آن چنان بلند است كه از تكيه كردن بر مخلوقات ضعيف و ناتوان هر قدر هم به ظاهر عظمت داشته باشند، ابا دارد، آنها آب را از سرچشمه مىگيرند و هر چه مىخواهند و مىطلبند، از اقيانوس بىكران عالم هستى، از ذات پاك پروردگار مىخواهند، روحشان بزرگ و سطح فكرشان بلند، و تكيه- گاهشان تنها خدا است.
اشتباه نشود مفهوم توكل آن چنان كه بعضى از تحريف كنندگان پنداشتهاند، چشمپوشى از عالم اسباب و دست و روى دست گذاشتن و به گوشهاى نشستن نيست، بلكه مفهومش خود سازى و بلند نظرى و عدم وابستگى به اين و آن و ژرفنگرى است، استفاده از عالم اسباب جهان طبيعت و حيات، عين توكل بر خدا است، زيرا هر تاثيرى در اين اسباب است به خواست خدا و طبق اراده او است.
*** پس از ذكر اين سه قسمت، از صفات روحانى و نفسانى مؤمنان راستين مىگويد: آنها در پرتو احساس مسئوليت و درك عظمت پروردگار و همچنين ايمان فزاينده و بلندنگرى توكل، از نظر عمل داراى دو پيوند محكمند، پيوند و رابطه نيرومندى با خدا و پيوند و رابطه نيرومندى با بندگان خدا" آنها كسانى هستند كه نماز را (كه مظهر رابطه با خداست) بر پا مىدارند و از آنچه به آنها روزى دادهايم در راه بندگان خدا انفاق مىكنند"
تعبير به اقامه نماز (به جاى خواندن نماز) اشاره به اين است كه نه تنها خودشان نماز مىخوانند بلكه كارى مىكنند كه اين رابطه محكم با پروردگار هم چنان و در همه جا بر پا باشد، و تعبير مِمَّا رَزَقْناهُمْ (از آنچه به آنها روزى دادهايم) تعبير وسيعى است كه تمام سرمايههاى مادى و معنوى را در بر مىگيرد، آنها نه تنها از اموالشان بلكه از علم و دانششان، از هوش و فكرشان، از موقعيت و نفوذشان و از تمام مواهبى كه در اختيار دارند در راه بندگان خدا مضايقه نمىكنند.
منبع: تفسير نمونه، ج۷، ص: ۸۸- ۸۷
تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی
♦ انفال، آیه۱۱
و (ياد آوريد) هنگامى را كه خواب سبكى كه مايه آرامش از سوى خدا بود، شما را فراگرفت؛ و آبى از آسمان برايتان فرستاد، تا شما را با آن پاك كند؛ و پليدى شيطان را از شما دور سازد؛ و دلهايتان را محكم، و گامها را با آن استوار دارد!
مطهر بودن آب مطلق
در ادامه آياتی که به قسمتهاى حساسى از جنگ بدر و نعمتهاى گوناگونى كه خداوند در اين صحنه خطرناك نصيب مسلمانان كرد اشاره مىكند، در این آیه شریفه دومين نعمت خود را به مؤمنان يادآور مىشود و مىگويد" به خاطر بياوريد هنگامى را كه خواب سبكى شما را فرو گرفت كه مايه آرامش و امنيت روح و جسم شما از ناحيه خداوند گرديد"
" يغشى" از ماده" غشيان" به معنى پوشاندن و احاطه كردن است، گويى خواب همچون پردهاى بر آنها افكنده شد و آنها را پوشاند.
" نعاس" به ابتداى خواب و يا خواب كم و سبك و آرام بخش گفته مىشود، و شايد اشاره به اين است كه در عين استراحت آن چنان خواب عميقى بر شما مسلط نشد كه دشمن بتواند از موقعيت استفاده كرده و بر شما شبيخون بزند.
و به اين ترتيب مسلمانان در آن شب پر اضطرار، از اين نعمت بزرگى كه فرداى آن روز در ميدان مبارزه به آنها كمك فراوانى كرد بهره گرفتند.
سومين موهبتى را كه در آن ميدان به شما ارزانى داشت اين بود،" كه آبى از آسمان براى شما فرو فرستاد" (وَ يُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً)" تا بوسيله آن شما را پاك و پاكيزه كند و پليدى شيطان را از شما دور سازد" (لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ وَ يُذْهِبَ عَنْكُمْ رِجْزَ الشَّيْطانِ)
اين پليدى ممكن است وسوسههاى شيطانى بوده و ممكن است پليدى جسمانى بر اثر جنابت بعضى در آن شب و يا هر دو، و در هر حال اين آب حياتبخش كه در گودالهاى اطراف بدر جمع شده بود، در حالى كه دشمن چاهها را در اختيار گرفته بود و مسلمانان نياز شديدى براى شستشو و رفع عطش به آن داشتند همه اين پليديها را شست و با خود برد.
به علاوه" خدا مىخواست با اين نعمت دلهاى شما را محكم دارد" (وَ لِيَرْبِطَ عَلى قُلُوبِكُمْ) و نيز" مىخواست در آن شنزار كه پاى شما فرو مىرفت، و لغزنده بود، به وسيله ريزش باران گامهاى شما را محكم كند" (وَ يُثَبِّتَ بِهِ الْأَقْدامَ) اين احتمال نيز وجود دارد كه مراد از تثبيت اقدام تقويت روحيه و افزودن ميزان پايمردى و استقامت آنها در پرتو اين نعمت باشد و يا اشاره به هر دو قسمت بوده باشد.
