یکشنبه آخر
یکشنبه آخر

کتاب «یکشنبه آخر» خاطرات خودنوشت خانم  معصومۀ رامهرمزی می باشد که رتبه‌ دوم كتاب خاطرات دفاع مقدس را در نهمين دورۀ انتخاب كتاب سال دفاع مقدس به خود اختصاص داد. آن را سورۀ مهر در۲۳۰ صفحه( از مجموعه کتاب‌های سیمین) منتشر کرده است که ظرف مدت پنج سال( و در سال ۱۳۹۶) به چاپ یازدهم رسانده است.

« یکشنبه آخر» جزو اولین کتاب هایی است که به نقش حضور زنان در ماجرای محاصره خرمشهر می پردازد.

  معصومه رامهرمزي يكي از امدادگران دوران دفاع مقدس است كه از سال ۱۳۵۹ و در سن ۱۴ سالگي به عنوان امدادگر، از پشتيباني هلال‌احمر جنوب به جبهه‌هاي حق عليه باطل اعزام شد. دختری که علیرغم محدودیت های بسیار توانست، حضوری پر رنگ در دفاع مقدس داشته باشد.

 

این کتاب دارای لحنی ساده و صمیمی است که باعث می‌شود مخاطبی که با جنگ فاصله گرفته بار دیگر عظمت آن را احساس کند. ماجرای کتاب «یکشنبه آخر» روایت زنانه ای است از دوران جنگ که در متن حوادث دوران قرار داشته است. در این کتاب، روایتی بسیار لذت‌بخش و کشش‌دار ارائه شده و علاوه بر روایت خاطره‌گون، از روایت تاریخی و داستانی نیز استفاده شده است که کاملاً مستند بوده و نویسنده آن را با حوادث اجتماعی پیوند زده ‌است.

 

درباره کتاب از زبان راوی و مولف

معصومه رامهرمزی: «یکشنبه آخر» یک روایت داستانی است، نه یک روایت گزارشی و من سعی کردم در عین خواندنی بودن، روایت فدای عناصر داستانی نشود. من از تکنیک فلاش بک (بازگشت به گذشته) در این کتاب زیاد استفاده کرده‌ام. این کار را به دو دلیل انجام دادم؛ اول اینکه نمی‌خواستم خواننده از فضای سنگین جنگ خسته شود و دوم اینکه به کسانی که جنگ را از بیرون می‌نگرند، بگویم بچه‌های جنگ هر یک گذشته و پیشینه‌ای داشتند که عکس‌العمل‌هایشان به اتفاقاتی که در جنگ رخ داده، به گذشته، خانواده و نوع تربیت آنها بستگی دارد.

نویسنده در ابتدای کتاب با اشاره به یادداشت خاطرات روزانه خود در دوران جنگ می‌نویسد: در سال‌های جنگ، دفترچه یادداشت کوچکی داشتم که گاه و بی گاه چیزهایی در آن می‌نوشتم. نوشته‌هایی برای دل خودم بود. می‌نوشتم و آرام می‌شدم. گاهی هم نوشته‌هایم را پاره می‌کردم و دور می‌ریختم.

امروز به این نیت خاطراتم را می‌نویسم که دیگران بخوانند. امروز برای دل کسانی می‌نویسم که همدل من و امثال من هستند. اگر هم نیستند، بخوانند و هم دل و هم‌نوا شوند.

 

بخشی از کتاب

 رامهرمزی در صفحه ۵۵ می‌نویسد:

توی سنگر در کنار مادرم نشسته بودم. او از خاطرات زمان کودکی اسماعیل می‌گفت، اسماعیل گل بچه‌هایم بود. آن قدر زیبا بود که همیشه مورد توجه دیگران قرار می‌گرفت و چشم می‌خورد. دو ساله بود که برایش بلوز و شورت آبی خریدم که راه های سفید داشت؛ وقتی آن را تنش می‌کردم الله اکبر دیگر نمی‌شد نگاهش کرد ...

مادرم بعد از گفتن هر خاطره‌ای گریه مفصلی می‌کرد و اسماعیل را صدا می‌زد: مادر! منزل نوات مبارک، تو توی قبرستان و من این جا باشم؟ مادر ببخش! مادر بگذر از من.

من سکوت کرده بودم. چه می‌توانستم بگویم... هیچ یک از ماجراهایی که در ۲۷ روز گذشته رخ داده بود باور کردنی نبود. انگار همه ما دچار کابوس وحشتناکی شده بودیم، کابوس جنگ.

 

وی همچنین در صفحه ۲۲۸ کتاب روایت می کند:

ساعت‌ها تنها در کوچه‌ها و خیابان‌های شهر قدم زدم و به خانه‌های فرو ریخته، به اتاق‌های خالی از زندگی نگاه کردم. روی زمین پر از سنگ و آجر و تکه‌های ترکش بود. در گوشه‌ای از خیابان عروسکی زیبا افتاده بود که در زیر آفتاب و باران پیر شده بود. جلوی پایم یک بخاری نفتی دیدم که پایه‌‌هایش زنگ زده بود و در خاک کوچه فرو رفته بود، نشانه‌های زندگی خاموش در کوچه و خیابان‌های خرمشهر دیده‌ می‌شد. صفحه ۲۲۸

 

در قسمت‌هایی با رفتن به گذشته تصاویری جذاب از خانواده و روزهای بدون جنگ شهر به تصویر می‌کشد. آنجا که در صفحه ۱۳۱ آسمان آبادان را این گونه توصیف می‌کند:

بعد از گفت و گویی صمیمانه با خانم باغی به یکی از اتاق‌های بخش رفتم و از پنجره اتاق به آسمان آبادان نگاه کردم. شب‌های آبادان از نور منورها روشن می‌شد و همیشه نور تیرهای ضد هوایی در آسمان می‌رقصید. برخلاف شهرهای غیر جنگی که شب‌هایش مانند ویترین مغازه جواهر فروشی است و نور خانه‌ها همچون الماس در آن می‌درخشد، خانه‌های شهر ما خاموش و تاریک بود و فقط در آسمان آن الماس‌ها می‌درخشیدند. وقتی بچه بودم شب‌های تابستان روی پشت بام می‌خوابیدیم. عصرها آن جا را آب پاشی می‌کردیم و سر شب رختخواب‌ها را پهن می‌کردیم که خنک شود و آخر شب برای خواب به پشت بام می‌رفتیم.

 

درباره راوی  و مولف

رامهرمزي كه درطول جنگ به صورت متفرقه موفق به اخذ ديپلم شده بود، يك سال بعد از اتمام جنگ تحميلي يعني در سال ۱۳۶۸ در دانشگاه شهيد چمران اهواز در رشته معارف و الهيات اسلامي به تحصيل پرداخت و پس از آن مدرك كارشناسي ارشد خود را در رشته علوم قرآن و حديث از دانشگاه آزاد تهران مركز دريافت كرد.

    مدت ۱۶ سال است كه به تدريس و نويسندگي كتاب و مقاله، مشغول است و تا به حال چندین كتاب از خاطراتش درباره روزهای اولیه جنگ را منتشر نموده است؛ همچون « یكشنبه آخر»، « اسماعیل»( نشر همشهری)، « راز درخت كاج»( نشر شاهد) و« بر بال ملائك»( نشر سوره مهر)كه دست نوشته‌هاي وي از خاطرات جنگ را شامل مي‌شود و كتابی با عنوان «يهود در قرآن، اسراييل در فلسطين»( نشر قبله اول) نوشته كه به بررسی تطبيقی، تاريخی، قرآنی و سياسی يهود و صهيونيسم می‌پردازد. این خواهر توانا در امر نویسندگی چند کتاب دیگر را در دست تدوین دارد. کتاب یکشنبۀ آخر اولین کتاب این خواهر محترم می باشد.

رامهرمزی چند دوره به عنوان داور در جايزه كتاب سال دفاع مقدس حضور داشته و همچنين داوری در بخش خاطره جشنواره ربع قرن كتاب دفاع مقدس را نيز عهده دار بوده است.

 

 

دسته بندی: