این کتاب گرانمایه حاوی نکاتی جدید و منتشر نشدهای از خاطرات سیاسی رهبر انقلاب و نحوهی انتخاب ایشان در چهاردهم خردادماه سال ۱۳۶۸ است که به کوشش آقای سید یاسر جبرائیلی به رشتهی تحریر در آمده است.
معرفی اجمالی و نحوهی تدوین اثر از زبان مؤلف
همزمان با ایام ۱۴ خرداد و انتخاب حضرت آیتالله خامنهای به رهبری از سوی مجلس خبرگان، دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتالله خامنهای کتاب «روایت رهبری» را تهیه و منتشر میکند. با توجه به اینکه کار تدوین این کتاب بر عهدهی شما بوده است، به عنوان اولین سؤال، از ساختار کلی این کتاب برای مخاطبان بگویید.
* کتاب روایت رهبری الحمدلله به زیور طبع آراسته شد. تحقیقات این کتاب را از حدود سه سال پیش شروع کردیم و هدف اولیه، موضوع انتخاب حضرت آقا به رهبری در سال ۱۳۶۸ بود. منتهی پس از تحقیقات اولیه، به این نتیجه رسیدیم که روی موضوع انتخاب رهبری در نظام جمهوری اسلامی کار کنیم و همه رویدادهای ناظر به رهبری در تاریخ انقلاب را بررسی کنیم. دو تجربه قبل از انتخاب حضرت آقا به رهبری داشتیم؛ یکی تصویب اصل ولایت فقیه به عنوان یکی از اصول قانون اساسی و رسمیت یافتن رهبری در ساختار نظام جمهوری اسلامی، و دیگری انتخاب آقای منتظری در آبان سال ۱۳۶۴ و عزل ایشان توسط حضرت امام در سال ۱۳۶۸ و بعد پذیرش استعفایشان در مجلس خبرگان.
وقتی این سه رویداد را بررسی کردیم، دیدیم هم انتخاب حضرت آقا، هم ماجرای آقای منتظری و هم انتخاب حضرت امام از یک الگوی مشخصی تبعیت میکند. یعنی شما شاخصهای روشنی را میتوانید در هر سه موضوع ببینید؛ چه ایجابی و چه سلبی. از اینجا بود که گفتیم این سه موضوع را با هم بررسی کنیم و در کتاب سه فصل تبیین شد: رسمیت یافتن ولایت فقیه در قانون اساسی، ماجرای آقای منتظری و انتخاب حضرت آقا در سال ۶۸.
من اگر بخواهم این الگوی مشترک را برایتان توضیح بدهم، این الگو عبارت است از عالیترین تجلّی مناسبات اسلامیت و جمهوریت در انتخاب ولی فقیه. یعنی در فرآیند انتخاب ولی فقیه شما عالیترین مناسبات جمهوریت و اسلامیت نظام را میبینید. هم اسلامیت در حد اعلایش که در مجتهد جامع الشرایط تجلی مییابد، و هم جمهوریت که ارادهی مردم هست، از طریق مجلس خبرگان که منتخب مردم هستند، تجلّی پیدا میکند. این بود که اسم کتاب را گذاشتیم «روایت رهبری؛ مناسبات جمهوریت و اسلامیت در انتخاب ولی فقیه».
* پس با اولین رویداد مرتبط با رهبری در تاریخ انقلاب شروع می کنیم. چطور ولایت فقیه در ساختار جمهوری اسلامی تعریف شد و چگونه اختیارات و تکالیف آن در قانون شکل گرفت؟
* فصل اول کتاب ناظر بر رسمیت یافتن رهبری حضرت امام در ساختار نظام و ورود بحث ولایت فقیه به قانون اساسی است. ما با یک تبیینی از اصل ولایت فقیه شروع میکنیم از زبان حضرت امام و حضرت آقا. یعنی از هستیشناسی اسلامی و انسانشناختی اسلامی شروع میکنیم تا میرسیم به بعثت و سپس به امامت، و بعد به غیبت و در آخر به ولایت فقیه. بعد مبارزات مردم که منجر به شکلگیری اساس جمهوری اسلامی شده و بعد شکلگیری مجلس خبرگان قانون اساسی و تصویب اصل ولایت فقیه و اتفاقاتی که آنجا افتاده، که خیلی اتفاقات مهمی هم هست.
بعضاً شاید در نسل جدید این تصور وجود داشته باشد که خب بالاخره امام رهبر بودند و انقلاب شد و بهراحتی ولایت فقیه در ساختار جمهوری اسلامی قرار گرفت. نه، اینجوری نبوده و معارضان جدی داشته این مسئله. کسانی تمام تلاششان را کردند که جمهوری اسلامی شکل نگیرد. اگر جمهوری اسلامی شکل گرفت، قانون اساسی اش اسلامی نباشد. اما مخالفان اسلامیت نظام در هر مرحله با رأی مردم و با نظر مردم شکست خوردند و قانون اساسی جمهوری اسلامی آن طور که خواسته امام و امت بود، به تصویب رسید. حتی پس از تصویت اصل ولایت فقیه در شهریور ۵۸ در مجلس خبرگان قانون اساسی میآیند توطئه میکنند که مجلس خبرگان را منحل کنند که حضرت آقا آنجا بودند و جلوی کار را میگیرند. این روایت مهم است، چون خواننده میبیند که چطور مردم نقش ایفا می کنند در شکل گیری نظام، و چطور با یک جریان معارضی مواجه است که دنبال این بوده که جلوی شکلگیری یک نظام اسلامی را بگیرد و چطور با رأی مردم شکست میخورد. این ماجرای فصل اول است.
* پس فصل دوم قاعدتا باید مربوط به انتخاب آقای منتظری به رهبری آینده و عزل ایشان توسط حضرت امام و فصل سوم نیز مربوط به انتخاب حضرت آقا باشد؟
* بله. فصل دوم از نگرانیهایی شروع میشود که راجع به آیندهی نظام پس از امام بین نخبگان و شخصیتهای کشور هست. اتفاقاتی روایت شده که منجر به انتخاب آقای منتظری به رهبری در اجلاسیهی آبان ماه ۶۴ خبرگان رهبری میشود. خیلیها سؤال دارند که آیا این انتخاب قانونی بود یا نه، قانونی نبود؟ کاری که خبرگان در سال ۶۴ دربارهی آقای منتظری کردند، یک کار مقدماتی و یک تصمیم داخلی بود برای این که خبرگان یکباره با پدیدهی خلأ وجود رهبری مواجه نشود که کشور دچار بحران بشود. با توجه به نگرانیهایی که اول انقلاب وجود داشت، گفتند یک تصمیم داخلی میگیریم و ایشان را انتخاب میکنیم به عنوان رهبری آینده و این به عنوان تصمیم داخلی ما بماند تا اگر روزی که حضرت امام ارتحال کردند، و اگر ایشان باقی بر صفات و شرایط رهبری باشند، یک جلسهی رسمی می گذاریم و بررسی و تصویب کنیم.
یعنی اینجور نبوده که خبرگان آقای منتظری را انتخاب کرده باشند و خودبهخود بعد از ارتحال امام بنا بوده که ایشان رهبر باشد. نه، یک کار مقدماتی بوده و جلسهی رسمی خبرگان باید در روز مقرر تشکیل میشده و این انتخاب صورت میگرفته که ایشان در اتفاقاتی که میافتد در فاصلهی سالهای ۶۴ تا ۶۸ نشان میدهند که فاقد شرایط و صفات لازم برای رهبری هستند و توسط حضرت امام عزل میشوند.
حضرت امام در دو منشور برادری و منشور روحانیت که آبان و بهمن سال ۶۷ منتشر کردند، ویژگیهای مجتهد جامعالشرایطی را که میتواند زمامدار جامعهی اسلامی باشد، بیان کردند. همچنین ویژگیهای کسی را که نمیتواند زمامدار و حاکم جامعهی اسلامی باشد، بیان فرمودند. من میخواهم بگویم که «روایت رهبری» تجلّی این شاخصهاست و شما با مطالعهی این کتاب میبینید که چه کسی نباید و چه کسی باید رهبر باشد و الحمدللّه آنچه شد که باید میشد و آنچه نشد که نباید میشد.
در فصل سوم مروری اجمالی بر زندگی، کارنامه و اندیشه حضرت آیتالله خامنهای در دوره پیش از انتخاب به رهبری صورت گرفته که میتوان تجلی گوشهای از تعابیر حضرت امام درباره ایشان را در این قسمت دید. سپس، اجلاسیه ۱۴ خرداد ۱۳۶۸ را با استفاده از متن مذاکرات خبرگان و خاطرات اعضا روایت شده است تا تصویر روشن، مستند و دقیقی از آنچه در این اجلاسیه رخ داد، ترسیم شود. بخش «قیام امت برای بیعت» از فصل سوم، روایتی خواندنی از بیعت مردم، جریانها، نهادها و... با حضرت آیتالله خامنهای است. اجلاس ۱۵ مرداد ۱۳۶۸ خبرگان نیز که پس از بازنگری قانون اساسی با هدف بررسی انطباق شرایط و صفات جدید رهبری در قانون بر حضرت آیت الله خامنهای برگزار شد، برای اولین بار در این کتاب روایت شده است. حسن ختام کتاب، بیانیهی حضرت آیت الله خامنهای در سالگرد ارتحال حضرت امام(قدس سره) است که آن را باید بیانیه رهبری ایشان و عهد مشترکشان با امت دانست؛ مانیفستی که قلب آن، این جمله معروف است: «راه امام، راه ما، هدف او هدف ما، و رهنمود او مشعل فروزندهی ماست».
من معتقدم کتاب «روایت رهبری» روایت ابتلای جمعی از خواص است که عبارتند از اعضای مجلس خبرگان. قشنگ این را احساس میکنید که این جمع پس از امام خودشان محل ابتلا و آزمون الهی قرار گرفتهاند، و با عمل به اشارهی امام خودشان از این آزمون سربلند بیرون میآیند. همچنین مردمی که پس از انتخاب حضرت آقا میآیند قیام میکنند برای بیعت با این امام لایق خودشان و به تعبیر حضرت امام نشان میدهند که از مردم حجاز در عهد رسولاللّه برترند.
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/42736/jeld02.jpg
در این کتاب برای اولین بار از مذاکرات شورای انقلاب استفاده شده است. همچنین متن مذاکرات اجلاسیهی خبرگان در سال ۶۴ و اجلاسیهی خبرگان در سال ۶۸ اولین بار در این کتاب آمده و منتشر میشود. بخشی از خاطرات منتشر نشده حضرت آقا در کتاب استفاده شده است؛ ایشان به عنوان شخصیتی که در سطوح بالای نظام از ابتدای انقلاب حضور داشتند و از نزدیک شاهد وقایع بودند و خاطراتی دارند. بخشی از این خاطرات را دفتر حفظ و نشر حضرت آیتاللّه خامنهای در اختیار ما گذاشتند و از این خاطرات در نقل رویدادها استفاده کردهایم. ازجمله روایت نقل قول حضرت امام در جلسهای که میگویند ایشان رهبر باشند، این را از دیگران شنیدهایم و در جلسهی خبرگان هم نقل میشود، اما از خود ایشان تا حالا منتشر نشده بود که اکنون از خود حضرت آقا هم نقل آن جلسه را در این کتاب آوردهایم.
به نظر من کتاب خیلی نمایش جالبی از عقلانیت حاکم بر فرآیندهای تصمیمگیری در نظام جمهوری اسلامی است. یعنی شما وقتی این کتاب را مطالعه میفرمایید، احساس میکنید واقعاً بین خبرگان چیزی گم نمیشود. مباحثی که انجام می شود، اصلاً دعوای سیاسی نیست، بلکه کاملاً بحثها فنی و معقول است؛ هم در جریان انتخاب آقای منتظری، هم در جریان انتخاب حضرت آقا. سطوح عالی نظام الحمدللّه اینجا ما دیدیم که چقدر عقلانیت بر فرآیندهای تصمیمگیریشان در جریان انتخاب ولی فقیه حکمفرما بوده است.
* دربارهی سبک روایت کتاب چه روشی را در نظر گرفتید؟
* ما روایتمان به روش تحلیلی استنادی است. تاریخ را به شکلی روایت کردهایم که خواننده بتواند از داخلش آن منطق حاکم بر فرآیندها را کشف کند. از اسناد استفاده کردهایم و کتاب کاملاً مستند است. تقریباً هیچ جا ما حرفی را بدون سند نیاوردهایم. اسناد انبوهی در کتاب استفاده شده و هیچ چیز غیر مستندی نداریم.
* هدف اصلی از تولید و تالیف این کتاب چه بود؟
* واقعاً قصد من درآوردن این الگو بوده که چه کسی میتواند و باید، و چه کسی نمیتواند و نباید رهبر باشد. این اتفاقیست که در نظام ما افتاده. در مقدمه هم آوردهام که رهبر آن مجتهد جامعالشرایطی است که امام میفرمایند باید دارای بینش سیاسی باشد، باید اقتصاد را بفهمد، مسائل نظام بینالملل را بفهمد، اگر اینها را نفهمد ولو اعلم در علوم مربوط به حوزهها هم باشد، به درد زمامداری جامعهی اسلامی نمیخورد. امام میفرمایند که مجتهد جامعالشرایط این است و شما تجلّی این را در در فصل سوم کتاب و در حضرت آقا میبینید، اما در فصل دوم و در آقای منتظری نمیبینید.
* از نکات ویژهی این کتاب به چه نکاتی میتوان اشاره کرد؟
* نکات و خاطرات خیلی خواندنی از حضرت آقا راجع به اتفاقات گوناگون هست. برخی مثلاً ادعا کرده بودند که آقای مهدی هاشمی معدوم را حضرت آقا آورده بودند در سپاه. بله، درست است، حضرت آقا آوردند سپاه، منتها با اصرار آقای منتظری. حضرت آقا تعریف کردهاند که چطور شد آقای مهدی هاشمی آمد در سپاه و این گره در این کتاب باز شده است.
ما تقریباً هیچ سؤالی را بی پاسخ نگذاشتهایم. شرط مرجعیت که مسأله است، اینجا قشنگ جوابش داده شده. بحث موقت بودن انتخاب حضرت آقا کاملا اینجا مشخص شده است که موقت یعنی چه. موقت به این معنی نیست که یک نفر را بگذاریم علیالحساب کشور را دو ماه اداره کند تا بعد رهبری را تعیین کنیم؛ اصلاً و به هیچ عنوان این جور نیست. به تعبیر یکی از اعضای خبرگان، چون ظرف یعنی قانون اساسی موقت بوده و این قانون اساسی تغییر میکند و شرایط رهبری تغییر میکند، قاعدتاً رهبر موجود باید شرایطش با این صفات جدیدی که در قانون اساسی جدید درج شده، منطبق باشد. جلسهی بررسی انطباق شرایط و صفات برگزار میشود و حضرت آقا از ۶۴ نفر رأیی که آنجا حاضر هستند، ۶۰ رأی میآورند. در آنجا هم نقل میکنند یک عده که آن چهار نفری هم که رأی نمیدهند، میگویند ایراد شکلی به متنی دارند که تنظیم شده است.
به هر حال به تمام این مسائلی که بوده، جواب داده شده. خاطرات و اسناد دقیق خوانده شده و در این کار استفاده شده است. مثلاً آقای منتظری خودشان میگویند اسفند ماه یا چند وقت قبل از این که حضرت امام ایشان را عزل کنند، من میدانستم امام با این لحنهای تندی که دارد و با من تند میشود، تصمیمی دربارهی من خواهد گرفت. به نظر من فضا کاملاً شفاف شده و تاریخ روشن شده است.
* به عنوان آخرین مطلب اگر نکتهای مدنظر دارید بفرمایید.
* لازم میدانم از تمامی عزیزانی که در تهیه این کتاب نویسنده را یاری کردند تشکر کنم. ابتدا از دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتالله العظمی خامنهای که حقیر را شایسته پرداختن به چنین موضوعی دانسته و از هیچ حمایتی در فرآیند انجام تحقیقات دریغ نکردند، قدردانی میکنم. همچنین باید از جناب آقای مهندس مرتضی نبوی که راهنمایی نگارش این اثر را به عهده داشتند، تشکر کنم. تقدیر ویژهای از جناب آقای مسعود رضایی باید کرد که تحقیقات قبلی خود پیرامون موضوع را در اختیار اینجانب گذاشتند. آقایان حسن رحیم پور ازغدی، محمد حسین صفار هرندی و مسعود رضایی که با دقت نظر کتاب را خوانده و ساعتهای متمادی را برای مباحثه درباره محتوا وقت گذاشتند تا به غنا و دقت اثر کمک کنند؛ و نیز آقایان حسن روزیطلب از مرکز اسناد انقلاب اسلامی و محمد شیخلر از موسسه ایمان جهادی(صهبا) که برخی اسناد و مطالب مورد نیاز را در اختیار اینجانب قرار دادند، سهم وافری در اثر حاضر دارند. از دبیرخانه مجلس خبرگان رهبری نیز که اسناد مرتبط با اجلاسیههای خبرگان را در اختیار گذاشتند، کمال تشکر را دارم.
حاج ناصر قرهباغی، آزادمرد بزرگواری است که نه فقط در این اثر سهیم است، بلکه نویسنده خود را مدیون حمایتها و راهنماییهای او میداند و تقدیر، کمترین ادای دین من به ایشان است.
عزیزانی نیز بودند که بدون پشتیبانی آنان، این اثر قطعا به انجام نمی رسید: آقایان سید نظامالدین موسوی، محمد شیرکوند.
من امیدوارم انشاءاللّه این کتاب مورد استفادهی خوانندگان عزیز قرار بگیرد. منتظر انتقادات و پیشنهادهای صاحبنظران گرامی هم هستم.