منبع: تفسير نمونه، ج۷، ص: ۱۰۶
تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی
♦ انفال، آیه۱۵
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! هنگامى كه با انبوه كافران در ميدان نبرد رو به رو شويد، به آنها پشت نكنيد (و فرار ننماييد)!
آمادگی دفاع
بازگو كردن داستان جنگ بدر و نعمتهاى گوناگون خداوند بر" مسلمانان نخستين" در اين جريان بخاطر آن است كه از گذشته براى آينده درس بياموزند لذا در آيات مورد بحث روى سخن را به مؤمنان كرده و يك دستور كلى جنگى را به آنها توصيه و تاكيد مىكند و مىگويد" اى كسانى كه ايمان آوردهايد هنگامى كه با كافران در ميدان جهاد روبرو شديد به آنها پشت مىكنيد و فرار اختيار ننمائيد"
لقيتم" از ماده" لقاء" به معنى اجتماع و روبرو شدن است ولى در بسيارى از موارد به معنى روبرو شدن در ميدان جنگ آمده است.
" زحف" در اصل به معناى حركت كردن به سوى چيزى است آن چنان كه پاها به سوى زمين كشيده شود، همانند حركت كودك قبل از آنكه راه بيافتد و يا شتر به هنگام خستگى كه پاى خود را به روى زمين مىكشد سپس به حركت لشكر انبوه نيز گفته شده است زيرا از دور چنان به نظر مىرسد كه گويى روى زمين مىلغزند و به پيش مىآيند.
در آيه بكار بردن كلمه" زحف" اشاره به اين است كه هر چند دشمن از نظر نفرات و تجهيزات فراوان و شما در اقليت قرار داشته باشيد نبايد از ميدان مبارزه فرار كنيد همانگونه كه نفرات دشمن در ميدان بدر چند برابر شما بود و پايدارى به خرج داديد و سرانجام پيروز شديد.
امام رضا عليه السلام فرمود: «فرار از جهاد، موجب وهن دين، استخفاف رهبر حقّ، جرأت يافتن دشمن و محو مذهب است».
منبع: تفسير نمونه، ج۷، ص: ۱۱۱- تفسير نور، ج۳، ص: ۲۸۳
تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی
♦ انفال، آیه۲۷
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! به خدا و پيامبر خيانت نكنيد! و (نيز) در امانات خود خيانت روا مداريد، در حالى كه ميدانيد (اين كار، گناه بزرگى است)!
ادای امانت
خداوند روى سخن را به مؤمنان كرده و مىگويد" اى كسانى كه ايمان آوردهايد به خدا و پيامبر خيانت نكنيد"
خيانت به خدا و پيامبر آن است كه اسرار نظامى مسلمانان را به اختيار ديگران بگذارند، و يا دشمنان را در مبارزه خود تقويت كنند، و يا به طور كلى واجبات و محرمات و برنامههاى الهى را پشت سر بيفكنند. امانت گرچه معمولا به امانتهاى مالى گفته مىشود ولى در منطق قرآن مفهوم وسيعى دارد كه تمام شئون زندگى اجتماعى و سياسى و اخلاقى را در بر مىگيرد.
" خيانت" در اصل به معناى خود دارى از پرداخت حقى است كه انسان پرداختن آن را تعهد كرده و آن ضد" امانت" است.
بهر حال خيانت در امانت از منفورترين اعمال و از زشتترين گناهان است، كسى كه در امانت خيانت مىكند در حقيقت منافق است.
در پايان آيه مىگويد: ممكن است از روى اشتباه و بى اطلاعى چيزى را كه خيانت است مرتكب شويد ولى هرگز آگاهانه اقدام به چنين كارى نكنيد (وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ)
منبع: تفسير نمونه، ج۷، ص: ۱۳۷
تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی
♦ انفال، آیه۳۸
به آنها كه كافر شدند بگو: «چنانچه از مخالفت باز ايستند، (و ايمان آورند،) گذشته آنها بخشوده خواهد شد؛ و اگر به اعمال سابق بازگردند، سنّت خداوند در گذشتگان، درباره آنها جارى مىشود (؛ و حكم نابودى آنان صادر مىگردد).
مکلف بودن کافران بر تکالیف الهی
روش قرآن اين است كه بشارت و انذار را با هم توأم مىكند يعنى همانگونه كه دشمنان حق را تهديد به مجازاتهاى سخت و دردناك مىنمايد، راه بازگشت را نيز به روى آنها باز مىگذارد.
آيه مورد بحث همين روش را تعقيب مىكند، و به پيامبر دستور مىدهد:" به افرادى كه كافر شدهاند بگو: اگر از مخالفت و لجاجت و طغيان و سركشى بازايستند و به سوى آئين حق باز گردند گذشته آنها بخشوده خواهد شد
از اين آيه استفاده مىشود كه با قبول اسلام گذشته هر چه باشد مورد عفو قرار مىگيرد.
منظور اين است اعمال و كارهاى خلاف و حتى ترك فرائض و واجبات كه قبل از اسلام انجام گرفته به خاطر پذيرش اسلام از ميان خواهد رفت و اين قانون عطف به گذشته نمىشود لذا در كتب فقه اسلامى مىخوانيم بر شخصى كه مسلمان مىشود حتى قضاء عبادات گذشته لازم نيست.
سپس اضافه مىكند اما اگر از روش نادرست خود باز نايستند" و به اعمال سابق باز گردند سنت خداوند در پيشينيان در باره آنها انجام مىشود"
منظور از اين سنت همان سرنوشتى است كه دشمنان حق در برابر انبياء، و حتى خود مشركان مكه در برابر پيامبر در جنگ بدر به آن گرفتار شدند.
منبع: تفسير نمونه، ج۷، ص: ۱۶۵
تفسیر قرآن کریم، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی